غلو

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۸ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۸:۰۶ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « جريان غلو، جريانى كفرآميز است و بر همين اساس، پيشوايان الهى به هيچ روى در بر...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

جريان غلو، جريانى كفرآميز است و بر همين اساس، پيشوايان الهى به هيچ روى در برابر آن كوتاه نيامدند و با اين انحراف فكرى مقابله کردند.

بی‌توجهی به کتاب‌های آسمانی، تمایلات نفسانی و دور از دلیل و برهان، پیروی اهل کتاب از پیشینیان گمراه و هواپرست خویش، منشا غلو و گزافه‌گویی در دین است. بدون تردید ائمّه علیهم السلام غالیان را طرد و تکفیر می کردند و شیعیان را همواره از غالیان و تماس با آن ها بر حذر می داشتند.

غلو منحصر در مذهبی از مذاهب اسلامی نیست همان گونه که در دینی خاص منحصر نیست.

غلو در لغت و اصطلاح

«غُلُوّ» در لغت به معناىِ «زیادت و بلند شدن»، «فراتر از حد و اندازه رفتن»، «افراط كردن در هر چیز» است. در لسان العرب غلو چنین معنا شده است: غلو تجاوز کردن از حد و اندازه، و افراط در چیزی یا خارج شدن از حد اعتدال است؛ یعنى فرد یا چیزى بیش از آنچه در او است، توصیف شود. و گفته شده غلو بلند شدن و تجاوز از حد و اندازه در هر چیز را گویند. [۲]ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان عرب، مادۀ غلو، ج ۱۵، ص۱۳۲.

ابن اثیر اصل و ریشۀ کلمهٔ غلو را به معنای ارتفاع و بلندی می داند و نیز تجاوز از حد و اندازه در هر چیز را غلو می‌نامد. [۳] ابن اثیر، ابوالسعادت، النهایه، ج۳، ص۳۸۲.

در معناىِ اصطلاحىِ «غُلُوّ» نيز عالمان، قيد «فراتر از حد» را آورده و بدان تأكيد كرده اند. غلو در اصطلاح شرع به معنای «باور داشتن به صفات بى حد و مرز درباره كسى يا چيزى» و افراط در دین است و آن تجاوز از حد وحی به سوی هوا و هوس و سلیقه‌های مختلف است؛ مانند این‌که پیامبران و امامان را خدا بدانند؛ مثل نصاری که به پیامران و بزرگان خود مقام الوهیت قایل شدند. شيخ مفيد رحمه الله پس از معناى لغوى آن، چنين نوشته است: از جمله متظاهران به اسلام، غاليان هستند كه امير مؤمنان و امامانى از نسل آن حضرت را به خداوندگارى و پيامبرى نسبت مى دهند و در برخوردارى آنان از فضل در دين و دنيا، به گونه اى توصيف شان مى كنند كه از حد، برون مى شود و از ميانه روى در مى گذرد ... .[۱]تصحيح الاعتقاد : ص ۱۳۱ . غلو در دین (آمیختن معارف الهی به گزافه‌هایی باطل) امری نکوهیده و حرام است.

معنای غلو همان اعتقاد به نبوّت و الوهیت امام و اعتقاد به الوهیت پیامبر است؛ یعنی انسان به شأن نبی و امام بیش از آن چه هست معتقد شود، یا او را شریک خداوند بداند؛ از این رو باید معتقد بود که ائمّه و پیامبر هرگز إله، ربّ و شریکان خداوند متعال نبوده اند. آنان در خدا حلول نکرده اند و با او اتّحاد ندارند.

پندار تثلیث و الوهیت مسیح (علیه‌السّلام) و مادرش مریم، مصداق روشن گزافه گویی و غلو مسیحیان در دین خویش است. مصداق بارز دیگر غلو در دین اسلام که اگر بدون قرینه به کار برود بر آن صدق می‌شود، غلو کسانی است که به الوهیت ائمه به ویژه امام علی (علیه‌السلام) اعتقاد دارند.

ولی متأسفانه گاهی دشمنان شیعه عقاید حقه تشیع را نادیده گرفته و شیعه را به عنوان غالی معرفی می کنند؛ دکتر کامل مصطفی مى‌نویسد: «غالیان از شیعه عقاید اصلى تشیع، از قبیل: بداء، رجعت، عصمت و علم لدنّی را تأسیس نمودند که بعدها به عنوان مبادى رسمى براى تشیع شناخته شد…». [۶]رضوانی، علی‌اصغر، شیعه‌شناسى و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۵۷۱ به نقل از؛ الصلة بین التصوف و التشیع، فصل غلات. در حالی‌که اگر در معنای صحیح این عقاید که شیعه به آن معتقد است، با انصاف نگاه کنند و عقاید شیعیان را با نظر خودشان تفسیر نکنند غلوی در بین نیست.

اصل و پایه و اساس همه ادیان الهی، توحید است. و چنانچه شیاطین جنی و انسی موفق شوند که پیروان دینی را از توحید منحرف کرده و به وادی شرک و تثلیث و غلو بکشانند آنها را در دایره کفر قرار می‌دهند و با برهان نمایی‌های واهی و خیالی گمراهشان می‌کنند. به همین جهت که غلو در هر دین و مذهب و توسط هر فردی و به هر بهانه‌ای که انجام شود هم انحراف است و هم موجب انحراف می‌شود.

