طاغوت
واژهای قرآنی به معنای طغیانگر و متجاوز از حدود، بهخصوص حدود دینی و اخلاقی. واژۀ طاغوت هشت بار در قرآن کریم ذکر شده است (رجوع کنید به عبدالباقی، ذیل« طغی»). در قرآن، پیروی از طاغوت در مقابلِ عبادت و پیروی از خداست [۱] و حتی کفر ورزیدن به آن مقدّم بر ایمان به خداست (بقره: 256) و دعوت به خداپرستی با دعوت به اجتناب از طاغوت همراه بوده است [۲]. در قرآن کریم، طاغوتپرستان بدتر از فاسقان اهل کتاب، و حتی بدترین و گمراهترین انسانها و ملعون و مغضوب خداوند، معرفی شده اند [۳] و رزمندگان در راه خدا در مقابل جنگکنندگان در راه طاغوت قرار گرفتهاند [۴]. همچنین ذکر شده است که پیروان طاغوت در آتش جهنم جاودان خواهند بود [۵].
طاغوت( جمع آن طواغیت) در لغت از مادّۀ طَغَی یَطغَی است و به کسی که در شرّ و معصیت فراتر از حد خود قدم بردارد، طاغی و طاغوت گفته شده است [۶]. مصدر این واژه، طُغیان*، نیز به معنای تجاوز از حد و اندازۀ خود است. ایزوتسو (ص149) طغیان را با استکبار مترادف دانسته و آن را به رودخانهای تشبیه کرده است که آب آن به قدری بالا میآید که از کرانههای آن لبریز میشود. این معنا مجازاً به استکبار و هر نوع غروری که به عصیان بینجامد، اطلاق میگردد. طاغوت، بر وزن فَعَلُوت، در اصل طَغَیوت یا طَغَووت بوده که یاء یا واو ِ آن بر غین مقدّم، و به الف بدل شده است [۷] این لفظ به صورت مفرد و جمع و مذکر و مؤنث به کار می رود(ابن منظور، همانجا). طاغوت، در کاربرد ثانوی خود، برای کاهن و شیطان و سردمداران گمراهی به کار رفته است [۸]. به نظر ابوهلال عسكری (ص 155)، طاغوت بهسبب فخامتِ لفظ از طاغی بلیغتر و استعمال آن نیز بیشتر است، بهطوری که هر معبودی به جز خدا طاغوت نام گرفته و شیطان نیز به سبب شدت طغیان، بدین نام خوانده شده است. بر این اساس، علاوه بر اینکه وزن طاغوت (فاعول)، به نوعی، بر کثرت و مبالغه دلالت دارد، در کاربردهای گوناگون آن اغلب به معنای اسم فاعل به کار رفته است [۹]
بر مبنای بحث لغوی، طاغوت کلمهای عربی است. جوالیقی و خفاجی نیز این واژه را در لغات معرّب نیاوردهاند، تنها سیوطی [۱۰]، به سبب ذکر آن به همراه کلمۀ جِبت در روایات منقول از ابن عباس و عکرمه و سعیدبن جبیر، آن را در لغات حبشی آورده و گفته که طاغوت به معنای کاهن است. گایگر ، و در پی او بیشتر خاورشناسان، واژۀ طاغوت را اصالتاً مربوط به فرهنگ یهودی و نزدیک به معنای بتها یا بتپرست فرض کردهاند، اما برخی از آنان اصل مسیحی را برای این واژه محتملتر دانستهاند [۱۱]. نولدکه آن را از اصلی آرامی مشتق دانسته، اما جفری ، با توجه به روایاتی که سیوطی آورده، اصل آن را حبشی دانسته است [۱۲]
