مشروطیت
درباره مشروطهخواهی ایرانیان، دلایل مختلفی را بر شمردهاند، از خواست تاسیس عدالتخانه تا خواست ایجاد پارلمان و محدود کردن اختیارات شاه و حتی کوتاه کردن دست بیگانگان. == شکل گیری مشروطه پیش از دوره قاجار در اندیشه سیاسی ایرانیان، سلطنت ودیعه ای الهی محسوب می شد و ارتباط حکومت و مردم بر پایه الگوی سنتی؛ یعنی شاه و رعیت بود که بر اساس آن شاه سایه خدا بر روی زمین و جان، مال و ناموس رعیت در تسلط او قرار می گرفت که باید امنیت مردم را حفظ می کرد. وظیفه رعیت نیز اطاعت محض از شاه بود. به این ترتیب ارتباط حکومت با مردم بر مداری یکنواخت می چرخید و نوعی ارتباط ارباب رعیتی با توجه به اندیشه ای سنتی میان نظام سیاسی و جامعه برقرار شده بود.
انقلاب مشروطه ایران با حضور نخبگان و اقشار وسیعی از ملت ایران نتیجه یک درک مشترک از سوی قاطبه ملت ایران است و آن حس عقبماندگی ایران از کاروان پیشرفت و تمدن بشری است. این حس ابتدا در جنگهای ایران و روس و با مشاهده سلاحهای مخرب آتشین و پیشرفتهای چشمگیر روسیه و دولتهای فرنگی ایجاد شد. از سوی دیگر تداوم حکومت استبدادی پادشاهان قاجار و گسترش رویه ظلم و اجحاف در ایران موجب پیدایش تدریجی شکاف بین ملت و حکومت شد. در پایان سده اول، حکومت قاجار دیگر در چشم و دل مردم ایران به خاطر ستمهای بیامان پادشاهان و شاهزادگان (پادشاه) ظلالله نبود و قداست پادشاه فرو ریخت و نخستین جنبش علیه حکومت در حادثه تحریم تنباکو شکل گرفت.
از طرفی از سوی روشنفکران ایرانی مهمترین مشکل در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران فقدان قانون و قانونگرایی معرفی شد. یک حقیقت جهانی را نیز نباید فراموش کرد و آن تحولات و مطالباتی بود که در پی ایجاد حکومتهای مردمسالار از سوی مردم جهان ندا سر داده شده بود. روشنفکران ایرانی با دیدن پیشرفتهای ملل اروپایی راز پیشرفت ایرانی را در یک عامل خلاصه میکردند و آن محدود کردن قدرت پادشاه و حکومت در قالب مشروط کردن حکومت به الزامات قانونی بود که در یک جمله میتوان از آن به نام حکومت مشروطه نام برد، بنابراین انقلاب مشروطه انقلابی عدالتخواه، ضدظلم و خواهان استقرار قانون و قانونگرایی بود که در نتیجه پیوند روشنفکران ملی و روحانیون آزادیخواه به دست آمد. صبغه اصلی این انقلاب ضداستبدادی بود اگرچه گرایش ضداستعماری آن نیز قابل توجه و بررسی است.
- امضای فرمان مشروطیت
نظام ارباب- رعیتی تا سال های نخست حکومت قاجار همچنان حفظ شده بود تا اینکه به مرور و از زمان فتحعلی شاه شرایطی به وجود آمد که زمینه ساز آگاهی های جدید در جامعه شد؛ یعنی فضای عمومی جدید و در حال تکوین، رعیت را که تا آن زمان مایملک سلطان به حساب می آمد، نسبت به حقوق خود آگاه کرد تا مطالبه هایی از دستگاه حاکمه داشته باشد. باید دانست عوامل متعددی در چنین فضایی نقش داشت و به لحاظ فکری اتفاقی هایی در جامعه ایران رخ داد که با ایجاد تغییرهای اساسی در ذهنیت اجتماعی، افراد به صورت فعالانه در اعتراض هایی شرکت کردند که در نهایت به امضای فرمان برقراری حکومت مشروطه در 14 مرداد 1285 خورشیدی از طرفمظفرالدین شاه قاجار انجامید.
