دعای ۴۴ صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش پنجم)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ إِذَا کانَ لَک فِی کلِّ لَیلَةٍ مِنْ لَیالِی شَهْرِنَا هَذَا رِقَابٌ یعْتِقُهَا عَفْوُک أَوْ یهَبُهَا صَفْحُک، فَاجْعَلْ رِقَابَنَا مِنْ تِلْک الرِّقَابِ، وَ اجْعَلْنَا لِشَهْرِنَا مِنْ خَیرِ أَهْلٍ وَ أَصْحَابٍ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ امْحَقْ ذُنُوبَنَا مَعَ امِّحَاقِ هِلَالِهِ، وَ اسْلَخْ عَنَّا تَبِعَاتِنَا مَعَ انْسِلَاخِ أَیامِهِ، حَتَّى ینْقَضِی عَنَّا وَ قَدْ صَفَّیتَنَا فِیهِ مِنَ الْخَطِیئَاتِ، وَ أَخْلَصْتَنَا فِیهِ مِنَ السَّیئَاتِ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ إِنْ مِلْنَا فِیهِ فَعَدِّلْنَا، وَ إِنْ زُغْنَا فِیهِ فَقَوِّمْنَا، وَ إِنِ اشْتَمَلَ عَلَینَا عَدُوُّک الشَّیطَانُ فَاسْتَنْقِذْنَا مِنْهُ.
اللَّهُمَّ اشْحَنْهُ بِعِبَادَتِنَا إِیاک، وَ زَینْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَک، وَ أَعِنَّا فِی نَهَارِهِ عَلَى صِیامِهِ، وَ فِی لَیلِهِ عَلَى الصَّلَاةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَیک، وَ الْخُشُوعِ لَک وَ الذِّلَّةِ بَینَ یدَیک، حَتَّى لَا یشْهَدَ نَهَارُهُ عَلَینَا بِغَفْلَةٍ، وَ لَا لَیلُهُ بِتَفْرِیطٍ.
اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْنَا فِی سَائِرِ الشُّهُورِ وَ الْأَیامِ کذَلِک مَا عَمَّرْتَنَا، وَ اجْعَلْنَا مِنْ عِبَادِک الصَّالِحِینَ الَّذِینَ یرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ، وَ الَّذِینَ یؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ، أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ، وَ مِنَ الَّذِینَ یسارِعُونَ فِی الْخَیراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، فِی کلِّ وَقْتٍ وَ کلِّ أَوَانٍ وَ عَلَى کلِّ حَالٍ، عَدَدَ مَا صَلَّیتَ عَلَى مَنْ صَلَّیتَ عَلَیهِ، وَ أَضْعَافَ ذَلِک کلِّهِ بِالْأَضْعَافِ الَّتِی لَا یحْصِیهَا غَیرُک، إِنَّک فَعَّالٌ لِمَا تُرِیدُ.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و چنانچه در هر شب از شبهای این ماه مبارک برایت بندگانی است که بخششت آنان را آزاد میکند، یا گذشتت ایشان را میبخشد، پس ما را از آن بندگان قرار ده، و ما را برای ماه رمضانمان از بهترین اهل و یاران محسوب کن.
بارالها بر محمد و آلش درود فرست، و همراه با به سر آمدن ماه رمضان گناهان ما را به سر بر، و با سپری شدن روزهای پایانیش پی آمدهای گناهانمان را از ما برگیر، تا در حالی از ما بگذرد که ما را از خطاها و لغزشها خالص نموده، و از گناهان پاک فرموده باشی.
بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و چنانچه ما در این ماه منحرف شویم تو تعدیلمان کن، و اگر از راه درستی بگردیم تو استوارمان ساز، و اگر دشمنت شیطان بر ما مسلط گردد تو ما را از او رهایی ده.
بارالها این ماه را از عبادتمان سرشار ساز، و اوقاتش را به طاعتمان از تو زینت ده، و در روزش ما را به روزه داشتن، و در شبش ما را به نماز و زاری و خشوع در برابر خود، و خواری به محضرت یاری فرما. تا روزش شاهد غفلت ما، و شبش گواه تقصیر ما نباشد.
بار الها ما را در همه ماهها و روزها تا زمانی که زنده مان میداری اینچنین قرار ده، و ما را از عباد شایسته خود گردان که بهشت را به میراث برند و در آن جاودان باشند، آن عبادی که هر چه دارند در راه حق میبخشند در حالی که قلوبشان از اندیشه بازگشت به حضرت ربّ ترسان است، و از کسانی که به جانب خیرات میشتابند و بدان سبقت میگیرند.
بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، در هر وقت و هر زمان، و در هر حالی، بهاندازه درودی که به هر کس دیگر فرستادهای، و چند برابر آن درودها که احدی را قدرت بر شمردن آن نباشد، همانا آنچه را تو بخواهی انجام میدهی.
ترجمه آیتی
بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او و چون در شبهاى این ماه اراده ى عفو و بخشایش کنى ما را در شمار آن بندگان درآور که به عفو تو آزاد مى شوند و در خور بخشایش تو مى گردند. اى خداوند، ما را از بهترین کسانى قرار ده که در این ماه زیسته اند و این ماه به سر آورده اند.
بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او و آنگاه که هلال ماه رمضان به محاق مى افتد، گناهان ما محو کن. و چون به سلخ رسد و روزهایش به آخر آید، جامه ى شوخگن گناهان از تن ما بیرون کن، آنسان که چون به سر شود ما را از هر خطا پیراسته و از هر گناه، پاک ساخته باشى.
بار خدایا، بر محمد و خاندان او درود بفرست. اگر در این ماه به راه کج رفته ایم، به راه راستمان آور و اگر از حق عدول کرده ایم، به حقمان بازگردان و اگر دشمن تو، شیطان، بر ما چیره شد، ما را از چنگال او رهایى بخش.
اى خداوند، ماه رمضان را از زمزمه ى عبادت ما پرساز و شب و روزش را به طاعات ما آراسته گردان. ما را یارى ده که روزهایش را روزه بداریم و شبهایش را به نماز و تضرع و خشوع و مذلت در پیشگاه تو به سحر رسانیم، تا مباد که روزهایش به غفلت ما شهادت دهند و شبهایش به سهل انگارى ما.
اى خداوند، چنان کن که در دیگر ماهها و روزها تا زنده ایم چنین باشیم. چنان کن که در شمار بندگان صالح تو درآییم: آنان که بهشت را به میراث برده اند و در آن جاویدانند، آنان که همه ى آنچه را که باید ادا کنند ادا مى کنند و باز هم دلهایشان ترسان است، آنان که باید نزد پروردگارشان بازگردند، آنان که به کارهاى نیک مى شتابند و در آن آن بر یکدیگر سبقت مى گیرند.
بار خدایا، در هر وقت و در هر زمان و در هر حال بر محمد و خاندانش درود بفرست، به شمار درودهایى که بر همه ى کسانى که شایان درود تو بوده اند فرستاده اى و چندین برابر آنها، آنسان که هیچ کس جز تو شمارش نتواند کرد. انک فعال لما ترید.
ترجمه ارفع
پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست و اگر بناست که در شبى از شبهاى رمضان بنده ای از بندگانت را مشمول عفو و رحمتت قرار دهى و یا گذشتت به آنها تعلق گیرد ما را از آن گروه بندگان قرار ده و ما را از بهترین اهل و اصحاب ماه رمضان به حساب آور.
الها بر محمد و آل او درود فرست و با کاسته شدن هلال ماه مبارک گناهانمان را کاسته و محو فرما و با به پایان رسیدن روزهایش بدیهاى ما را از وجودمان برکن تا اینکه این ماه از ما بگذرد در حالى که ما را از خطاها پاکیزه کرده و از بدیها خالص نموده باشى.
بار الها بر محمد و آل او درود فرست و اگر در این ماه از حق برگشتیم ما را به حق برگردان و اگر راه خطا را انتخاب کردیم ما را به راه راست دلالتمان کن و اگر دشمن تو شیطان بر ما مسلط شد ما را از چنگال او رهایى ده.
خداوندا ماه رمضان را به بندگى ات لبریز کن و اوقاتش را به طاعتت زینت بخش و در روز آن برگرفتن روزه یارى مان فرما و در شب آن توفیق خواندن نماز و تضرع و زارى و خشوع و ذلت در درگاهت عنایت کن تا آنجا که روز رمضان به غفلت تمام نشود و شب آن به تقصیر و کوتاهى سپرى نگردد.
