حقوق فرزندان
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
حقوق فرزندان
حقوق جمع "حق" است[۱] که در لغت به معنای واجب،[۲] ثبوت مطابق با واقع،[۳] و مطابقت و وقوع شیء در محل خودش آمده که این معنا در تمام مصادیق قابل تطبیق میباشد.[۴] برخی نیز برای "حق" وجوه مختلفی شمردهاند:1. بمعنی ایجاد کنندهی چیزی از روی حکمت؛ 2. خود موجودی که به مقتضای حکمت ایجاد شده؛ 3. اعتقاد مطابق با واقعیت؛ 4. واجبی که اتیان شود.[۵] البته در منطق قرآن هر چیزی "حق" نیست، هر چند مردم آن را حق بپندارند؛ بلکه حق عبارت است از چیزی که خدا آن را محقق و دارای ثبوت کرده (در عالم ایجاد یا در عالم تشریع)؛ بنابراین "حق" در عالم تشریع و در ظرف اجتماع دینی عبارتست از چیزی که خداوند آن را به عنوان "حق" قرار داده؛ مانند:حقوق مالی، حقوق برادران و حقوقی که پدر و مادر بر فرزند دارد.[۶] در این مقاله از حقوقی بحث میشود که فرزند مستحق آن است.
حقوق فرزندان در قرآن قرآن برای "فرزندان" واژگان متفاوتی را بهکار برده، از جمله:ذریّه،[۷] بُنیّ و بَنون،[۸] أولاد[۹] و اسباط؛[۱۰] و در این نوشتار آیاتی را بررسی میکنیم که دربارهی حقوق فرزندان سخن گفته است. خداوند در قرآن کریم برای فرزندان حقوقی را بیان نموده[۱۱] و پدر و مادر را بر پایبند بودن به این حقوق سفارش کرده است: «یوصیکُمُ اللّهُ فی اَولادِکُم...»[۱۲] «خداوند دربارهی فرزندانتان به شما سفارش میکند...»
1. حق حیات یکی از حقوقی که خداوند برای فرزند قائل شده، حق حیات است که قرآن این حق عظیم را در جامعهی بشری به شکل سزاوار برای فرزند، قبل از تولد و بعد از آن مطرح میکند:[۱۳] «وَ لاتَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیاهُم...»[۱۴] «و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشید! ما شما و آنها را روزی میدهیم...»
اعراب دوران جاهلی، نه تنها دختران خویش را به خاطر تعصبهای غلط، زنده به گور میکردند؛ بلکه پسران را نیز که سرمایهی بزرگی در جامعهی آن روز محسوب میشد، از ترس فقر و تنگدستی به قتل میرسانیدند.[۱۵] هشدار آیه علاوه بر دوران بعد از تولد، دوران جنینی را نیز شامل میشود.[۱۶] امروزه نیز این نوع فرزندکشی جریان دارد که برخی افراد نادان به بهانهی درگیرشدن با مشکلات زندگی، کودکان بیگناه را در عالم جنینی به قتل میرسانند.[۱۷]
2. حق نفقه از جمله حقوق فرزند بر عهدهی پدر و مادر، نفقهی اوست که این حق را در دو بخش بیان میکنیم: الف. نفقهی فرزند نفقهی کودک از بدو تولد بر عهدهی پدر است که قرآن بر تأمین شیر برای طفل شیرخوار تصریح کرده است:[۱۸] «وَالْوالِداتُ یرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَینِ کامِلَینِ لِمَنْ أَرادَ أَنْیتِمَّ الرَّضاعَةَ...»[۱۹] «مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر میدهند. (این) برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند...»
مادران حال زنانی که طلاق گرفتهاند، نیز شامل میشود[۲۰] و کلمهی "یُرضِعنَ" به صورت مضارع مؤکد آمده که در اینجا به معنای امر بوده و خداوند به مادران امر میکند که فرزندانشان را تا دو سالگی شیر بدهند؛[۲۱] البته این امر وجوب ندارد، بلکه امر استحبابی است؛ چون در آیهی[۲۲] دیگر میفرماید:اگر دچار تنگدستی شدید، زن دیگری که اجرت کمتر میخواهد، کودک را شیر دهد؛ با اینکه در این امر مادر کودک بر زنان دیگر مقدم است، هر چند مطلقه باشد. بنابراین در فراز بعدی آیه، خداوند تهیهی نفقه را بر دوش "الْمَوْلُودِ لَهُ" قرار داده؛ یعنی کسی که فرزند از او متولد شده که همان پدر واقعی بچه است؛ پس نفقهی کودک که بر عهدهی پدر اوست، یا باید مادر او را برای شیر دادن راضی کند یا برای کودک دایه بگیرد.[۲۳] حکم وجوب نفقهی فرزند بر عهدهی پدر در دورانهای بعدی نیز هست، یعنی اگر فرزند عاجز از تهیهی نفقهی خود باشد و والدین قادر بر انفاق باشند؛ چون آیهی شریفه این حکم را در زمان شیرخوارگی فرزند به خاطر احتیاج و ضعف کودک تعلیل آورده است؛ البته این حکم را مقید کرده به وسع مالی پدر که احتیاجات فرزندش را از قبیل طعام، پوشاک و... به اندازهی توان مالی تهیه نماید؛ از سوی دیگر پدران و مادران حق ضرر رساندن و کوتاهی در تربیت فرزندشان را ندارند با اینکه بیش از توانایی نیز تکلیف ندارند.[۲۴]
ب. نفقهی مادر یکی دیگر از حقوق فرزند حق نفقهی مادر در زمان شیردهی است که بر عهدهی پدر میباشد: «...فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکمُْ فَأتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُواْ بَینَکمُ بمِعْرُوفٍ...»[۲۵] «...و اگر برای شما (فرزند را) شیر میدهند، پاداش آنها را بپردازید و (دربارهی فرزندان، کار را) با مشاورهی شایسته انجام دهید...»