علّامه مجلسی رحمه اللَّه پس از نقل روایاتی چند در مورد غلو، به گفتاری از دانشمندان در معنای غلو می پردازد و می نویسد: شیخ صدوق رحمه اللَّه می گوید: اعتقادنا فی الغلاة والمفوّضة أنّهم کفّار باللَّه تعالی وأنّهم أشرّ من الیهود والنصاری والمجوس... واعتقادنا فی النبی والأئمّة علیهم السلام أنّ بعضهم قُتلوا بالسیف وبعضهم بالسمّ وأنّ ذلک جری علیهم فی الحقیقة وأنّهم ما شبّه أمرهم؛[14]الاعتقادات فی دین الامامیه: 97، به نقل از بحارالانوار: 25/ 342. اعتقاد ما درباره غالیان و تفویض کنندگان این است که آنان به خدای سبحان کفر ورزیده اند و همانان از یهودیان، مسیحیان و مجوسیان بدتر هستند.

آن گاه علّامه مجلسی می گوید: إعلم أنّ الغلوّ فی النبی والأئمّة علیهم السلام إنّما یکون بالقول بألوهیتهم أو بکونهم شرکاء للَّه تعالی فی المعبودیة أو فی الخلق والرزق، أو أنّ اللَّه تعالی حلّ فیهم أو اتّحد بهم. .. أنّهم کانوا أنبیاء. .. أو القول بأنّ معرفتهم تغنی عن جمیع الطاعات ولا تکلیف معها بترک المعاصی. والقول بکلّ منها إلحاد وکفر وخروج عن الدین، کما دلّت علیه الأدلّة العقلیة والآیات والأخبار السالفة وغیرها؛[16]بحارالانوار: 25/ 346. بدان که غلو درباره پیامبر و ائمّه علیهم السلام منحصر است در این که کسی قائل به الوهیت آنان یا شریک بودن آنان با خداوند متعال در معبود بودن، آفرینش، رزق و روزی بشود، یا بگوید خداوند در آن بزرگواران حلول کرده است، یا خداوند متعال با آنان متحد شده. .. یا بگوید ائمّه، پیامبر هستند، و یا بگوید شناخت آنان انسان را از همه اطاعات بی نیاز می سازد و با وجود این تکلیفی به ترک گناهان نیست. همه این مطالب الحاد، کفرورزی و خروج از دین است؛ آن سان که دلیل های عقلی و آیات قرآنی و روایات گذشته و. .. بیان گر این معناست.

علّامه مجلسی رحمه اللَّه پس از تعریف غلو می نویسد: ولکن أفرط بعض المتکلّمین والمحدّثین، لقصورهم عن معرفة الأئمّة علیهم السلام وعجزهم عن إدراک غرائب أحوالهم وعجائب شئونهم، فقدحوا فی کثیر من الرواة الثقات لنقلهم بعض غرائب المعجزات، حتّی قال بعضهم: من الغلوّ نفی السهو عنهم، أو القول بأنّهم یعلمون ما کان وما یکون وغیر ذلک؛[17]همان: 25/ 347. برخی از علمای کلام و حدیث در غلو راه زیاده روی و افراط پیموده اند و بی جهت سخن گفته اند؛ چرا که آنان از شناخت ائمّه علیهم السلام قاصر بودند و از درک احوال غریب و شئونات عجیب آن بزرگواران ناتوان بودند؛ از این رو آنان بیشتر راویان مورد اعتماد را قدح نموده اند و در وثاقت آنان که برخی از معجزه های غریبی را از ائمّه علیهم السلام نقل کرده اند، خدشه نموده اند تا جایی که برخی را که قائل به عدم سهو پیامبر شده اند و یا قائل شده اند که آنان از آن چه در گذشته رخ داده و در آینده اتفاق خواهد افتاد آگاهند و مواردی از این قبیل را به غلو محکوم کرده اند.

علّامه مجلسی رحمه اللَّه در مورد سهو پیامبر، به نظر مرحوم صدوق رحمه اللَّه اشاره می کند. این نظریه از مثل مرحوم صدوق رحمه اللَّه افراطی است که بر اثر عجز از درک برخی حقایق پدید آمده است. از این رو علّامه مجلسی رحمه اللَّه با این که شأن شیخ صدوق رحمه اللَّه را بیش از ما می داند و بیشتر از ما از مقام او آگاه است، می گوید: برخی راه افراط و زیاده روی پیموده اند.

بنابراین، اعتقاد ما این است که ائمّه علیهم السلام «یعلمون ما کان وما یکون؛ آنان به آن چه بوده و خواهد بود آگاهند». اگر کسی این عقیده را غلو بداند اشتباه کرده است؛ بلکه مطلب بالاتر از این ها است، چنان که در روایتی آمده: لا تقولوا فینا ربّاً وقولوا ما شئتم ولن تبلغوا؛[19]بحارالانوار: 25/ 347. ما را خدا قرار ندهید و هر چه خواستید بگویید که هرگز به مقام ما راه نخواهید یافت. چرا که عقول شما قاصر است که به آن مقاماتی که ما دارا هستیم برسد. در روایت دیگری آمده است: إنّ أمرنا صعب مستصعب لا یحتمله إلّاملک مقرّب أو نبی مرسل أو عبد مؤمن امتحن اللَّه قلبه للإیمان؛[20]همان. به راستی که امر ما سخت و سنگین است و رسیدن و معتقد شدن به آن چه ما داریم سخت است. کسی را توانایی حمل آن نیست، مگر فرشته مقرّب یا نبی مرسل و یا بنده مؤمنی که خداوند قلبش را با ایمان آزموده است.

