دعای پانزدهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش دوم)
اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَبِّبْ إِلَیّ مَا رَضِیتَ لِی، وَ یسِّرْ لِی مَا أَحْلَلْتَ بِی، وَ طَهِّرْنِی مِنْ دَنَسِ مَا أَسْلَفْتُ، وَ امْحُ عَنِّی شَرَّ مَا قَدَّمْتُ، وَ أَوْجِدْنِی حَلَاوَةَ الْعَافِیةِ، وَ أَذِقْنِی بَرْدَ السَّلَامَةِ،
وَ اجْعَلْ مَخْرَجِی عَنْ عِلَّتِی إِلَی عَفْوِک، وَ مُتَحَوَّلِی عَنْ صَرْعَتِی إِلَی تَجَاوُزِک، وَ خَلَاصِی مِنْ کرْبِی إِلَی رَوْحِک، وَ سَلَامَتِی مِنْ هَذِهِ الشِّدَّةِ إِلَی فَرَجِک؛
إِنَّک الْمُتَفَضِّلُ بِالْإِحْسَانِ، الْمُتَطَوِّلُ بِالامْتِنَانِ، الْوَهَّابُ الْکرِیمُ، «ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکرامِ».
ترجمهها
ترجمه انصاریان
بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و آنچه را برایم پسندیدهای در نظرم محبوب ساز و تحمل آنچه را بر من وارد نمودهای آسان ساز و مرا از آلودگی اعمال گذشته پاک کن و شرّ اعمال گذشتهام را از من بزدای و از لذّت عافیت کامیابم فرما، و گوارایی تندرستی را به من بچشان و لطفی کن که از بستر این مرض به سوی عفو و بخشایش تو راه خلاص یابم، و از این زمینگیری به گذشت تو انتقال یافته و از این اندوه و گرفتاری به راحت تو خلاص یابم، و از این دشواری به فَرَج و گشایش تو سلامت یابم که همانا تو بیاستحقاقِ ما احسان روا میداری و نعمت بیدریغ نثار میکنی، و بخشندهای کریمی که عطایت را پایانی نیست، و دارای جلال و اکرامی.
ترجمه آیتی
بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و در دل من به یاراى آنچه را که تو خود براى من خواسته اى و بر من آسان ساز آنچه را که تو خود بر سر من فرستاده اى. مرا از لوث گناهان پیشین پاک گردان و بدیهایى را که زین پیش مرتکب شده ام از من بزداى و حلاوت عافیت را در من پدید آور و خنکى سلامت را به من بچشان و اکنون که مرا شفا عنایت مى کنى بهبود مرا با عفو خویش دمساز کن و برخاستن از بسترم را با اغماض و گذشت خویش توام فرماى و بیرون شدن از چنبر اندوهم را با رحمت خود قرین گردان و رهاییم را از این محنت با گشایش خویش همراه کن.
تویى تو که به فضل خویش احسان مى کنى و نعمتهاى بى کران مى بخشى. تویى تو بخشاینده کریم و صاحب جلال و بزرگوارى.
ترجمه ارفع
الها بر محمد و آل او درود فرست و آنچه را که تو مى پسندى مورد علاقه ام قرار ده و آنچه که تو برایم حلال کرده ای برایم آسان کن و از هر چه در گذشته باعث کدرى من شده پاکیزه ام کن و شرور و بدکاریهاى گذشته ام را محو گردان و شیرینى و طراوت سلامتى را به من بچشان و بیرون شدن از بیمارى را با عفوت و تحول در حالم را با گذشت و خلاص شدنم از گرفتارى ام را با رحمتت و تندرستى ام از این سختى را با گشایشت همراه ساز زیرا که تو عطاکننده ى احسان و نعمت دهنده ى مدام و بخشاینده کریم و صاحب جلالت و بزرگوارى هستى.
