پهلوان سعید (کتاب)
نویسنده | حمید داود آبادی |
موضوع | داستانهای جنگ/ شهیدان |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
|
شهید سعید طوقانی متولد 1342 از کودکی با هدایت پدر و عمویش در باشگاه جعفری به ورزش باستانی پرداخت و در سن 7 سالگی در جشن هنر طوس نشان و بازوبند طلای پهلوانی کشور را به دست آورد، در قسمتی از کتاب در اینباره آمده است: «در آن جشن که هر سال برای بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و شاهنامهی او برپا میشد، حدود 500 نفر از بزرگان ورزش باستانی شرکت کردند. در شب نهایی، وقتی همه ورزشکاران هنر خود را به نمایش گذاشتند، سعید هفت ساله وارد شد و با اجرای حرکات نمایشی بسیار خوش درخشید، به طوری که فرح از جا برخاست و به طرف او رفت. پس از گفت و گو با سعید نشان پهلوانی و بازوبند طلای پهلوانی کشور را به بازوی او بست».
از آن روز به بعد، پوسترها و تصاویری با عنوان «پهلوان کوچولوی کشور سعید طوقانی» زینت بخش زورخانهها و نشریات ورزشی شد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
با شروع حرکت مردم به رهبری امام خمینی(ره) علیه حکومت طاغوت، سعید نیز همراه بزرگترهای خانواده خود در آن مشارکت کرد و با سیل خروشان ملت همراه گشت. نامهای به امام نوشت و به نشانه اعتراض و به خاطر ظلم و ستم های شاه ملعون دست از ورزش باستانی کشید. بعد از انقلاب به همراه جمعی از ورزشکاران و پهلوانان ورزش باستانی به دیدار حضرت امام (ره) رفت. در سال ۱۳۵۸ طی حکمی توسط مرحوم پهلوان مصطفی طوسی "رئیس وقت فدراسیون ورزش های باستانی" سرپرست نوجوانان باستانی کار کشور میشود.
پهوان سعید بعد از شهادت برادر بزرگش محمد در عملیات والفجر1، در سال 1362 تلاش زیادی برای اعزام به جبهه کرد که به دلیل مخالفت خانواده و کمی سن موفق نشد. در آخر با گرفتن موافقت پدر و دستکاری در شناسنامه به جبهه اعزام شد و با حضور در پادگان دوکوهه، به همراه شهید "عباس دائم الحضور" توانست رزمندگان را به ورزش باستانی جذب کند.
بعد از حضور چند ماهه در جبهه و اعزام مجدد در پاییز سال 1363 در عملیات بدر در شرق دجله ردای شهادت پوشید و پیکرش بعد 14 سال به خانه برگشت.
جالب این است که شعبان جعفری ملقب به شعبون بی مخ در سال 1378 نوار ویدئویی را برای پدر سعید ارسال کرد که در آن ضمن تسلیت شهادت سعید گفته بود چرا اجازه دادید پهلوان سعید به جبهه برود و کشته شود. حاج اکبر پدر شهیدان طوقانی برای شعبان پیام فرستاد که: «حضور در جبهه و جنگ بر همه واجب بود. سعید که هیچ، حتی اگر لازم بود بچه های دیگرم را نیز می فرستادم جبهه تا از انقلاب و کشور دفاع کنند.»
منبع
پهلوان سعید، سایت بهشت قلم، بازیابی:21 بهمن 1398.