این آیه دربارهی زنان "مطلّقهی بائن"[۲۶] است.[۲۷] خداوند در این آیه و آیات دیگر مانند بقره/233 میفرماید:اگر مادر کودک، بخواهد به فرزند خود شیر بدهد، با اینکه طلاق بائن گرفته باشد، بر پدر کودک لازم است که در ایام شیر دادن طفل، نفقهی مادر را (خوراک، لباس و...) بدهد.[۲۸] این اجرت شیردهی در حقیقت نفقه و حق فرزند است که به عهدهی پدر واجب میباشد.[۲۹]
3. حق تربیت حق دیگری که در قرآن کریم برای فرزندان بر عهدهی پدر و مادر نهاده شده، حق تربیت است که ذیل چند عنوان اشاره میشود: الف. اهمیت تربیت در نگاه قرآنی تربیت اولاد جزو حقوق واجب است؛[۳۰] و چون رفتار پدر و مادر در وجود فرزند و تربیت او بسیار تأثیر گذار بوده، خداوند آنان را در مسیری که فرزندان میپیمایند، مسئول میداند و از والدین میخواهد که فرزند خود را به راه حق ارشاد کنند:[۳۱] «وَ وَصَّی بِها إِبْراهیمُ بَنیهِ وَ یعْقُوبُ یابَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفیََََََََ لَکُمُ الدِّینَ فَلاتَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»[۳۲] «و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند:) فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است و شما، جز به آیین اسلام [=تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید!»
آیه شریفه به انسان میآموزد که پدر مسئولیت دارد، فرزند خود را تربیت نموده و به دین و آئین حق راهنمائی کند.[۳۳] همچنین لقمان حکیم در گفتار و مواعظ خویش،[۳۴] فرزندش را به پارهای از دستورات اعتقادی، عملی و اخلاقی سفارش میکند، و با اهمیت به این مواعظ و آثار حکمت، او را به اصل توحید متوجه نموده و به بحث معاد و حساب اعمال سوق میدهد.[۳۵]
ب. تربیت جنسی و ازدواج در اسلام و قرآن تربیت جنسی مخصوص دوران بلوغ و بعد از آن نیست؛ بلکه قرآن کریم تربیت جنسی را در کودکان نیز در نظر گرفته و به آن پرداخته است:[۳۶] «یَاأَیّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیسْتَأذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیمَانُکمُْ وَ الَّذِینَ لَمْیبْلُغُواْ الحُلُمَ مِنکمُْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِّن قَبْلِ صَلَوةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُم مِّنَالظَّهِیرَةِ وَ مِن بَعْدِ صَلَوةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّکُمْ...»[۳۷] «ای کسانی که ایمان آوردهاید! بردگان شما، و همچنین کودکانتان که به حدّ بلوغ نرسیدهاند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند:پیش از نماز صبح، و نیمروز، هنگامی که لباسهای (معمولی) خود را بیرون میآورید، و بعد از نماز عشا؛ این سه وقت خصوصی برای شماست....»
بر اساس این آیه پدر و مادر نخست باید فرزندان را از اینکه سرزده وارد اتاق آنان شوند، هشدار داده و به اجازه گرفتن وادار کنند و دیگر آنکه معاشرتهای خود را تحت کنترل قرار داده و هر حرکتی که غرایز جنسی را در آنها بیدار میکند، ترک کنند.[۳۸] در بحث تربیت جنسی فرزند، قرآن کریم همراه با مبارزهی منفی، مبارزهی مثبت را مورد توجه قرار داده و از طریق ترویج فرهنگ ازدواج آسان که اشباع صحیح و مشروع غرائز بوده، سبب برچیده شدن گناه را فراهم میکند:[۳۹] «وَ أَنکِحُواْ الْأَیَامَی مِنکمُْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکمُْ وَ إِمَائکُمْ إِنیَکُونُواْ فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ...»[۴۰] «مردان و زنان بیهمسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میسازد...»