مفسران برای کلمۀ طاغوت معانی متعددی ذکر کرده اند، از جمله شیطان، کاهن، ساحر، انسانها و جنیان متمرّد، بتها و هرآنچه به جای خدا پرستش شود وکسانی که راه را برای بتپرستی و گمراه کردن مردم هموار کنند [۱۳] همراه شدن لفظ طاغوت با واژۀ جِبت در آیۀ 51 سورۀ نساء، موجب شده است معانی بیشتری برای هردو واژه ذکر شود. از جمله اینکه آنان دو بت بودند؛ یا یهودیانی بودند که برای همراهی با مشرکان قریش، بتهای آنان را میپرستیدند؛ یا اینکه جبت، حُیَیّ بن اَخطَب است و طاغوت، کَعب بن اشرف یهودی است؛ یا اینکه جبت، سحر است و طاغوت، شیطان است [۱۴]. از تعدد معانی و کاربردهای متفاوت واژۀ طاغوت چنین بر میآید که این لفظ معنایی عام دارد که بر افراد مختلفی صدق میکند، از این رو مفسران در معنای آن گفته اند که طاغوت به هر طغیانگر و متجاوز از حدود اطلاق می شود، پس همۀ ساحران و کاهنان و مانعان ِ راه خیر، بتها یا شیاطین یا اَجنّهای که عبادت میشوند، انسانهای گمراهکنندۀ مردم، و همه کسانی که بدون رضایت خدا فرمانبری می شوند، طاغوت هستند [۱۵] در قرآن کریم، واژۀ طاغی – که از ریشۀ طغیان و مترادف با طاغوت است – شش مرتبه به صیغۀ جمع (طاغون و طاغین) بهکار رفته است [۱۶]. در این آیات، طاغی برای قوم نوح [۱۷]، کسانی که پیامبر اکرم را کاهن، مجنون یا شاعر میخواندند (طور: 29-33) و دیگر مردمان ستمکار و ناسپاس به کار رفته [۱۸] و ذکر شده است که طغیانگران فرجام بدی خواهند داشت و به جهنم می روند [۱۹]. وات5، طاغی را کسی دانسته است که بدون توجه به موانع، بخصوص موانع و ملاحظات اخلاقی و مذهبی، به راه خود میرود و اجازه نمیدهد چیزی سدّ راهش شود و اطمینان بیپایانی به تواناییهای خود دارد. براساس آیات قرآن، این واژه بر فقدان حس مخلوقیت بنده در برابر خالق دلالت میکند و با بیاعتنایی و تکذیب پروردگار مرتبط است (وات، ص66-67).
در منابع روایی، طاغوت و جمع آن طواغیت و نیز طاغیه و جمع آن طواغی [۲۰]، فراوان به کار رفته است. در برخی احادیث آمده است که در دوران جاهلیت، اعراب بعضی از داوریهای خود را نزد طواغیت میبردند. به نقل بخاری (ج 5 ص 180) از جابر، طواغیتی که نزد ایشان داوری میشد در هر قبیلهای وجود داشت و آنان کاهنانی بودند که شیطان بر ایشان نازل میشد. ابن هشام [۲۱]، به نقل از ابن اسحاق، سبب نزول آیۀ 60 سورۀ نساء را چنین دانسته است که در نزاع میان گروهی از منافقان با برخی مسلمانان، گروه مسلمان آنان را به داوری نزد رسول خدا دعوت کردند، اما منافقان پیشنهاد کردند که داوری را نزد کاهنان، که داوران زمان جاهلیت بودند، ببرند. اما در روایات دیگری، لفظ طاغیة برای بت منات در جاهلیت به کار رفته و گفته شده که آیۀ 158 سورۀ بقره – که دربارۀ سعی بین صفا و مروه است – درخصوص عدهای از انصار نازل شده است که پیش از اسلام آوردن، برای منات تهلیل میگفتند [۲۲]. همچنین در روایاتی، طاغیه برای بت قبیلۀ دوس به کار رفته که ذو الخلصة نام داشته است و در جاهلیت آن را میپرستیدند [۲۳] در روایتی از پیامبر اکرم نقل شده است که به طواغی قسم نخورید[۲۴]، با توضیحاتی، آن را بتها معنا کرده است. در برخی روایات نیز این مبحث با موضوعات غیبی ارتباط یافته و مثلاً ابن أبی شيبه [۲۵]) از انس بن مالک نقل کرده است که در آغاز ملوک بر سر کار خواهند آمد، سپس جباران و سپس طواغیت.
