آقا محمد بيدآبادی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۰ توسط شیرین سادات حسینی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: آقا محمد بیدآبادی، ' /> '''کلید واژه: آقا م...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: برگرفته از کتاب تخت فولاد اصفهان

تألیف: سید احمد عقیلی

آقا محمد بیدآبادی فرزند محمدرفیع گیلانی متوفی 1198 ق. علامه فقیه و حکیم، فیلسوف، عارف، زاهد، متقی، استاد، حکماء و مربی دانشمندان و عرفا.

فهرست کلی مکتوبات و آثار علامه بیدآبادی عبارتند از:

  • 1. آثار در زمینه تفسیر قرآن؛
  • 2. آثار در زمینه علم کیمیا؛
  • 3. آثار در سبک عرفای متاله؛
  • 4. نوشته‌ها در زمینه حکمت و کلام از نمونه‌های جالب هنری تکیه بیدآبادی.

سنگ قبر نفیس و ارزشمند آقا محمد بیدآبادی است که به خط بسیار زیبای نستعلیق که اشعارش از آقا محمدکاظم واله می‌باشد، بر سنگ قبر وی حک شده است:

کرد واله از پی تاریخ او بیتی رقم × تا بود هر مصرعی بر سال فوتش رهنمون

قبله‌ی ارباب علم آقا محمد شد ز دهر × برگزیده عارفی عالم شد از دنیای دون.

مقام اخلاقی و علمی آقا محمد بیدآبادی

آقا محمد بیدآبادی مردی بسیار متواضع و مهربان بود. در فقه مجتهد مسلم بود و در فلسفه تسلط کامل داشت. در عرفان علمی و عملی بسیار متبحر بود، در زندگی شخصی‌اش با کمال قناعت و زهد زندگی می‌کرد. از دیگر صفات بارز وی بی‌اعتنایی و عدم توجه‌اش به حکام زمانه بود. می‌گویند کریم خان زند و علیمردان خان زند همواره مایل به دیدار و نشست و برخواست با وی بودند ولی آقا محمد بیدآبادی با قناعت و زهدش به آنان هیچ اعتنایی نمی‌کرد.

اهمیت ویژه بیدآبادی در انتقال فلسفه غنی اصفهان عصر صفوی به روزگار بعد از خودش بود زیرا با انقراض سلسله صفویه فلسفه در حوزه‌ی اصفهان دستخوش نابودی و فراموشی بود ولی آقا محمد بیدآبادی با تربیت شاگردان بزرگی همچون ملا علی نوری توانست علم حکمت را به نسل بعد منتقل کند. رسائل عرفانی بسیار ارزشمند و جذاب او روح آدمی را مخاطب ساخته و به آن هشدار می‌دهد تا پرده غفلت را کنار زند.

چنان که می‌نویسد: «مرگ را دایم در نظر دار تا همه کارهای دشوار بر تو آسان شود. بلکه مشتاق آن گرد تا به شیرینی بمیری نه به تلخی، یعنی با گریه و زاری و سوگواری از برخورداری:

جهان آن به که دانا تلخ گیرد × که شیرین زندگانی تلخ میرد.

در برابر بدی مردم نیکی کن و اگر نتوانی کرد، بدی مکن و قانع و صابر باش تا هرگز تنگی و سختی نکشی. دنیا را مزرعه آخرت دان. سالکی از دهقانی پرسید که چه مذهب داری؟ گفت: مذهب برزگری. (یعنی هر چه بکاری بدروی) در ذکر و یاد حق تعالی می‌فرماید: «خدا را باش تا خدا تو را باشد. خود را مباش که هیچ با تو نباشد و چون کلمه طیبه «لااله الاالله» افضل اذکار و مفتاح باب رضا و معراج فردوس اعلی است در تکرار آن تقصیر منما... در راه دین به کمتر از خود منگر به بزرگتر از خود بنگر. در دنیا به برتر از خود منگر به کمتر از خود بنگر...».

در مقامی که کنی قصد گناه × گر کند کودکی از دور نگاه

شرمت آید ز گنه درگذری × پرده‌ی عصمت خود را ندری

شرم بادت ز خداوند جهان × کو بود واقف اسرار نهان

نظرش در تو بود بیگه و گاه × تو کنی در نظرش قصد گناه.