خطاب این آیه به اولیاء و سرپرستان مسلمانان است.[۴۱] "ایامی" به کسانی میگویند که همسر نداشته باشند؛ خواه مجرد باشند، یا همسرشان طلاق گرفته یا مرده باشد؛[۴۲] و "صالحین" در این آیه به معنای صلاحیت در مورد ازدواج است، نه صالح در اعمال.[۴۳] امر در اصل، برای وجوب بوده؛ اما در این آیه امر برای فعل مستحب آمده که نشان از استحباب مؤکد میدهد؛ اما گاهی به مرحلهی وجوب میرسد؛ هنگامی که انسان در معرض گناه باشد و فاصله گرفتن از ازدواج، موجب دست زدن به عمل نامشروع شود، ازدواج واجب میشود.[۴۴]
4. حق دفاع یکی دیگر از حقوقی که خداوند در قبال فرزندان بر عهدهی پدر و مادر گذاشته، حق دفاع از آنان و مبارزه با ظالمان است: «وَ مَا لَکمُْ لَاتُقَاتِلُونَ فیِ سَبِیلِاللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَالرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ....»[۴۵] «چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟!....»
مقصود از استفهام در این آیه، خطاب دستوری برای مجاهدین مسلمان است که با متجاوزین پیکار کنند؛[۴۶] و منظور از "ولدان" فرزندان مؤمنین است.[۴۷] در این آیه خداوند با استفاده از عواطف انسانی مؤمنان را تشویق به اجرای احکام اسلامی میکند؛[۴۸] یعنی آیهی شریفه، بندگان را تشویق کرده و برمیانگیزد، برای اینکه وظیفهی خود را در رابطه با دفاع از خویشاوندان خود به خصوص زنان و فرزندان مستضعف که در چنگ دشمنان گرفتارند و قدرت فرار و توان کار دیگری را ندارند، از ظلم ظالمان نجات دهند.[۴۹]
5. حق مشورت با فرزند تربیت فرزند اقتضاء میکند که در سنین مختلف رفتار والدین نیز نسبت با اقتضای سنی او متفاوت باشد؛ از این رو خداوند با داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل نشان میدهد، برای فرزندی که به سن جوانی رسیده، حق مشورت باید قائل شویم: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یابُنیَّ إِنیِّ أَرَی فیِ الْمَنَامِ أَنیِّ أَذْبَحُکَ...»[۵۰] «هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت:پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح میکنم....»
منظور از "سعی" این است که به سنی رسیده بود که عادتا میتوانست در کارهای زندگی به پدر خود کمک کند؛[۵۱] و از فرازهای بعد معلوم میشود که حضرت ابراهیم با فرزندش در این مسأله با اینکه حتمی بود، مشورت کرد.[۵۲] در این تعبیرات از یک سو پدر با صراحت مسالهی ذبح را با فرزند نوجوان یا جوان خود مطرح میکند و از سوی دیگر چون برای او شخصیت مستقل و آزادی اراده قائل بود، با او مشورت نموده و نظر وی را خواستار است.[۵۳]
6. حق ارث یکی دیگر از حقوق فرزندان بر پدر و مادر حق ارث است که با فطرت و طبیعت مطابقت دارد و از زمان حضرت آدم مقرر بوده و در زمان پیامبران دیگر از جمله حضرت زکریا[۵۴] و حضرت سلیمان[۵۵] نیز احکام ارث وجود داشت؛[۵۶] که در دین اسلام نیز این حکم جریان یافت و سهم وارثان در کلام الهی مقرر گردید: «یوصیکُمُ اللَّهُ فی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیینِ...»[۵۷] «خداوند در بارهی فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم (میراث) پسر، به اندازهی سهم دو دختر باشد
پانویس
- ↑ . مهیار، رضا؛ فرهنگ ابجدی عربی- فارسی، بی تا، ص337.
- ↑ . فراهیدی، خلیل بن احمد؛ کتاب العین، قم، هجرت، 1410ق، چاپ دوم، ج3، ص7 و ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414ق، چاپ سوم، ج10، ص50.
- ↑ . مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش، ج2، ص262.
- ↑ . قرشی، سیدعلی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1371ش، چاپ ششم، ج2، ص 158.
- ↑ . راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم الدارالشامیة، 1412ق، چاپ اول، ص 246.
- ↑ . طباطبایی(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق، چاپ پنجم، ج1، ص225.
- ↑ . مریم/58.
- ↑ . شعراء/88.
- ↑ . ممتحنه/12.