در منابع حدیثی شیعه، لفظ طاغوت پرکاربردتر از منابع اهل سنّت است و سخن از طاغوت و طاغیه به مفاهیم و موضوعات همعصر با صدور روایات نزدیک است و اغلب بر حاکمان ستمگر تطبیق داده شده است [۲۶] در روایتی، پیروان ائمه علیهم السلام دستور یافتهاند که مراقب فتنۀ طاغوتها و پیروان آنها باشند، زیرا آنان فریفتۀ حُطام دنیا شدهاند (كلينی، ج8، ص 15). ابن بابویه [۲۷]، در روایتی از امام صادق علیه السلام، یکی از شش ویژگی اختصاصی شیعیان را برائت از طاغوتها برشمرده و حتی علت غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را وجود طاغوتها دانسته است [۲۸]. روایات بسیاری از این دست در ابواب حرمت و کراهت مراجعه به قاضی، حاکم و سلطان ظالم دیده می شود [۲۹]. بنا بر این روایات – که در آنها گاه از حکام و قضات و سلاطین با عنوان طاغوت نام برده شده – هرگونه مراجعه به طاغوت و داوری خواستن از او، حتی اگر برای گرفتن حق خود باشد، ممنوع و حرام است، که فقها استثنائاً آن را مورد بحث و بررسی قرار داده اند [۳۰]. در برخی از روایات شيعه، جبت و طاغوت به دشمنان اهل بیت علیهم السلام تأویل شده [۳۱] و در برخی از زیارت نامههای مأثور، به برائت از جبت و طاغوت و لات و عُزَّی و دیگر بتها و شیاطین، شهادت داده شده است [۳۲]. روایات دیگری نیز نقل شده که راجع به علائم ظهور و دوران غیبت است و براساس آن، هر بیرقی که پیش از قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برپا شود، صاحب آن طاغوت است [۳۳]
در دوران معاصر و بهخصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، واژۀ طاغوت در ادبیات ایران و جهان اسلام کاربرد وسیعی یافته است. امام خمینی اغلب این کلمه را برای شاهان پهلوی و درباریان فاسد آنها به کار میبرد، اما امروزه این واژه در جهان اسلام برای هر شخص، گروه، یا حکومتی که چهرۀ ضداسلامی داشته باشد و از ارزشهای مادّی و ضد دینی غرب حمایت کند، بهکار میرود. همچنین کسانی که همچون عوامل و وابستگان غرب، سعی در مهم جلوه دادن ارزشهای غربی و نظام سکولار آن دارند، به این نام خوانده میشوند (د. جهان نوین اسلام، ذیل مادّه؛ د. خاورمیانۀ معاصر، ذیل« طاغوتی»).
منابع مقاله
منابع:علاوه بر قرآن کریم؛محمد حسن آشتیانی، کتاب القضاء، قم 1404؛عبدالله بن محمدبن أبی شیبه كوفی، المصنف، چاپ سعید لحام، بیروت 1409/ 1989؛عمرو بن أبی عاصم شیبانی، کتاب السنة، چاپ محمد ناصرالدين ألبانی، بیروت 1413/1993؛ابن منظور؛ محمدبن علی ابن بابویه قمی، صفات الشيعة، تهران؛ همو، کمال الدین وتمام النعمة، چاپ علی اکبر غفاری، قم 1405/1363ش؛ عبدالملک ابن هشام حمیری، السیرة النبویة، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره 1383/1963؛ ابوهلال حسن بن عبدالله عسكری، الفروق اللغویة، قم 1412؛ انصاری، مرتضی، القضاء و الشهادات، قم 1415؛ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، بیروت 1401/1981؛ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت 1407/ 1987؛حر عاملی؛ ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانى، المفردات فی غریب القرآن، قم 1404؛ عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، المهذب فیما وقع فی القرآن من المعرّب، چاپ سمیر حسین حلبی، بیروت 1988؛ همو، المتوکلی، چاپ عبدالکریم زبیدی، بیروت 1988؛ محمدبن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، چاپ حسن کوچه باغی، تهران 1362ش؛ طباطبائی؛ طبرسی؛ طبری، تفسیر؛ طوسی؛ محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، استانبول 1404/1984؛ بهاء الدین حسن فاضل هندی، کشف اللثام عن قواعد الاحکام، قم؛ کلینی؛ مجلسی؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، الجامع الصحیح، بیروت؛ محیی الدین یحیی بن شرف نووی، شرح صحیح مسلم، بیروت 1407/ 1987؛
پانویس
- ↑ (بقره: 256؛ نحل: 36)
- ↑ (رجوع کنید به نحل: 36)
- ↑ (رجوع کنید به مائده: 59-60)
- ↑ (رجوع کنید به نساء: 76)
- ↑ (بقره: 257)
- ↑ (رجوع کنید به جوهری، ذیل «طَغا»؛ ابوهلال عسكری، ص155)
- ↑ (طبری، ذیل بقره: 256؛ راغب اصفهانی، ص305؛ ابن منظور، ذیل «طغی»).
