حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه
منبع: نرمافزار دایرةالمعارف چهارده معصوم علیهمالسلام
حركت امام حسين علیهالسلام از مدينه به سوي مكه معظمه/ 28 رجب
پس از آن كه معاويه بن ابيسفيان (نخستين خليفه اموي) در نيمه رجب سال 60 قمري به هلاكت رسيد و فرزندش يزيد، به خلافت مسلمانان دست يافت، وي و درباريان اموي تلاش زيادي به عمل آورده تا از همه مردم بيعت گيرند.
آنان مشكل خاصي در گرفتن بيعت از اهالي شام، مصر، عراق و يمن نداشته و تنها دغدغه خاطرشان از حجاز به ويژه از شهر مقدس مدينه بود. زيرا در اين شهر بزرگاني چون عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر، محمد بن حنيفه، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير زندگي ميكردند كه از جهات گوناگون بر يزيد برتري و در رسيدن به مقام حكومت بر او ترجيح داشتند.
اما در ميان مخالفان يزيد در مدينه وجود شخصيت ممتازي چون امام حسين علیهالسلام همانند خورشيد تابان، تمام ستارگان و سيارگان را بيفروغ مينمود و به عنوان تنها يادگار جدش حضرت محمد صلی الله علیه و آله و جانشين پدر و برادر مظلومش حسن بن مجتبي علیهالسلام در رسيدن به مقام خلافت و رهبري مسلمانان، شايستهتر از همه بود و نگاه همگان به سوي او معطوف بود. بدين لحاظ يزيد بيش از همه از وي واهمه داشت و در صدد تسليم كردنش برآمد.
يزيد در نخستين اقدام خود نامهاي به وليد بن عتبه عامل خود در مدينه نوشت و ضمن يادآوري مرگ معاويه به وي دستور داد از مخالفان سرشناس مدينه براي وي بيعت بگيرد. نامه وي به اين مضمون بود: اما بعد، بدون هيچ گونه نرمش و گذشت از حسين بن علي علیهالسلام، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير بيعت بگير و تابيعت نكردند، دست از آنان برمدار.[۱]
به روايتي وي در اين نامه متذكر شد: يا ابامحمد! انفذ كتابي اليهم، فمن لم يبايعك فانفذ الي براسه مع جواب كتابي هذا. والسلام؛[۲] اي ابومحمد (وليد بن عتبه)! نامه مرا به آنان ابلاغ كن پس هر كس بيعت نكرد، سرش را به همراه پاسخنامه برايم ارسال كن. والسلام.
وليد، پس از دريافت نامه يزيد تلاش زيادي به عمل آورد تا از مخالفان وي به صورت مسالمتآميز بيعت گيرد، وليكن تلاشهايش بينتيجه ماند. زيرا عبدالله بن عمر، مبناي خاص خودش را داشت و ميگفت: با كسي بايد بيعت كرد كه عامه مسلمانان او را پذيرفته باشند و من آخرين نفري هستم كه با او بيعت خواهم كرد.[۳] عبدالله بن زبير از بيعت امتناع كرد و شبانه به سوي مكه معظمه گريخت و نيروهاي حكومتي در پي او روان شده ولي به وي دست نيافتند.[۴]
اما امام حسين علیهالسلام بنا به دعوت وليد، به خانهاش رفت و پس از گفتگو با يكديگر به وي چنين فرمود: ايها الامير! انّا اهل بيت النّبوّه و معدن الرساله و مختلف الملائكه، بنا فتح الله و بنا ختم الله و يزيد رجل فاسق، شارب الخمر، قاتل النفس المحترمه، معلن بالفسق، و مثلي لايبايع مثله، ولكن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون أيّنا أحق بالخلافه والبيعه؟[۵]؛ اي امير! ما خاندان نبوت و معدن رسالتيم. ماييم كه فرشتگان به خانه ما آمد و شد دارند و خداوند متعال رحمت خود را با ما آغاز نمود و با ما نيز به پايان خواهد برد. اما يزيد فردي است فاسق، شرابخوار، خونريز، متجاهر به فسق و شخصي مانند من هرگز با فردي چون او بيعت نخواهد كرد ولي شما امشب را به صبح برسانيد و ما نيز شب را به صبح خواهيم رسانيد. شما نيك بنگريد و ما هم تأملي در كار خود ميكنيم كه كداميك از ما براي احراز مقام خلافت شايستهتريم؟
امام حسين علیهالسلام از خانه وليد بيرون رفت و در انديشه اقدامات بعدي خود برآمد. روز بعد مروان بن حكم كه از بازماندگان و بزرگان بنياميه در مدينه بود، امام حسين علیهالسلام را ديد و به وي گفت: ميخواهم تو را سفارش كنم و سفارش من اين است كه با يزيد بيعت كن زيرا اين كار براي دنيا و آخرت تو بهتر است.