از طرفی، بر ائمّه علیهم السلام نمی توان دروغ بست. این که می فرمایند: «در مورد ما هر چه می توانید بگویید» به این معنا نیست که شما آزادید هر چه دلتان می خواهد بگویید، گرچه دروغ باشد.


غلو در قرآن

خداوند در قرآن کریم مردم را از تمامی انواع غلو منع نمود.[7]الغلو و الموقف الاسلامی، ص 17. چنانکه می فرماید: «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ ۚ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَىٰ مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۖ وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ ۚ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ ۚ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ سُبْحَانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ ۘ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا» "ای اهل کتاب غلو نکنید در دینتان و مگوئید بر خداوند مگر حق ...".[8]نساء، 171.

در آیه ای دیگر در باب غلو در عقائد چنین می فرمایند: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ» "ای اهل کتاب غلو نکنید در دینتان بناحق و پیروی مکنید از خواهش های جمعی که از حقیقت در گذشته گمراه شدند و گمراه کردند بسیاری را و گمراه شدند از میانه راه».[9]مائده، 77.

خداوند در آیاتی چند عقائد غلو کنندگان را چنین بیان می فرمایند: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ» "همانا کافر شدند آنانی که گفتند به راستی که خداوند، مسیح پسر مریم است".[10]مائده، 72.

و نیز در این آیه می فرماید: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ ۘ وَمَا مِنْ إِلَٰهٍ إِلَّا إِلَٰهٌ وَاحِدٌ» "آنها که گفتند: خداوند، یکى از سه خداست» (نیز) بیقین کافر شدند معبودى جز معبود یگانه نیست‏".[11]مائده، 73.

همچنین در آیه دیگر می فرمایند: "و یهود گفتند عزیر پسر خدا است".[12]توبه، 30.

علامه طباطبایی درباره غلو در دین ذیل همین آیات می گوید: «غالی» کسی را گویند که از حد تجاوز کرده و مرتکب افراط شود. خداوند در این آیه به رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) دستور می‌دهد که اهل کتاب را دعوت کند به این‌که در دین خود مرتکب غلو و افراط نشوند؛ چون اهل کتاب مخصوصا نصاری به این بلیه و انحراف در عقیده مبتلا بودند؛ آری دینی که از طرف پروردگار نازل شده باشد و کتب آسمانی آن‌را بیان کنند نشانه‌اش این است‌که در درجه اول توحید را بر بشر عرضه کرده باشد؛ و شریک را از خدا نفی کند؛ دینی است که بشر را از انباز گرفتن برای خداوند و پرستش بت نهی کند؛ و یهود و نصاری دارای چنین دینی نیستند، چون این دو طایفه نیز برای خدا انباز گرفتند مخصوصا نصاری که رسوایی و شناعتشان از یهود بیشتر است. [۸]طباطبائی، محمدحسین، تفسیرالمیزان، ج۶، ص۷۶.

آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه ذیل این آیه نوشته است: در این آیه خداوند به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) دستور می‌دهد که به دنبال روشن شدن اشتباه اهل کتاب در زمینه غلو درباره پیامبران الهی با استدلالات روشن از آنها دعوت کند که از این راه رسما باز گردند و می‌فرماید:«قل یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم غیرالحق؛ [۹]مائده، آیه۷۷. بگو‌ ای اهل کتاب در دین خود، غلو و تجاوز از حد نکنید و غیر از حق چیزی نگوئید». البته غلو نصاری روشن است و اما در مورد غلو یهود که خطاب یا اهل الکتاب شامل آنها نیز می‌شود بعید نیست که اشاره به سخنی باشد که درباره عزیر می‌گفتند و او را فرزند خدا می‌دانستند. و از آنجا که سرچشمه غلو غالبا پیروی از هوا و هوس گمراهان است، «و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا کثیرا و ضلوا عن سواءالسبیل؛ [۱۰]مائده، آیه۷۷. برای تکمیل این سخن می‌فرماید: از هوس‌های اقوامی که پیش از شما گمراه شدند و بسیاری را نیز گمراه کردند و از راه مستقیم منحرف گشتند، پیروی نکنید». این جمله در حقیقت اشاره به چیزی است که در تاریخ مسیحیت نیز منعکس است که مساله تثلیث و غلو درباره مسیح (علیه‌السّلام) در قرون نخستین مسیحیت در میان آنها وجود نداشت بلکه هنگامی که بت‌پرستان هندی و مانند آنها به آئین مسیح (علیه‌السّلام) پیوستند، چیزی از بقایای آئین سابق را که تثلیث و شرک بود به مسیحیت افزودند و لذا می‌بینیم که تثلیت هندی (ایمان به خدایان سه‌گانه برهما، فبشنو، سیفا) از نظر تاریخی قبل از تثلیث مسیحیت بوده است و درحقیقت این انعکاسی از آن است، در آیه ۳۰ سوره توبه نیز پس از ذکر غلو یهود و نصاری درباره عزیر و مسیح (علیه‌السّلام) می‌خوانیم یضاهئون قول الذین کفروا من قبل: «گفتار آنها شبیه سخنان کافران پیشین است.» [۱۱]مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۵۷-۵۸.