- ↑ (رجوع کنید به جوهری، ؛ ابن منظور، همانجاها)
- ↑ (رجوع کنید به طباطبائی، ذیل بقره: 256، نساء: 51).
- ↑ (مهذّب، ص52؛ متوکلی، ص40، 41)
- ↑ (رجوع کنید به جفری، ص203)
- ↑ (رجوع کنید به جفری، ص203؛ د. اسلام، ذیل مادّه).
- ↑ (رجوع کنید به طبری، ذیل نساء: 51؛ طوسی؛ طبرسی، ذیل بقره: 256).
- ↑ (برای مصادیق و توضیحات بیشتر رجوع کنید به بخاری، ج 5، ص 180؛ طبری؛ طوسی، ذیل نساء: 51؛ جبت*؛ برای سبب نزول این آیه رجوع کنید به ابن هشام، ج2 ص 402)
- ↑ (طبری، ذیل بقره: 256؛ راغب اصفهانی، ص305؛ طباطبائی، ذیل بقره: 256).
- ↑ (رجوع کنید به عبدالباقی، ذیل طغی)
- ↑ (ذاریات: 53)
- ↑ (صافات: 22-30؛ قلم: 31)
- ↑ (ص: 55-56؛ نبأ: 21-22)
- ↑ (رجوع کنید به ابن منظور، ذیل« طغی»)
- ↑ (ج2 ص 368)
- ↑ (رجوع کنید به بخاری، ج2 ص 169؛ مسلم نيشابوری، ج4 ص 69)
- ↑ (رجوع کنید به بخاری، ج8 ، ص 100؛ ابن أبی عاصم، ص 38؛ برای توضیح بیشتر رجوع کنید به د. اسلام، ذیل مادّه)
- ↑ (مسلم نیشابوری، ج5، ص82). نووی (ج11، ص 108)
- ↑ (ج7، ص 254؛ ج8، ص 604
- ↑ (رجوع کنید به صفارقمی، ص 144- 145؛ كلينی، ج1 ص 261- 262، 319، 477).
- ↑ (صفات الشيعة، ص29-30)
- ↑ (همو،كمال الدين، ص 26)
- ↑ (برای نمونه، رجوع کنید به کلینی، ج7، ص411-412؛ حر عاملی، ج27، ص11-16)
- ↑ (برای نمونه، رجوع کنید به فاضل هندی، ج 10، ص 7-8؛ انصاری، ص61-64؛ آشتیانی، ص 20-22)
- ↑ (برای نمونه، رجوع کنید به مجلسی، ج30، ص187-188؛ ج31، ص600-601)
- ↑ (برای نمونه، رجوع کنید به مجلسی، ج96، ص190، 193؛ ج97، ص206، 295)
- ↑ (کلینی، ج8، ص295؛ مجلسی، ج 52، ص 143).
منابع
- دانشنامه جهان اسلام، حیدر اشرف آل طه،ظاغوت دسترس در پایگاه دانشنامه جهان اسلام تاریخ بازیابی:16 آذرماه 1392.