مجمع البحرین (واژه قرآنی)
جای به هم پیوستن دو دریا «لا ابرح حتی ابلغ مجمع البحرین» (کهف60) موسی علیه السلام به غلام خود گفت پیوسته می روم تا وقتی به جای پیوستن دو دریا رسم. جای آن به تحقیق معلوم نیست البته تنگه ایست در حوالی شام و مصر که یکی از دریاهای آن به خلیجی می پیوندد.(ج7 ص356). «و جعل البحرین حاجزا»(نمل61) میان دو دریا مانعی نهاده است .«مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان»(رحمن19) نزدیک ساخت دو دریا را با هم ملاقات می کنند و میان این دو حاجبی است که بر یکدیگر غالب نمی شوند. «و هو الذی مرج البحرین هذا عذب فرات و هذا ملح اجاج»(فرقان 53) خدا است که و دریا را به نزدیک هم آورد یکی گوارا و شیرین و یکی شور و ناگوار. ابتدا چنین به نظر می رسد که خداوند به امری بر خلافت طبیعت استدلال بر قدرت خود کرده که دو آب در یک ظرف با هم آمیخته نمی شوند اما چون با مثال و نظایر آن بنگریم خواهیم دید غالباً خداوند به اموری عادی و موافق طبیعت احتجاج کرده است مانند ساختن کشتی و روان کردن آن در دریا به وسیله بادها چنانگه گذشت . «والفلک التی تجری بما ینفع الناس» «الم تر ان الفلک تجری فی البحر بنعمة الله» «هوالذی یسیرکم فی البر و البحر» «هو الذی سخر البحر لتاکلوا منه لحما طریاً و تستخرجوا منه حلیة تلبسونها».دریا را مسخر شما کرد و زیر فرمان شما نهاد تا از آن گوشت تازه بخورید و پیرایه جامه بیرون آورید و بپوشید یعنی مروارید و مرجان و امثال آن عوام پندارند خداوند را از امور مخالف طبیعت باید شناخت اما چنین نیست قدرت او در کارهای مطابق عادت و طبیعت ظاهرتر است و بیشتر آیات قرآن امر به تدبر در همین امور عادی می فرماید. حسن بصری گفت زمین ها که ما در آن ساکنیم حاجز میان دریاها است(ج10 ص390) و گفتند آنها جزیره ها است که در دریا بود (ج8 ص415) اما این بیان در آیه سوره فرقان درست نمی آید در اینجا باید گفت مراد جریان آب شیرین است نزدیک مصب شطوط که در میان آب های شور قرار دارد. «والبحر المسجور»(طور6) سوگند به دریای افروخته «و اذا البحار سجرت»(تکویر 6) آنگاه که دریاها افروخته شود. در قیامت همه چیز دنیا دگرگون می شود و صورت او باطل می گردد کوهها با آن صلابت چون پشم زده و پراکنده می شود و با ثبات و سکون به جنبش و حرکت می آید «واذا الجبال سیرت» دریا هم که جای آب است خشک و گرم و افروخته و مبدل به ضد خود می گردد و خورشید که منبع نور است متزلزل و هکذا همه حالت خود را از دست می دهند. «یوم تبدل الارض و غیر الارض» زمین غیر زمین می شود و بعضی گویند زیر آب دریا آتش است و چون بمقتضای آیه «اذا البحار فجرت» دریاها شکافته شود آتش از دریا می جوشد و همه دریاها را آتش فرا می گیرد و در آیه دیگر فرمود «و اخرجت الارض اثقالها» زمین سنگینی های خود را بیرون می ریزد. باری خرابی این جهان دلیل وجود جهان دیگر است و منتهای این جهان آغاز عالم دیگر چنانکه آسمان پیچیده، و در نوردیده، و برداشته می شود تا آن سوی آسمان که ملااعلی است دیده شود و الله العالم.
منبع
نثر طوبی، علامه شعرانی