- ↑ . بقره/136.
- ↑ . نساء/9، 75 و 127، طلاق/6 و تحریم/6.
- ↑ . نساء/11.
- ↑ . جمعه، احمد خلیل؛ الطفل فی ضوء القرآن و السنه و الادب، بیروت، الیمامه، 1421ق، چاپ اول، ص23.
- ↑ . انعام/151.
- ↑ . المیزان فی تفسیرالقرآن، ج13، ص 85.
- ↑ . الطفل فی ضوء القرآن و السنه و الادب، ص22.
- ↑ . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1374ش، چاپ اول، ج6، ص34.
- ↑ . محمدیان، بهرام؛ نگاهی دیگر به حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام، تهران، سازمان انجمن اولیا و مربیان، 1377ش، چاپ اول، ص60.
- ↑ . بقره/233.
- ↑ . مغنیه، محمدجواد، تفسیر کاشف، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1424ق، چاپ اول، ج1، ص356 و نجفی خمینی، محمدجواد؛ تفسیر آسان، تهران، اسلامیه، 1398ق، چاپ اول، ج2، ص76.
- ↑ . طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، 1377ش، چاپ اول، ج1، ص128.
- ↑ . طلاق/6.
- ↑ . مغنیه، محمدجواد، تفسیر کاشف، ج1، ص356.
- ↑ . زحیلی، وهبةبنمصطفی؛ التفسیرالمنیر فیالعقیدة و الشریعة و المنهج، بیروت، دارالفکر المعاصر، 1418ق، چاپ دوم، ج2، ص361.
- ↑ . طلاق/6.
- ↑ . طلاقی است که برای شوهر حق رجوع نیست و برای رجوع نیاز به عقد مجدد دارد؛ مانند:طلاق خُلع، مبارات و زنی که سه طلاقه شده است. حسینی جرجانی، سیدامیر ابوالفتوح؛ آیات الأحکام(جرجانی)، تهران، نوید، 1404ق، چاپ اول، ج2، ص414
- ↑ . طبری ابوجعفر، محمدبنجریر؛ جامع البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، دارالمعرفة، 1412ق، چاپ اول، ج28، ص95، طبرسی، فضلبنحسن؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، 1377ش، چاپ اول، ج4، ص312.
- ↑ . فضل الله، سید محمدحسین؛ تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، 1419ق، چاپ دوم، ج22، ص295 و تفسیر نمونه، ج24، ص:248.
- ↑ . المیزان فی تفسیر القرآن، ج19، ص317.
- ↑ . تفسیر کاشف، ج4، ص162.
- ↑ . همان، ج1، ص209.
- ↑ . بقره/132.
- ↑ . نجفی خمینی، محمد جواد؛ تفسیر آسان، ج1، ص293.
- ↑ . لقمان/13 – 19.
- ↑ . المیزان فی تفسیرالقرآن، ج16، ص215 – 218 و گنابادی، سلطان محمد؛ تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، بیروت، مؤسسة الأعلمی، 1408ق، چاپ دوم، ج3، ص228 – 230.
- ↑ . مظاهری، ابراهیم؛ با فرزندان در سایه قرآن، قم، پارسیان، 1380ش، چاپ دوم، ص61.
- ↑ . نور/58.
- ↑ . با فرزندان در سایه قرآن، ص62.
- ↑ . تفسیر نمونه، ج14، ص457.
- ↑ . نور/32.
- ↑ . تفسیر آسان، ج14، ص83.
- ↑ . رشیدالدین میبدی، احمدبن ابیسعد؛ کشف الأسرار و عدة الأبرار، تهران، امیر کبیر، 1371ش، چاپ پنجم، ج6، ص522.
- ↑ . المیزان فی تفسیر القرآن، ج15، ص113.
- ↑ . تفسیر آسان، ج14، ص83.
- ↑ . نساء/75.
- ↑ . آلوسی، سیدمحمود؛ روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق، چاپ اول، ج3، ص79.
- ↑ . ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، بیتا، ج4، ص187.
- ↑ . تفسیر نمونه، ج4، ص9.
- ↑ . الطفل فی ضوء القرآن و السنه و الادب، ص27.
- ↑ . صافات/102.
- ↑ . تفسیر آسان، ج16، ص361 و المیزان فی تفسیر القرآن، ج17، ص152.
- ↑ . سبزواری نجفی، محمد بن حبیبالله؛ الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت، دارالتعارف، 1406ق، چاپ اول، ج6، ص76.
- ↑ . تفسیر نمونه، ج19، ص112.
- ↑ . مریم/2 – 6.
- ↑ . نمل/16.
- ↑ . تفسیر آسان، ج3، ص158.
- ↑ . نساء/11.
منابع
- رضائی،سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی) تاریخ بازیابی: 4 شهریور 1392.