عبدالله رازی نویسنده و روزنامه نگار در کتاب تاریخ ایران در این باره مینویسد:«مظفرالدین شاه جهان فانی را بدرود گفت و نام نیک از خود به یادگار گذاشت. این پادشاه اگرچه مرد ضعیف النفس و بیکفایتی بود ولی باید انصاف داد که دل پاک طینت و خوبی داشت و از روی میل و رغبت با ملت همراهی نمود و فرمان مشروطیت را اعطا کرد».
با امضای فرمان مشروطه «مجلسی از منتخبین شاهزادگان و علما و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم» شد تا «در کمال امنیت و اطمینان عقاید خودشان را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات مهمه قاطبه اهالی مملکت توسط شخص اول دولت به عرض برسانند».
پس از تهیه نظامنامه انتخابات و امضای آن به وسیله مظفرالدین شاه، انتخابات مجلس در شهریور همان سال برگزار شد و نخستین مجلس مشروطه در مهر ماه گشایش یافت و مهم ترین خواست مشروطه یعنی تبدیل قدرت سیاسی خودکامه به قدرتی مقید به قانون بود و نهادهای برآمده از این جنبش مانند قانون اساسی، مجلس های سنا، شورای ملی و شورای پنج نفره روحانیان چنین وظیفه ای به عهده داشتند هر چند در سال های بعد در عمل چیز دیگری به بار نشست.
- متمم قانون اساسی
امضای فرمان مشروطیت نشان داد که شاه به گونه ای حق مردم را به رسمیت شناخته است اما به صورت دقیق در 51 اصل آن به مسایلی مثل آزادی های عمومی شهروندی و حقوق ملت اشاره ای صریحی نداشت و متن قانون اساسی درباره مسوولیت وزیران بسیار ناقص بود زیرا انقلاب مشروطه هنگامی اوج گرفت که انقلابیون خواستار مسوولیت پذیری و پاسخ گویی وزیران در برابر یک مرجع مسوول شده بودند اما اصول این قانون به مسوولیت مستقیم آنان در برابر مجلس اشاره نمی کرد و آنها را تنها در مقابل شاه مسوول می دانست. به همین سبب در کمتر از یک سال نخستین تجدید نظر در آن به شکل تتمیم و الحاق انجام گرفت و متمم قانون اساسی به امضای محمدعلی شاه رسید.
متمم قانون اساسی مشتمل بر 107 اصل بود و در آن از تساوی حقوق افراد، آزادی های عمومی شهروندی، تفکیک قوا، مسوولیت وزیران در برابر مجلس سخن به میان آمده بود. به این ترتیب فرمان مشروطه و متتم آن برای نخستین بار مفاهیمی همچون دموکراسی، عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی را به عنوان اصلی ترین مطالبه های سیاسی و اجتماعی جامعه مطرح کرد.
- حقوق شهروندی
پیشینه حقوق شهروندی در جهان اسلام و ایران را میتوان در متون دینی و قرآنی و در ایران باستان دید اما مفهوم حقوق شهروندی در معنای جدید آن به انقلاب فرانسه در 1789میلادی باز میگردد. در واقع با وقوع این انقلاب بود که اعلامیه حقوق بشر و شهروندی به تصویب رسید. در این اعلامیه تأمین حقوقی مانند داشتن امنیت مالی و جانی، تأمین رفاه اقتصادی، فراهم نمودن امکانات بهداشتی، آموزشی، آزادی بیان و عقیده، آزادی سیاسی و ... بر عهده دولتها گذاشته شد.
ارتباط میان دولت و مردم در ایران نیز به دلیل ساختارهای سیاسی و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی بر مبنای اطاعت مردم استوار بود و به حقوق آنها آنچنان که حق افراد بود، توجه نمیشد اما به مرور در دوره قاجار تحولی در جامعه پدید آمد که با امضای فرمان مشروطیت و متمم آن حقوق شهروندی خود را نمایان کرد.
