تمدن اسلامی در ماوراء النهر

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ماوراءالنهر سرزمینی بوده است در شمال رود جیحون بین رود سیحون و جیحون شامل بخارا، سمرقند، خجند، اسروشنه و ترمذ.[۱] امروزه تمام كشور ازبكستان و بخش اعظمي از تاجيكستان و بخش هايي از قرقيزستان و قزاقستان بر آن منطبقند.

ماوراءالنهر مدت پنج قرن بزرگترین مهد تمدن اسلامی ایران و مرکز حکومت های ایرانی و تا دوره قاجاریه تابع حکومت مرکزی ایران بوده است. ماوراءالنهر مولد و مدفن بسیاری از دانشمندان بزرگ ایرانی است.[۲]

از فتح مسلمانان تا سقوط سامانیان

اعراب مسلمان ماوراءالنهر را در سالهاى پايانى قرن اول هجرى در دوران خلافت وليد بن عبدالملك اموى (86-96 ق)، تحت فرماندهی قتيبة بن مسلم باهلى‌ تصرف كردند.[۳]

با گرايش روزافزون مردم به اين دين آسماني، ماوراءالنهر پس از گذشت يك قرن به يك جامعه كاملاً ديني و مسلمان تبديل شد و مطالعات ديني در زمينه‌هاي حديث و علوم قرآني و فقه به صورتي جدي و پويا شكل گرفت به طوري كه از قرن سوم هجري علماي بزرگي از آن ديار برآمدند و تأليفات بسياري كه حاصل تلاش هاي علمي آنان بود از خود به يادگار گذاشتند.

در دوره حاكميت خاندان دانش دوست و دانش پرور ساماني (نيمه دوم قرن سوم تا اواخر قرن چهارم هـ) شهرهايي چون سمرقند و بخارا و نَسَف و كشَ از مراكز اصلي مطالعات اسلامي به شمار مي‌رفتند و در سايه حمايت اين خاندان، دانشمندان زيادي در آنجا گرد آمدند و بخارا عنوان پرافتخار «قُبَّة الاسلام» گرفت. (مولوي، 438؛ بلانت، 99 ـ 100)

با ضعف و برافتادن سامانيان در سال 389 هـ عصر طلائي تمدن ماوراءالنهر به سرآمد و اقوام ترك بيابانگردي كه تازه به اسلام گرويده بودند، به تدريج ماوراءالنهر را اشغال كردند و حكومت تركان قراخاني در آن سرزمين شكل گرفت كه 220 سال (389 ـ 609 ق) ادامه يافت؛ اما چراغ مطالعات ديني به ويژه در علوم نقلي همچنان روشن ماند و افتان و خيزان به حيات خود ادامه داد و آثار علمي بسياري پديد آمد كه بخشي از آنها تاكنون باقيست و عظمت اين گونه مطالعات در آن دوره را نشان مي‌دهد.[۴]

ماوراءالنهر پس از سامانیان تا ورود مغول

تاريخ فرهنگ و تمدن اين ديار بعد از سقوط سامانيان به علت بى توجهى مورخان و محققان در هاله اى از ابهام مانده و كسى در اين باره تحقيق يا تأليفى مستقل انجام نداده است. اين بى توجهى، چنان جدى است كه در يك نگاه سطحى تصور مى شود پس از سقوط سامانيان بر اين سرزمين، بدويت حاكم شده و چرخ تمدن، فرهنگ، علم و دانش از حركت بازايستاده است.

اما بررسی ها نشان می دهد که جريان فرهنگ و تمدن در ماوراءالنهر پس از سقوط سامانيان تا آمدن مغولان تا حدودى ضعيف تر و كندتر از روزگار سامانيان، ادامه داشته و حيات فرهنگى و اجتماعى در آنجا بر اساس تعليمات دينى و با توجه به شرايط سياسى و اجتماعى غالب ادامه داشته است.