غلو از دیدگاه روایات

روایات بسیاری در مورد نکوهش و نهی از غلو از پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله و معصومان علیهم السلام وارد شده است. در روایتی پیامبر خدا می فرماید: لا ترفعونی فوق حقّی، فإنّ اللَّه تبارک تعالی اتّخذنی عبداً قبل أن یتّخذنی نبیاً؛[1]بحارالانوار، مجلسی، 25/ 134، 265 و 272. مرا بیش از آن چه هستم بالاتر نبرید؛ چرا که خدای تعالی پیش از آن که مرا به پیامبری برگزیند، به بندگی برگزیده است. این روایت نشان می دهد که برخی از مردم در زمان پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله به الوهیت آن حضرت معتقد شدند و نیز از این روایت معنای غلوّ معلوم می شود.

در روایت دیگری از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده که آن حضرت می فرمود: اللهمّ إنّی بریء من الغلاة کَبِراءة عیسی بن مریم من النصاری. اللهمّ اخذلهم أبداً ولا تنصر منهم أحداً؛[2]الامالی، شیخ طوسی، 650، حدیث 1350. خدایا! من از غالیان، به سان دوری عیسی بن مریم از نصارا دور هستم. خدایا! همواره آنان را خوار گردان و کسی از آنان را یاری نکن.

در روایت دیگری، حضرت ولی عصر علیه السلام می فرماید: تعالی اللَّه عز وجل عمّا یصفون سبحانه وبحمده، لیس نحن شرکائه فی علمه ولا فی قدرته؛[3]الصحیفة الهادیة والتحفة المهدیه، 236. خداوند متعال از آن چه توصیف می کنند فراتر است. پاک و منزّه است و مورد ستایش است. ما نه در علم و دانش او شریک هستیم و نه در قدرت و توان مندی او.

همچنین امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: إیاکم و الغلوّ فینا، قولوا: إنّا عبید مربوبون، وقولوا فی فضلنا ما شئتم؛[4]الخصال: 614، بحارالانوار: 10/ 92 و 25/ 270. هرگز در مورد ما غلو ننمایید. بگویید: ما بندگان تربیت یافته خدا هستیم و در مورد برتری ما آن چه خواستید بگویید.

در روایتی امام رضا علیه السلام می فرماید: فمن ادّعی للأنبیاء ربوبیة أو ادّعی للأئمّة ربوبیة أو نبوّة أو لغیر الأئمّة إمامة فنحن منه بُرآء فی الدنیا والآخرة؛[5]عیون أخبار الرضا علیه السلام: 1/ 217، بحارالانوار: 25/ 134 و 271. هر کس برای پیامبران مقام ربوبیت یا برای یکی از ائمّه مقام ربوبی یا پیامبری، یا برای غیر امامان مقام امامت و پیشوایی ادّعا کند، ما از او در دنیا و جهان آخرت بیزار هستیم.

امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: و إیاکم الغلوّ کالغلوّ من النصاری، فإنّی بریء من الغالین؛[6]الاحتجاج: 2/ 438، بحارالانوار: 4/ 303 و 25/ 273. مبادا به سان نصارا غلو کنید. به راستی که من از غلو کنندگان بیزارم.

در روایت دیگری راوی از امام رضا علیه السلام می پرسد: یابن رسول اللَّه! فإنّ معی من ینتحل موالاتکم ویزعم أنّ هذه کلّها صفات علی علیه السلام وأنّه هو اللَّه ربّ العالمین. فلمّا سمعها الرضا علیه السلام ارتعدت فرائصه وَتَصَبَّبَ عرقاً وقال: سبحان اللَّه عمّا یقول الظالمون الکافرون علوّاً کبیراً. أو لیس کان علی علیه السلام آکلًا فی الآکلین فشارباً فی الشاربین؟[7]همان: 25/ 275. ای فرزند رسول خدا! من با کسی آشنا هستم که موالات شما را به خود می بندد و پندارش این است که همه این ها، صفات علی علیه السلام است و او همان خدا و پروردگار جهانیان است. هنگامی که امام رضا علیه السلام این سخن را شنید، اعضای بدنش لرزید و عرق بدن مبارکش را فرا گرفت و فرمود: پاک و منزّه است خداوند متعال و بلندمرتبه از گفتار ستم گران و کفرورزان. مگر نه این است که علی علیه السلام با غذاخورندگان غذا می خورد و با آشامندگان می آشامید؟! آری، او انسانی هم چون بقیه مردم بود.