ترجمه استادولی
خدایا، پس بر محمد و آل او درود فرست، و آنچه را برایم (از تندرستى یا بیمارى) پسندیده اى در نظرم محبوب دار، و آنچه را بر من وارد آورده اى برایم آسان ساز، و مرا از آلودگى گناهان گذشته ام پاک کن، و شر اعمالى را که پیش فرستاده ام از من بزدا، و شیرینى تندرستى را به کامم رسان تا آن را دریابم، و لذت سلامتى را به من بچشان، و بیرون رفتن مرا از بیماریم به سوى عفوت، و بازگشتم را از سرنگونى گناهم به سوى گذشتت، و رهاییم را از اندوه و گرفتاریم به سوى فضاى گسترده رحمتت، و سلامتیم را از این سختى به سوى گشایش و غمزدایى ات قرار ده.
که تو احسان کننده اى از روى فضل و بخشش نه استحقاق کسى، بخشنده نعمت هاى بزرگ، بسیار بخشنده و کریم، و با شکوه و گرامى هستى.
ترجمه الهی قمشهای
پس پروردگارا درود فرست بر محمد و آل پاکش و هر چه را مشیت و رضاى تو بر من مى فرستد آن را محبوب من بگردان (و در هر حال مرا راضى به رضاى خود ساز) و آنچه (از مشکلات به قضا و قدرت) بر من وارد کردى آن مشکل را هم به کرم آسان گردان و مرا از آلایش پلیدى گناهان در گذشته ام پاک و پاکیزه فرما و شرور و بدکاریهاى پیشینه ام همه را از کرم محو ساز و باز بر من حلاوت و لذت تندرستى و سلامت را عطا فرما و آسایش صحت و عافیت را به من به چشان و تنم که از حال مرض به صحت درآید (جانم را) به سوى عفو و بخشش خود آور و از لغزشگاه معاصى به آمرزش و مغفرتت متحول ساز و از غم و اندوهم به عالم راحتى (به یاد) حضرتت خلاصى بخش و از این شدت و سختى به گشایش حال و فرج لطفت به ساحل سلامتم برسان
اى خداى من که همانا توئى خداى با فضل و کرم بى پایان و احسان و عطاى نامنتها کریم و بخشنده بى عوض و غرض بزرگوار با عزت و جلال.
ترجمه سجادی
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و آنچه برایم پسندیده اى را محبوب من گردان و آنچه بر من وارد نموده اى، برایم آسان کن و مرا از پلیدى آنچه پیش فرستاده ام، پاک نما. و از من زشتى آنچه پیش فرستاده ام را بزداى و مرا از شیرینى تندرستى کامیاب فرما و گوارایى سلامتى را به من بچشان و بیرون شدنم از بیمارى را به عفو و گذشتت، و بازگشت از به زمین افتادنم را به گذشت خود، و رهایى از گرفتاریم را به بخشایشت، و تندرستى ام از این سختى را به گشایشت قرار ده.
همانا تویى که بدون سبب به نیکى رفتار مى کنى و بدون استحقاق نعمت بزرگ مى بخشى و تویى بسیار بخشنده که عطایت تمام نمى شود و تویى داراى بزرگوارى و احترام.
ترجمه شعرانی
خدایا پس درود بر محمد و آل او فرست و آنچه را براى من پسندیده ى محبوب من گردان و تحمل آنچه فرود آورده اى بر من آسان ساز و از پلیدیهاى اعمال گذشته ام پاک کن و شر کارهاى پیش را از من دور گردان و کام مرا از عافیت شیرین کن و سردى تندرستى را به من بچشان و چنان کن که از این بیمارى سوى عفو تو راه یابم و از این فرسودگى به آمرزش تو نائل شوم و از این اندوه به شادى از جانب تو رسم و از این سختى که بهبود یابم به گشایش از طرف تو کامیاب گردم
که تو بى استحقاق احسان مى کنى و بى دریغ نعمت مى بخشى توئى بخشنده ى کریم و صاحب بزرگى و تعظیم.
ترجمه فولادوند
بار خدایا! درود بر محمد و خاندان وى، و هر چه را که بر من پسندیده اى در نظرم دوست داشتنى گردان و آنچه را که بر من وارد آورده اى بردنش را بر من آسان گردان و مرا از آلودگى کردارهاى پیشینم پاک ساز و از گزند کارهاى ناپسند گذشته ام پیراسته فرماى و شیرینى عافیت و طراوت سلامت را به من درچشان و بیرون شدم را از این بیمارى به سوى عفو خود منتهى ساز، و بر آمدنم از این اندوه را به سوى گشایش و رهاییم از این گرفتارى را به سوى فرج خود منجر گردان، تویى تو که به فضل خود احسان بى کران مى کنى و دهشمند بزرگ و صاحب جلال و اکرامى.
