ظلم
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
محتویات
ظلم (مصدر عربی) در لغت به معنای وضع شیء در غير موضع خود، ستم، ستم کردن و بیداد آمده است.[۱]ابن فارس گفته است:[۲] ظا و لام و ميم دارای دو معنی اصولی است:
1- تاريکی و سیاهی
2- چیزی را از ستم در غير موضوع خود نهادن.
همانطور که شخص در تاریکى چیزی را نمیبیند در حال ستم کردن هم مثل اینکه در تاریکى فرو رفته نمیتواند درک حقیقت کند و بطور کلی میتوان گفت ظلم به معنای ستم و گذاشتن چیزی در غیر محل آن است.[۳] اما آنچه در اصطلاح و عرف مردم از ظلم ذکر میشود بیشتر مصادیق آن میباشد که ظلم به معنای اخص است که به آنها اشاره خواهد شد.
انواع ظلم در قرآن
قرآن کريم در حدود 290 آيه در مورد پیکار با ستم و ستمکاری و دفاع از ستمديدگان با صراحت قاطعانه بیان فرموده است، اما وجوهی را که قرآن در باب ظلم بیان کرده میتوان در چند وجه خلاصه کرد:[۴]
1- ظلم به معنای شرک: «(آری) آنها که ايمان آوردند و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنی تنها از آن آنهاست و آنها هدایت یافتگانند.»[۵]
2- گناهی که آلوده به شرک نباشد، «هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده؛ تو نمیدانی...»[۶]
3- به معنی کشتار ناحق است. چنانکه خداوند متعال میفرماید: «و کسی را که خداوند خونش را حرام شمرده، نکشید، جز بحقّ. و آن کس که مظلوم کشته شده، برای ولیش سلطه ( و حق قصاص) قرار دادیم؛ اما در قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است.»[۷]
4-زیان زدن [۸]
5-بیانصافی[۹]
6- انکار آیات قرآن [۱۰]
7-دزدیدن [۱۱]
ظلم در روایات
در اخبار متواتره که از ائمه معصومین(ع) به ما رسیده است هر جا سخن از ظلم به میان آمده، ذمّ عظيم و تهدید بر آن وجود دارد؛ چرا که واژة ظلم، مذمت و عقوبت را به همراه خود دارد. پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
«پستترین و ذلیلترین خلق در نزد خدا کسی است که امر مسلمانان در دست او باشد و میان ایشان به راستی رفتار نکند.»[۱۲]
و نیز در حديثی دیگر فرمودند: «هر کس از انتقام و مکافات بترسد، البته از ظلم و جور کردن باز میایستد.»[۱۳]
و در حديثی حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «به سبب ظلم، نعمتها زایل میگردد و به نکبت مبدّل میشود.»[۱۴]
امام سجاد (ع) هنگام وفات به امام محمد باقر(ع) فرمود که: «زنهار، ای فرزند! که ظلم کنی بر کسی که دادرسی به غیر از خدا نداشته باشد. زیرا که او کسی دیگر را ندارد و دو دست به درگاه مالک الملوک برمیدارد و منتقم حقیقی را بر سر انتقام میآورد.»[۱۵]
اقسام ظلم
از جمله معانی ظلم این است که چیزی در غیر محل و جایگاهش قرار گیرد و به همین جهت برای آن مصادیق فراوانی است. از جمله:
1- ظلم به خداوند: براستی ظلمی بالاتر از این نمیشود که انسان، جماد بیارزش و یا انسان ناتوانی را همتای وجود نامحدودی قرار دهد که بر سراسر جهان هستی حکومت میکند.
2- ظلم به نفس: این قسم از ظلم شامل ارتکاب گناهان میشود که البته سادهترین و نزدیکترین راه به مغفرت الهی همان توبه میباشد و خداوند هم در قرآن کريم وعدة مغفرت بر ظلم به نفس را داده است.[۱۶]
3- ظلم به دیگران: این قسم نیز دارای مصادقی فراوانی است. از جمله: ظلم مالی، که شامل پایمال کردن حق مالی یک انسان یا یک جامعه میباشد و یا ظلم جانی که اینگونه تجاوز و ستمکاری از وارد کردن یک جراحت کوچک بر بدن تا کشتن یک یا چند انسان را شامل میشود و یا ظلم اعتباری که همان تجاوز به حقوق اعتباری انسانهاست و نیز مصادیق دیگر ظلمها.