الها در بقیه ماههاى سال و روزها تا زمانى که به ما عمر داده ای ما را نیز اینگونه قرار ده و ما را از جمله بندگان صالحى گردان که وارث فردوس و جاودانگى در آن هستند. همانهایى که همه نوع انفاق مى کنند ولى دلهایشان از اینکه به سوى پروردگارشان بازمى گردند ترسناک است و براى انجام کارهاى شایسته شتاب مى کنند و بدان سبقت مى گیرند.
خدایا بر محمد و آل او درود فرست در هر زمان و هر آن و در هر حال به عدد درودهایى که بر اهلش فرستاده ای به چندین برابر آنها که جز تو نتوانند آنها را شماره کند زیرا که تو هر چه را بخواهى انجام خواهى داد.
ترجمه استادولی
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و اکنون که در هر شبى از شب هاى این ماه مان تو را بندگى است که عفو وگذشت تو آنها را (از آتش دوزخ) آزاد مى سازى، یا چشم پوشى تو آنها را مى بخشد، پس ما را هم از زمره همان بندگان قرار ده، و براى این ماه مان از بهترین خویشان و یاران بگردان.
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و با محو شدن هلال این ماه گناهان ما را هم محو فرما، و با سپرى شدن روزهاى آن جامه وزر و وبال گناهان ما را نیز از تن ما بکن، تا این ماه به گونه اى از ما سپرى شود که ما را در آن از خطاهامان پاک نموده، و از گناهان مان پیراسته باشى.
خدایا، بر محمد و آل ا و درود فرست، و اگر در این ماه کجروى کرده ایم ما را راست بدار، و اگر منحرف شده ایم استوار بساز، و اگر دشمنت شیطان بر ما چیره شده ما را از چنگال او برهان.
خدایا، این ماه را از بندگى و پرستش ما به درگاه خود پر ساز، و اوقات آن را به طاعت ما از خود بیاراى، و ما را در روز این ماه بر روزه دارى، و در شب آن بر نماز و ناله و زارى به درگاه خود و خشوع و فروتنى و خوارى نمودن در برابر خویش یارى رسان، تا جایى که روزش به غفلت ما و شبش به کم کارى ما گواهى ندهد.
خدایا، و ما را تا پایان عمرى که به ما مى دهى در سایر ماه ها و روزها نیز همین گونه قرار ده، و ما را از آن بندگان شایسته ات قرار ده که «فردوس برین را به ارث مى برند و در آن جاودانند»، «و آنان که مى دهند آنچه مى دهند و باز هم دلهاشان ترسان است از این که به سوى پروردگارشان بازمى گردند (که شاید مقبول درگاه او واقع نشوند)»، و نیز از کسانى قرار ده که «در کارهاى خیر مى شتابند و به سوى آن پیشى مى گیرند».
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست در هر وقت و آنى، و بر هر حال و احوالى، به اندازه درودهایى که بر دیگران فرستاده اى و نیز چند برابر آن به حدى که جز تو کسى شمار آنها را نداند، که تو هر چه خواهى به آسانى انجام مى دهى.
ترجمه الهی قمشهای
پروردگارا بر محمد و آل پاکش درود فرست و چون تو در هر شب از شبهاى این ماه مبارک بسیار بندگان را به عفو و رحمتت (یا به جود و احسانت) از آتش دوزخ قهرت آزاد مى گردانى ما را هم (به لطف و کرم) از آن آزادشدگان قرار ده و بهترین طاعت گزاران این ماه و نیکوتر اهل آن مقرر گردان.
پروردگارا بر محمد و آل پاکش درود فرست و با محاق ماه (و محو نورش) گناهان ما را هم محو و نابود ساز (یعنى چنانکه آخر ماه نور ماه را به محاق محو مى گردانى گناهان ما را هم در آخر این ماه مبارک به کرمت محو گردان و به همراه رفتن این ماه معاصى ما را از نامه اعمال ما به قلم عفوت نابود ساز) و با زوال و انقضاء ایام این ماه شریف تبعات و عصیان ما را هم از صحیفه عمل ما زائل و محو فرمائى تا آنکه چون این ماه از (دوران عمر ما) در گذشت تو (از لطف و کرم) قلب ما را از لوث گناهان پاک و پاکیزه داشته (و از پلیدى و تیرگى عصیان مبرا و مصفا) ساخته باشى.
پروردگارا بر محمد و آل پاکش درود فرست و اگر در این ماه از حق به باطل میل کردیم (و به افعال زشت پرداختیم) ما را به طریق حق و عدالت بازگردان (و به کارهاى خیر و طاعات که راه عدل مستقیم به سوى خداست رهبرى فرما) و چنانکه لغزشى (در امر دین) پیش آید ما را استوار (و ثابت قدم بدار و اگر شیطان بر ما تسلط) (و تحکم) پیدا کرد ما را از شر او نجات بخش.
اى خدا تمام (ساعات و لیالى و ایام) این ماه ما را به طاعتت مشحون ساز (و جمیع اوقات ما را به عبادتت زیب و زیور بخش) و ما را یارى کن که تمام روزهاى این ماه به روزه داشتن و شبها همه به نماز و تضرع و زارى به درگاه حضرتت کردن و خشوع و تذلل در پیشگاه عظمتت نمودن به پایان رسانیم تا آنکه این ماه روزش بر ما به غفلت از خدا نگذرد و شبش به تفریط (و تضییع عمر به لهو و لعب) پایان نیابد.
پروردگارا (نه تنها در این ماه مبارک) بلکه در تمام ماهها و روزهاى دوران عمر ما چنین فرما (یعنى ما را در تمام ایام و ماه و سال دوران عمر به طاعت و بندگى خود موفق بدار و بر تضرع و تذلل و دعا و ناله ى اشتیاق به درگاهت یارى فرما) و ما را از بندگان شایسته ى خود بگردان آن بندگانى که وارث بهشت فردوس اعلا شدند و در آن بهشت عالى تا ابد به شادى زیستند آنانکه هر چه (از مال و منال دنیا) یافتند همه را در راه خدا به فقیران اعطا کردند دلهایشان خدا ترس (و پرهیزکار) بود و محققا مى دانستند که بازگشتشان (پس از مرگ) به سوى خدا (و شهود و تجلیات حسن و جمال الهى) خواهد بود و آنانکه بهر کار نیکو مى شتابند و بر اعمال نیک سبقت مى گیرند.
پروردگارا بر محمد و آلش درود فرست در تمام اوقات و در هر لحظه به عدد هر کس که بر او درود و رحمت فرستى و اضعاف آن چندان برابر که عددش را جز تو کسى نتواند بشمار آرد. اى خدا توئى که محققا بر هر چه بخواهى قادرى و هر کار اراده کنى البته توانى کرد (و قدرتت بى حد و رحمتت بى انتهاست.)
ترجمه سجادی
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و چنانچه در هر شب از شب هاى این ماه ما، براى تو بندگانى باشد، که عفو تو، آنها را آزاد مى کند، یا گذشتت ایشان را مى بخشد، پس ما بندگان را از آن بندگان قرار ده. و ما را براى ماه مان از بهترین خویشان و یاران قرار ده.
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و با محو شدن هلال ماه، گناهان ما را محو کن و با گذشتن روزهایش سختى هایمان را از ما بکن. تا (این ماه) در حالى از ما بگذرد که ما را در آن از خطاها پاکیزه ساخته اى و در این (ماه) از بدى ها خالصمان نموده اى.
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و اگر در آن کجروى کرده ایم، پس ما را بازگردان و اگر در آن منحرف شده ایم، ما را استوار بدار. و اگر دشمن تو شیطان، بر ما چیره شده، پس ما را از او رهایى ده.
خداوندا این (ماه) را از عبادت هاى ما، پر گردان و اوقاتش را به طاعت ما براى خود، زینت ده و ما را در روزش به روزه دارى آن و در شبش بر نماز و زارى به درگاهت و خشوع براى تو و خوارى در پیشگاهت، یارى نما. تا روزش بر ما به غفلت و شبش به کوتاهى نمودن گواهى ندهد.
خداوندا و ما را تا زمانى که عمر مى دهى در بقیه ماه ها و روزها، این چنین قرار ده و ما را از بندگان صالحت قرار ده. آنان که بهشت را ارث مى برند، و در آن جاودانند و آنان که آنچه را بخشیدند، در حالى مى بخشند که دل هایشان از بازگشت به سوى پروردگارشان ترسان است و از آنان که در نیکى ها مى شتابند و ایشان براى آن پیشى مى گیرند.
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست، در هر وقت و هر آن و بر هر حال. به عدد درودى که بر دیگران درود فرستاده اى، و چندین برابر همه آن به چندین برابر که جز تو شمار آنها را نداند. به درستى که تو هر آنچه را که بخواهى، به جا مى آورى.
ترجمه شعرانی
خدایا درود بر محمد و آل او فرست و چون در هر شب از شبهاى این ماه بندگانى به عفو تو آزاد مى شوند و آمرزیده مى گردند ما را از آن بندگان گردان و بهترین اصحاب این ماه قرار ده.
خدایا درود بر محمد و آل او فرست و چون ماه به محاق رسد و ناپدید گردد گناهان ما را هم ناپدید گردان و چون روزهاى آن بسلخ آید ما را از معاصى بیرون آور چنانکه ماه بگذرد و تو ما را از گناهان پاک گردانیده و از خطاها خلاص کرده باشى.
خدایا درود بر محمد و آل او فرست و اگر ما در این ماه منحرف شدیم تو ما را مستقیم گردان و اگر بخطا افتادیم ما را بر راه صواب دار و اگر دشمن تو شیطان نزد ما فراز آید ما را رهائى ده.
خدایا این ماه را از عبادت ما سرشار کن و اوقات آن را بطاعت آراسته گردان و روزها ما را به روزه یارى کن و شب به نماز و زارى و لابه و نیاز و خوارى پیش تو اعانت فرما چنانکه هیچ روز گواه بر غفلت ما نباشد و هیچ شب شاهد تقصیر ما نگردد.
خدایا! ما را در سایر ماهها و روزها تا عمر داریم بدین کارها موفق دار و ما را از بندگان شایسته خود گردان که بهشت برین را میراث مى برند و جاویدان در آن باشند، و از آنها که هر چه بتوانند در راه خدا مى دهند و دلهاشان ترسان است که سوى خدا بازمیگردند و از آنها که در نیکیها مى شتابند و بدان پیشى مى گیرند
خدایا درود بر محمد و آل او فرست در هر هنگام و هر وقت و به هر حال و بهر اندازه که بر دیگران فرستادى و چندین برابر آن چندانکه غیر تو احصا نتواند کرد «انک فعال لما ترید».
ترجمه فولادوند
بار خدایا! درود بر محمد و خاندان وى، و از آنجا که در هر شبى از شبهاى همین ماه بندگانى اند که فیض عفوت آنها را آزاد مى گرداند و ایشان را کرم تو عفو مى کند، پس ما را از جمله ى همین بندگان قرار ده و ما را از بهترین اهل و یاران این ماه فرماى.
بار خدایا! درود بر محمد و خاندان وى، و با داخل شدن ماه در پرده ى محاق از گناهان ما نیز بکاه و با رسیدن سلخ پى آمدهاى گناهان ما را فرو ریز، به گونه اى که با رفتن آن ما را نیز از خطاها پیراسته و گناهان ما را فرو گذاشته باشى.
بار خدایا! درود بر محمد و خاندان وى، و اگر در این ماه به انحراف گراییم ما را متعادل فرماى و اگر گرایش بسوى کجى نماییم ما را مستقیم کن و اگر دشمن تو شیطان ما را احاطه کند ما را از چنگ وى برهان.
بار الها! این ماه را آکنده به نیایش ما فرماى و اوقات آن را با نیایش ما بیاراى و روز هنگام آن را با روزه داشتن آن و شب آن را با نماز و عجز و نیاز به سوى تو، و فروتنى براى تو و خوارى در برابرت، یارى ده تا مبادا آنکه روزش بر ما به غفلت و شبش به کوتاهى بر ما گواهى دهد.
بار الها! ما را در دیگر ماهها و روزها، تا وقتى که به ما عمر مى دهى، همین گونه بدار و از زمره ى بندگان صالح خود قرار ده که بهشت را جاودانه به میراث مى برند و در آن جاویدانند و از آنهایى قرار بده که آنچه را باید ادا کنند ادا مى کنند و باز هم دل آنها بیمناک است چرا که بسوى پروردگار خود باز مى گردند و از آنهایى کن که در مبادرت به کارهاى خیر شتاب مى ورزند و بر یکدیگر پیشى مى جویند.
بار خدایا! درود بر محمد و خاندانش، و در هر زمان و در هر حال به شماره ى رحمتى که بر هر کس فرستاده اى و چندین برابر آنها و باز هم با اضعافى که جز تو کس تواناى شمارش کردن آن را ندارد، زیرا که تو هر چه را اراده فرمایى به جاى خواهى آورد.
ترجمه فیض الاسلام
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و هرگاه در هر شب از شبهاى این ماه ما براى تو بندگانى باشد که عفو و بخشیدنت آنها را آزاد مى نماید، یا گذشتت ایشان را مى بخشد پس ما بندگان را از آن بندگان بگردان، و ما را براى ماه ما از بهترین شایستگان و یاران (برگزیدگان) قرار ده (حضرت صادق- علیه السلام- فرموده: در هر شب از ماه رمضان براى خدا آزاد شده و رها شدگانى از آتش است جز کسى که به مسکر (آنچه مستى آورد) افطار کند «بخورد و بیاشامد» و در شب آخر مانند آنچه که در همه ى آن ماه آزاد کرده آزاد مى نماید)
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و با کاسته شدن ماه آن گناهان ما را بکاه، و با به پایان رسیدن روزهایش بدیها و گرفتاریهاى ما را از ما بکن تا اینکه این ماه از ما بگذرد در حالى که ما را از خطاها (گناهان کوچک) پاکیزه گردانیده، و از بدیها (گناهان بزرگ) خالص و آراسته ساخته باشى
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و اگر در آن از حق برگردیم ما را (بر آن) بازگردان، و اگر در آن عدول نموده به راه کج رفتیم ما را به راه راست آور، و اگر دشمن تو شیطان ما را احاطه کرده فراگیرد از او رهائیمان ده
بار خدایا ماه رمضان را از عبادت و پرستش ما تو را مملو و پر گردان، و اوقات آن را به طاعت و فرمانبرى ما براى تو آراسته نما، و ما را در روزش به روزه داشتن و در شبش به نماز و زارى به سوى (درگاه) تو و فروتنى براى تو و خوارى در برابر تو، یارى فرما تا روزش بر ما به غفلت و بى خبرى و شبش به تقصیر و کوتاهى (در عمل) گواهى ندهد (گواهى دادن شب و روز به زبان حال است و گفتار و کردار انسان در آن در علم خداى تعالى به منزله گواهى دادن شب و روز به زبان حال است و گفتار و کردار انسان در آن در علم خداى تعالى به منزله گواهى دادن نزد او است)
بار خدایا و ما را در باقى ماهها و روزها تا زمانى که زنده دارى همچنین (به طورى که براى ماه رمضان درخواست شد) قرار ده، و ما را از بندگان شایسته ات بگردان که («الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون» «س ۲۳ ى ۱۱» یعنى) آنان بهشت را به میراث مى برند در حالى که در آن جاوید هستند (گفته اند: بهشت مسکن و جایگاه پدر ما حضرت آدم- على نبینا و آله و علیه السلام- بوده پس هرگاه به فرزندان او داده شود مانند آنست که از او به آنها ارث رسیده) و آنانکه آنچه (صدقات) را مى دهند در حالى مى دهند که دلهاشان از (اندیشه ى) بازگشت به سوى پروردگارشان ترسان است، و از آنانکه در نیکیها مى شتابند و ایشان براى آن نیکیها (بر دیگران) پیشى گیرنده اند (على ابن ابراهیم- رحمه الله- فرموده: ایشان امیرالمومنین و ائمه ى طاهرین- علیهم السلام- هستند که بعد از پیغمبر- صلى الله علیه و آله- کسى از ایشان در علم و عمل پیشى نگرفته است، و جمله ى و الذین یوتون ما اتوا و قلوبهم و جله انهم الى ربهم راجعون، و من الذین یسارعون فى الخیرات و هم لها سابقون که در بالا ترجمه و شرح شد از قرآن کریم «س ۲۳ ى ۶۱ و ۶۰» اقتباس شده، و فرمایش امام- علیه السلام- «و من الذین یسارعون فى الخیرات» اقتباس از قول خداى تعالى: «اولئک یسارعون فى الخیرات» است، و در شرح جمله ى دوازدهم از دعاى یکم گفتیم: اقتباس از قرآن مجید در حقیقت قرآن نیست بلکه کلامى است، مانند آن، چون اگر قرآن بود تغییر در آن جائز نبود)
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، در هر هنگام و هر زمان و بر هر حال به شماره ى درودى که فرستاده اى، بر هر که درود فرستاده اى، و چندان برابر همه ى آنها به چندان برابرى که جز تو آنها را نتواند شمرد، زیرا تو هر چه را بخواهى بجا آورنده اى (انجام کار تو را ناتوان نمى گرداند، و مانع و جلوگیرى تو را از آن بازنمى دارد).شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ إِذَا کانَ لَک فِی کلِّ لَیلَة مِنْ لَیالِی شَهْرِنَا هَذَا رِقَابٌ یعْتِقُهَا عَفْوُک أَوْ یهَبُهَا صَفْحُک فَاجْعَلْ رِقَابَنَا مِنْ تِلْک الرِّقَابِ وَ اجْعَلْنَا لِشَهْرِنَا مِنْ خَیرِ أَهْل وَ أَصْحَاب
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ امْحَقْ ذُنُوبَنَا مَعَ امِّحَاقِ هِلاَلِهِ وَ اسْلَخْ عَنَّا تَبِعَاتِنَا مَعَ انْسِلاَخِ أَیامِهِ حَتَّى ینْقَضِی عَنَّا وَ قَدْ صَفَّیتَنَا فِیهِ مِنَ الْخَطِیئَاتِ وَ أَخْلَصْتَنَا فِیهِ مِنَ السَّیئَاتِ»:
تفسیر جملات بالا در دعاى اول و هشتم و هفدهم و سى و یکم گذشت، به این خاطر به ترجمه این فرازهاى عرشى اکتفا مى کنم.
"بارالها بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و چنانچه در هر شب از شبهاى این ماه تو را بندگانى باشند که عفوت آنان را آزاد مى سازد یا کذشت ایشان را مى بخشد، پس ما را از آن بندگان قرار ده، و ما را براى ماه رمضانمان از بهترین اهل و یاران قرار ده.
الهى بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و همراه کاسته شدن ماه رمضان گناهان ما را بکاه، و با فرا رسیدن روزهاى پایانیش پى آمدهاى گناهانمان را از ما برگیر، تا در حالى از ما بگذرد که ما را از خطاها و لغزشها خالص گردانده و به رحمتت از گناهان پیراسته باشى".
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ إِنْ مِلْنَا فِیهِ فَعَدِّلْنَا وَ إِنْ زُغْنَا فِیهِ فَقَوِّمْنَا وَ إِنِ اشْتَمَلَ عَلَینَا عَدُوُّک الشَّیطَانُ فَاسْتَنْقِذْنَا مِنْهُ
اَللَّهُمَّ اشْحَنْهُ بِعِبَادَتِنَا إِیاک وَ زَینْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَک وَ أَعِنَّا فِی نَهَارِهِ عَلَى صِیامِهِ وَ فِی لَیلِهِ عَلَى الصَّلاَةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَیک وَ الْخُشُوعِ لَک وَ الذِّلَّةِ بَینَ یدَیک حَتَّى لاَ یشْهَدَ نَهَارُهُ عَلَینَا بِغَفْلَة وَ لاَ لَیلُهُ بِتَفْرِیط
اَللَّهُمَّ وَ اجْعَلْنَا فِی سَائِرِ الشُّهُورِ وَ الْأَیامِ کذَلِک مَا عَمَّرْتَنَا وَ اجْعَلْنَا مِنْ عِبَادِک الصَّالِحِینَ الَّذِینَ یرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
وَ الَّذِینَ یؤْتُونَ مَا آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ وَ مِنَ الَّذِینَ یسَارِعُونَ فِی الْخَیرَاتِ وَ هُمْ لَهَا سَابِقُونَ
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ فِی کلِّ وَقْت وَ کلِّ أَوَان وَ عَلَى کلِّ حَال عَدَدَ مَا صَلَّیتَ عَلَى مَنْ صَلَّیتَ عَلَیهِ وَ أَضْعَافَ ذَلِک کلِّهِ بِالْأَضْعَافِ الَّتِی لاَ یحْصِیهَا غَیرُک إِنَّک فَعَّالٌ لِمَا تُرِیدُ»:
"بارالها بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و چنانچه در این ماه منحرف شویم تعدیلمان فرما، و اگر از استقامت بگردیم استوارمان ساز، و اگر دشمن تو شیطان بر ما چیره شود ما را از او رهایى بخش.
بارالها این ماه را با عبادتمان لبریز ساز، و اوقاتش را به طاعتمان بیاراى، و ما را در روزش به روزه داشتن، و در شبش به نماز و تضرع به سوى تو و خشوع براى تو و خوارى در پیشگاهت یارى ده، تا روزش شاهد غفلتى و شبش شاهد کوتاهى از ما نباشد.
بارالها ما را در همه ماهها و روزها تا زمانى که ما را زنده بدارى اینچنین قرار ده و از بندگان صالح خود گردان که بهشت را جاودانه به میراث مى برند، و از کسانى که آنچه را مى دهند در حالى مى دهند که دلهایشان از فکر بازگشت به پروردگارشان ترسان است، و از کسانى که به نیکیها مى شتابند و بر دیگران پیشى مى گیرند.
بارالها بر محمّد و آل محمّد درود فرست در هر وقت و هر آن و در هر حالى به اندازه درودى که بر هر کس دیگر فرستادى و چند برابر آن درودها که کسى را جز تو یاراى بر شمردن اضعافش نباشد، زیرا که آنچه تو بخواهى انجام مى دهى".
شرح صحیفه (قهپایی)
«اللهم صل على محمد و آله. و اذا کان لک فى کل لیله من لیالى شهرنا هذا رقاب یعتقها عفوک، او یهبها صفحک، فاجعل رقابنا من تلک الرقاب. و اجعلنا لشهرنا من خیر اهل و اصحاب».
قوله علیه السلام: «یعتقها» یعتق على وزن یکرم و یضرب کلاهما مرویان فى هذا المقام.
و الصفح: التجاوز عن الذنب.
یعنى: اى خداوند من، رحمت کن بر محمد و آل او. و هر گاه باشد مر تو را در هر شبى از شبهاى این ماه گردنها که آزاد کند آنها را از عذاب دوزخ عفو و درگذشتن تو، و ببخشد آنها را فروگذاشتن تو، پس بگردان گردنهاى ما را از آن جمله. و بگردان ما را در این ماهى که در اوییم از بهترین اهل و اصحابى که در اویند از حیث طاعات و عبادات.
«اللهم صل على محمد و آله. و امحق ذنوبنا مع امحاق هلاله».
امحق، اى: ابطل و امح. یقال: محقه یمحقه، اى: ابطله و محاه. و بابه منع.
و الامحاق -بتشدید المیم- اصله اما انمحاق او امتحاق، على الانفعال او الافتعال، على مطاوع محقه یمحقه محقا فانمحق. فابدلت النون او التاء میما و ادغمت احدى المیمین فى الاخرى، کالامحاء انفعال او افتعال على مطاوع محاه یمحوه محوا فانمحى او امتحى.
و من هذا الباب الادفان. فانه اما افتعال او انفعال من الدفن. و ذلک ان یروغ العبد من مولاه الیوم و الیومین و لا یغیب عن المصر کانه یدفن نفسه فى ابیات المصر خوفا من عقوبه ذنب فعله. و عبد دفون، عادته ذلک. للفقهاء ابحاث فى ان الادفان هل هو عیب کالاباق او لا. قال المطرزى فى کتابه المغرب: و انکر شریح کان لا یرد العبد من الادفان و یرد من الاباق.
یعنى: اى خداوند من، رحمت کن بر محمد و آل او. و محو ساز گناهان ما را با کاستن این شهر.
«و اسلخ عنا تبعاتنا مع انسلاخ ایامه حتى ینقضى عنا و قد صفیتنا فیه من الخطیئات و اخلصتنا فیه من السیئات».
سلخت جلد الشاه اسلخ و اسلخ سلخا. و المسلوخ: الشاه التى سلخ عنها الجلد. و سلخت المراه درعها نزعته.
و قوله علیه السلام: «اخلصتنا فیه من السیئات»، اى: صفیتنا. و الخلوص: الصفاء.
یعنى: و برکن از ما گناهان و وبالهاى ما را با گذشتن و آخر شدن روزهاى این ماه، تا آنکه منقضى شود و درگذرد از ما این ماه در حالتى که صاف و پاکیزه ساخته باشى ما را از گناهان و خالص کرده باشى ما را در این ماه از بدیها.
«اللهم صل على محمد و آله. و ان ملنا فیه فعدلنا. و ان زغنا فیه فقومنا».
الزیغ: المیل. و التقویم: التعدیل. فالجمله الثانیه بمنزله التاکید. و التکریر بمحض اختلاف اللفظ.
یعنى: بار خدایا، رحمت کن بر محمد و آل او. و اگر میل کنیم در این ماه از حق، پس راست گردان ما را و مگذار که عدول کنیم از حق. و اگر بگردیم در او از حق، پس تقویم کن ما را.
«و ان اشتمل علینا عدوک الشیطان فاستنقذنا منه».
و اگر احاطه کند و فروگیرد ما را دشمن تو، که شیطان است، پس رهایى و خلاصى ده ما را از او.
«اللهم اشحنه بعبادتنا ایاک».
اشحنه، اى: املاه. و منه قوله تعالى:(فى الفلک المشحون»، اى: المملو.
یعنى: بار خدایا، پر گردان و مملو ساز این ماه را -که ماه رمضان است- به عبادت و پرستش کردن ما تو را.
«و زین اوقاته بطاعتنا لک».
و آراسته گردان اوقات این ماه را به طاعت و فرمانبردارى ما تو را.
«و اعنا فى نهاره على صیامه، و فى لیله على الصلاه و التضرع الیک و الخشوع لک و الذله بین یدیک، حتى لا یشهد نهاره علینا بغفله، و لا لیله بتفریط».
التفریط: التقصیر. یقال: فرط یفرط، اذا ضیع و قصر.
یعنى: بار خدایا، اعانت و مددکارى ده ما را در روز این ماه به روزه داشتن، و در شب این ماه بر نماز گزاردن و زارى نمودن به جناب تو و فروتنى نمودن مر تو را و خوار و بیمقدار بودن در برابر تو، تا آنکه گواهى ندهد روز او بر ما به اینکه به غفلت گذرانیدى این ماه را و نه شب او به تقصیر و کوتاهى نمودن در طاعت و فرمانبردارى تو.
«اللهم و اجعلنا فى سائر الشهور و الایام کذلک ما عمرتنا».
سائر الشهور، اى: باقیها.
یعنى: بار خدایا، بگردان ما را در باقى ماهها و روزها همچنین که در این ماه در گذرانیدیم- یعنى مزین گردان به طاعت تو- چندانکه زندگانى داده اى ما را.
«و اجعلنا من عبادک الصالحین، الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون».
الفردوس: البستان بلغه الروم. و قیل: هو البستان الجامع لانواع الشجر و الثمر. و المراد هنا اعلى الجنه.
«هم فیها خالدون»، اى: لا یموتون و لا یخرجون.
یعنى: و بگردان ما را از جمله ى بندگان شایسته کار، آن کسانى که از روى استحقاق میراث برند فردوس را- که بلندترین درجات بهشت است- و باشند در آن جاویدان.
«و الذین یوتون ما آتوا و قلوبهم و جله انهم الى ربهم راجعون».
قوله علیه السلام: «یوتون ما آتوا»، اى: یعطون ما اعطوا من الزکاه و الصدقات و اعمال البر.
و الوجل: الخوف. و الانثى و جله لا وجلى. قاله الهروى.
یعنى: و بگردان ما را از آنان که مى دهند آنچه مى دهند از صدقات و زکات و توسل مى نمایند به حضرت حق به انواع خیرات و مبرات و دلهاى ایشان ترسان است- که ناگاه خیر ایشان مردود گردد- و مى دانند ایشان که به سوى پروردگار خود بازگردندگانند.
«و من الذین یسارعون فى الخیرات و هم لها سابقون».
«یسارعون»، اى: یبادرون الى الاعمال الصالحه «و هم لها»، اى: الیها «سابقون»، کقوله تعالى: (لما نهوا)، اى: الى ما نهوا.
یعنى: و از آن کسانى که سبقت مى گیرند و مى شتابند در طاعتها- یا: در نیل خیرات دنیویه که بر اعمال صالحه متفرع است- و ایشان به سوى آن خیرات پیشى گیرندگانند- یا: سابقند بر همه ى مردمان به وفور طاعت، یا به حصول ثواب، یا به دخول بهشت، على اختلاف التفاسیر.
«اللهم صل على محمد و آله فى کل وقت و على کل حال، عدد ما صلیت على من صلیت علیه و اضعاف ذلک کله بالاضعاف التى لا یحصیها غیرک».
یعنى: بار خدایا، رحمت کن بر محمد و آل او در هر وقتى از اوقات و بر هر حالى از حالات، به شماره ى آنچه رحمت کرده اى بر هر کسى که رحمت کرده اى بر او و مانندها و چند برابر آن به مانندهایى که شماره نتواند کرد آن را غیر تو- یعنى رحمات غیر متناهیه.
«انک فعال لما ترید».
زیرا که تو کننده اى و به فعل آورنده اى آنچه را مى خواهى.
شرح صحیفه (مدرسی)
اللغه:
صفح: در گذشتن.
یعنى: اى خداى من رحمت فرست بر محمد (ص) و آل او و هر گاه که بود تو را در هر شبى از شبهاى این ماه بندگانى که آزاد مى فرماید او را عفو تو یا مى بخشد او را تجاوز تو پس بگردان رقاب ما را آن رقاب، و بگردان تو ما را از براى این ماه از بهتر اهل و اصحاب یعنى از افراد کامله از عباد و متهجدین و مواظبین به صیام او نهارا و قیام او لیلا بگردان ما را.
اللغه:
محق: به معنى ازاله و محو.
سلخ: از جلد بیرون آوردن.
تبعه: معصیت،
صفى: خلوص.
یعنى: اى خداى من رحمت بفرست بر محمد و آل او و محو کن گناهان ما را با محو شدن هلال او، و بیرون آر تو از ما گناهان ما را با بیرون رفتن ایام او تا آنکه بگذرد از ما و حال آنکه پاکیزه کرده باشى ما را خالص ساخته باشى ما را در آن از بدیها.
اللغه:
میل و زیغ: به معنى انحراف و کج بودن مثل اینکه عدل قوام به معنى استقامه است.
اشتمال: احاطه نمودن است.
استنقاذ: خلاص نمودن است.
یعنى: اى خداى من رحمت فرست بر محمد و آل محمد و اگر منحرف شدیم ما در این ماه پس راست نما تو ما را و اگر میل به باطل نمائیم در این ماه پس راست نما تو ما را در این ماه، و اگر غالب شد بر ما دشمن تو شیطان پس خلاص نما تو ما را از او.
تنبیه:
بدان که در بعضى از روایات وارد است که: شیاطین در این ماه مغلولند و این حدیث بر فرض حجیت منافات دارد با وجدان و با صریح قرآن که خلاق عالم مى فرماید: فانظرنى الى یوم یبعثون بلکه قاعده اقتضاء کند اسباب فریب و منع از طاعات در آن زیرا که هر قدر مقتضى را در جهت اقتضاء قوت است مانع هم میل در منع او زیاد است و در طاعات بالعیان مشاهده شود تصرفات او که زیاد است شاید حدیث شریف مراد چنان باشد که اسباب از بسکه زیاد است و انسان خواهد غالبا موفق به طاعات شد پس شیاطین سلطنتى ندارد که گویا آنها در سلاسل و اغلالند.
اللغه:
شحن: پرشدن و مشحون مملو.
یعنى: اى خدا مملو نما تو این ماه را به بندگى ما تو را، زینت فرماى تو اوقات و ازمان او را به طاعت نمودن ما، و کمک فرماى تو ما را در روزش بر روزه داشتن و در شب او به جاى آوردن نماز و زارى به سوى تو و خشوع بر تو و ذلت نزد تو، تا آنکه گواهى ندهد روز آن ماه بر ضرر ما به اینکه غفلت نمودیم و نه شب او گواهى دهد به تفریط نمودن ما.
ایقاظ:
بدانکه از شهادت روز و شب چنان استفاده شود بر تجسم و تمثل اعمال و اقوال و ازمان از نصوص کثیره استفاده امکان دارد و منافات به دین ندارد که اعتقاد او مضر باشد هر که فى الجمله سیر در اخبار کند یقین به این مطلب نماید.
اى خداى من بگردان تو ما را در تمام ماهها و روزها مثل اینکه در این ماه طلب نمودیم مادام که زنده نگهداشته ى تو ما را.
نکته:
از جمله بدیهیات است که مطلوب خداى عزوجل در تمام سال و ماه على السویه است بر ترک معاصى و اتیان اوامر او، و در امثال این ماه طلب اطاعت و بندگى زیاد است هم از جانب مولى و هم از جانب عبد شاید امثال این ماه اطاعت او به واسطه ى شرافت زمان ضعف طاعت سایر شهور و عقوبت او ضعف عقوبت سایر شهور است و لذا ترغیب و تحریص در او زیاد شده.
و بگردان ما را از بندگان خوبانت آنانکه ارث مى برند فردوس برین را آنها بهشت را جاویدانند.
آنانکه داده مى شوند چیزى را که داده اند در حالتى که دلهاى آنها ترسان است از آن خوفى که دارند که ناشى از یقین و جزم آنها است در معرفه پروردگار، و از کسانى که سرعت مى کنند در خوبیها، و آنها مر خیرات را پیشى گیرنده اند.
تذنیب:
قوله «یوءتون» دو احتمال دارد یا به معنى ایتایا اعطاء، و در مرتبه ى دوم نیست او را غرضى از اغراض مگر اینکه خوف از معبود خود دارند که شاید آنچه ما به جا آوردیم حسب المطلوب مولى نباشد.
اى خدا رحمت فرست بر محمد و آل او در هر وقت و زمان بر هر حال عدد آن چنانى که رحمت فرستادى بر آنکه رحمت فرستادى تو بر او و چندین مقابل این همه به چندین مقابلهائى که نتواند شماره نمود او را غیر از جناب تو به درستى که تو کننده ى مر هر چرا که اراده و مشیت دارى.
ترجمه و شرح صحیفه (امامی و آشتیانی)
به دنبال این قسمت به عبادت و اطاعت و الطاف خداوند در این ماه توجه نموده عرض مى کند: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست چنانچه در هر شب از شبهاى این ماه بردگانى وجود دارند که عفو تو آنها را آزاد مى کند، یا گذشت و بخششت از آنها صرفنظر مى نماید ما را نیز از آن بردگان قرار ده) (اللهم صل على محمد و آله، و اذا کان لک فى کل لیله من لیالى شهرنا هذا رقاب یعتقها عفوک، او یهبها صفحک، فاجعل رقابنا من تلک الرقاب).
(و ما را از بهترین اهل و یاران این ماه قرار ده) (و اجعلنا لشهرنا من خیر اهل و اصحاب).
در قسمت دیگر بخشش گناهان در این ماه را مورد توجه قرار داده مى گوید: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و هماهنگ با کاسته شدن هلال ماه از گناهان ما نیز بکاه) (اللهم صل على محمد و آله، و امحق ذنوبنا مع امحاق هلاله).
(و با پایان گرفتن روزهاى آن لباس وبال گناه را از تن ما برکن) (و اسلخ عنا تبعاتنا مع انسلاخ ایامه).
(آن چنان که با پایان گرفتن آن ما را از خطاها پاکیزه و از سیئات و گناهان خالص کرده باشى) (حتى ینقضى عنا و قد صفیتنا فیه من الخطیئات، و اخلصتنا فیه من السیئات).
در سومین قسمت از این فراز توجه به باقى بودن در راه و عدم انحراف از آن نموده از خداوند چنین مسالت مى نماید (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست اگر در این ماه از راه حق و عدالت منحرف شدیم ما را به عدالت برگردان) (اللهم صل على محمد و آله، و ان ملنا فیه فعدلنا).
(اگر در آن از راه راست منحرف گشتیم ما را بر طریق مستقیم استوار ساز) (و ان زغنا فیه فقومنا).
(و اگر شیطان دشمن تو بر ما مسلط و چیره شد از چنگش ما را خلاص کن) (و ان اشتمل علینا عدوک الشیطان فاستنقذنا منه).
و مى افزاید: (بار خداوندا این ماه را با عبادتمان براى خودت مملو ساز و اوقاتش را با اطاعتمان براى خودت زینت بخش) (اللهم اشحنه بعبادتنا ایاک، و زین اوقاته بطاعتنا لک).
(ما را در روزش به روزه دارى، در شبش بر نماز، تضرع به سویت خشوع و خضوع در برابرت و خوارى و ذلت در پیشگاهت کمک فرما) (و اعنا فى نهاره على صیامه، و فى لیله على الصلاه و التضرع الیک و الخشوع لک، و الذله بین یدیک).
(آنگونه که روزش بر غفلت ما و شبش به تفریط و تقصیر ما گواهى ندهد) (حتى لا یشهد نهاره علینا بغفله، و لا لیله بتفریط).
آنگاه ماههاى دیگر را نیز بر آن افزوده عرض مى کند: (بار خداوندا مادامى که عمر ما را برقرار داشته اى در سائر ماهها و ایام نیز ما را همین گونه قرار ده) (اللهم و اجعلنا فى سائر الشهور و الایام کذلک ما عمرتنا).
(ما را از بندگان صالحت قرار ده که وارث فردوسند و در آن همیشه جاودان) (و اجعلنا من عبادک الصالحین (الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون).
(از کسانى که نهایت کوشش را در انجام طاعات به خرج مى دهند اما با این حال دلهایشان ترسناک است از اینکه سرانجام به سوى پروردگارشان بازمى گردند) (و (الذین یوتون ما آتوا و قلوبهم و جله انهم الى ربهم راجعون).
(از کسانى که در خیرات سرعت مى کنند و از دیگران پیشى مى گیرند) (و من الذین (یسارعون فى الخیرات و هم لها سابقون).
ریاض السالکین (سید علیخان)
ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج۶، ص:۹۲-۷۴
«اذا» هنا واقعه موقع اذ فى کونها للماضى مثلها فى قوله تعالى: «و لا على الذین اذا ما اتوک لتحملهم، قلت لا اجد» لنزول الایه بعد الاتیان و کذلک الدعاء وقع بعد ان ثبت ان له تعالى فى کل لیله من لیالى هذا الشهر رقابا یعتقها عفوه و هى و ان کانت للمستقبل غالبا، لکن نص الجمهور على انها قد تکون للماضى کاذ کما ان اذ تکون للمستقبل کاذا.
قال ابن مالک فى التسهیل: و ربما وقعت اذا موقع اذ و اذ موقعها.
و قال بعضهم: اذا تنوب عما مضى من الزمان و ما یستقبل بمعنى انها لمجرد الوقت.
و کان: ناقصه. قال الفخر الرازى: «کان» اذا کانت ناقصه کانت عباره عن وجود شىء فى زمان ماض على سبیل الابهام فلا تدل على انقطاع طار.
قال الطیبى: یعنى لیس معناه انه کان على تلک الصفه ثم ما بقى على ما کان کما یقال: کان فى علم الله کذا.
و قال الزمخشرى: «کان» عباره عن وجود شىء فى الزمان الماضى على سبیل الابهام و لیس فیه دلیل على عدم سابق و لا انقطاع لا حق و منه قوله تعالى: «و کان الله غفورا رحیما».
قال التفتازانى: معنى الابهام انها لا دلاله فیها على ما ذکر من عدم سابق و انقطاع لا حق و لا على الدوام فلذلک تستعمل فیما هو حادث مثل: کان زید راکبا، و فیما هو دائم مثل: کان الله غفورا رحیما.
و قال الشریف المرتضى «قدس سره»: اذا قلت: کنت العالم و ما کنت الا علیما و خبیرا و ما کنت الا الشجاع و الجواد، فالمراد بذلک کله الاخبار عن الاحوال کلها ماضیها و حاضرها و مستقبلها و لا یفهم من کلامهم سوى ذلک.
و قال الراغب: «کان» عباره عما مضى من الزمان، و فى کثیر من وصف الله تعالى تنبى عن الازلیه، و ما استعمل منه فى جنس الشىء متعلقا بوصف له هو موجود فیه فتنبیه على ان ذلک الوصف لازم له، قلیل الانفکاک عنه نحو قوله تعالى: «و کان الانسان کفورا» «و کان الانسان اکثر شىء جدلا»، و اذا استعمل فى الزمان الماضى فقد یکون المستعمل فیه باقیا على حالته نحو: «و کان الشیطان لربه کفورا»، و قد یکون قد تغیر نحو: کان فلان کذا ثم صار کذا، و لا فرق بین ان یکون الزمان المستعمل فیه کان قد تقدم تقدما کثیرا نحو: کان فى اول ما اوجد الله العالم و بین ان یکون قد تقدم بان واحد فلا فرق بین ان تقول: کان آدم کذا و بین ان تقول کان زید هاهنا، و یکون بینک و بین ذلک الزمان ادنى وقت و لهذا صح ان قال: «کیف نکلم من کان فى المهد صبیا» فاشار بکان الى عیسى و حالته التى شاهدوه علیها انتهى.
اذا عرفت ذلک فکان فى عباره الدعاء و ان دلت على المضى لا دلاله على الانقطاع بل الغرض منها هنا الاستمرار و لذلک وصف اسمها و هو رقاب بجمله قوله: «یعتقها عفوک» فجمع بین صیغتى الماضى و هو کان و المستقبل و هو یعتقها للنص على الاستمرار کقوله تعالى: «و الله مخرج ما کنتم تکتمون» و لم تلحق کان علامه التانیث فى اسمها غیر حقیقى او للفصل بینهما.
و الجار و المجرور من قوله: «لک» خبر کان متعلق بمحذوف اى: حاصله لک، و الظرف من قوله: «فى کل لیله» متعلق بهذا المحذوف المقدر و هو الخبر، و لک متعلق بکان عند من یرى تعلق الظرف بالفعل الناقص.
و اعتقه اعتاقا فهو معتق اذا حرره و خلصه من الرق، ثم استعمل فى التخلیص من العذاب بجامع الفکاک من الاهانه و المشقه.
و الرقاب: جمع رقبه و هى العنق فجعلت کنایه عن جمیع الذات، و قد تقدم وجه ذلک و «او» فى قوله علیه السلام «او یهبها صفحک» للتنویع.
و قال الراغب: الصفح: ترک التثریب و التقریر بالذنب و هو ابلغ من العفو، و قد یعفو الانسان و لا یصفح، و صفحت عنه اولیته منى صفحه جمیله معرضا عن ذنبه، او لفت صفحتى متجافیا عنه او تجاوزت الصفحه التى اثبت فیها ذنبه من الکتاب الى غیرها من قولک: تصفحت الکتاب انتهى.
و الهبه: ان تجعل ملکک لغیرک، کان الرقاب لما استحقت عقابه سبحانه خرجت عن کونها ملکا لاصحابها و دخلت فى ملک عقابه و انتقامه تعالى فوهبها صفحه لاربابها و اسناد الاعتاق و الهبه الى العفو و الصفح مجاز عقلى لانهما فعل الله تعالى و انما العفو و الصفح سببان لهما کقوله تعالى: «و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا» و القرینه استحاله قیام المسند بالمذکور عقلا و قد ورد بمضمون هذه الفقره من الدعاء جمله احادیث:
روى ثقه الاسلام فى الکافى بسنده عن ابى جعفر علیه السلام قال: کان رسول الله صلى الله علیه و آله یقبل بوجهه الى الناس فیقول: یا معشر الناس اذا طلع هلال شهر رمضان غلت مرده الشیاطین و فتحت ابواب السماء و ابواب الجنان و ابواب الرحمه و غلقت ابواب النار و استجیب الدعاء و کان فیه عند کل فطر عتقاء یعتقهم الله من النار و ینادى مناد کل لیله هل من سائل هل من مستغفر؟ الحدیث.
و بسنده عن ابى عبدالله علیه السلام: ان لله عز و جل فى کل لیله من شهر رمضان عتقاء و طلقاء من النار الا من افطر على مسکر فاذا کان فى آخر لیله منه اعتق فیها مثل ما اعتق فى جمیعه.
و روى شیخ الطائفه فى التهذیب بسنده عن عمر بن یزید عن ابى عبدالله علیه السلام قال: ان لله فى کل یوم من شهر رمضان عتقاء من النار الا من افطر على مسکر، او مشاحن، او صاحب شاهین، قال: قلت: و اى شىء صاحب شاهین؟ قال: الشطرنج.
و روى الشیخ ابو محمد هارون بن موسى التلعکبرى باسناده عن ابى عبدالله علیه السلام: فى خبر طویل ان على بن الحسین علیهماالسلام کان یقول: ان لله تعالى فى کل لیله من شهر رمضان عند الافطار سبعین الف الف عتیق من النار کل قد استوجب النار فاذا کان آخر لیله من شهر رمضان اعتق فیها مثل ما اعتق فى جمیعه.
قوله علیه السلام: «فاجعل رقابنا من تلک الرقاب»: «الفاء»: رابطه لجواب اذا، و الجعل: کما یکون بمعنى التصییر نحو جعلت الفضه خاتما یکون بمعنى الحکم بشىء على شىء و هو تصییر عقلى و هو المراد هنا اى احکم لرقابنا بان تکون من تلک الرقاب المعتقه او الموهوبه و منه «انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین».
و «من»: تبعیضیه اى بعض تلک الرقاب و هو ثانى مفعول الجعل و الاول الضمیر و لشهرنا متعلق بمحذوف وقع حالا من خیر اهل و اصحاب اذ لو تاخر عنه لکان صفه له کقوله: و تقدیمه لرعایه السجع.
لمیه موحشا طلل
«و الاهل و الاصحاب»: عباره عن المختصین به اختصاص الاهل بنسیبهم الملازمین لصیامه و قیامه ملازمه الاصحاب لمصحوبهم.
قال ابن فارس: کل شىء لازم شیئا فقد صحبه و الله اعلم.
المحق: ذهاب الشىء کله حتى لا یبقى منه شىء، و الفعل من باب -منع- و منه انمحاق الهلال لثلاث لیال من آخر الشهر لذهاب نوره کله، و قد ذکرنا فى الروضه الثالثه و الاربعین عله انمحاقه، و المراد بالهلال القمر تسمیه له على ما کان علیه کتسمیه البالغ یتیما، او المراد به للیلتین من آخر الشهر ست و عشرین و سبع و عشرین على ما تقدم من القول بانه یسمى فى هاتین اللیلتین هلالا ایضا، و یحتمل ان یکون المراد به الشهر اى العدد المعروف من الایام، فقد نقل الفیومى فى المصباح انه قیل: ان الهلال هو الشهر بعینه.
فیکون المراد بامحاقه انقضاوه و فناوه، و اصل الامحاق انمحاق بالنون مصدر مطاوع محقه فانمحق، کالانکسار مصدر مطاوع کسره فانکسر فادغمت النون فى المیم و ان لم یتقاربا لان الغنه التى فیهما جعلتهما کالمتقاربین.
و فى نسخه: «مع محاق هلاله» بکسر المیم و ضمها.
و حکى صاحب القاموس التثلیث فیها فقال: و المحاق مثلثه آخر الشهر او ثلاث لیال من آخره او ان یستتر القمر فلا یرى غدوه و لا عشیه سمى لانه طلع مع الشمس فمحقته انتهى.
و السلخ: اخراج الشىء مما لابسه و نزعه عنه من سلخ الشاه و هو نزع جلدها عنها، و الفعل من باب -منع- و قیل: اى و انزع عنا تبعاتنا و هى استعاره مکنیه، شبه التبعات فى احتوائها علیه بالجلد فى احتوائها على الحیوان فاثبت لها السلخ تخییلا، و لک جعلها تبعیه و لعله اظهر.