اینگونه در اصل هشتم تا 25 متمم قانون اساسی به حقوق ملت اشاره شد. به موجب اصل هشتم همه اهالی مملکت در برابر قانون «متساوی الحقوق» خواهند بود و بر پایه اصل نهم «افراد مردم از حیث جان و مال و مسکن و شرف محفوظ و مصون از هر نوع تعرض هستند و متعرض احدی نمی توان شد مگر به حکم و ترتیبی که قوانین مملکت معین می نماید».
اصل دهم نیز جنبه دیگری از حقوق شهروندی مردم را مورد نظر قرار می داد حقوقی که تا به آن روز به آن توجهی نمی شد و به قولی دستور، دستور شاه بود. این اصل بیان می دارد که «غیر از مواقع ارتکاب جنحه و جنایات و تقصیرات عمده هیچکس را نمیتوان فوراً دستگیر کرد مگر به حکم کتبی رئیس محکمه عدلیه بر طبق قانون و درآن صورت نیز باید گناه مقصر فوراً یا منتهی در ظرف بیست و چهار ساعت به او اعلام و اشعار شود».
براساس اصل یازدهم هیچ فردی را نمی توان از محکمه ای که باید درباره او حکم کند منصرف و مجبور به رجوع به محکمه دیگر کرد. این اصل شباهت بسیاری با اصل 34 قانون اساسی جمهوری اسلامی دارد که به موجب آن دادخواهی حق مسلم هر فرد است و می تواند به منظور دادخواهی به دادگاه صالح مراجعه کند و همه افراد ملت حق دارند این گونه دادگاه ها را در دسترس داشته باشند و هیچ فردی را نمی توان از دادگاهی که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد، منع کرد. به همین گونه اصل های 12 تا 18 نیز به حقوق ملت اختصاص پیدا کرده است.
- سرنوشت مشروطه ایرانی
جنبش مشروطیت بدون شک از رویدادهای مهم و تأثیرگذار در تاریخ تحولات سیاسی ایران محسوب میشود. اثرهای این رویداد در زندگی فرهنگی و سیاسی مردم از دیگر حوادثی که تا آن تاریخ در کشورمان پدید آمده بود، عمیقتر بوده است.
مردم ایران در این جنبش به دنبال کسب آزادیها و حقوق از دست رفتهای بودند که در سده های متمادی به وسیله عمال حکومت های مستبد پایمال شده بود. از این رو با مشارکت گروهها و طیفهای مختلف مانند روحانیان، بازاریان، روشنفکران و طبقات متوسط شهری پدید آمد اما از 1285 تا کودتای 1299 خورشیدی که به منزله مرگ مشروطیت بود طی یک دوره 15 ساله، ایران شاهد حوادثی بود که مجلس اول مشروطه 2 سال پس از شروع در 1287 خورشیدی از طرف نظامیان روس و به یاری حکومت وقت به توپ بسته شد.
سپس در فضای اختناق ایجاد شده بسیاری از افراد آزادیخواه و روحانیون دلسوز و معتمدین جامعه از جمله روزنامهنگاران به دار آویخته شدند. در مرحله بعد از یک طرف تهران به تصرف مشروطهخواهان درآمد و از طرف دیگر وقوع جنگ جهانی اول سبب گسترش مداخله های قوای بیگانه در شمال، جنوب و غرب ایران شد و قراردادهایی که ایران را به مناطق تحت نفوذ آنها تبدیل کرد.
در نهایت نهال آزادی و حقوق ملت که در انقلاب مشروطیت کاشته شده بود پیش از اینکه بتواند آنچنان که شایسته جامعه ایران است به بار بنشیند، خشکید و با کودتای 1299 خورشیدی تمام تلاش های مردم از دست رفت و مقدمه یک دوره حکومت خودکامه در ایران شد و مجلس بیشتر کارکردهای خود را از دست داد و نتوانست از حقوق شهروندی دفاع کند و این حقوق به عنوان یک مساله برای جامعه ایرانی تبدیل شد که تا به امروز اهمیت خود را از دست نداده و با وجود تمام تغییر و تحول ها و ترقی های مادی، جامعه همچنان در این حوزه با مشکلات عدیده ای روبرو است.