برای شناخت ائمّه علیهم السلام باید مقامات و منازل آن بزرگواران را از خودشان بیاموزیم؛ نه غلو و نه تقصیر؛ چرا که هم تقصیر حرام است و هم غلو. امام باقر علیه السلام به ابوحمزه ثمالی می فرماید: یا أبا حمزة! لا تضعوا علیاً دون ما رفعه اللَّه ولا ترفعوا علیاً فوق ما جعل اللَّه؛[8] همان: 25/ 283 و 39/ 206. ای اباحمزه! علی علیه السلام را پایین تر از جایگاهی که خداوند قرار داده قرار ندهید و فراتر از مقام والایی که خداوند قرار داده قرار ندهید. به عبارت دیگر، بیش از آن چه هست نگویید و از آن چه هست پایین نیاورید.

امام باقر علیه السلام در روایت دیگری می ‎فرماید: فإنّ الغلاة شرّ خلق اللَّه؛ یصغّرون عظمة اللَّه ویدّعون الربوبیة لعباد اللَّه. واللَّه، إنّ الغلاة شرٌّ من الیهود والنصاری والمجوس والّذین أشرکوا؛[9]الامالی، شیخ طوسی: 650، حدیث 1349، بحار الانوار: 25/ 265/ 284. به راستی غالیان بدترین آفریدگانند. آنان عظمت و شکوه خدا را کوچک می شمارند و ربوبیت را برای بندگان خدا ادّعا می کنند. به خدا سوگند! غالیان از یهودیان، مسیحیان، مجوسیان و شرک ورزان بدترند.

آن حضرت در روایت دیگری می فرماید: کان علی علیه السلام واللَّه عبداً للَّه صالحاً أخو رسول اللَّه صلی اللَّه علیه وآله؛ ما نال الکرامة من اللَّه إلّا بطاعته للَّه ولرسوله؛[10] بحارالانوار: 25/ 286. به خدا سوگند! علی بنده صالح خدا و برادر رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله بود. او به این مقام در نزد خداوند نایل نشد، مگر با اطاعت از خدا و رسول او. به راستی چه کرامتی است که امیر مؤمنان علی علیه السلام از طریق عبودیت و عبادت به این مقام رسیده اند؟

با توجّه به این روایات، ائمّه علیهم السلام در برابر غالیان و غلو چنین برخوردی می نمودند. ولی خود روایات که می فرمایند: این ها را نگویید، می فرمایند: آن چه می توانید در فضل و برتری ما بگویید. ما را بنده آفریده شده و تربیت یافته خداوند بدانید. امّا- چنان که خواهد آمد- می فرمایند: به شأن و مقام ما نزد خدا نمی توانید پی ببرید. آری، با حفظ عبودیت، هر چه می توانید در فضل و برتری ائمه اطهار علیهم السلام بگویید.

مراتب غلو

به عقیده شهید صدر غلو دارای مراتبی است که می توان آنها را در سه مرتبه مهم درجه بندی نمود که عبارت اند از:

1. غلو در مرتبه و مقام الوهیت و خداوندی

2. غلو در مرتبه و مقام نبوت و پیامبری

3. غلو در خصوصیتی از خصوصیات مرتبط با صفات و افعال خداوند.

اما غلو در مرتبه الوهیت و خداوندگاری بدین معنا است که شخصی که غلو درباره او صورت می گیرد خداوند است و در بعضی موارد شخص غلو شده شریک خداوند محسوب شده و این شراکت از دو حال خارج نیست، یا به این صورت است که او همسان و هم طراز با خداوند قرار دارد و یا به گونه ای است که او در مرتبه ای از مراتب الوهیت جای گرفته است. گاهی نیز غلو در الوهیت به معانی حلول خداوند در چیزی و یا اتحاد با او، تفسیر می شود که تمامی شقوق فوق الذکر کفر است.

نوع اوّل بدین دلیل کفر است که لازمه چنین اعتقادی انکار خداوند است. کفر بودن قسم دوم به دلیل انکار توحید و یکتاپرستی است و نوع سوم کفر است بدان سبب که بازگشت حلول و اتحاد، به اعتقاد بر الوهیت و خداوندی موجودی غیر خداوند متعال است.

غلو در مقام نبوت گاهی به گونه ای است که شخص غلو شده نسبت به پیامبر از مقام والاتر و برتری برخوردار بوده و به مثابه حلقه ارتباطی و رابطه بین خداوند و پیامبر قلمداد می شود و گاهی اوقات به معنای همطرازی و همسانی فرد غلو شده با پیامبر بوده و البته رسالت پیامبر شامل او نمی شود که هر دو نوع آن کفر است؛ چراکه با معنای تثبیت شده شهادت و گواهی به رسالت رسول اکرم (ص) از سوی مکلفان منافات دارد.

اما غلو در صفات و افعال به معنای نسبت دادن صفت یا فعلی به شخصی که در آن حد و اندازه نبوده و او مصداق اسناد چنین صفت و فعلی نیست. اگر اختصاص صفت یا فعل مذکور به خداوند از ضروریات دین باشد، این قسم تحت عنوان انکار ضروریات دین قرار گرفته و کفر بوده، در غیر این صورت کفر نخواهد بود.[13]بحوث فی شرح عروة الوثقی، ج 3، ص 307.