ترجمه فیض الاسلام
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و آنچه برایم پسندیده اى (بیمارى یا اندوه و گرفتارى) را محبوب من گردان، و آنچه که بر من فرود آورده اى برایم آسان فرما، و مرا (در برابر این گرفتارى) از چرکى کردارهاى پیش از اینم پاک کن، و اعمال بد پیش از اینم را نابود ساز، و شیرینى تندرستى را برایم پدید آور، و گوارائى سلامتى را به من بچشان، و بیرون شدن از بیماریم را به عفو و بخششت و بازگشت از درافتادنم را بگذشتت و رهائى از اندوهم را به رحمتت و تندرستى ام از این سختى را به گشایشت قرار ده زیرا توئى که بى استحقاق احسان مى کنى و نعمت بزرگ مى بخشى، و توئى بسیار بخشنده ى ستوده شده، و توئى داراى عظمت و بزرگى.شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ حَبِّبْ إِلَی مَا رَضِیتَ لِی وَ یسِّرْ لِی مَا أَحْلَلْتَ بِی
وَ طَهِّرْنِی مِنْ دَنَسِ مَا أَسْلَفْتُ وَ امْحُ عَنِّی شَرَّ مَا قَدَّمْتُ وَ أَوْجِدْنِی حَلاَوَةَ الْعَافِیةِ وَ أَذِقْنِی بَرْدَ السَّلاَمَةِ
وَ اجْعَلْ مَخْرَجِی عَنْ عِلَّتِی إِلَى عَفْوِک وَ مُتَحَوَّلِی عَنْ صَرْعَتِی إِلَى تَجَاوُزِک وَ خَلاَصِی مِنْ کرْبِی إِلَى رَوْحِک وَ سَلاَمَتِی مِنْ هَذِهِ الشِّدَّةِ إِلَى فَرَجِک
إِنَّک الْمُتَفَضِّلُ بِالْإِحْسَانِ الْمُتَطَوِّلُ بِالاِمْتِنَانِ الْوَهَّابُ الْکرِیمُ ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِکرَامِ»:
خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست و آنچه را از سلامت و بیمارى برایم پسندیده اى محبوب من گردان، و آنچه را بر من فرود آورده اى براى من سهل و آسان فرما،
و مرا از آلودگى کردارهاى گذشته ام پاک کن، و اعمال بد قبل از اینم را نابود ساز، شیرینى سلامت را برایم پدید کن، گوارائى تندرستى را به من بچشان،
و رها شدن از بیماریم را به عفو و گذشت، و بازگشت از درافتادنم را به عفوت، و خلاصى از غم و غصه ام را به رحمتت، و تندرستى ام را از این سختى به گشایشت قرار ده.
آرى تو هستى که بدون استحقاق احسان مى کنى و نعمت عظیم مرحمت مى فرمائى، و توئى بسیار بخشنده و ستوده شده و توئى داراى عظمت و بزرگى.
شرح صحیفه (قهپایی)
«اللهم فصل على محمد و آله، و حبب الى ما رضیت لى».
بار خدایا، پس رحمت فرست بر محمد و آل او، و دوست گردان به سوى من آنچه خشنودى تو در آن است از من.
«و یسرلى ما احللت بى».
و آسان گردان بر من آنچه فرود آورده اى به من از شداید.
«و طهرنى من دنس ما اسلفت».
و پاک گردان مرا از چرکینى و خباثت آنچه پیشتر کرده ام از خطایا و گناهان.
«و امح عنى شر ما قدمت».
و محو کن و زایل ساز از من بدى آنچه پیش کرده ام.
«و اوجدنى حلاوه العافیه».
اى: اذقنى، مجازا.
«و اذقنى برد السلامه».
اى: سهوله السلامه. و منه: «الصوم فى الشتاء الغنیمه البارده». اى: لا مشقه و لا تعب فیه.
یعنى: بچشان مرا شیرینى عافیت از مرضها و آسانى سلامت از آفتها.
«و اجعل مخرجى عن علتى الى عفوک».
و بگردان بیرون شدن من از علت در حالتى که منتهى شود به عفو تو.
«و متحولى عن صرعتى الى تجاوزک».
و انتقال من از افتادگى و سقوط به سوى درگذشتن تو از گناهان من.
«و خلاصى من کربى الى روحک».
بفتح الراء، اى: رحمتک.
(یعنى:) و خلاصى مرا از اندوه و محنت در حالى که منتهى شود به رحمت و بخشایش تو.
«و سلامتى من هذه الشده الى فرجک».
الفرج: انکشاف الغم.
(یعنى:) و سلامتى من از این سختى. به رستگارى یافتن از عذاب تو.
«انک المتفضل بالاحسان».
به درستى که تویى تفضل کننده به نیکویى کردن- بى آنکه سابقه ى استحقاقى بوده باشد.
«المتطول بالامتنان».
اى: ذو الطول- بفتح الطاء- بمعنى الانعام الذى تطول مدته على صاحبه.
(یعنى:) و انعام کننده اى بندگان خود را به نعمت دادن دور و دراز.
«الوهاب الکریم، ذو الجلال و الاکرام».
الوهاب: الکثیر الهبه. و الکریم: الجواد المفضل.
ذو الجلال، اى: العظمه و الغنى المطلق، و الاکرام، اى: یکرم اهل دینه و ولایته.
یعنى: بسیار بخشاینده و صاحب جود و صاحب جلال و بزرگى و گرامى دارنده ى اهل دین و دوستداران خود.
و اکثر محققین برآنند که «جلال» اشاره است به صفات سلبیه، زیرا که سلب آن مقتضى عزت و کبریاست و جناب مقدسش از آن منزه و معرا، و «اکرام» اشاره است به صفات ثبوتیه که اثبات آن مستلزم کمال ذات بى مثال است. پس «ذو الجلال و الاکرام» یعنى جامع جمیع صفات سلبیه و ثبوتیه. و از این است که بعض علما او را اسم اعظم گفته اند. و خبر: «الظوا بیا ذا الجلال و الاکرام» موید این قول است.
شرح صحیفه (مدرسی)
اللغه:
احلال: نازل نمودن، حل به مکان اى نزل به.
حب: دوست داشتن و نفس به چیزى مایل بودن، رضاى خداى عزوجل اختیار نمودن او است و سهل و آسان نمودن مرض از براى او عبادت از تعب نیامدن و شکایت ننمودن است.
چون مرض بالذات منافى با طبع و میل انسان است و نفس بالطبع مایل به او نیست و راضى بر آن نمى شود و در نفس الامر او یکى از نعم خداوند متعال است و بر او مترتب است فوائد کثیره، پس امام (ع) عرض نماید به خداى عزوجل که اى پروردگار من پس رحمت فرست تو بر محمد (صلی الله علیه وآله) و آل او و محبوب نما تو به سوى من چیزى را که اختیار نمودى تو از براى من و سهل نما تو از براى من چیزى را که نازل نمودى به من.
و پاک نما تو مرا از چرک چیزهائى که پیش انداختم من، و محو نما تو از من بدى چیزهائى که در سابق به جا آورده ام، بدانکه معصیت خلاق عالم دو چیز بر او مترتب است یکى ذلت و خوارى نزد او بلکه نزد مردمان نیز وقتیکه قائم شوند گواهان و دوم آن است که مترتب شود بر او آتش و از براى این دو اثر و ثمر امام گاهى تعبیر به اثر نمود و مرتبه ى دیگر به شر.
ایجاد: ظفر یافتن به مطلوب اوجده الله مطلوبه اى اظفره به.
یعنى: مظفر نما تو مرا به شیرینى عافیت و روزى نما تو مرا به سردى سلامت بدانکه از باب محو شدن گناهان و کفاره ى آنها است و او مخالف طبع نیز هست و لذا سئوال از خدا طلب عافیت مى نماید علاوه در حال صحت انسان مى تواند انسان طاعات و افعال خیریه جاى آورد که آن امور در حالت مرض امکان ندارد.
و بگردان تو از بیرون آمدن من از مرض به سوى عفو تو و انتقال من از هلاکت من به سوى در گذشتن تو، ظاهر آن است که بایست بفرماید من علتى نه عن علتى کما یقال خرج من مکان کذا و من بلد کذا و هکذا و جواب داده شد که اگر مجرور مبدء شىء ممتد باشد به کلمه ى من ادا شود و اگر مجرد انفصال شىء از او باشد کلمه ى عن قایم مقام او شود.
اللغه:
کرب: اندوه،
روح: به فتح راء، راحت
فرج: کشف اندوه و غم.
یعنى: نجات من از اندوهم به سوى راحت خود و سالم بودن من از این شدت و تعب به سوى فرح و گشایش تو.
اللغه:
متفضل: ابتداءکننده به احسانى است که بر او لازم نیست.
امتنان: باب افتعال از منت به معنى نعمت بزرگ.
وهاب: صیغه ى مبالغه به معنى بسیار عطاکننده.
یعنى: به درستى که تو متفضلى به منت گذاشتن بسیار بخشنده ى بزرگى صاحب جلال و اکرامى.
ترجمه و شرح صحیفه (امامی و آشتیانی)
پس از یاد نعمت سلامت و بیمارى و آثار مثبت آنها در دومین فراز چنین عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و آنچه را برایم پسندیده اى محبوبم ساز) (اللهم فصل على محمد و آله، و حبب الى ما رضیت لى).
(و آنچه را بر من وارد ساخته اى بر من آسان گردان) (و یسر لى ما احللت بى).
(و مرا از آلودگیهائى که از پیش به وجود آورده ام پاکیزه فرما، و شر آنچه را که قبلا انجام داده ام محو نما) (و طهرنى من دنس ما اسلفت، و امح عنى شر ما قدمت).
(حلاوت و شیرینى عافیت را در من ایجاد کن و گوارائى تندرستى را به من بچشان) (و اوجدنى حلاوه العافیه، و اذقنى برد السلامه).
(خروج مرا از بیمارى به سوى عفوت، تغییر و تحولم را از زمین خوردن به سوى گذشتت، خلاصى از اندوهم را به سوى گشایش و سلامت و تندرستیم را از این شدت، به سوى فرج خود قرار ده) (و اجعل مخرجى عن علتى الى عفوک، و متحولى عن صرعتى الى تجاوزک، و خلاصى من کربى الى روحک، و سلامتى من هذه الشده الى فرجک).
(زیرا تفضلت از روى احسان و بخشندگیت بسیار و از روى امتنان است، تو بخشنده اى کریم و صاحب جلال و اکرامى). (انک المتفضل بالاحسان، المتطول بالامتنان، الوهاب الکریم، ذو الجلال و الاکرام).
ریاض السالکین (سید علیخان)
ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج۳، ص:۹۸-۹۳
«اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَبِّبْ إلَی ما رضَیتَ لی، وَ یسِّرْ لی ما أحْلَلْتَ بی، وَ طَهّرِنی مِنْ دَنَسِ ما أسْلَفْتُ، وَ امحُ عَنّی شرَّ ما قَدَّمْتُ».
الفاء: فصیحه، اى: اذا کان الامر کذلک فصل على محمد و آله، و حبب الى: اى اجعل ما رضیته لى و اخترته لى محبوبا عندى، حتى اوثره على سواه و امیل الیه طبعا، لما فیه من الفوائد المذکوره. و انما سال ذلک علیه السلام، لان المرض على خلاف هوى النفس و محبه الانسان للعافیه و السلامه و کراهیته للمرض و البلاء بحسب الطبع، و العقل و ان حکم بترجیح المرض على الصحه لما فیه من الفائده، لکن الحب الطبیعى النفسانى اشد من الحب العقلى، فسال علیه السلام ان یکون طبعه تابعا لعقله فى حبه، فلا یکره بالطبع ما رضى الله تعالى و اختاره له.