اشخاص ظالم
حال که با اقسام ظلم آشنا شدیم سزاوار است که اشخاص ظالم را نیز بشناسیم. ظالمين، کسانی هستند که مردم را با انواع وسایل از راه خداوند باز میدارند و این کار از طریق القای شبهه و زمانی از طریق تهدید و گاهی تطمیع و مانند آن صورت میگیرد و هدف همة آنها یکی است؛ یعنی بازداشتن از راه خداوند متعال. در سخنان حضرت علی(ع) برای ستمگر سه نشانه و علامت بیان شده است:[۱۷]
الف- نسبت به کسی برتر از اوست نافرمانی میکند.
ب- بر آنکه فروتر از اوست به چیرگی ستم میکند که این شیوة بسیاری از حاکمان لاابالی بوده و میباشد.
ج- ستمگران را یاری و پشتيبانی میدهد.
منشأ و عوامل ظلم
هر پدیدهای نیاز به یک علتی دارد و برای این رذیله اخلاقی علتها و عوامل زیادی ذکر شده است که ممکن است گاهی علت بیرونی و گاهی منشأ درونی داشته باشد، که به طور مختصر به برخی عوامل اشاره میشود:
1- خشونت و کینه توزی: گاهی انسان ستمکار چنان در خباثت و وقاهت غوطهور است که گویی از تعدّی و تجاوز به حقوق دیگران مخصوصاً به حقوق ضعفا و بینوايان لذت میبرد و هر چه که در تعدّی و تجاوز به دیگران بیشتر خشونت انجام میدهد بر لذت و شقاوت او میافزاید.
2- خودکامگی: گاهی منشأ ظلم و تعدی، سودجویی و خودخواهی و خودکامگی است، اگر چه وقاحت این نوع ظلم به شدت قسم اول نیست ولی در عین حال با نظر به عظمت حقی که پایمال میگردد، یا بییار و یاور بودن شخصی که مورد تعدّی و ظلم قرار میگیرد، دارای درجات شدید و ضعیف میباشد.
3- جاه طلبی: بعضی از افراد بدنبال جایگاه و موقعیتی که پیدا میکنند و میخواهند به مقامی برسند راه ستم را بیش میگیرند و از این راه سعی میکنند به موقعیتشان برسند.
4- خودخواهی: حضرت علی(ع) در یکی از خطبههایشان، عوامل ظلم و ستم را به خود افراد نسبت میدهد و چنین میفرماید:
«هيهات که با شما بتوانم تاریکی را از چهرة عدالت بزدایم و کجیها را که در حق راه یافته است، راست نمایم.»[۱۸]حضرت علی(ع) در این سخنشان، علت ظلم را به خود افراد برمیگردانند چرا که آنها بر روی عدل، ظلمت و تاریکی انداخته و مسیر حق را منحرف کردهاند.
آثار و پیامدهای ظلم
ظلم و ستم، همانند سایر صفات رذيله و ناپسند، آثار و پیامدهای منفی به همراه دارد که به طور مختصر در دو بخش بیان میشود:
الف- آثار ظلم در حوزة فردی: که شامل ظلم فرد به خودش و ظلم فرد به دیگران میشود.
1- آثار دنیوی ظلم در حوزة فردی:
الف- عذاب وجدان: ظالم همیشه اعصاب خود را ناراحت کرده و وجدان او، ناخودآگاه آزارش میدهد، چرا که انسان فطرتاً خداجو است و به خداوند گرایش دارد و او را در همه جا میجوید، اما با ظلم و جوری که مرتکب میشود پردهای روی فطرت خویش میکشد و شیطان او را از معرفت خدا باز میدارد.[۱۹]
ب- قصاص در دنیا: ظالم علاوه بر عقوبات اخروی به انتقام دنیایی هم مبتلا خواهد شد و همیشه منفور مردم و جامعه خواهد بود و مورد لعن مردم قرار ميگیرد.[۲۰]
2- آثار اخروی ظلم در حوزة فردی:
الف- عقوبت و عذاب آخرت: از آنجا که ظلم جزو گناهان بزرگ محسوب میشود لذا در آخرت عذابهای بسیار سخت و سنگینی برای فرد ظالم مهیا است. چنان که حضرت علی(ع) میفرماید: «روز انتقام گرفتن از ظالم سختتر از ستمکاری بر مظلوم است.»[۲۱]
ب- لعن خداوند و محروم از بخشایش او: هر کسی ممکن است که نسبت به احوال خود، ظالم شود، خداوند در جاهای مختلفی، ظالمین را مورد لعن خود قرار داده است و در آيات گوناگون به جهت تنبیه ظالمان، عذابهایی را یادآوری کرده است که شاید درس عبرتی برای آنان باشد.[۲۲]
ب- آثار ظلم در اجتماع:
1- آثار دنیوی ظلم در اجتماع:
الف- تنگدستی مردم و سلب آرامش از آنها: از جمله آثار و پیامدهای منفی که ظلم در عرصة اجتماع از خود بر جای میگذارد این است که عدهای که تحت ظلم واقع شده، در سختی زندگی میکنند و آسایش و آرامش آنها توسط اشخاص ظالم سلب میشود.[۲۳]
ب- ویرانی و زوال حکومت: سقوط تمدن و ویرانى یک اجتماع از زمانی آغاز میشود که بیماری ظلم، شروع به گستردن ریشههای خود در جامعه مینماید و خواستههای مردم مورد بیاعتنایی قرار میگیرد. همانطور که عدالت و رعیت پروری، باعث دوام و پایداری دولت و خلود سلطنت میگردد.[۲۴]
ج- ایجاد تفرقه: یکی دیگر از پیامدهای منفی ظلم، از بین رفتن روح وحدت کلمه میان افراد است. همانطور که حضرت علی(ع) میفرماید: «اگر زمامدار بر رعیت ستم کند وحدت کلمه از بین میرود و هنگامیکه وحدت از بین برود، نیکان خوار میشوند..»[۲۵]
2- آثار اخروی ظلم در اجتماع:
الف- لعن پروردگار: یکی از عذابهایی که در جهان آخرت متوجه شخص ظالم میگردد، لعنت الهی بر این فرد است. در آیات قرآن نیز در جاهای مختلفی، ظالمین مورد لعن و نفرین قرار گرفتهاند.[۲۶]
ب- عقوبت الهی: فرد ظالم در عالم آخرت دچار عقوبت خداوند قرار میگیرد و اسباب بدبختی او فراهم ميشود و عذاب اخروی بسی سنگینتر از عذاب دنیوی است.[۲۷]
راههای مبارزه با ظلم و درمان آن
هر یک از صفات رذيله که انسان در صدد علاج آن برنیاید و پیروی از آن کند، رو به اشتداد میگذارد و مراتب شدت رذایل مثل شدت فضایل نامتناهی است. اگر انسان نفس اماره را به حال خود واگذارد، به واسطة تمایل ذاتی آن به فساد، میل به فساد پیدا میکند. تا آن جا که رذيلهای که از آن پیروی میکرد، به عنوان صورت اصلی و ذاتی نفس آدمی، تجلی پیدا میکند.[۲۸]
الف- درمان فردی:
1- تهذيب نفس: از آنجا که معالجة امراض نفسانی، با معجونی مرکب از علم و عمل است، پس دفع صفت رذيلة ظلم و کسب فضيلت عدالت هم علاج علمی و عملی دارد. علاج علمی آن است که در مفاسد دنیوی و اخروی ظلم و فواید عدل، تأمل شود و بداند که ظلم باعث تباهی است و نیز تنفر مردم از شخص ظالم را به یاد آورد.
علاج عملی آن است که پیوسته اخبار و آثاری که در ذم ظلم و مفاسد آن و مدح عدل و فوائد آن رسیده، را مطالعه کند و با اهل علم و فضل مجالست نماید و دادرسی فقرا و مظلومین کند تا لذت عدالت را بیابد.[۲۹]
2- توجه به معاد و عقوبات: محور اصلی در مبارزه با رذایل و خودخواهی که منشأ رذایل و مفاسد است، توجه به معاد و عذابهای اخروی است. روح تمام تعالیم آسمانی این است که انسان در همه حال به حضور پروردگار توجه داشته باشد و از یاد مرگ و آخرت غفلت نکند.
