ولى (اسم الله)
لفظ «وَلیّ» به صورت مجرد، يا مضاف به كلمه ديگر، 44 بار در قرآن وارد شده و در 35 مورد وصف خدا قرار گرفته است،[۱] مانند: «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ». (سوره شوری، 9).
معنای ولی
به سرپرست و اداره كننده امر وَلیّ گویند و نيز به معنى دوست و يارى كننده نیز آمده است. طبرسى در ذيل آیه «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا...» (سوره بقره، 257) می گوید: ولّى از «و ل ى» است بمعنى نزديكى بدون فاصله و او كسى است كه به تدبير امور از ديگرى احقّ و سزاوارتر است.
به رئيس قوم والى گويند كه به تدبير و امر و نهى امور نزديك و مباشر است. به آقا، مولى گويند كه به امر بنده سرپرستى و مباشرت مي كند، به بنده مولى گويند كه با اطاعت، مباشر امر مولى است، و از آن است ولىّ يتيم كه مباشر مال يتيم و اداره اوست.
از ابن فارس نقل شده که گوید: هر كه كار كسى را اداره كند، ولىّ آن كار است: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ...» (سوره بقره، 257).[۲]
کلمه «وَلیّ» گاهى در صدد اثبات ولايت خدا است، و احياناً نيز همراه با نفى ولايت از غير او است، مانند:
«وَاللّهُ أَعْلَمُ بِأَعدائِكُمْ وَ كَفى بِاللّهِ وَليّـاً وكَفى بِاللّهِ نَصِيراً»؛(سوره نساء، 45) «خدا دشمنان شما را بهتر مى شناسد، همين بس كه او ولى و همين بس كه او يار شما است».
و نيز مى فرمايد: «...ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلىّ وَ لا شَفِيع...»؛(سوره سجده، 4) «شما جز خدا ولى و شفيعى نداريد».[۳]
جمع «ولىّ»، کلمه «اولياء» است بمعانى فوق كه گفته شد: «وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»؛ (سوره انفال، 72) آنانكه در نزد خود جا دادند و يارى كردند آنها بعضى اولياء بعضى اند.
«لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ»؛ مؤمنان كافران را بجاى برادران مؤمن خود دوست و يار نگيرند (سوره آل عمران). [۴]
پانویس
منابع
- قاموس قرآن، سيد علىاكبر قرشى، تهران، دارالكتب الإسلامية، 1371.
- منشور جاوید، آیت الله جعفر سبحانی، ج2 ص389-390.