لجاجت

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ اکتبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۱۷ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر|ماخذ=سایت}} <keywords content='کلید واژه:قرآن، لجاجت...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از سایت های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



لجاجت

لجاجت درلغت، به معنای پافشاری در انجام کاری که، مخالف میل طرف مقابل باشد،[۱] و در اصطلاح، به اصرار ورزیدن در کاری همراه با عناد که، از انجام آن نهی شده، گفته می شود. [۲]

تفاوت لجاجت با جهالت

جهالت، ناشی از عوامل عارضی از جمله "طغیان هوای نفس" بوده؛ و لذا، ممکن است با از بین رفتن این عوامل به سبب پیدا شدن مانع در برابر آنها، یا در اثر حائل شدن زمان طولانی بین تصمیم و انجام گناه و...، فرد متوجه زشتی اعمال سابق خود شده و از آن افکار و اعمال پشیمان گردد؛ در صورتی که، لجاجت از روی عناد و تکبر بوده و از بد ذاتی، ناشی می گردد؛ لذا، با فروکش کردن هوسها از بين نرفته، و هيچگاه به شخص لجوج ندامت فورى دست نمى‌دهد؛ بلكه، ما دامی كه شخص زنده است اين حالت زشت نيز زنده خواهد ماند؛ مگر آنكه، خدا بخواهد او را هدايت كند.[۳] ثمره ی تفاوت این دو صفت، در عقوبت اعمالی است که از روی لجاجت یا جهالت انجام می گیرد؛ چون، گناهانی که از روی جهالت باشد، به شرط توبه، بخشیده می شود؛ در حالی که، گناهانی که از روی لجاجت، رشد یافته اند، قابل بخشش نیستند؛ چنانچه، خداوند در قرآن می فرماید: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيب‌ ...»[۴] «پذيرش توبه از سوى خدا، تنها براى كسانى است كه كار بدى را از روى جهالت انجام مى‌دهند، سپس زود توبه مى‌كنند ...»

پذیرش توبه در صورتى است كه این عمل زشت ناشی از جهالت باشد نه از روی لجاجت.[۵]

لجاجت در قرآن

یکی از پلیدترین صفاتی که در قرآن از آن به صراحت یا به صورت مفهومی یاد شده و مورد سرزنش قرار گرفته، لجاجت و اصرار ورزیدن بر سخنان و عقاید باطل است که، منجر به تکذیب انبیاء، آیات الهی و حتّی به قتل انبیای الهی می گردد. این صفت ناشی از عوامل خاصی بوده و آثار مخرب گوناگونی دارد؛ که، به ذکر مهمترین آنها می پردازیم:

عوامل لجاجت

1.تقلید کورکورانه:

یکی از عواملی که برای لجاجت متصور است، تقلید بی چون و چرا از عقاید دیگران است؛ چرا که، گاهی با استناد به آن حکم عقل را سرکوب کرده و جلوی واضح ترین برهانها و معجزات ایستادگی می کنند، قرآن کریم به نکوهش اینگونه تقلید از سوی افراد پرداخته و آن را رد می کند: «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‌ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ»[۶] «و هنگامى كه به آنها گفته شود: به سوى آنچه خدا نازل كرده، و به سوى پيامبر بياييد! مى‌گويند: "آنچه از پدران خود يافته‌ايم، ما را بس است!" آيا اگر پدران آنها چيزى نمى‌دانستند، و هدايت نيافته بودند (باز از آنها پيروى مى‌كنند)؟!»

بر اساس این آیه، هنگامی که کفّار به سوی کتاب خدا و رسول او دعوت می شدند، به دلیل تقلید بی قید و شرط از آداب نیاکان خود، در مقابل این دعوت ایستادگی کرده و از پذیرش آن خودداری می کردند.[۷]

2.تکبّر و استکبار:

عامل دیگری که قرآن برای لجاجت متذکر شده، استکبار است. مستكبر به كسى گفته می شود که بخواهد با ترك پذيرفتن حق، خود را بزرگ جلوه داده و خود را بزرگتر از آن بداند كه حق را بپذيرد. این حسِ خود برتربینی، به شخص اجازه نمی دهد که به سخنی غیر از سخن خود گوش کند و به همين جهت بدون هيچ دليل و حجتى از انقياد در برابر حق سر برمى‌تابد.[۸]

«فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ»[۹] «امّا كسانى كه به آخرت ايمان نمى‌آورند، دلهايشان (حق را) انكار مى‌كند و مستكبرند.»

آثار لجاجت

1.محرومیت از درک آیات الهی:

یکی از آثار لجاجت اینست که افراد لجوج از درک حقایق آیات الهی محرومند:

«ِوَ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراكِباً و... إِنَّ فِي ذلِكُمْ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُون‌»[۱۰] «اوست خدايى كه از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتى را رويانيديم، و از آن نبات ساقه‌اى سبز و از آن دانه‌هايى بر يكديگر چيده‌... كه در آن، نشانه‌هايى (از عظمت خدا) براى افراد با ايمان است!»

در اين آيه‌ تدبير نظام روئيدنى‌ها، آیتی مخصوص به مردم با ايمان شمرده شده،‌ و تناسب این اختصاص روشن است؛ چون، این نوع تدبر و تفکر، احتیاج به تحصیل علم خاصی ندارد؛ بلکه، هر فهم عادى نيز، اگر دلش به نور ایمان منور شده و پلیدی عناد و لجاجت آن را آلوده نکرده باشد، مى‌تواند با آن فهم عوامیش، در آن نظر كرده و پى به صانع آن ببرد.[۱۱]

2.انکار آیات الهی:

اثر دیگر لجاجت، انکار کردن آیات الهی است، چرا که این صفت باعث مى‌شود كه علاوه بر محروم شدن از درک آیات الهی، دائما حالت انكار به خود گرفته و با بهانه جویی های گوناگون، از پذیرش حق سربتابند و گرنه آیات الهی براى آنها كه حقجو و متواضع در مقابل حقيقتند، آشكار است؛ این در حالی است که اهل ایمان به محض روبه رو شدن با آیات خداوند، به آیت بودن آن پی برده و آن را وسیله ی اتصال به محبوب خود قرار می دهند.[۱۲]

«... فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلا ...»[۱۳] «...آنان كه ايمان آورده‌اند، مى‌دانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان و اما آنها كه راه كفر را پيموده‌اند، (اين موضوع را بهانه كرده) مى‌گويند: «منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟!...»

«فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ ...‌»[۱۴] «امّاكسانى كه به آخرت ايمان نمى‌آورند،دلهايشان(حق را)انكار مى‌كند...»

3.غرق در گناهان:

یکی از پیامدهای لجاجت فرو رفتن در گناهان بوده؛ که، علت اصلی آن همان حق گریزی است؛ که، انسان لجوج را غرق در گناه کرده و در باتلاق انبوهی از گناهان فرو می برد: «وَ إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ ...»[۱۵] «و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از خدا بترسيد!» (لجاجت آنان بيشتر مى‌شود)، وآنها را به گناه مى‌كشاند ...»

در حقيقت اين آیه به يكى از صفات زشت منافقان اشاره کرده؛ كه، آنها بر اثر تعصب و لجاجت در برابر هيچ حقيقتى، تسليم نمى‌شوند و همين لجاجت، آنها را به بدترين گناهان مى‌كشاند.[۱۶]

یهود، مسیحیّت و لجاجت

با اینکه قوم یهود، در ايمان آوردن و يا جزيه دادن مانند نصارا مختار بودند، اما از آنجا که خود را نژادِ برتر مى‌دانستند، از قبول آئين اسلام كه از نژاد يهود برنخاسته بود سر باز زده و به آسانى اسلام را قبول نكردند، بلكه مدتها با لجاجت در عصبيت خود پافشارى كرده، خدعه ها بكار بردند، عهدشكنى‌ها كردند، و بالآخره، صفحات تاريخ پر از خاطرات تلخى است كه مسلمين آن روز از لجاجت های يهود ديدند؛ که البته، این اعمال لجوجانه منحصر به بعد از اسلام نبوده و متن تاریخ، خود، گویای این مطلب است.[۱۷]قرآن درباره ی شدّت لجاجت قوم یهود با مؤمنان می فرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُود ...»[۱۸] «بطور مسلّم، دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهى يافت ‌...»

اما ملت نصارا در مقایسه با قوم یهود، پس از تشخيص حقانيت دین اسلام، بدون مبارزه، با كمال شيفتگى به آن گرويده‌اند، در حالی كه هيچ اجبار و اكراهى در كارشان نبوده و مى‌توانستند با جزيه دادن، به دين خود باقى مانده و نسبت به آن پايدارى و وفادارى كنند، و ليكن در عين حال لجاجت نورزیده، اسلام را بر دين خود ترجيح داده و ايمان می آوردند و لذا قرآن دربارۀ آنها فرموده:

«...وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى‌ ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُون‌»[۱۹] «و نزديكترين دوستان به مؤمنان را كسانى مى‌يابى كه مى‌گويند: "ما نصارى هستيم" اين بخاطر آن است كه در ميان آنها، افرادى عالم و تارك دنيا هستند و آنها (در برابر حق) تكبّر نمى‌ورزند.»

قرآن، علت گرایش‌ نصارا به اسلام‌ را در سه چيز می داند:

1. در بين ملتها، نصارا، علمای زيادی داشتند؛

2. در بينشان زهاد و پارسايان زیادی بود؛

3. ملت نصارا، مردمى متكبر نبودند.[۲۰]

البته نبايد آيات فوق را به عنوان يك قانون كلى درباره ی همه مسيحيان دانست‌، چون تاريخ گذشته و معاصر به ما مى‌گويد: مسيحيان قرون بعد از صدر اسلام، درباره ی اسلام و مسلمين، مرتكب جناياتى شدند كه دست كمى از لجاجت يهود نداشت، جنگهاى طولانى و خونين صليبى در گذشته و تحريكات فراوانى كه امروز از ناحيه استعمار كشورهاى مسيحى بر ضد اسلام و مسلمين مى‌شود، چيزى نيست كه بر كسى پنهان باشد، لذا باید گفت، اين آيات درباره ی جمعى از مسيحيان معاصر پيامبر اسلام نازل شده است‌.[۲۱]

عاقبت لجاجت

1.دنیوی

خداوند نخست افراد لجوج را جهت مجازات تربیتی در سختى و رنج قرار داده تا به ضعف و ناتوانى خود پی برده و از مركب غرور پياده شوند، و در صورت عدم اصلاح، آنها را با مجازات های ریشه کن کننده گرفتارشان می سازد:[۲۲]

«وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُون‌»[۲۳] «و اگر به آنان رحم كنيم و گرفتاريها و مشكلاتشان را برطرف سازيم، (نه تنها بيدار نمى‌شوند، بلكه) در طغيانشان لجاجت مى‌ورزند و (در اين وادى) سرگردان مى‌مانند!»

2.اخروی

انسان لجوج، که به اندرز ناصحان و به هشدارهاى الهى، گوش فرا نداده، بلكه پيوسته با غرور و نخوت مخصوص به خود، بر خلافكارى‌هايش مى‌افزايد، چیزی جز آتش دوزخ، او را رام نمى‌كند،[۲۴] و لذا خداوند مى‌فرمايد:

«وَ إذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللهَ أَخَذَتهُ العِزَّةُ بِالإثمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ» [۲۵] «و هنگامى كه به آنها گفته شود: از خدا بترسيد! (لجاجت آنان بيشتر مى‌شود)، و لجاجت آنها را به گناه مى‌كشاند. آتش دوزخ براى آنها كافى است و چه بد جايگاهى است!»

پانویس

  1. مصطفوی، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه ونشر کتاب، 1360 ش، ج‌10، ص 167.
  2. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات في غريب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دار العلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، 1412ق، چاپ یکم، ص 736.
  3. طباطبائی(علامه)، سیّد محمد حسین؛ ترجمه الميزان، سیّد محمد باقر موسوی همدانی، قم،دفترانتشارت اسلامی جامعۀ مدرسین، 1374ش، چاپ پنجم، ج‌4، ص 379.
  4. نساء/17.
  5. ترجمه الميزان، ج‌4، ص 378.
  6. مائده/104.
  7. طيب، سيد عبد الحسين؛ أطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم، ج‌4، ص 484 و 485.
  8. ترجمه الميزان، ج‌12، ص 333 و 334.
  9. نحل‌/22.
  10. أنعام‌/99.
  11. ترجمه الميزان، ج‌7، ص 401.
  12. تفسير نمونه، ج‌11، ص 192.
  13. بقره/26.
  14. نحل‌ /22.
  15. بقره/206.
  16. تفسير نمونه، ج‌2، ص 75.
  17. ترجمه الميزان، ج‌6، ص 115.
  18. مائده/82.
  19. مائده/82.
  20. ترجمه الميزان، ج‌6، ص 116.
  21. تفسير نمونه، ج‌5، ص 57.
  22. تفسير نمونه، ج‌14، ص 288.
  23. مؤمنون‌/75.
  24. تفسير نمونه، ج‌2، ص 75.
  25. بقره/ 206.

منابع

لجاجت، محمد موذنی، سایت پژوهشکده باقر العلوم(ع)( بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)، تاریخ بازیابی : 28 تیر 1391.