توحید ذاتی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


توحید در لغت مصدر باب تفعیل است. یکی از معانی باب تفعیل نسبت دادن به مبدأ اشتقاق فعل به مفعول است.[۱] توحید به همین بکار رفته است و به معنای یکی دانستن خداست. در اصطلاح فلاسفه نیز دقیقاً به همین معنا بکار رفته است.

توحید ذاتی خداوند حداقل به سه معنا بکار برده می‌شود:

1. توحید در وجوب وجود: یعنی هیچ موجودی جز ذات مقدّس الهی واجب الوجود بالذّات نیست.[۲] و به تعبیر قرآن: «وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ»؛ و برای خداوند هیچ نظیری وجود ندارد. (سوره توحید، 4)

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»؛ ای مردم، شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بی‌نیاز و غنی بالذات و ستوده صفات است. (سوره فاطر، 15)

2. توحید به معنای بساطت و عدم ترکیب خداوند: که خود دارای معانی فرعی است از جمله:

  • الف) عدم ترکیب از اجزاء بالفعل
  • ب) عدم ترکیب از اجزاء بالقوّه
  • ج) عدم ترکیب از ماهیت و وجود
  • د) عدم ترکیب از اجزاء حدی (جنس و فصل)
  • ه) عدم ترکیب از اجزاء اعتباری
  • و) عدم ترکیب از ماده و صورت عقلی
  • ز) عدم ترکیب از جوهر و عرض
  • ح) عدم ترکیب از اجزاء شیمیایی

این معنای از توحید، تحت عنوان بساطت واجب،[۳] مورد بحث قرار می‌گیرد.[۴]

3. توحید به معنای وحدت شخصی وجود: که در عرفان مورد بحث قرار می‌گیرد.

اما بحث ما در توحید به معنای اول است، این معنای از توحید از اصول معارف اسلامی و از عالی‌ترین معارف بشری است که در مکتب تشیّع تبلور بیشتری یافته است.[۵]

برخی از متفکران دو معنای اوّل از توحید را با هم "توحید ذاتی" دانسته و برای اثبات توحید ذاتی، هم هر گونه ترکیب را از خدا نفی کرده‌اند و هم واحد بودن خدا را اثبات کرده و نام آن را "توحید أحدی" یعنی نفی ترکیب و "توحید واحدی" یعنی یکی بودن واجب الوجود بالذّات گذاشته‌اند.[۶]

به هر تقدیر، در این نوشتار توحید به معنای اول (یکی بودن واجب الوجود بالذّات) را مورد بحث قرار داده و توحید به معنای دوم را به پیروی از حکمای اسلامی در مباحث بساطت وجود دنبال می‌کنیم.[۷]

ادله توحید ذاتی

ادلّه‌ای که فلاسفه برای توحید واجب [به معنای اول] بکار برده‌اند در یک تقسیم بندی کلی به دو شکل تقسیم می‌شوند:

  1. ادلّه‌ای که از راه اطلاق و صرافت و وجود محض بودن و کمال مطلق بودن واجب، توحید واجب را اثبات کرده‌اند.[۸]
  2. ادلّه‌ای که مبتنی بر این مقدمّه‌اند که: "کثرت ملازم با معلولیت است و معلولیت با وجوب وجود منافات دارد".[۹]

یکی از ادلّه قسم اوّل که از راه کمال مطلق خود را اثبات می‌کند و بر اصول حکمت متعالیه مبتنی است از این قرار است:

  • الف) چنان که به اثبات رسیده، خداوند موجود است.
  • ب) این موجود بنابر اصول حکمت متعالیه، مستقّل و کامل مطلق است؛ یعنی در هیچ جهتی احتیاج به غیر ندارد و سایر وجودات وابسته و عین ربط به او هستند.
  • ج) اگر موجودی هم عرض با موجود مستقل و کامل مطلق وجود داشته باشد، موجود مستقل و کامل مطلق نیست؛ زیرا لازمه‌اش این است که موجود مستقل دارای کمالات آن موجود نباشد پس دیگر همه کمالات را ندارد.
  • د) در حالی که در جای خود ثابت شده است که موجود مستقل کامل مطلق است.[۱۰]
  • ه) پس، هیچ موجودی (اعّم از رابط و مستقل) هم عرض با موجود مستقل وجود ندارد.
  • و) نتیجه: موجود مستقل یکتاست و سایر موجودات در طول موجود مستقل و ربط و وابسته به او هستند.[۱۱]