ایرنا
==
نقش روحانیت روحانیت شیعه به لحاظ پیوند عمیق جامعه ایران با دین همواره از اقتدار و نفوذ زیادی برخوردار بوده است. به نحوی که علما و روحانیون شیعی بیوقفه در امور سیاسی حضور پیدا کردهاند. به طوری که نقش روحانیت پیشرو شیعه در مسائل سیاسی و اجتماعی معاصر، به ویژه نهضت مشروطه ایران کاملاً مشهود و غیر قابل انکار است. نهضتی که در برگیرنده مفاهیم و موضوعات اصلی مورد مطالعه در تاریخ معاصر ایران و تداعیگر مقطعی تعیین کننده از تاریخ کشور ایران است، و نقطه عطفی برای تغییرات اجتماعی آن محسوب میگردد. در این دوران مفاهیم عمدهای وارد عرصه گفتمان سیاسی گردید. مفاهیمی چون ظلم و بیعدالتی، جهاد، امر به معروف، مشروطه، مشروعه و غیره که برگرفته از اندیشه دینی و اسلامی و اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه بود. در واقع، این نهضت را میتوان واکنشی در مقابل رفتار ظالمانه پادشاهان قاجار و تعدی و تجاوز ارباب حکومت حاکمان ولایات و مداخله بیحد و حصر دولتهای روس و انگلیس در امور ایران و مخالفت مردم با آنها هم دانست، که با به سلطنت رسیدن مظفرالدین شاه مظالم و فساد در دربار و فقر و بیعدالتی در جامعه به اوج خودش رسید. و مبارزه مردم ایران به ایجاد نظام مشروطه، تحدید حکومت و تأسیس مجلس شورای ملی سوق یافت. تا از این طریق، برای تأمین و تضمین امنیت به حکومت استبدادی پایان داده شود. نهضت موسوم به مشروطیت با هدایت و رهبری علما و مراجع عظام دینی در شهر نجف اشرف عراق از سوی مردم عدالت طلب ایران پیگیری میشد.
حکومت مشروطه از نظر نهضتیان تأمین کننده حقوق جامعه و مردم بود. و این مسئله در بسیاری از پیامها و نظریات و نکات مطروحه از سوی رهبران مذهبی که در آن برهه روشنگر راه نهضت بودند؛ کاملاً پیدا و گویا است. یکی از این رهبران شیخ عبدالله مازندرانی بود که در جریان مشروطیت تلگرافها و پیامهایی را به تنهایی و یا مشترکاً با آیت الله طهرانی و آخوند خراسانی از نجف به ایران میفرستاد و مردم را به مبارزه علیه حاکمیت استبدادی تأسیس حکومت مشروطه بر اساس دین اسلام ترغیب میکرد.
در واقع بانفوذترین و مؤثرترین افراد در رهبری نهضت مشروطیت مراجع تقلید نجف، تهران و قم بودند و نقش برجسته و اصلی ایشان در همه بخشهای نهضت قابل ملاحظه است. آیت الله خامنهای در ضرورت تحقیق درباره تاریخ مشروطیت، نقش و جایگاه علما با نقش دیگران در آن نهضت را قابل مقایسه ندانسته و میگوید:
«در سالهای پیش از مشروطیت یعنی سالهای سلطنت مظفرالدین شاه انجمنهای پنهانی و نشستهای گوناگونی تشکیل میشد که هم علماء، هم غیر علما در آن حضور داشتند و آثار آنها در مشروطیت منعکس است؛ منتها آن چیزی که مشروطیت را به ثمر رساند، این انجمنها نبود؛ بلکه حضور مردمیای بود که جز با فعالیت و تأثیر علما امکان پذیر نبود. اگر فتوای آخوند و فتوای شیخ عبدالله مازندرانی و امثال آنان نبود، امکان نداشت این حرکت در خارج تحقق پیدا کند. علاوه بر اینکه در همان کارهای دسته جمعی خواصی نه عوامی هم باز علما نقش غالب را داشتهاند. وقتی که انجمنهای مشروطیت یعنی انجمنهای بعدی از فرمان تشکیل شد، مؤثرترین افراد در مهمترین مراکز کشور، علما بودند. در انجمن تبریز و انجمن مشهد و انجمن رشت و دیگر جاهای حساس، عناصر اصلی و مؤثر آنها، علما بودند. بنابراین، نقش روحانیت در مشروطیت، اولاً نقشی نیست که قابل انکار باشد، ثانیاً با نقش دیگر روشنفکرها، و در مرحله بعدی بعضی از صاحبان قدرت و منتقدان دولتی قابل مقایسه باشد».(6)
مازندرانی به همراه دیگر مراجع راهبر و هدایت کننده نهضت مشروطه و با همکاری علماء داخل ایران به استناد اصول و احکام مذهب تشیع به مخالفت با نفوذ بیگانه، استبداد و ظلم و ستم قاجاری برخاستند و با بهره گیری از پایگاه وسیع مردمی که به عنوان مهمترین عامل قدرت روحانیت محسوب میشد، توده مردم را برای برقراری مشروطه برانگیختند. نارضایتی مردم از دولت قاجار، بیکفایتی شاهان و مدیران قاجاری، فساد حاکم بر دربار و ساخت سیاسی کشور، نفوذ بیگانگان در ساختار سیاسی، عقد قراردادهای استعماری مانند گلستان، ترکمانچای، امتیازات اقتصادی و تحمیل کاپیتولاسیون سبب ساز نفرت مردم شد در نهایت با افزایش آگاهی مردم، و نهضت مشروطیت ایران را رقم زد. در واقع؛ «روحانیت شیعه با توجه به منزلت اجتماعی خویش تلاش خود را جهت تحدید استبداد شاهنشاهی قاجار و تأسیس مجلس شورا و تدوین قانون اساسی در راستای اصول اساسی اسلام و منافع عمومی مردم به کار گرفت... و این امر تقریباً در تاریخ جهان بیبدیل است». (12)
حکومت مطلوب در دوران غیبت
همان طور که ملاحظه شد نقش پیشرو عالمان دینی در نهضت مشروطیت و حضور مهم روحانیت در عرصه سیاست، هم از لحاظ نظری و هم از جنبه عملی در رهبری انقلاب مشروطه به نظر اغلب صاحب نظران، غیر قابل انکار است. مردم به رهبری عالمان، دستگاه استبداد را ناگزیر به پذیرش خواستههای خود کردند. و نباید این نکته را هم فراموش کرد که نگرش روحانیت به مشروطه با نظر روشنفکران که اندیشههایشان برگرفته از تعالیم غربی بود، تفاوت بنیادین داشت و روحانیون مشروطه خواه و مشروعه خواه در اصول اساسی اسلام و رعایت آموزههای دین مصمم بودند. و حتی شکل حکومت از این امر مستثنی نبود.
علیخانی، علی اکبر (1390) اندیشه سیاسی متفکران مسلمان جلد دهم، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.
همراهی آیتالله شیخ فضلالله با علمای مشروطهخواه دیری نپایید و با تشکیل مجلس شورای ملی و تدوین قانون اساسی، این مرزبندی شفافتر شد. آنچه میتواند گویای چرایی این شکاف فکری باشد مرور نگاه مشروعهخواهان و در رأس آنان شهید شیخ فضلالله نوری، به سه اصل برابری، آزادی و قانون است
در 25 جمادیالاول 1324ق (تیرماه 1285ش) معترضانی که پیش از این با هدف تأسیس عدالتخانه و رسیدگی مظفرالدینشاه قاجار به اوضاع آشفته کشور در مهاجرت صغری به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) پناه برده بودند، با بینتیجهماندن حرکت اعتراضی خود این بار دست به مهاجرت کبری زده و به سمت قم حرکت کردند. در این حرکت فراگیر، علاوه بر روحانیون مشروطهخواه همچون آیتالله سیدمحمد طباطبائی و آیتالله سیدعبدالله بهبهانی، آیتالله شیخ فضلالله نوری در قامت فقیه پرنفوذ پایتخت نیز حضور داشت. او با جمعیتی قابلتوجه و همراه با جمعی از مجتهدان تهران به سمت قم حرکت کرد تا به این خیزش بزرگ بپیوندد؛ حرکتی که کمتر از یک ماه بعد به امضای فرمان مشروطه توسط شاه قاجار انجامید.
اما این همگرایی و ائتلاف خیلی زود به واگرایی و اختلاف انجامید؛ بهگونهای که با پررنگشدن نقش روشنفکران غربگرا و به حاشیهرفتن چهرههای دینی، گفتمان مشروعهخواهی و نقدهای آن بر اندیشه مشروطهخواهی ظهور پیدا کرد؛ گفتمانی که نماینده تامّ و تمام آن، آیتالله شیخ فضلالله نوری بود. مرور نگاه مشروعهخواهان (در رأس آنان شهید شیخ فضلالله نوری) به سه اصل مساوات، آزادی و قانون که پایههای اندیشه مشروطهخواهی است، میتواند گویای این شکاف فکری باشد.
قائلان به گفتمان مشروعهخواهی که آیتالله شیخ فضلالله نوری نماینده فکری آنان محسوب میشد با نقد سه مؤلفه مشروطهخواهان، یعنی برابری، آزادی و قانونگذاری، بین این دو رویکرد تمایز قائل شدند. آیتالله شیخ فضلالله نوری برخلاف روحانیون و مراجع حامی مشروطه، بدون ملاحظه و تعارف، ضدیت برخی اصول مشروطه مدنظر روشنفکران غربزده با اصل دینی را بیان میکرد و سرانجام جان خود را نیز در این مسیر گذاشت. نقدهای تند شیخ فضلالله به تلقی مشروطهخواهان از آزادی و مساوات تلنگری بود تا از انحراف حرکت اصیل مردم رنجدیده به سمت هرجومرج، استبداد و افتادن به دام تفکرات بیگانه جلوگیری شود؛ وضعیتی که با اتفاقات دهههای بعد به واقعیت پیوست و آرمانهای مشروطه را کاملا به حاشیه برد. == شکست مشروطه
دلیل ناکامی دستکم موضعی و موقتی مشروطهخواهی ایرانیان در تضاد منافع نبود؟ آیا چنین نبود که این گروههای تا حدودی متعارض در آنچه نمیخواستند توافق داشتند اما در آنچه میخواستند همسو نبودند؟ دلیل پیروزی نهایی ایشان ضعف ساختار سلطنت و مشکلات بود یا قوت انقلابیون؟
به نظر من ناکامی مشروطیت و بازتولید حکومت استبداد در قالب مشروطیت (!) به چند عامل مهم برمیگردد. ۱- ضعف فرهنگ عمومی مردم در شناخت کامل از ماهیت و مضمون انقلاب مشروطیت و در نتیجه فقدان اراده و انگیزه در حمایت همهجانبه از اهداف و آرمانهای انقلاب ۲- اختلاف عمده و مهلک در سطح رهبری روحانی انقلاب، هنوز سال اول انقلاب طی نشده بود که در سطح رهبران روحانی ایران بر سر مسائل و مفاهیم و عملکرد کارگزاران و قانونگذاران پارلمان اختلافات چشمگیر و فلجکنندهای رخ داد. مرحوم شیخ فضلالله نوری از جبهه انقلابیون و علمای مشروطهخواه کنارهگیری کرد و به مخالفت با آنان پرداخت و تحقیقا همین امر به تضعیف جبهه متحد و واحد انقلابیون انجامید. به اعتقاد این حقیر اختلاف و درگیری بین علمای مشروطهخواه و ضدمشروطه بیش از همه عوامل دیگر در ناکامی مشروطیت تاثیر گذاشت. این نکتهای است که رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران نیز به آن توجه و اختلاف بین علما را عامل اصلی در انحراف و ناکامی مشروطیت معرفی کرده است. عامل سوم عدم درک عمیق از شرایط داخلی ایران از سوی بعضی روشنفکران و قلم به دستان روزنامهجات آن روز بود. بعضی از این قلمداران در روزنامههای آن روز به بهانه مخالفت با ارتجاع و استبداد، روحانیت و پادشاه وقت آن روز را به حملات شدید و براندازانه گرفته به طوری که بخشی از روحانیت همچون شیخ فضلالله و یارانش را از روند مشروطهخواهی ناامید ساختند. با همه این تفاسیر همچنان رهبر بلامنازع مشروطیت (آخوند خراسانی) تا آخرین لحظات عمر یعنی حادثه اولتیماتوم روس به ایران (۱۳۲۹) به حمایت از دولت مشروطیت در مقابل تجاوز اجنبی پرداخت. عامل چهارم نقش خارجی و اجنبی را باید عاملی جدی و پراهمیت در ناکامی انقلاب مشروطت تلقی کرد. آنچه مسلم است روس و انگلیس از نفوذ گسترده علمای دین در جهان اسلام و به ویژه ایران، بیمناک بودند و با دخالتهای گسترده و با ابزار نظامی و سیاسی و مالی سعی در فلج کردن انقلاب مشروطیت و بیاعتبار کردن رهبری روحانی آن و در نتیجه ناامیدی مردم از نظام مشروطیت داشتند، در این خصوص باید اذعان داشت که آنها به نتایج دلخواه خود رسیدند و کار را به جایی رساندند که حتی روحانیت نیز چندان علاقه و رغبتی به حضور در فعالیتهای سیاسی از خود نشان نمیداد. اینچنین بود که کودتای سوم اسفند با خونسردی و بیتفاوتی قشر کثیری از روحانیت و روشنفکران روبهرو شد و آب از آب تکان نخورد.
== دستاوردهای مشروطه
دستاوردهای مشروطه چه بود؟ آیا به نظر شما به طور کلی مشروطه ایرانی دستاوردهای مثبتی هم داشت یا خیر؟ این دستاوردها چه بود؟
مشروطه در کنار ناکامی و ضعفهای خود دستاوردهای بزرگی داشت:
۱- ایران بعد از ژاپن در آسیا دومین کشوری بود که علیه استبداد به بیدادگری و عدالتخواهی برخاست و دومین کشوری بود در آسیا که به نظام پارلمانی رسید.
۲- ایرانیان پس از ۲۵۰۰ سال حکومت شاهنشاهی و استبداد مطلقه حکومت مشروطه و پارلمانی را تجربه کردند. آنان که همیشه به عنوان رعیت به هیچ شمرده میشدند برای نخستین بار در قاعده هرم قدرت حضور پیدا کردند و نهتنها اختیارات مطلقه شاه را محدود ساختند بلکه نسبت به فعالیت و نفوذ اجنبی نظارت و حساسیت نشان میدادند.
۳- بعد از جنگهای ایران و روس برای نخستین بار نسبت به دخالت اجنبی در کشور اعتماد به نفس بالا پیدا کردند و در جنبش تنباکو و مشروطیت و اولتیماتوم روس به ایران با اتکا بر حمایت مردم و اعتماد به رهبری علما راست قامت ایستادند.
۴- تجربه قانونگرایی و قانوننویسی سرمایه بزرگی بود که برای ایرانیان حاصل شد. این تجربه آنقدر گرانبها بود که بعدها برای شخصیتهایی همچون گاندی و نهرو مورد الگوگیری قرار گرفت و این دو شخصیت بزرگ از ایرانیان به عنوان ملتی هوشمند و آگاه و مجاهد نام میبردند.
۵- تجربه مقاومت منفی با هدف تحریم کالاهای خارجی برای نخستین بار در ایران و در کنار کشورهای منطقه رخ میداد که محققان از این مبارزه به عنوان مبارزه منفی و موثر نام میبرند. این شیوهای بود که مرحوم گاندی بعدها در مبارزات ضدانگلیسی و تحریم کالاهای انگلیسی از آن سود برد و آن را مدیون مبارزات ایرانیان میدانست.
روزنامه اعتماد