و یسر الشىء تیسیرا: سهله.
و احللته به: انزلته، من حل بالمکان نزل به. و طلب التیسیر هنا یحتمل معنیین: احدهما: افاضه قوه علیه یستعد بها لتحمل ما احله به من المرض بجمیل الصبر و حسن الثبات، فلا یضجر من مقدوره تعالى، بل یرى ذلک هینا یسیرا فى جنب ما یتصوره من الفوائد المترتبه علیه.
الثانى: افاضه قوه مزاجیه لا یتاثر معها مزاجه و بدنه مما احله به کثیر تاثر، بل یقوى علیه و لا یضعف عنه، کما یقوى الرجل القوى على الحمل الثقیل.
و فى زیاده کلمه «لى» -مع انتظام الکلام بدونها- تاکید لطلب التیسیر بابهام المیسر اولا و تفسیره ثانیا.
و بیانه: انه ابهم اولا بقوله: «و یسرلى» فعلم ان ثمه میسرا، ثم بین فرفع الابهام بذکر المیسر و هو قوله: «ما احللت بى»، فکان اوکد، لانه تکریر للمعنى الواحد من طریقى الاجمال و التفصیل.
قوله علیه السلام: «و طهرنى من دنس ما اسلفت» طهر الشىء تطهیرا: نقاه من الدنس و النجس، و الدنس محرکه: الوسخ، و هو استعاره للمعاصى و الذنوب، لان عرض المقترف لها یتلوث و یتدنس بها کما یتلوث بدنه بالاوساخ، و التطهیر ترشیح.
و اسلفته: قدمته، من سلف سلوفا- من باب قعد- اذا مضى و تقدم. و محاه محوا- من باب قتل-: ازاله و اذهب اثره.
و المراد بالشر هنا القبیح، اى: قبیح ما قدمته من الاعمال.
اوجده الله مطلوبه: اظفره به.
و حلاوه العافیه: اى راحتها و لذتها. استعار لفظ الحلاوه التى هى حقیقه فى الکیفیه المخصوصه بالاجسام، للراحه الحاصله من العافیه بجامع التلذذ، و هى استعاره مطلقه.
و العافیه: اسم من عافاه الله، محاعنه الاسقام، و قد توضع موضع المصدر فیقال: عافاه الله عافیه، و هى مصدر جاءت على فاعله، و مثله ناشئه اللیل اى: نشوء اللیل، و الخاتمه بمعنى الختم، و العاقبه بمعنى العقب، و منه «لیس لوقعتها کاذبه» اى: لیس لاجل وقوعها و فى حقها کذب اصلا، بل کل ماورد فى شانها من الاخبار حق صادق لا ریب فیه.
قال النووى: العافیه متناوله لدفع جمیع المکروهات فى البدن و الباطن و الدین و الدنیا و الاخره.
و قال الطیبى: هى لفظ جامع لانواع خیر الدارین.
و الذوق: ادراک طعم الشىء بواسطه الرطوبه المنبثه بالعصب المفروش على جرم اللسان.
یقال: دقت الطعام اذوقه ذوقا و ذوقانا و مذاقا: اذا عرفته بتلک الواسطه، و یتعدى الى ثان بالهمزه فیقال: اذاقنى الطعام. و الاصل فیه ان یتعلق بالاجسام، ثم استعمل فى المعانى مجازا استعمالا فاشیا.
و برد السلامه: استعاره لطیبها و هناءتها بجامع اللذه.
قال الزمخشرى فى الفائق: و الاصل فى وقوع البرد عباره عن الطیب و الهناءه، ان الهواء و الماء لما کان طیبهما ببردهما خصوصا فى بلاد تهامه و الحجاز، قیل: هواء بارد و ماء بارد على سبیل الاستطابه، ثم کثر حتى قیل عیش بارد و غنیمه بارده انتهى.
و المخرج: مصدر میمى، یقال: خرج من المکان خروجا و مخرجا و وجدت للامر مخرجا اى: مخلصا. شبه الابلال من العله بالخروج من المکان بجامع الخلاص، و انما قال: عن علتى و لم یقل: من علتى، مع ان المعروف خرج منه، لانه قصد الانفصال.
قال الرضى: اذا قصدت ب«من» مجرد کون المجرور بها موضعا انفصل عنه الشىء و خرج منه، لاکونه مبدا لشىء ممتد، جاز ان یقع موقعه «عن»، لانها لمجرد التجاوز، تقول: انفصلت منه و عنه و نهیت من کذا و عن کذا انتهى.
و المتحول: مصدر میمى ایضا، من تحول من مکانه بمعنى انتقل عنه.
و الصرعه بالفتح: المره من الصرع و هو الطرح على الارض، و بالکسر: للنوع منه، و قد وردت الراویه فى الدعاء بالوجهین.
و المراد بها هنا انطراحه و سقوطه على الارض بسبب المرض.
و الخلاص: مصدر خلص الشىء من التلف خلاصا و خلوصا و مخلصا: سلم و نجا.
و الکرب: المشقه، و الغم یاخذ بالنفس.
و الروح بالفتح: الراحه و الرحمه.
و الفرج بفتحتین: اسم من فرج الله الغم بالتشدید: کشفه.
المتفضل: المبتدى بما لا یلزمه، من تفضل علیه و افضل افضالا اذا فعل معه من الجمیل ما لا یلزمه ابتداء، و کذلک تطول علیه.
و لما کان الله تعالى مبتدئا بما لا یلزمه کان احسانه و امتنانه تفضلا و تطولا.
و الامتنان: افتعال من المنه و هى النعمه الثقیله.
و الوهاب: من ابنیه المبالغه، من الهبه و هى العطیه الخالصه من الاغراض و الاعواض، فاذا کثرت العطایا و الصلات سمى صاحبها وهابا و لم تتصور الهبه الخالصه الا من الله تعالى، لانه وهب لکل محتاج ما یحتاج من غیر عوض.
قال بعض ارباب القلوب: من تحقق باسمه الوهاب لم یجد فى باطنه حاجه الى مخلوق، و لایخطر بباله سئوال غیر الله تعالى، و لا یلقى بباطنه الا الله تعالى.
و الکریم: الجواد المعطى الذى لاینفذ عطاوه.
و ذو الجلال و الاکرام: اى ذو العظمه و التکریم.
و قیل: معناه ذو الاستغناء المطلق و الفضل التام.
و قیل الذى عنده الجلال و الاکرام للمخلصین من عباده.
و قیل: ذو العظمه و الکبریاء، و استحقاق الحمد و المدح باحسانه الذى هو فى اعلى مراتب الاحسان، و انعامه الذى هو اصل کل انعام، و المکرم لانبیائه و اولیائه بالطافه مع عظمته و جلاله.
و قیل: معناه انه اهل ان یعظم و ینزه عما لا یلیق بصفاته، کما یقول الانسان لغیره: انا اجلک عن کذا و اکرمک عنه، کقوله تعالى: «هو اهل التقوى» اى: اهل ان یتقى.
و قیل: ذو الجلال اى صفات التنزیه، نحو لا جوهر و لا عرض و لا شریک له و لا جهه. و الاکرام صفات الوجود، مثل العلم و القدره.
و قیل: الجلال صفه ذاته، و الاکرام صفه فعله.
و بالجمله: فهذه الصفه من عظائم صفاته تعالى.
فعنه صلى الله علیه و آله و سلم: الظوا بیاذا الجلال و الاکرام. اى: اکثروا من قوله و ثابروا علیه.
و عنه علیه السلام: انه مر برجل و هو یصلى و یقول: یا ذا الجلال و الاکرام، فقال: قد استجیب لک.
و قیل: انه اسم الله الاعظم، و الله اعلم.
هذا آخر الروضه الخامسه عشره من ریاض السالکین فى شرح صحیفه سیدالعابدین صلوات الله و سلامه علیه و على آبائه و ابنائه الطاهرین. و قد وفق الله تعالى لاتمامها و اجتلاء حسن ختامها، آخر یوم الاربعاء لثلاث بقین من محرم الحرام اول شهور سنه تسع و تسعین و الف، و لله الحمد.