آیه 101 مائده

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۳۲ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} '''منبع:''' نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و سا...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

منبع: نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه ، ص 319

نویسنده: محمدباقر محقق

شأن نزول آيه 101 سوره مائده

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاتَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ».[۱]

«شیخ طوسی» در سبب نزول آيه دو قول است:

اول، ابن عباس و انس و ابوهريرة و حسن بصرى و قتادة و طاووس و سدى گويند: مردى بنام عبدالله از رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيد و گفت: يا رسول الله پدر من كيست؟ و اين مرد از افرادى بود كه داراى حسب و نسب صحيحى نبود و از اين حيث مورد طعن و سرزنش مردم قرار داشت. پيامبر فرمود: پدر تو حذافة است سپس اين آية نازل گرديد.[۲]

دوم، ابوهريره و مجاهد گويند: اين آية موقعى نازل شد كه از پيامبر درباره حج سؤال مي‌كردند، موقعى كه آيه «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ» نازل گرديده بود، پرسيدند: آيا در هر سال بايد به حج برويم؟ فرمود: نه، عده اى گويند اين هر دو سؤال در يك مجلس اتفاق افتاده بود.[۳][۴]

پانویس

  1. بقيه آية، «إِنْ تُبْدَلَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَلَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ؛ اى آن كسانى كه گرويده اند، نپرسيد از چيزهائى كه اگر بر شما فاش بشود بدتان بيايد و اگر پرسش‌هاى خود را هنگام فرستاده شدن (آيات) قرآن واگذاريد. بر شما آشكار خواهد شد و خداوند از سؤالات (بي‌جاى قبل) كه كرده بوديد بخشيد و خداوند آمرزنده و بردبار است».
  2. در صحيح بخارى نيز از انس بن مالك روايت شده است.
  3. صاحب مجمع البيان گويد: در سبب نزول آية اختلاف است، زهرى و قتادة از انس روايت كرده اند كه مردم از پيامبر سؤالات زيادى مي‌نمودند به قسمى كه گاهى پيامبر با حالت خشم برمي‌خاست و مى فرمود: بپرسيد از من، به خدا قسم هر سؤالى بكنيد، جواب آن را آشكارا به شما خواهم گفت. در اين ميان مردى از بنى‌سهم كه به او عبدالله مى گفتند و مطعون النسب بود. گفت: يا نبى اللَّه پدرم كيست؟ فرمود: حذافة بن قيس، سپس مرد ديگرى از جا برخاست و گفت: يا رسول اللّه پدر من در كجاست؟ پيامبر فرمود: در آتش است، عمر بن الخطاب در اين ميان از جا برخاست و به پاى پيامبر بوسه زد و گفت: يا رسول الله عهد ما با جاهليت و شرك نزديك است بنابراين ما را ببخش خداوند تو را ببخشد در اينجا خشم پيامبر فرونشست، ابن عباس گويد: عده اى به عنوان مسخره و استهزاء و يا امتحان كردن از پيامبر سؤالاتى مي‌نمودند و خداوند اين آية را نازل فرمود، از امام على مرتضى عليه‌السلام و ابوامامة الباهلى روايت گرديده است كه روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله خطبه خواند و در طى خطبه خويش فرمود: خداوند حج را بر شما واجب كرده است در اين ميان عكاشة بن محصن يا سراقة بن مالك گفت: يا رسول الله آيا اين حج در هر سال واجب است؟ پيامبر از او اعراض و دورى كرد و جواب سؤال او را نداد، دفعه دوم پرسيد باز پيامبر جواب نداد، دفعه سوم پرسيد پيامبر فرمود: واى بر تو، اگر بگويم بلى چه چيز تو را ايمن مى گرداند. قسم به خدا اگر بگويم بلى هر آينه واجب خواهد گردد و اگر واجب گردد شما استطاعت آن را نداريد و اگر هم واگذاريد كافر خواهيد شد و آنان كه پيش از شما بودند از سؤال كردن زياد و اختلاف با پيامبران خود هلاك شدند پس اگر شما را به كارى دستور دادم عمل بكنيد و از امورى كه نهى نمودم، اجتناب ورزيد.
  4. طبرى صاحب جامع البيان نيز اين روايت را از ابوهريرة و همچنين احمد در مسند خود و ترمذى در صحيح خود و نيز حاكم از على عليه‌السلام بدون ذكر نام سائل روايت و نقل نموده اند.