گفتگوى امام سجاد(ع) و پيرمرد شامى
ابن اعثم گويد: خاندان رسول خدا (ص) را آوردند تا از دروازه «توما» وارد شهر دمشق كردند. از آنجا آوردند و بر پلّكان مسجد- محلّ نگه دارى اسيران- نگاه داشتند. در اين هنگام پيرمردى آمد تا به آنها نزديك شد و گفت: «خداى را سپاس كه شما را كشت و نابودتان كرد و مردان را از ستم شما آسوده ساخت و امير مؤمنان را بر شما چيرگى بخشيد».
امام زين العابدين عليه السلام به او فرمود : «اى پيرمرد ! آيا قرآن خوانده اى ؟» . گفت : آرى . فرمود : «آيا آيه : «بگو : بر آن (رسالت) ، اجرى ، جز مهروَرزى با نزديكانم از شما نمى طلبم» را خوانده اى؟» . پيرمرد گفت : آن را خوانده ام . امام عليه السلام به او فرمود : «اى پيرمرد ! آن نزديكان ، ما هستيم . آيا در سوره بنى اسرائيل خوانده اى : «و حقّ نزديكان را به آنها بده» ؟» .
پيرمرد گفت : آن را خوانده ام . امام زين العابدين عليه السلام فرمود : «اى پيرمرد ! آن نزديكان ، ما هستيم . آيا اين آيه را خوانده اى : «و بدانيد كه يكْ پنجمِ آنچه به دست مى آوريد ، براى خداوند ، پيامبر و نزديكان است» ؟» . گفت : آرى . فرمود : «اى پيرمرد ! آن نزديكان ، ما هستيم . آيا اين آيه را خوانده اى : «خداوند ، اراده آن دارد كه آلودگى را تنها از شما اهل بيت بزُدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند» ؟» . پيرمرد گفت : آن را خوانده ام . امام عليه السلام فرمود : «ما آن اهل بيت هستيم و خداوند ، آيه طهارت را مخصوص ما كرده است ، اى پيرمرد!» .
پيرمرد ، خاموش گشت و از گفته خويش ، پشيمان شد و گفت : تو را به خدا ، شما آنان هستيد؟ زين العابدين عليه السلام فرمود : «به خدا سوگند ، بدون شك ، ما همان ها هستيم و به حقّ جدّمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، ما همان ها هستيم» . پيرمرد گريست و عمامه اش را پرت كرد و سپس سرش را به سوى آسمان ، بلند كرد و گفت : خدايا ! من از دشمن خاندان محمّد ـ جن باشد يا اِنس ـ ، به تو پناه مى برم . و سپس گفت : آيا مى توانم توبه كنم؟ زين العابدين عليه السلام به او فرمود : «آرى . اگر به سوى خدا باز گردى ، خدا هم به سوى تو باز مى گردد و تو با ما خواهى بود» . پيرمرد گفت : من توبه كارم . ماجراى پيرمرد به يزيد بن معاويه رسيد و فرمان داد او را بكُشند .
منابع
- محمد محمدی ری شهری و همکاران، دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ، ترجمه عبدالهادی مسعودی ج8ص255 در دسترس در حدیث نت
- محمد امین پور امینی،یا کاروان حسینی ج6ص104.مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى