ابوالفضل خوانساری
آیت الله ابوالفضل خوانساری (1296 - 1380 ش) (1336 - 1424 ق) فرزند آیت الله احمد خوانساری و از علمای بزرگ اصفهان بود. او سالها به تحصیل و تدریس در نجف و قم پرداخت و امام جمعه سابق اراک، نماینده استان مرکزی در مجلس خبرگان رهبری (دوره دوم) و از اعضای جامعه مدرسین قم بودند.
نام کامل | ابوالفضل نجفی خوانساری |
زادروز | 1296 |
زادگاه | اصفهان |
وفات | 1380 |
مدفن | قم - حرم حضرت معصومه سلام الله علیها |
اساتید |
آیات عظام سید محسن حكیم، سید جمال الدین گلپایگانی، سید عبدالهادی شیرازی و ... |
| |
آثار |
الجوهر النضید فی شرح فروع التقلید، كتاب طهارت و صلات و کتب فقهی |
محتویات
نام و نسب
او در سال 1296 ش (1336 ق) در در محله بیدآباد شهر اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش شیخ احمد خوانساری از دانشمندان سرشناس و از خطیبان نامی و نگارنده کتاب لسان الصدق و بیان الحق است
دوران كودكی و تحصیل
ابوالفضل از همان کودکی نبوغ خود را در حفظ و یادگیری علوم مختلف نشان داد و به سرعت دوره های مقدماتی تحصیل را در مکتب خانه ها گذراند و قدم به حوزه علمیه اصفهان گذاشت. مقدمات را نزد پدرش آموخت و سپس نزد شیخ هبةالله هرندی شرح لمعه خواند. ادبیات را نزد سید احمد مقدس و معالم را نزد محمد حسن نجف آبادی آموخت.
او از درس نهج البلاغه عالم زاهد و وارسته حاج میرزا علی آقا شیرازی بهره های فراوان برد. در این دوران، که یازده یا دوازده ساله بود، پدرش را از دست داد و تحت كفالت مرحوم شیخ ابوتراب قرار گرفت. ابوالفضل خوانساری هیجده ساله بود که برای کسب علم راهی نجف اشرف شد.
تحصیل در نجف اشرف
پس از ورود به حوزه نجف، ابتدا در محضر آیت الله سید ابوالقاسم خویی (رسائل، مكاسب، كفایه) و سپس در درس آیت الله میرمحمدباقر زنجانی (سطح و خارج) حضور یافت. در همان زمان با مرحوم شیخ صدرا بادکوبه ای آشنا شد و فلسفه را نزد او آموخت و دو كتاب منظومه مرحوم سبزواری و شوارق الالهام را به اتمام رساند. او همزمان با کسب علم از سلوک و تزکیه نفس غافل نبود و از محضر مرحوم حاج میرزا علی آقا قاضی استفاده های معنوی فراوان برد[۱]
با اتمام دروس سطح حوزه، درس خارج اصول را نزد آیت الله شیخ محمدحسن غروی اصفهانی معروف به كمپانی آغاز کرد و حدود سه سال از نظریات اصولی ایشان استفاده کرد. او در همان سال ها در درس این بزرگان حضور می یابد:
مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی؛
مرحوم آقا ضیاء عراقی (درس فقه)؛
آیت الله شیخ محمدعلی كاظمینی؛
میرزای نائینی؛
شیخ محمدكاظم شیرازی؛
شیخ موسی خوانساری؛
بازگشت به ایران
ایشان در سال 1330 ش پس از شانزده سال اقامت در نجف اشرف، به ایران بازگشت؛ ابتدا جهت مداوای بیماری ریوی خود به تهران رفت و سپس در شهر مقدس قم مسكن گزید. در این دوره حدود هفت سال در درس مرحوم آیت الله بروجردی حاضر شد و بهرههای فراوان برد.
تدریس
آیت الله ابوالفضل خوانساری خود نیز به تدریس اشتغال ورزید؛ محفل درسی ایشان شامل دو بخش عمده بود:
الف) فقه: از ابتدای طهارت تا اواخر بحث حج؛ كه تدریس آن چندین سال به طول انجامید. و سپس یك دور كامل مكاسب، دو دوره كتاب صلات و بعد از انقلاب اسلامی بحث تیمم و صلات و زكات و خمس و مقداری از حج را تدریس كرد.
ب) اصول: ایشان اصول را از اول تا آخر دو دوره قبل از انقلاب و دو دوره بعد از انقلاب اسلامی تدریس كرد.[۳]
ازدواج
آیت الله خوانساری در سال 1324 ش. از یك خانواده مذهبی در شهر اصفهان همسری را برگزید؛ حاصل این ازدواج هشت فرزند پسر و یك دختر بود.
آثار
از این عالم فرزانه آثار علمی ارزنده ای برجای ماند كه عبارتند از:
- 1- حاشیه بر كفایة الاصول؛
- 2- حاشیه بر مكاسب؛
- 3- حاشیه بر عروة؛
- 4- رساله در باب تقلید عروة؛
- 5- قاعده فراغ و تجاوز و اصالة الصحة؛
- 6- رساله توضیح المسائل؛
- 7- مناسك و آداب حج؛
- 8- احادیث فضایل و مناقب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام؛
- 9- الجوهر النضید فی شرح فروع التقلید؛
- 10 - كتاب طهارت و صلات.
ویژگی های اخلاقی
مهمترین ویژگی های اخلاقی این عالم ربانی را چنین می توان برشمرد:
1- رعایت تقوا و پرهیزكاری:
ایشان مقید بود در تمام زمینهها، عبادت و غیر آن، تقوا را رعایت كند؛ به طوری كه برخی از افرادی كه او را می شناسند، او را اسوه تقوا و پرهیزكاری معرفی می كنند.
2- ساده زیستی:
آیت الله ابوالفضل نجفی خوانساری همواره از زخارف دنیا و تشریفات دوری می جست و می فرمود: انسان نباید تشریفاتی باشد؛ چرا كه انسان را از یاد خدا غافل می سازد و او را به خود مشغول می گرداند. ما باید از مولای خویش امام علی علیه السلام پیروی كنیم كه با داشتن امكانات و موقعیت ها، ساده زیستی را سرلوحه خویش قرار داده بود.
3- كم حرفی:
او بیشتر اوقات به مطالعه و پژوهش مشغول بود و می كوشید از زیاده گویی و سخنانی بیهوده بپرهیزد. در این باره می فرمود: اگر انسان بخواهد لحظههای گرانقدر خود را با سخنان بیهوده تلف كند، ضرر كرده است؛ به جای آن، بهتر است به مطالعه و تفحص در امور دینی و مسائل مذهبی بپردازد؛ تا بتواند هم خودش بهرهای ببرد و هم برای كسانی دیگر مفید باشد.
4- احترام به سلسله جلیله روحانیت:
آیت الله خوانساری به روحانیت احترام خاصی قائل بود. به هنگام ملاقات روحانیان با ایشان، فروتنانه از جای برمیخاست و به گرمی از آن ها استقبال می كرد؛ به نحوی كه برخی نقل كرده اند: «وقتی حاج آقا با آن حالت از ما استقبال می كرد ما خجالت می كشیدیم كه شخصیتی مثل ایشان پیش پای ما از جای برخیزد.» این عالم ارجمند دلیل این عملش را چنین ابراز می داشت: «این روحانیت است كه می تواند جامعه را بسازد و آن را اصلاح كند؛ چرا كه اینان بیان كننده احكام دین در جامعه هستند و بار سنگینی را بر دوش دارند. لذا ما وظیفه داریم به آن ها احترام بگزاریم».
5- عشق به ائمه اطهار علیهم السلام:
او به ائمه اطهار علیهم السلام و وجود نازنین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله عشق می ورزید و یكی از راههای موفقیت و پیروزی در مراحل زندگانی را توسل به ائمه اطهار علیهم السلام می دانست. به همین جهت از همان ابتدای ورود به قم، پنجشنبه ها مجلس روضه ای در منزل خود برپا كرده و در آن مجلس، علاوه بر ذكر مصیبت، به مسائل علمی و اعتقادی پرداخته می شد. محتوای سخنان به گونهای بود كه بسیاری از بزرگان حوزه، از جمله امام خمینی قدس سره در آن شركت می كردند. این مجالس، اكنون نیز برگزار می شود.
6- تقید به زی طلبگی:
ایشان به این امر بسیار اهمیت می داد و در مراحل مختلف زندگانی از آن غافل نبود. معتقد بود كه: «ما نان امام زمان را می خوردیم، پس باید شئون طلبگی را حفظ كنیم تا آن حضرت آزرده نشود».[۴]
آن بزرگوار علاوه بر موارد مذكور، ویژگی های دیگری نیز داشت؛ مانند پیش دستی در سلام دادن به دیگران، اهمیت و توجه فوق العاده به تربیت فرزندان، دائم الوضو بودن.[۵]
فعالیتهای فرهنگی و سیاسی
فعالیتهای فرهنگی
ایشان در كنار تحصیل، قبل و پس از انقلاب اسلامی، به تدریس برخی متون درسی حوزه اشتغال داشت. همچنین فعالیتهای گوناگون در مناطق مختلفی داشت؛ به ویژه زمانی كه با اصرار مردم و شخصیت های اراك، به امامت جمعه اراك منصوب شد، منشأ خدمات ارزشمندی بدین قرار بود:
- تشكیل محفل درس و بحث.
- تأسیس یك مدرسه علوم دینی در اراك، كه اكنون حدود شصت طلبه در آن به تحصیل مشغولند. این مدرسه زیر نظر مركز شورای مدیریت حوزه علمیه قم فعالیت می كند.
- ساختن مصلای بزرگ.
- تأسیس بیمارستان خیریه.
- تعمیر ساختمان مدرسه سپهدار.
- احداث مسجد قدس.
ایشان پس از وفات فرزند ارجمندش حاج شیخ محمدحسین خوانساری، به قم عزیمت نمود و در آن جا ساكن شد و از سال 1371 ش، در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت.[۶]
فعالیت های سیاسی:
حیات سیاسی آیت الله خوانساری به دو بخش تقسیم می شود:
الف) قبل از انقلاب:
چند سال از سفر آیت الله خوانساری به قم نگذشته بود كه حوزه علمیه با ضایعه بزرگ رحلت آیت الله بروجردی مواجه شد. پس از رحلت ایشان، رژیم منحوس پهلوی به ضدیت با اسلام، شدت بخشید. لذا از سال 41، كه ندای حق طلبانه امام خمینی برخاست، یكی از چهرههای بزرگ علمی كه مخلصانه آن رادمرد الهی را همراهی كرد، شخص آقای خوانساری بود.
ایشان در این دوران بسیار فعال بود و در اكثر موارد، خود به تنهایی اعلامیه و اطلاعیه می داد؛ مانند صدور اطلاعیهای از سوی وی درباره مدارس علمیه كه حكومت طاغوت به دنبال تضعیف آن ها بود. وجود شخصیتهای علمی گرانقدری مثل ایشان، تأثیر مثبتی بر روند مبارزات برجای می گذاشت. او در طول نهضت اسلامی همواره همدوش و بلكه جلوتر از سایر بزرگان حوزه در مبارزات شركت می نمود.
همچنین آیت الله خوانساری جزو هسته تشكیل دهنده «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» بود و تا پیروزی نهضت در جلسات و تصمیم گیری های آنان شركت می جست و اعلامیه های صادره آنان را امضا می كرد؛ از جمله: اولین امضای اطلاعیه مشهور جامعه مدرسین در خلع سلطنت از شاه، از آنِ وی بود. ایشان در برابر ترفندهای شاه كه همواره در صدد تضعیف نهاد روحانیت و تسلط بر آن بود، بسیار هوشیار بود.
زمانی كه شاه می خواست حوزه دیگری تأسیس كند كه رئیس آن شخصی به نام شیخ محسن اشراقی و بسیار مخالف انقلاب بود و با ترفندهای مختلف طلاب را جذب می كرد و پول هنگفتی به آنان می پرداخت، آیت الله خوانساری با صدور اعلامیهای شدیداللحن، هشدار داد كه: «اكنون نیز می خواهند برای حوزه، قضیه مسجد ضرار را تعیین كنند». در آن روز، این اعلامیه در بیست ورق منتشر و تكثیر گردید.[۷]
اسناد فعالیت های سیاسی حضرت آیت الله ابوالفضل خوانساری، در جلد سوم كتاب اسناد انقلاب به طور مشروح آمده است كه در این جا فهرست وار به همراه شماره صفحه ذكر می شود:
- 2- نامه به امیر عباس هویدا، نخست وزیر، درباره تبعید امام، ص 185.
- 3- متن تلگرام اساتید و مدرسین حوزه علمیه قم به امام در پی رحلت آیت الله حكیم، ص 222.
- 4- متن اعلامیه اساتید حوزه علمیه قم درباره فاجعه خونین 19 دی قم، در تاریخ 22/10/1356.
- 5- متن اعلامیه درباره فاجعه خونین 29 بهمن، 15/12/1357، ص 248.
- 6- متن نامه جمعی از علما و اساتید قم به شهید آیت الله صدوقی درباره فجایع یزد (16/1/57)، ص 267.
- 7- متن نامه جمعی از علما و اساتید حوزه علمیه قم درباره حادثه 19 اردیبهشت قم (24/2/57)، ص 296.
- 8- متن اعلامیه جمعی از علما و اساتید حوزه علمیه قم به مناسبت فرارسیدن نیمه شعبان 1398 قمری (تیر 57)، ص 319.
- 9- متن اعلامیه جمعی از علما و اساتید حوزه علمیه قم درباره حمله مزدوران شاه به مردم مشهد و سایر شهرها، ص 329.
- 10- متن اعلامیه جمعی از علمای قم درباره حوادث سیاسی و چهلمین روز شهدای 17 شهریور (17/7/57)، ص 403.
- 11- متن نامه جمعی از اساتید حوزه علمیه قم درباره تشكیل دولت انقلاب و اوضاع ایران (18/8/57)، ص 425.
- 12- متن پیام جمعی از فضلا به كاركنان شركت نفت (1/9/57)، ص 433.
- 13- متن تلگرام به علمای مشهد درباره حمله مزدوران شاه به حرم امام رضا علیه السلام، ص 438.
- 14- متن اعلامیه جمعی از اساتید قم درباره پشتیبانی از اعتصاب كاركنان نفت (9/9/57)، ص 447.
- 15- متن اعلامیه جمعی از استادان حوزه علمیه قم درباره توطئه های شاه (10/9/57)، ص 451.
- 16- متن اعلامیه اساتید حوزه علمیه قم درباره كشتار وحشیانه رژیم شاه در تهران و سایر شهرها در اول محرم 1399، ص 459.
- 17- متن اعلامیه جمعی از اساتید حوزه علمیه قم درباره ملاقات آیت الله خوئی با فرح دیبا (آذر 57)، ص 474.
- 18- متن اعلامیه درباره راهپیمایی روز عاشورا و تاسوعا (18/9/57)، ص 477.
- 19- متن تلگرام اساتید حوزه علمیه قم به رئیس جمهور فرانسه (18/9/57)، ص 479.
- 20- متن اعلامیه جمعی از اساتید حوزه علمیه قم درباره مجلس بزرگداشت شهدای محرم 1399 (22/9/57)، ص 481.
- 21- متن اعلامیه راهپیمایی سراسری مردم ایران در تاسوعا و عاشورا (25/9/57)، ص 488.
- 22- متن اعلامیه جمعی از اساتید حوزه علمیه قم درباره برگزاری مجلس بزرگداشت شهدای گلگون كفن حوادث ایران (25/9/57)، ص 497.
- 23- متن بیانیه علمای اصفهان و نجف آباد درباره برگزاری مجالس بزرگداشت شهدای این شهرها (29/9/57)، ص 503.
- 24- متن اعلامیه علمای قم درباره بازگشایی مغازه ها (30/9/57)، ص 505.
- 25- متن اعلامیه اساتید و فضلای حوزه علمیه قم درباره خلع محمدرضاشاه از مقام سلطنت (30/9/57)، ص 506.
- 26- متن اعلامیه جمعی از علما و مدرسین حوزه علمیه قم در سالگرد كشتار وحشیانه مردم قم (7/10/57)، ص 518.
- 27- متن نامه به استادان دانشگاه های ایران و اعلام پشتیبانی از آنان (10/10/57)، ص 522.
- 28- متن تلگرام جمعی از علما و استادان حوزه علمیه قم به رئیس جمهور فرانسه در پی هجرت امام به این كشور (12/10/57)، ص 525.
- 29- متن اعلامیه جمعی از روحانیون حوزه علمیه قم درباره جنایات ننگین عمال شاه در شهرهای مختلف و دعوت به راهپیمایی (دی ماه 57)، ص 528.
- 30- متن اعلامیه جمعی از علمای حوزه علمیه قم درباره روی كارآمدن دولت بختیار و اعلام عزای عمومی (17/10/57)، ص 532.
ب) فعالیت های بعد از انقلاب:
ایشان در این دوران نیز همیشه در صحنه بود. وی محور مبارزات و قیام حضرت امام خمینی را سه چیز می دانست:
- این كه سلطنت شاهان در این كشور، موجب ذلت آن در برابر كشورهای مستكبر شده بود؛ همچنان كه امام خمینی فرمود: من تأسف می خورم از این كه شخص اول مملكت آن قدر باید ذلیل شود كه برای رفتن نزد كارتر (رئیس جمهور اسبق امریكا) به خودش اجازه ندهند و او عیالش را بفرستد. این كشور را می خواهند ذلیل و خوار كنند. از این رو، امام خمینی قیام كرد تا عزت و افتخار از دست رفته را به وطن اسلامی بازگرداند.
- احكام اسلام در این كشور رو به فراموشی می رفت؛ حتی جسارت را به حدی رساندند كه تاریخ هجری پیامبر را به تاریخ شاهنشاهی تغییر دادند. امام خمینی به پاخاست تا احكام الهی را احیاء گرداند.
- فساد و بی بندوباری شیوع یافته بود؛ كشف حجاب، میگساری های آشكار، ترویج فرهنگ غرب و...، همه با هدف فروبردن مردم در منجلاب تباهی و فساد بود. امام خمینی برای مبارزه با چنین وضعیتی، قیام كرد.[۸]
خاطرات آیت الله خوانساری
ایشان نقل می كرد كه روزی مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی كه مرجع بزرگ نجف اشرف بشمار می رفت، تمام اساتید سطح حوزه را مثل حضرات آیات: خویی، شاهرودی و... را گرد آورد، و ما نیز آنجا بودیم، گفت: «این حوزه باید مركز فقه و اصول شود. الآن بلاد ایران از فقیه خالی شده. روزی كه من از وطن خودم به نجف آمدم، چند نفر مجتهد مسلم در آن جا بود. تلاش این جانب تربیت فقیه است و راضی نیستم كه از شهریهای كه از طرف من داده می شود، كسی به علوم دیگری مشغول شود».[۹]
همچنین مرحوم آیت الله خوانساری خاطرهای را نقل می كرد كه نشانه منزلت پدرش و مرحوم شمس آبادی بود. ایشان می فرمود: در یك روز تابستانی به همراه مرحوم آیت الله شمس آبادی، كه رفاقت دیرینه ای با مرحوم پدرم داشت، به مزار پدرم رفتیم و در حال ایستاده مشغول خواندن فاتحه شدیم. ناگهان آیت الله شمس آبادی گفت: «چشم!» و نشست. من با تعجب پرسیدم: چه شده؟ فرمود: من الآن مرحوم شیخ احمد را دیدم كه چند نفر هم همراه ایشان بود و از عتبات برمیگشتند. شیخ احمد به من گفت: هر زمان كه می خواهی فاتحه بخوانی، بنشین و فاتحه بخوان. لذا من نشستم.
ایشان در خاطره دیگر نقل می كرد: روزی مرحوم شیخ ابوالحسن كرونی در نجف اشرف به دیدن من آمد و گفت: می خواهم به دیدن آقا جمال گلپایگانی بروم؛ اما ایشان به خاطر كسالت، كسی را نمی پذیرند. لذا از من خواهش كرد كه خدمت آقا جمال برسم و برای او وقت ملاقات بگیرم. من خدمت آقا جمال رسیدم و وقت گرفتم. در هر حال در ساعت مقرر، با كمی تأخیر، خدمت ایشان رسیدیم و با ایشان صحبت هایی كردیم. هنگام خداحافظی، من مقداری زودتر بیرون آمدم و ایشان (كرونی) با تأخیر خارج شد.
از این جریان حدود یكسال گذشت و من بیماری ریوی پیدا كردم و دكترها گفتند: شما باید نجف را ترك كنید و برای مداوا به ایران بروید. به همین دلیل، در یكی از بیمارستان های تهران حدود نُه ماه بستری شدم. در تمام این مدت، آقای كرونی همراه من بود. بعد از بهبودی، روزی آقای كرونی گفت: از من نپرسیدی كه چرا در این مدت، به شما خدمت كردم؟ علتش این بود كه روزی كه ما خدمت آقا جمال رسیدیم، سفارش شما را به من كرد و گفت: در ایران به ایشان رسیدگی كنید. گفتم: ایشان نجف هستند. گفت: بزودی به تهران می رود؛ اگر رفت، مواظب حالش باش. روزی كه ما خدمت آقا جمال رسیده بودیم، اصلاً علامتی از بیماری ریوی در من نبود. شاید حدود یك سال بعد به این بیماری مبتلا شدم.[۱۰]
رحلت
سرانجام آن عالم بزرگوار روز 26 رجب 1422 ق. مصادف با مهرماه 1380 ش در سن 86 سالگی چشم از جهان فروبست. پیكر پاكش روز 27 رجب پس از تشییع باشكوه و نماز آیت الله بهجت، مدظله العالی، در مسجد بالاسر حضرت معصومه سلام الله علیها به خاك سپرده شد.
پانویس
- ↑ با استفاده از جزوه زندگینامه و نوار مصاحبه ایشان.
- ↑ همان.
- ↑ جزوه زندگینامه.
- ↑ نوار مصاحبه ایشان.
- ↑ برگرفته از مصاحبه با اعضای خانواده ایشان.
- ↑ برگرفته از مصاحبه با آیت الله خوانساری و اعضای خانواده و نوار سخنرانی ایشان.
- ↑ برگرفته از مصاحبه با آیت الله خوانساری.
- ↑ همان.
- ↑ مصاحبه با خانواده ایشان.
- ↑ نقل از آقای مهدی خوانساری (پسرش).
منبع
ولی عباس زاده"ابوالفضل خوانساری"ستارگان حرم، جلد 14، صفحه 177، 191.