امام حسين علیهالسلام در پاسخ وي فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد و لقد سمعت جدي رسول الله صلی الله علیه و آله يقول: الخلافه محرمه علي آل ابيسفيان؛[۶] ما همه از خداييم و به سوي او باز خواهيم گشت. هرگاه امت اسلام به حاكمي مانند يزيد مبتلا گردد، بايد فاتحه اسلام را خواند. من از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنيدم كه ميفرمود: خلافت بر فرزندان ابيسفيان حرام است.
مخالفت امام حسين علیهالسلام با خلافت يزيد به سرعت در ميان مردم مدينه منتشر گرديد و آنان را در ميان دو راه متحير نمود. وليد براي اخذ بيعت، مخالفان را تحت فشار قرار داد و تعدادي از معترضان از جمله عبدالله بن مطيع را بازداشت و زنداني كرد. اهالي مدينه با پشت گرمي از حمايتهاي امام حسين علیهالسلام از رفتار عامل يزيد اظهار ناخشنودي كرده و به صورت آشكار با وي به مخالفت پرداختند و گروهي از معترضان به زندان وليد هجوم آورده و زندانيان را آزاد كردند.[۷]
اين همان بذر انقلاب و آزاديخواهي است كه امام حسين علیهالسلام در آخرين روزهاي زندگاني خويش در مدينه، در ميان اهالي اين شهر افشاند و از همين جا حكومت سراسر تباهي يزيد را نشانه گرفت. امام حسين علیهالسلام كه با درخواستهاي مكرر وليد و اصرار مروان بن حكم روبرو بود در صورت باقي ماندن در مدينه ميبايست يكي از دو گزينه را ميپذيرفت: يا با يزيد بيعت كند و يا مخالفت و سرانجام درگيري و كشتهشدن در مدينه بدون اين كه به منظور اصلياش كه افشاي حكومت غاصبانه يزيد و ناحق بودن خلافت امويان بود، دست يابد.
اما آن حضرت تصميمي ديگر گرفت و آن عبارت بود از هجرت از مدينه منوره؛ هجرتي بزرگ و سرنوشتساز كه در تاريخ اسلام و نهضتهاي اسلامي و عدالتخواهي، منزلتي بزرگ و بيمانندي پيدا كرد و شگفتي همگان را برانگيخت. امام حسين علیهالسلام به خانواده خويش و خاندان اميرمؤمنان علیهالسلام آگاهي داد كه قصد خروج از مدينه و هجرت از اين شهر مقدس را دارد. به همين جهت تمام خاندان اميرمؤمنان علیهالسلام جز برادرش محمد حنفيه و فرزندانش، اعلام آمادگي كرده و براي هجرت و جهاد در ركاب آن حضرت حضور يافتند.
امام حسين علیهالسلام در انتهاي شب يكشنبه دو روز مانده به پايان ماه رجب سال 60 قمري به طور آشكار و به قصد عمره راهي مكه معظمه گرديد.[۸] امام حسين علیهالسلام هنگام خروج از مدينه اين آيه شريفه را كه در شأن حضرت موسی علیهالسلام به هنگام فرار از ستم فرعونيان نازل شده بود، تلاوت ميكرد: «فَخَرَج مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ، قالَ رَبِّ نَجِّني مِنَ الْقَومِ الظّالِمينَ؛[۹] پس در حالي كه هراسان بود از شهر بيرون شد و در آن حال گفت: پروردگارا! مرا از دست گروه ستمكاران رهايي ببخش».
آن حضرت آيه مزبور را مكرر تلاوت مينمود و از راه عمومي و رسمي ميان مدينه و مكه حركت كرد. گروهي از همراهان عرض كردند: اي پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله! اگر از راه معروف و شناخته شده نرويد و به مانند عبدالله بن زبير از بيراهه سفر كنيد، نيكوتر است و از گزند دشمنان ايمن خواهيد بود.
امام حسين علیهالسلام فرمود: لا، والله لا افارقه حتي يقضي الله ما هو قاض؛ سوگند به خدا نه، من از اين راه جدا نميشوم تا خدا درباره ما آن چه خواسته است حكم نمايد.[۱۰] بدين گونه آن حضرت به همراه خانواده و همراهان خويش از مدينه راهي مكه معظمه گرديد.
پانویس
- ↑ معالم المدرسيتن (سيد مرتضي عسكري)، ج 3، ص 55؛ ارزيابي انقلاب حسين (محمدمهدي شمسالدين، با ترجمه مهدي پيشوايي)، ص 203.
- ↑ وقايع عاشورا (سيد محمدتقي مقدم)، ص 156.
- ↑ معالم المدرستين، ج 3، ص 57.
- ↑ الارشاد (شيخ مفيد)، ص 375.
- ↑ وقايع عاشورا، ص 160؛ معالم المدرستين، ج 3، ص 57.
- ↑ لهوف سيد بن طاووس (ترجمه عقيقي بخشايشي)، ص 38.
- ↑ وقايع عاشورا، ص 164.
- ↑ الارشاد، ص 375؛ وقايع الايام (شیخ عباس قمی)، ص 329.
- ↑ سوره قصص(28)، آيه 21.
- ↑ الارشاد، ص 337؛ وقايع عاشورا، ص 187.
منابع بیشتر: