بحیرای راهب
ذيل چند آيه از بحيراى راهب نام برده شده و نزول آنها در شأن گروهى از مؤمنان اهل كتاب از جمله وى دانسته شده است. در اينباره عبارات مفسران گوناگون است و از بحيراى راهب، بحيرا و همراهان وى 8 نفر از راهبان شام از جمله بحيرا و در مواردى در كنار جمعى از دانشمندان يهود مسلمان شده از بحيراى راهب نيز ياد شده است.
از نوع تعبير برخى مفسران برمىآيد كه تلقى آنان از بحيراى راهب (دست كم در ذيل بعضى از آيات) همان بحيراى راهب معروف است[۱] كه در منطقه بُصراى شام پيامبر را در نوجوانى (9 يا 12 سالگى) همراه با عمويش ابوطالب كه در يك كاروان تجارى عازم شام بود، ملاقات كرده است.
اما تلقى برخى سيرهنگاران از مجموع روايات اسلامى اين است كه دو بحيراى راهب وجود داشته است: يكى بحيراى راهبِ معروف كه جز روايتى مبهم و مرسل[۲] و در عين حال متهم به جعل و داراى ضعف متن،[۳] گزارشى از حال وى در دست نيست.
ديگرى يكى از 8 مسيحى شامى است كه در سال ششم هجرى و پس از فتح خيبر همراه با جعفر بن ابىطالب به مدينه آمده، بر پيامبر وارد شدند[۴] و به نظر مىرسد تلقى برخى مفسران از بحيراى راهب در روايات شأن نزول نادرست است و بر فرض پذيرش روايت ملاقات وى با پيامبر در نوجوانى، بعيد است وى تا سالهاى پس از هجرت زنده بوده باشد،[۵] بنابراين مراد از بحيرا در روايات شأن نزول يكى از 8 نفر مسيحى شامى است. درباره اين 8 نفر نيز جز آن كه در چند روايت شأن نزولى به صورت مبهم از آنها ياد شده و برخى تنها به نام آنها تصريح كردهاند هيچ اطلاعى در دست نيست.
ماوردى در شأن نزول آيات 52 ـ 54 سوره قصص/28 آن 8 نفر را چنين ياد مىكند: بحيرا، ابرهه، اشراف، عامر، ايمن، ادريس، نافع و تميم. قرطبى در نقل ديگرى كه در ذيل آيه 82 سوره مائده/ 5 آورده، از سه نام ثُمامه، قُثَم و دريد به جاى عامر، نافع و تميم ياد كرده است.[۶]
ابناثير نيز در اُسد الغابه با ترديد از مقاتل يا فردى ديگر، آن 8 نفر را نام برده و به جاى عامر از تمّام ياد كرده است.[۷]
روايات شأن نزول:
1. از قتاده نقل شده كه آيات 52 ـ 54 سوره قصص/ 28 در شأن 40 مسيحى كه همراه جعفر به مدينه آمدند نازل شده است كه 32 نفر از آنها از حبشه و 8 نفر ديگر از شام بودند: «اَلَّذينَ ءاتَينهُمُ الكِتبَ مِن قَبلِهِ هُم بِهِ يُؤمِنون × و اِذا يُتلى عَلَيهِم قالوا ءامَنّا بِهِ اِنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّنا اِنّا كُنّا مِن قَبلِهِ مُسلِمين × اُولئِكَ يُؤتَونَ اَجرَهُم مَرَّتَينِ بِما صَبَروا ويَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ ومِمّا رَزَقنهُم يُنفِقون = آنان كه پيش از اين (قرآن) كتابشان داديم، به آن ايمان مىآورند و چون بر آنان خوانده شود گويند: به آن ايمان داريم كه آن از پروردگار ما راست و درست است. همانا پيش از آن مسلمان بوديم. ايناناند كه براى شكيباييشان مزدشان را دو بار دهند و بدى را به نيكى دفع كرده، از آنچه روزيشان دادهايم، انفاق مىكنند».
گفته شده: اين 40 نفر، پيش از مبعث پيامبر به بعثت آن حضرت در آينده نزديك ايمان داشتند.[۸]
در روايتى از سعيد بن جبير و نيز روايتى از ابنعباس بدون آن كه از كسى نام برده شود، به اين شأن نزول اشاره شده است. از سعيد چنين نقل شده: آنان 40 نفر بودند كه با جعفر از حبشه نزد پيامبر آمدند و با مشاهده نياز شديد مسلمانان، با اجازه پيامبر به حبشه بازگشتند و اموال خود را به مدينه آورده، ميان مسلمانان قسمت كردند، آنگاه آيات پيشين در شأن و ستايش آنها نازل شد؛[۹] اما گزارشى كه اين ماجرا را تأييد كند در كتب سيره ديده نمىشود.
روايت ابن عباس نيز اين است كه اين آيات، در شأن 80 نفر از اهل كتاب كه 40 نفر از نجران، 32 نفر از حبشه و 8 نفر از شام بودند، نازل شد و خداوند در اين آيات، حال آنان را در برابر پيامبر و شنيدن آيات قرآن وصف كرده است.[۱۰]
2. در كنار روايات گوناگونى كه در شأن نزول آيه 82 سوره مائده/ 5 گزارش شده[۱۱] از مجاهد نقل است كه اين آيه در شأن هيئتى نازل شده كه همراه جعفر به مدينه وارد شدند.[۱۲] قرطبى در نقلى متفاوت با آنچه در ذيل آيات 52 ـ 54 سوره قصص/ 28 آورده، نقل مىكند كه با جعفر 70 مرد پشمينه پوش از جمله 8 نفر شامى، همراه بودند.
سپس با ذكر نامِ آنها مىنويسد: پيامبر سوره يس را برايشان تلاوت كرد و آنان با شنيدن آيات گريسته، اسلام آوردند و گفتند: چقدر اين آيات با آنچه بر عيسى عليه السلام نازل مىشد شباهت دارد، آنگاه اين بخش از آيه 82 سوره مائده/5 در شأن آنها نازل شد:[۱۳] «ولَتَجِدَنَّ اَقرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذينَ ءامَنُوا الَّذينَ قالوا اِنّا نَصرى ذلِكَ بِاَنَّ مِنهُم قِسّيسينَ ورُهبانـًا واَنَّهُم لايَستَكبِرون = و نزديكترين مردم را به دوستى با اهل ايمان كسانى مىيابى كه گفتند: ما نصرانى هستيم. اين بدان سبب است كه بعضى از نصارا، دانايان و زاهداناند و آنان گردنكشى نمىكنند». شايان ذكر است چنانكه از سياق آيات آشكار است برخى نزول دو آيه بعد را نيز در اين جريان مىدانند.[۱۴]
3. طبرسى به نقل از ابنعباس نزول آيه 121 سوره بقره/2 را نيز در شأن هيئت 40 نفرى همراه جعفر كه 32 نفر از آنها حبشى و 8 نفر راهب اهل شام از جمله بحيرا بودند دانسته است:[۱۵] «اَلَّذينَ ءاتَينهُمُ الكِتبَ يَتلونَهُ حَقَّ تِلاوتِهِ اُولئِكَ يُؤمِنونَ بِهِ ومَن يَكفُر بِهِ فَاُولئِكَ هُمُ الخسِرون = كسانى كه به آنها كتاب داديم در حالى كه به شايستگى از آن پيروى[۱۶] مىكنند به آن ايمان مىآورند و كسانى كه به آن كافر شوند، زيانكارند».
4. ميبدى نقل كرده است كه مراد از امّت مقتصد (ميانه رو) از اهل كتاب كه اهل عمل به تورات و انجيل هستند در آيه 66 سوره مائده/5، 48 كس از جمله بحيراى راهب و اصحاب وى بودند:[۱۷] «ولَو اَنَّهُم اَقاموا التَّورةَ والاِنجيلَ وما اُنزِلَ اِلَيهِم مِن رَبِّهِم لاََكَلوا مِن فَوقِهِم ومِن تَحتِ اَرجُلِهِم مِنهُم اُمَّةٌ مُقتَصِدَةٌ وكَثيرٌ مِنهُم ساءَ ما يَعمَلون».
جز اين موارد، ذيلِ چند آيه ديگر از سوره بقره/2 و سوره آل عمران/ 3 در كنار برخى علماى اهل كتاب كه اسلام آوردند مانند عبداللّه بن سلام، اسد و اسيد، پسران كعب و امثال اينها از بحيراى راهب نيز ياد شده كه به دليل مسيحى بودن بحيرا و نزول اين دو سوره پيش از سال ششم هجرت صحيح به نظر نمىرسد:
- «ادخُلوا فِى السِّلمِ كافَّةً.» (سوره بقره/ 2، 208) ميبدى نقل مىكند كه اين آيه در شأن مؤمنان اهل كتاب مانند عبداللّه بن سلام و... از جمله بحيراى راهب نازل شد كه روز شنبه را بزرگ مىداشتند و گوشت و شير شتر را بر طبق حكم جاهلى بر خود حرام مىشمردند و از پيامبر اجازه مىخواستند تورات را كه كتاب خداست بخوانند و به آن عمل كنند؛ امّا خداوند در آيه فوق به آنان خطاب كرد كه به دين اسلام درآيند.[۱۸]
- بلنسى ذيل آيه 160 سوره بقره/ 2: «اِلاَّ الَّذينَ تابوا واَصلَحوا و بَيَّنوا» مراد از آن كسان از اهل كتاب كه از كتمان حقايق الهى درباره پيامبر اسلام توبه و ـ خود را ـ اصلاح كردند و نبوت آن حضرت را اظهار و آشكار ساختند، عدهاى از يهود و نصارا مانند عبداللّه بن سلام، بحيراى راهب و امثال اين ها دانسته كه اسلام آوردند.[۱۹]
- همو از ابنعباس نقل كرده كه آيه 76 سوره آل عمران/ 3 در شأن عبداللّه بنسلام، بحيراى راهب و ديگر مسلمانان اهل كتاب نازل شد: «بَلى مَن اَوفى بِعَهدِهِ واتَّقى فَاِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُتَّقين».[۲۰]
پانویس
- ↑ كشفالاسرار، ج1، ص555؛ مجمعالبيان، ج3، ص361.
- ↑ السيرةالنبويه، ج1، ص188، 191.
- ↑ السيرة الحلبيه، ج1، ص120؛ الصحيح من سيره، ج2، ص93ـ94.
- ↑ اسد الغابه، ج1، ص355؛ الاصابه، ج1، ص404ـ405.
- ↑ اسدالغابه، ج1، ص355؛ الاصابه، ج1، ص404.
- ↑ تفسير قرطبى، ج6، ص166.
- ↑ اسد الغابه، ج1، ص161.
- ↑ تفسير ماوردى، ج4، ص257؛ مجمعالبيان، ج7، ص403؛ تفسير قرطبى، ج13، ص196.
- ↑ تفسير بغوى، ج3، ص386.
- ↑ تفسير بغوى، ج3، ص386.
- ↑ جامعالبيان، مج5، ج7، ص3، 7.
- ↑ همان، ص4.
- ↑ اسبابالنزول، ص167؛ تفسيرقرطبى، ج6، ص166.
- ↑ مجمع البيان، ج3، ص361.
- ↑ مجمع البيان، ج1، ص374.
- ↑ مجمع البيان، ج1، ص374.
- ↑ كشفالاسرار، ج3، ص179.
- ↑ همان، ج2، ص555.
- ↑ مبهمات القرآن، ج1، ص188ـ189.
- ↑ همان، ص290.
منابع
سيد محمود دشتى، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص351-354.