در این دوران تلاش هاى پايانى براى گسترش اسلام و فرهنگ اسلامى در دورترين نقاط ماوراءالنهر و تركستان در قرن هاى پنجم و ششم هجرى انجام گرفت و فرهنگ اسلامى در همين سده ها در ماوراءالنهر به زبان تركى تدوين و بازنويسى شد.[۵]

در سده‌های پنجم و ششم هجری، گروه‌های زیادی از سادات علوی و شیعیان اسماعیلی، به سبب وجود شرائط خاص سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ماوراءالنهر حضور یافته و مسکن گزیده‌اند.[۶]

ماوراءالنهر در دوران مغول و تیموریان

از متصرفات چنگيزخان، ماوراءالنهر سهم جغتاى و خوارزم و دشت قبچاق نصيب جوچى شد. از آنجا كه جغتاى و فرزندانش ديگر فتوحاتى را در پيش نداشتند، بزودى ماوراءالنهر رو به آرامش نهاد و اندك اندك ويرانى‌ها آباد شد. ساكنان ماوراءالنهر مسلمان بودند و وزيران دولت جغتايى نيز از مسلمانان بودند.

در نتيجه تحت تأثير فرهنگ و تمدن اسلامى مغولان در ماوراءالنهر دسته دسته مسلمان شدند. از اولين فرمانروايان جغتايى كه مسلمان شد، براق خان بود. با مسلمان شدن مغولان در ماوراءالنهر، خوى وحشيگرى آنان پايان يافت و دايره نفوذ تمدن اسلامى به مرزهاى چين نيز رسيد.[۷] ماوراءالنهر از نظر فرهنگی بعد از سلطه مغول و در سده هاى هفتم، هشتم و نهم هجرى وضع قابل توجهى داشت و دوباره در دوره تيموريان به يكى از مهمترين مراكز تمدنى عالم اسلام تبديل شده بود.[۸]

تيمور به جاي امپراطوري مغول، امپراطوري ترك را ايجاد كرد. ليكن مشروعيت مغولان را رها نكرد. امپراطوري تيمور از لحاظ فرهنگي، تركيبي بود از ترك و ايراني. تيمور، علماء، فضلا، مهندسان و هنرمندان را از نواحي مفتوحه به ماوراءالنهر كوچ مي‌داد.[۹] و به این صورت بر غنای فرهنگی این منطقه می افزود.

دوره شاهرخ فرزند تیمور، دوره شكوفايي ادبي و هنري بود. اين دوره، دورة طلايي «رنسانس تيموري» و «دوره احياء علم و دانش» ناميده شده است.[۱۰] شاهرخ و همسر هنر پرورش گوهرشاد، مساجد، مدارس و ابنیه عالى در قلمرو قدرت خویش بنا کردند. مسجد گوهرشاد در مشهد رضوى و در کنار بارگاه امام رضا علیه‌ السلام و مسجد جامع گوهرشاد در هرات، از درخشانترین آثار معمارى این عصر است. به سعى و تشویق شاهرخ، کتابخانه‌اى عظیم نیز در هرات به وجود آمد که جامع تعدادى از نفایس آثار بود.[۱۱]

تمدن ماوراءالنهر در دوره ازبکان

هرات، پايتخت تيموريان در سال 913 ق/1507م بدست محمدخان شيباني سر سلسله امرای شیبانی (موسوم به ازبکان) افتاد. اوج قدرت ازبكان به عنوان مهم‌ترين دولت خراسان بزرگ تا سرزمين‌هاي تركستان غربي و ماوراءالنهر و فرغانه با تشكيل سلسله صفويه در ايران مقارن شد.

ازبکان که پیرو مذهب حنفی و سنی متعصب بودند هموراره با شاهان شیعه صفوی در زد و خورد بوده‌اند. اين مجادلات عقيدتي و تاريخي به سه جنگ عمده و سرنوشت‌ساز يعني مرو، جام و رباط پريان منتهي شد و سرانجام اين جدال خونين در آغاز قرون جديد، حاكميت ازبكان بر شرق ايران را در اوايل سده يازدهم پايان داد.