ب- درمان اجتماعی:
1- امر به معروف و نهی از منکر: یکی از جلوههای درخشندة معارف اجتماعی اسلام، دستور «امر به معروف و نهی از منکر» است. اسلام به ما میآموزد که در جامعه، سرنوشت هر مسلمان با مسلمانان دیگر ارتباط دارد. به همین جهت مردم جامعه نباید در برابر زشتیها و ستمگریها بی اعتنا باشند، زیرا یک خلاف اجتماعی که از کسی سربزند، آثار سوء آن تنها به خود او محدود نمیشود بلکه همه جا را فرا میگیرد و همه غرق میشوند.[۳۰]
2- جهاد با ظالم: یکی از راههای مبارزه با ظلم، قطع رابطه کردن افراد جامعه با حاکمان ظالم و زورگو است و نیز در هیچ کاری به آنان کمکی نرسانند.[۳۱]
3- قيام: از راههای مؤثر و مهم در مبارزه با ظالمین، قیام کردن است، همانگونه که پیامبران و امامان(ع) نیز در طول زندگی خود، قیامهایی علیه ظالمین انجام دادهاند که ذکر آنها در تواریخ آمده است. حضرت علی(ع) طی خطبه ای به قیام علیه ظالمین اشاره میکند.[۳۲]
پانویس
- ↑ . سياح، احمد؛ فرهنگ جامع،تهران، کتابفروشی اسلام،1330ه.ش، ج 3 و 4، ص 55.
- ↑ . قريب، محمد، فرهنگ لغات قرآن،تهران، انتشارات بنیاد، 1366، ج 1، ص 713.
- ↑ . رامپوری، غياث الدین محمد بن جلال الدين بن شرف الدین؛ غياث اللغات،تهران، انتشارات اميرکبير، 1363، چ اول،ص 569.
- ↑ . دامغانی، حسین بن محمد، قاموس قرآن، تهران، بنیاد علوم اسلامی، 1361، چ اول، ج 2، ص 78.
- ↑ . ترجمه مکارم شیرازی، انعام، 82.
- ↑ . طلاق، 1.
- ↑ اسراء ،33.
- ↑ بقره، 57
- ↑ زخرف ، 76
- ↑ اعراف، 9
- ↑ یوسف، 75
- ↑ . مجلسی،محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت – لبنان، مؤسسه العرفاء، 1403 هـ .ق، ج 75، ص 352.
- ↑ . کلينی، محمدبن يعقوب؛ اصول کافی، ترجمه: محمدباقر کمرهای، قم، اسوه، 1372، ج2، ص 331.
- ↑ . عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، قم، دارالکتاب،بیتا، ج 1، ص 331.
- ↑ . بحارالانوار، همان، ج 75، ص 308.
- ↑ . ر.ک: آيه 53/ زمر.
- ↑ . دشتی، محمد؛ ترجمه نهج البلاغه، قم، امیرامومنین، 1378، حکمت 350.
- ↑ . همان، خطبه 131.
- ↑ . ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 1.
- ↑ . ر.ک: جعفری، علامه محمد تقی؛ شرح نهج البلاغه، تهران، 1358، چ اول، ج 10، خطبة 47، ص 51.
- ↑ . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت،241.
- ↑ . ر.ک: نساء/ 10- شعراء/ 227- نساء/ 168- زخرف/ 65.
- ↑ . خوئی، علامه سید حبیب الله؛ منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه ، بنیاد فرهنگی امام مهدی، 1406 ه.ق، ج 3، خطبة 15، ص 214.
- ↑ . ر.ک: نمل/ 52- یونس/ 13- کهف / 59.
- ↑ . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 216.
- ↑ . ر.ک: هود/18.
- ↑ . ر.ک: ابراهیم/ 42- مطففين/ 1.
- ↑ . امام خمینی (ره)، سید روح الله، چهل حدیث، قم مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1376، چ 14، ح 9، ص 156.
- ↑ . نراقی، ملااحمد، معراج السعادة، تهران، مؤسسه هجرت، 1374، چ 2، ص 501.
- ↑ . ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت 374.
- ↑ . ر.ک: الحر العاملی، محمد بن الحسن؛ وسایل الشیعه، تهران، مکتب الاسلامية، 1397 هـ .ق، چ 4، ج 12، ص 131.
- ↑ . ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 15.
منابع
ظلم، زینب برجی نژاد، سایت پژوهشکده باقر العلوم(ع) ( بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)، تاریخ بازیابی : 24 آبان 1391