همان گونه که شهید صدر (ره) غلو را بر چند نوع تقسیم نموده و انواع آن را بیان داشتند، جناب مرحوم سید عبدالاعلی سبزواری غلات و غلو کنندگان را بر پنج گروه تقسیم نموده و بدین شرح بیان داشته اند:

اوّل: اعتقاد بر خداوندگاری کسی که غلو در باره او صورت می پذیرد. غلو کننده می پندارد که او پروردگار ازلی و قدیم بوده و جز او خدایی نیست. با قاطعیت تمام باید گفت کسی که چنین پندارد، منکر خداوند بزرگ بوده و از این جهت کافر است.

دوم: اعتقاد بر خداوندی شخص خارجی، همراه باور به واجب الوجود بودن او که از این جهت می توان چنین اعتقادی را شرک و معتقد آن را مشرک دانسته و حکم فقهی نجاست را بر او جاری نمود؛ چراکه خداوند را شریک و همتایی در الوهیت نیست، و این در حالی است که معتقد به این باور برای خداوند شریکی در پروردگاری و کیفیت هستی او، قائل شده است.

سوم: اعتقاد بر حلول خداوند در شخص خارجی، که نتیجه قهری آن اسناد تمامی افعال مربوط به انسان، به خداوندی است؛ افعالی چون خوردن، نوشیدن، خوابیدن و غیره از اعمال مختص ذات انسانی که باید گفت چنین پنداری از آن جا که انکار ضروریات دین را در پی دارد کفر است. البته عقل سلیم خداوند سبحان را منزه از این عوارض جسمانی می داند.

چهارم: اعتقاد بر فنای شخص خارجی در ذات خداوند متعال، که می توان حکم به کفر چنین فردی داد؛ چون ضروریات دین را انکار نموده است.

پنجم: اعتقاد بر آن که فرد خارجی مظهر صفات خداوند بزرگ بوده و این مقام از سوی پروردگار متعال به او اعطا شده و حضرت قدسش او را در این مقام تأئید کرده است[15]لازم به تذکر است که قسم پنجم از سوی محققان مورد انکار قرار گرفته و از مصادیق غلو شمرده نشده است.. البته ناگفته پیدا است مقتضای اطلاق اقرار به شهادتین، اسلام چنین شخصی است.[16]


اسباب غلو

اسباب غلو عبارت اند از:

1. محبت افراطی و بیش از حد

2. انحطاط فکری و بینش سطحی پایین

3. آرزوها و طمع ورزی ها و غارت اموال مردمان، می توان به جرات گفت انگیزه بعضی از غلات در اظهار غلو، طمع ورزی در اموال مردم و تسلط بر حقوق شرعی بوده که ائمه (ع) در برخی روایات به این صفت اشاره نموده اند. امام حسن عسکری در مذمت بعضی از غلوکنندگان چنین می فرمایند: "لعنت خدا بر آنان که به نام ما اموال مردمان را تصاحب می نمایند".[24] بحارالانوار، ج 25، ص 318.

و این مهم نزد اصحاب و پیروان راستین امامان شیعه نیز آشکار و واضح بوده است. شریک بن عبدالله نخعی کوفی چنین می گوید: آنان (غلات) گروهی اند که احادیث دروغین به امام صادق نسبت می دادند تا اموال و دراهم مردمان را تصرف کنند.[25] همان، ص 303.

4. ناهنجاری های اخلاقی و بی مبالاتی نسبت به ارزش های اسلامی: برخی از غلوگویان در پوشش غلو حرام ها را حلال می کردند.

5. تأویلات و تفاسیر غلط و غیر واقعی از متون دینی.

6. عوامل تشکیلاتی و سازماندهی شده؛ چون نفوذ پیروان ادیان مختلف در میان مسلمانان سست ایمان، مسامحه و حتی همراهی حاکمان با غلوکنندگان و پشتیبانی و حمایت حاکمان از اعمال ویرانگر و منحرف از دین غلات همان گونه که در بابیه و بهائیه اتفاق افتاد.[26]مراجعه شود به الغلو و الموقف الاسلامی، ص 101 – 116.


برخورد اهل بیت با پدیده غلو

پدیده غلو با هجوم و واکنش شدیدی از سوی شیعیان در تمامی سطوح مواجه شده و در صدر مقابله کنندگان، ائمه شیعه (س) قرار دارند. نبی مرسل (ص) در مواجه با چنین افکار منحرفی این مهم را از دو طریق؛ تبیین حق و حقیقت، همچنین جدا کردن هرگونه انحراف و کژروی از مسیر مستقیم و نورانی توحید و یکتاپرستی صورت تحقق دادند.

در محور نخست مشاهده می کنیم که پیامبر اکرم (ص) با استناد به آیات قرآن کریم تمرکز بسیار زیادی در مسئله توحید با تمامی مراحل و مراتب آن داشته اند. روایات متعدد و همچنین تفاسیر مختلف عالمان شیعه، خود حکایت از این مهم دارد که با مراجعه به آنها می توان به حقانیت این مسئله گواهی داد.[17] مراجعه شود به: مفاهیم قرآن، جعفر سبحانی.

در محور دوم نیز مشاهده می شود که رسول خاتم (ص) از هرگونه عمل انحرافی در مجامع اسلامی جلوگیری نموده اند. منابع حدیثی سرشار از برخوردهای پیامبر (ص) با پدیده غلو است. به عنوان مثال می توان به این روایت اشاره نمود: ابا رافع قرظی و سید نجرانی خطاب به پیامبر اکرم (ص) عرض کردند: ای محمد آیا می خواهی تو را بپرستیم و تو را خدا بخوانیم؟! پیامبر در پاسخ فرمودند: "پناه بر خدا، نمی پرستیم جز خدای یگانه و امر نمی نماییم به پرستش غیر او، پس من به چنین چیزی مبعوث نشدم و بدان امر نشدم".[18]بحارالانوار، ج 25، ص 262.