شاه عباس اول نه تنها حاكميت ايران را بر مرزهاي شرقي و خراسان احياء كرد بلكه در نزاع‌هاي دروني سلاطين ازبك نقش مهمي برعهده گرفت. به طوري كه برخي از خوانين ازبك براي بازيافتن قدرت در ماوراءالنهر به پايتخت ايران روي آوردند. در واقع براي نخستين بار در اين دوران، نفوذ سياسي ايران در ماوراءالنهر برقرار گرديد.[۱۲]

بزرگان ماوراءالنهر

نام تعدادی از ناموران ماوراءالنهر بدون ذکر زمینه های تخصصی و تاریخ حیات آنها بر اساس محل تولد آنها به شرح زیر است:

سمرقند (در ازبکستان امروزی):

رودکی سمرقندی، نظامی عروضی سمرقندی، سوزنی سمرقندی، کمال الدین عبدالرزاق سمرقندی، علاالدوله دولتشاه سمرقندی، رشیدی سمرقندی، شهاب الدین احمد نسفی سمرقندی.

بخارا (در ازبکستان امروزی)

ابومنصور بخارایی، مراد بخارایی، ابوالفضل بخارایی، رونقی بخارایی، کمال الدین بخارایی، سپهری بخارایی، ابوبکر ابواسحاق بخاری، عمعق بخارایی، محمد عوفی بخارایی، کافی بخارایی، شاکر بخاری و ابوعلی سینا.

ترمذ (در کنار جیحون در ازبکستان امروزی)

منجیک ترمذی، ادیب صابر ترمذی.

خجند (در تاجیکستان امروزی)

کمال خجندی.

سغد (در تاجیکستان امروزی)

ابوحفص سغدی

ایلاق (در کناره ی سیحون)

محمد ابن یوسف ایلاقی، شرف الزمان محمد ایلاقی.

نسف (در ازبکستان امروزی)

ابوحفض عمر ابن محمد نسفی (نخشبی).

فاراب («اترار» در ساحل غربی سیحون)

ابونصر فارابی[۱۳]

پانویس

  1. لغت نامه دهخدا.
  2. لغت نامه دهخدا.
  3. برتولد اشپولر، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى‌، ترجمه: جواد فلاطورى و مريم ميراحمدى‌، انتشارات علمى و فرهنگى‌، ج‌1، ص 45 تا 50.
  4. علي غفراني، سرگذشت علوم قرآني و حديث در ماوراءالنهر از سقوط سامانيان تا آمدن مغولان (389 ـ 616 ق)، مطالعات اسلامی، پاييز و زمستان 1383- شماره 65 و 66.
  5. علی غفرانی، فرهنگ و تمدن اسلامى در ماوراءالنهر از سقوط سامانيان تا برآمدن مغولان، ص21 و 22.
  6. علی غفرانی، تاریخ شیعه در ماوراءالنهر از سقوط سامانیان تا حمله مغول (389- 616ق)، شیعه شناسی، تابستان 1385-شماره 14.
  7. رسول جعفريان و عبدالرسول خيرانديش، تاريخ اسلام و دولت هاى مسلمان، قابل دسترس در [۱]
  8. علی غفرانی، فرهنگ و تمدن اسلامى در ماوراءالنهر از سقوط سامانيان تا برآمدن مغولان، ص21 و 22.
  9. حمید حاجیانپور، اوضاع سياسي ماوراءالنهر در دوران اسلامي تا تشكيل دولت صفوي، تاریخ اسلام (دانشگاه باقرالعلوم)، زمستان 1386 - شماره 32.
  10. حمید حاجیانپور، اوضاع سياسي ماوراءالنهر در دوران اسلامي تا تشكيل دولت صفوي، تاریخ اسلام (دانشگاه باقرالعلوم)، زمستان 1386 - شماره 32.
  11. شاهرخ تیموری، دانشنامه رشد، بازیابی: 2 بهمن 1391.
  12. حمید حاجیانپور، اوضاع سياسي ماوراءالنهر در دوران اسلامي تا تشكيل دولت صفوي، تاریخ اسلام (دانشگاه باقرالعلوم)، زمستان 1386 - شماره 32.
  13. وبلاگ کهن سرا، بازیابی: 2 بهمن 1391.