یکی از ادلّه، قسم دوم یعنی ادلّه ای که از طریق «کثرت ملازم با معلولیّت است»، توحید و یگانگی واجب را اثبات می‌کنند به روش منطقی از این قرار است:

  1. اگر دو واجب یا بیشتر از دو واجب موجود باشد، این دو در وجوب وجود مشترک خواهند بود و تمیز آنها به چیزی ورای معنای مشترک بین آنها می‌باشد.
  2. آن امری که موجب تمیّز می‌شود (ما به الامتیاز هر کدام از آنها) از دو حال خارج نیست:
    1. داخل در ذات واجب است.
    2. خارج از ذات واجب است.
  3. اگر ما به الامتیاز داخل در ذات واجب باشد، مستلزم ترکیب واجب از ما به الامتیاز و ما به الاشتراک است.
  4. ترکیب با وجوب وجود منافات دارد؛ زیرا هر مرکبی بر اجزاء خود تقدم وجودی خواهد داشت و در این صورت اجزاء واجب بر خود واجب مقدم اند (چون آن اجزاء تشکیل دهنده و علت واجب هستند و هر علتی بر معلول خود مقدم است.
  5. اگر آن ما به الامتیاز خارج از ذات واجب باشد پس آن امر خارجی، ذاتی واجب نخواهد بود. بنابراین این عرضی ذات واجب است.
  6. هر امر عرضی هم نیازمند علت است. (کلّ عرض ٍ معلّلٌ)
  7. حال علت آن امر از دو حال خارج نیست:
    1. ذات واجب است.
    2. غیر از ذات واجب است.
  8. اگر علّت آن امر عرضی، (همان تمایز) ذات واجب باشد لازمه اش این است که ذات واجب بر تمیّز واجب، تقدم وجودی داشته باشد و قبل از تمیّز ذات، وجود نداشته باشد و این محال است.
  9. اگر علّت آن امر عرضی (تمایز)، امری غیر از ذات واجب باشد پس ذات واجب در تمیّز خود نیازمند غیر خواهد بود.
  10. نیاز هم با وجوب وجود منافات دارد. (بلکه معلولیّت، همان ممکن الوجود بودن است که با واجب الوجود منافات دارد).
  11. پس در همه فروض تعدد واجب محال است و واجب الوجود، یک موجود بیشتر نیست.[۱۲]

پانویس

  1. صرف ساده، ص90.
  2. مصباح یزدی؛ آموزش فلسفه، ج2، ص348 (درس 63) و مرتضی مطهرّی، مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی، مجموعه آثار، ج2، ص99.
  3. ر.ک. مدخل بساطت واجب.
  4. شیخ اشراق، مطارحات، مجموعه مصنفات، ج1، ص396، ملاصدرا، اسفار ج6، ص104–102، ابن سینا، اشارات، ج2، ص54، نهایة الحکمه (با تعلیقه استاد فیاض)، ج4، ص 1073.
  5. مطهری، مجموعه آثار، ج2، ص101.
  6. عبدالرسول عیودیت و مجتبی مصباح، خداشناسی فلسفی، قم، مؤسسه امام خمینی، ص 141.
  7. شیخ اشراق، مطارحات (مجموعه مصنفات ج1، ص396، اسفار، ج6، ص 104–102 و اشارات ج3، (چ نشر بلاغت)، ص54.
  8. اسفار، ج6، ص16–15.(چ مصطفوی، قم)
  9. اشارات، ج3، ص30، اسفار، ج6، ص16–15 و مطارحات، مجموعه مصنفات، ج1، ص387.
  10. خداشناسی فلسفی، ص 126 استدلال فوق به شیوه‌های دیگری در منابع ذیل آمده است: اسفار، ج6، ص24 (چ مصطفوی قم)، اشارات، ج3، ص30 (نشرالبلاغه، مطارحات، مجموعه مصنفات، ج1، ص387. [در این براهین تکیه بر بساطت خدا و صرافت او شده است].
  11. خداشناسی فلسفی (عبودیت و مصباح)، ص 128 و 129.
  12. طباطبایی، محمدحسین؛ نهایة الحکمه، قم، مؤسسة امام خمینی، ج4، ص1086.


منابع