ائمه اطهار (علیهم‌السّلام) نیز با غلوکنندگان در دین برخورد جدی می‌کرده‌اند و آنها را از اینکار منع می‌کرده‌اند. نقل شده است که: گروهی از بنی‌هاشم و سایر شیعیان خدمت امام باقر (علیه‌السّلام) رسیدند. امام به آنها فرمودند: از شیعیان غالی بپرهیزید و میانه‌روی را پیشه کنید... عرض کردند: غالی کیست؟ امام باقر (علیه‌السّلام) فرمودند: غالی کسی است که درباره ما مقامی را معتقد است که ما خودمان آن مقام را برای خویش قائل نیستیم... نمی‌توان به خدا نزدیک شد مگر با اطاعت از او. هرکس از شما مطیع او باشد، و به دستورات او عمل کند ولایت ما برایش سودمند است و هرکس نافرمانی خدا کند، ولایت ما برایش سودی ندارد. آن حضرت همچنین درباره دوری از افراط و تفریط و عمل به میانه روی فرموده است: ترس از خدا در پنهان و آشکار و میانه روی در فقر و ثروت نجات بخش انسان است. [۱۵]مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار.

پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) با دو شیوه مهم با پدیده غلو برخورد می نمودند. نخست آن که عقائد حقه اسلام و خصوصاً مذهب اثنی عشری را برای جویندگان حقیقت بیان می نمودند و این مهم با محوریت و مرکزیت توحید و یکتاپرستی و تبیین اصول و چارچوب آن و همچنین مشخص ساختن اصول و پایه های نبوت و امامت و چگونگی ارتباط پیامبر و امام با خداوندگار جهان صورت می پذیرفت. شیوه دوم ایستادن در مقابل حرکات منحرف غلو کنندگان و برخورد با آنان و پست شمردن تفکرات و تخیلاتشان انجام می گرفت.

ائمه با اتخاذ مشی پیامبر، با غلوکنندگان چنان برخورد شدیدی اعمال کردند که با هیچ گروه دیگری چنین مقابله و برخوردی را انجام ندادند. در این جا تنها به بعضی از موارد که در روایات مختلف و معتبر آمده، اشاره می نماییم:

1. امام صادق (ع) چنین می فرمایند: "نزدیک ترین چیزی که انسان را از ایمان و اعتقادات سلیمش خارج می کند، همنشینی با غلوکنندگان و شنیدن سخنان ایشان همچنین تصدیق و تأیید پندارهایشان است؛ همانا پدرم از پدرش و او نیز از جدش رسول خدا چنین روایت می فرمود: دو گروه از امت من سودی از اسلام نجست اند، غلوکنندگان و قدریه".[19]همان، ص 270.

2. در روایتی دیگر ابوالحسن امام رضا (ع) می فرمایند: "خدا لعنت کند غلو گویان را، با ایشان همنشین نشوید و تأییدشان مکنید و دوری جویید از اینان که خداوند متعال از اینان دوری جسته است.[20]همان، ص 273.

3. ابو هاشم جعفری می گوید: از امام رضا (ع) درباره غلو کنندگان و مفوضه سؤال کردم؛ حضرتش چنین پاسخ دادند: "غلو کنندگان کافر و مفوضه مشرک اند؛ همنشینی، اختلاط نمودن، اعتماد کردن، هم پیاله بودن، ارتباط داشتن، ازدواج کردن، پناه دادن، اطمینان نمودن، تأیید و کمک کردن به ایشان حتی به اندازه سر سوزنی موجب خروج از ولایت خداوند و رسولش و ولایت ما اهل بیت می گردد.[21]همان.

اما فقهای عالی مقام شیعه اجماع و اتفاق نظر به کفر و خروج غلات از دین، داشته و دارند. در عروة الوثقی چنین آمده: در نجس بودن غلات، ناصبیون و خوارج اشکالی نیست.[22]عروة الوثقی، ج 1، ص 141.

در وسیلة النجاة این چنین آمده است: غسل میت کافر و نیز فردی از طایفه مسلمانان که به کفرش حکم شده؛ مانند خوارج، نواصب و غلوکنندگان جایز نیست.[23] وسیلة النجاة، همراه حواشی امام خمینی، ص 63.


راه رهایی از غلو

راه های رهایی از غلو و غوطه ور نشدن در دامنه چنین استضعاف فکری در امور زیر تجلی پیدا می کند:

1. تعریف دقیق و مشخص نمودن حدود و ثغور مرجعیت دینی و به کار بستن وصیت و سفارش مهم پیامبر اکرم (ص)؛ یعنی تمسک به ثقلین. اگر بخواهیم راه صحیح دینداری را از ضلالت و گمراهی بیابیم باید طبق وصیت نبی مرسل (ص) به کتاب و عترت تمسک جوییم؛ پر واضح است که تمسک جستن به کتاب و اهل بیت (ع) با پیروی از عالمان عامل و پرهیزکار - که قرآن و عترت با به بهترین و کامل ترین وجه ممکن می شناسند -، صورت تحقق پیدا می کند و مصداق آشکار چنین عالمانی، حکیمان و مراجع بزرگ دینی اند.

2. شناخت عللی که منجر به ظهور پدیده غلو می گردند که مهم ترین آن جهل است. جهل نقشی اساسی در ظهور و ایجاد بدعت و افکار منحرف ایفا می نماید؛ از این رو بر انسان لازم است در دو بُعد به سلاح علم مسلح گردد. بُعد اوّل همانا شناخت کامل و دقیق خداوند و اطلاع یافتن بر مراتب توحیدی است که به وسیله مراجعه و مطالعه همه جانبه عمیق و حقیقت طلبانه کتب عرفانی، فلسفی و کلامی معتبر که با قلم عالمان و اندیشمندانی تدوین و نگارش یافته باشد که درک کاملی از خدا، انسان و هستی داشته باشند. جنبه دوم شناخت ائمه (ع) و مقام آنان نزد خداوند (البته منظور چگونگی رابطه آنان با خالق یکتا است) و شعار اصلی ائمه (ع) که آن را مکرراً تکرار کرده اند عبودیت و بندگی خدای یگانه است. از این رو امامان شیعه چراغ هدایت انسان به سوی خداوند و بندگان با کرامت حضرت حق اند.

3. اعتماد نکردن بر روایاتی که راویان آنها غلات بوده که لازمه این مهم شناخت راویان غلو کننده در منابع علم رجال است.

4. مقابله با افکار غلات به وسیله طرح افکار صحیح و درست

5. دوری از کشیده شدن به ورطه محبت افراطی، زیاده روی در محبت و یا عدم درک صحیح از حدود و چارچوب آن، باعث ایجاد افکار منحرف می گردد. از این رو ائمه، ما را از این راه نادرست بر حذر داشته اند. امام زین العابدین در مذمت این گونه محبت چنین می فرمایند: "همانا یهود دوست داشتند، عزیر (ع) را تا آن جا که چه سخنان غلو آمیزی درباره او نگفتند در حالی که نه عزیر از ایشان بود و نه اینان از عزیر؛ و نصرانیان دوست می داشتند عیسی (ع) را و چه گفته های غلو آمیز درباره او بر زبان جاری نکردند، در حالی که نه عیسی از ایشان بودند و نه عیسی (ع) از اینان. و همین سنت نیز در مورد ما جاری خواهد گردید، گروهی از شیعیان، ما را دوست خواهند داشت، تا آن جا که می گویند آنچه یهودیان درباره عزیر (ع) گفتند و آنچه نصرانیان درباره عیسی گفتند، پس اینان از ما نیستند و ما نیز از ایشان نیستیم".[28] بحارالانوار، ج 25، ص 289.

6. هوشیاری و دقت نظر در سازماندهی و تغذیه فکری و پشتیبانی همه جانبه دشمنان در طرح افکار منحرف. از این رو بر ما لازم است آگاهی کامل و دقیقی از توطئه ها و دسیسه های دشمنان در طراحی و پرورانیدن افکار مخرب و منحرف در محافل جامعه اسلامی داشته باشیم. ایجاد فرقه بابیه و بهائیه از مصادیق بارز چنین توطئه ها و سازماندهی شوم دشمنانی چون روسیه و انگلستان هستند. نقش سفارت انگلیس و روسیه در حمایت و پشتیبانی از بابیه و بهائیه در تاریخ ثبت شده[29] برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: بابیون و بهائیون، همایون همتی، ص 37 – 38. همان گونه که نقش سفارت بریتانیا در حمایت از فرقه قادیانه در هند محفوظ است.[30] رجوع شود به: المسئلة القادیانیة، ابوالاعلی المودودی، ص 76؛ المعجزة الخالدة تألیف هبة الدین شهرستانی، ص 17.


1. تمسک به ثقلین یعنی کتاب خدا و خاندان پیامبر

2. شناخت اسباب و عللی که منجر به پیدایش غلو می شود، و دوری از چنین عللی چون جهل و محبت افراطی.

3. اعتماد ننمودن بر روایاتی که غلوگویان راویان و ناقلان آنهایند.

4. توجه داشتن به توطئه ها و دسیسه های جهت داری که دشمنان برای انتشار و پخش چنین افکار مسمومی در مراکز و مجامع اسلامی ساخته و پرداخته کرده اند؛ توطئه هایی چون ایجاد فرق بابیه، بهائیه، قادیانیه و غیره که از سوی روسیه، انگلستان و صهیونیسم پشتیبانی و حمایت شده و می شوند.

پانویس

منابع

  • پیشوایان هدایت‌گر، سید علی حسینی میلانی، ج 1، پایگاه حوزه.
  • https://www.islamquest.net/fa/archive/fa2976 "غلوّ چیست؟ و چگونه دوری از آن ممکن است؟"، اسلام کوئست.
  • "غلو"، دائرةالمعارف اسلام پدیا.
  • "غلو در دین"، سایت پژوهه.
  • دانشنامه اميرالمؤمنين عليه‌السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، ۱۳۸۶.