و «انسلاخ الایام»: انقضاوها و مضیها. قال تعالى: «فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکین» اى اذا انقضت و مضت و هو ایضا استعاره من الانسلاخ الواقع بین الحیوان و جلده بجامع الانفصال عن الملابس کما ذکره ابوالهیثم من انه یقال: اهللنا بشهر کذا اى دخلنا فیه و لبسناه فنحن نزداد کل لیله لباسا منه الى مضى نصفه ثم نسلخه عن انفسنا جرا فجرا حتى نسلخه عن انفسنا کله فینسلخ و انشد:
اذا ما سلخت الشهر اهللت مثله * کفى قائلا سلخى الشهور و اهلالى
و تحقیقه: ان الزمان محیط بما فیه من الزمانیات مشتمل علیه اشتمال الجلد على الحیوان و کذا کل جزء من اجزائه الممتد من الایام و الشهور و السنین فاذا مضى فکانه انسلخ عما فیه.
و الحاصل: انه تشبیه لخروج المتزمن عن زمانه بانفصال المتمکن عن مکانه فکلاهما ظرف.
و صفا الشىء صفوا: من باب -قعد- و صفاء اذا خلص من الکدر فهو صاف، وصفیته من القذى تصفیه: ازلته عنه، و خلص الماء من الکدر خلوصا من باب- قعد- صفا و اخلصته اخلاصا کخلصته تخلیصا صفیته، و منه اخلص له الموده و اخلص لله دینه و فرقوا بین الخطیئه و السیئه بان الخطیئه الصغیره و السیئه الکبیره لان الخطا بالصغیره انسب و السوء بالکبیره الصق.
و قیل: الخطیئه ما لا عمد فیه، و السیئه: ما کان عن عمد.
و قیل: الخطیئه: ما کان بین الانسان و بین الله، و السیئه: ما کان بینه و بین العباد.
و قال الراغب: الخطیئه و السیئه متقاربتان الا ان الخطیئه اکثر ما تستعمل فیما لا یکون مقصودا الیه فى نفسه بل یکون القصد سببا لتولد ذلک الفعل منه کمن یرمى صیدا فاصاب انسانا او شرب مسکرا فجنى جنایه، فان کان ذلک الشىء الذى تولدت الخطیئه منه محظورا فعله کشرب المسکر کان ما یتولد من الخطا عنه غیر متجاف عنه.
و المیل: العدول عن الوسط الى احد الجانبین و یستعمل فى الجور، و مال الحائط میلا: زال عن استوائه.
و عدلته تعدیلا: سویته فاستوى، و الکلام استعاره تبعیه.
و فى حدیث عمر: الحمد لله الذى جعلنى فى قوم اذا ملت عدلونى کما یعدل السهم فى الثقاف.
و الزیغ: المیل عن الاستقامه، و منه: «فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم»، اى: لما فارقوا الاستقامه عاملهم الله بذلک.
و قومته تقویما فتقوم: عدلته فتعدل.
و اشتمل على الشىء: احاط به، و اصله من الاشتمال بالثوب، و هو ان یدیر الثوب على جسده کله لا یخرج منه یده. قال:
اوردها سعد و سعد مشتمل * ما هکذا تورد یا سعد الابل
و انقذته من الشر و استنقذته منه: اذا خلصته منه، قال تعالى: «و کنتم على شفا حفره من النار فانقذکم منها».
شحن السفینه شحنا من باب -نفع-: ملاها و اتم جهازها کلها و منه: «فى الفلک المشحون».
و زین اوقاته بطاعتنا: اى اجعلها زینه لها کما قال تعالى: «و لقد زینا السماء الدنیا بمصابیح» الا ان المصابیح للسماء زینه محسوسه لادراکها بالبصر، و الطاعه للاوقات زینه معقوله لادراکها بالعقل، و اسناد الشحن و التزیین الى الله سبحانه من باب الاسناد الى السبب اذ کان هو المقدر على ذلک و الموفق له.
و اعانه الله تعالى للعبد: عباره عن افاضه قوه على استعداده تقوى بها نفسه و عقله و جسده على المستحسن من الاعمال کالصلاه و الزکاه و الصیام.
و التضرع: المبالغه فى الابتهال و السوال.
و الخشوع: الخضوع و التواضع، و قیل: الخشوع باعتبار افعال الجوارح، و الخضوع و التواضع یعتبران بالاخلاق و الافعال الظاهره و الباطنه، و لذلک قیل: اذا تواضع القلب خشعت الجوارح.
و الذله بالکسر: الهوان و الاستکانه و هى من اشرف القربات الى الله تعالى لانها انما تکون عن قهر النفس الاماره بالسوء، و شرف المخلوق فى اظهار العبودیه و المذله و الضراعه له سبحانه کما قال: «لن یستنکف المسیح ان یکون عبدا لله و لا الملائکه المقربون» تنبیها على ان ذلک رفعه و عزه لا ضعه و ذله.
و قوله: «بین یدیک»: مستعار مما بین الجهتین المسامتین لیدى الانسان و هو هنا من باب التمثیل، و قد تقدم الکلام علیه غیر مره.
قوله علیه السلام: «حتى لا یشهد نهاره علینا بغفله» الى آخره. تعلیل لمضمون الفقر الاربع السابقه، و هذه الشهاده انما تکون بلسان الحال فان النهار و اللیل لما کانا ظرفین لما یقع فیهما کان حضورهما و ما یکون فیهما فى علم الله تعالى بمنزله الشهاده عنده، و قد تقدم نظیر ذلک فى شرح دعاء الصباح.
و الغفله: سهو یعترى الانسان من قله التحفظ و التیقظ، و قیل: هى متابعه النفس على ما تشتهیه.
و قال سهل: الغفله: ابطال الوقت بالبطاله، و هذا المعنى هنا انسب بسیاق الدعاء من غیره.
و التفریط: التقصیر، یقال: فرط فى الامر تفریطا اذا قصر فیه وضیعه.
و سائر الشهور: اى باقیها: اى فیما بقى من الشهور و الایام سوى شهر رمضان.
و کذلک: فى محل نصب على المفعولیه لانه ثانى مفعولى «و اجعلنا» و ذلک: اشاره الى الاتصاف بالاوصاف المذکوره التى سال ان یکون علیها فى شهر رمضان.
و ما: مصدریه زمانیه: اى مده تعمیرنا مثلها فى قوله تعالى: «مادمت حیا»، اصله مده دوامى حیا فحذف الظرف و خلفته ما وصلتها کما جاء فى المصدر الصریح نحو: جئتک صلاه العصر و اتیتک قدوم الحاج، اى وقت صلاه العصر و زمن قدوم الحاج، و الله اعلم.
فیه اقتباسان:
الاول: من قوله تعالى فى اوائل سوره المومنون: «اولئک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون» فالمراد بعباده الصالحین: هم المشار الیهم بقوله تعالى: «اولئک هم الوارثون» و هم المومنون باعتبار اتصافهم بالصفات السبع المذکوره فى قوله تعالى: «قد افلح المومنون الذین هم فى صلاتهم خاشعون و الذین هم عن اللغو معرضون و الذین هم للزکاه فاعلون و الذین هم لفروجهم حافظون الا على ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین فمن ابتغى وراء ذلک فاولئک هم العادون و الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون و الذین هم على صلاتهم یحافظون» و عبر عنهم بالصالحین للاشاره الى ان الصلاح ینتظم جمیع هذه الصفات، و لذلک فسروا الصالح: بانه القائم بما یلزمه من حقوق الله سبحانه و حقوق الناس و قوله تعالى: «یرثون الفردوس»: اى ینالونها و یملکونها کما ینال الوارث الارث بجامع الحصول من غیر کد و لا تعب فکانت شبها بالمیراث.
قال الراغب: یقال: لکل من حصل له شىء من غیر تعب قد ورث کذا، و یقال: لمن خول شیئا مهنئا اورث کذا قال تعالى: «تلک الجنه التى نورث من عبادنا من کان تقیا».
و قیل: الوجه فى ذلک ان المیراث کما یطلق على ما ملکه المیت یطلق على ما یقدر ملکه فیه، و لذلک قالوا للدیه انها میراث المقتول، و کل من فى الجنه فله مسکن مفروض فى النار على تقدیر کفره، و کل من فى النار فله مسکن مفروض فى الجنه على تقدیر ایمانه فاذا تبادل المسکنان کان جمیع اهل الجنه وارثین، و لکن کل الفردوس لا یکون میراثا بل بعضه میراث و بعضه بالاستحقاق الا انه یصدق بالجمله انهم ورثوا الفردوس.
و قد روى هذا المعنى عن النبى صلى الله علیه و آله انه قال: لیس من مومن و لا کافر الا و له فى الجنه و النار منزل فاذا دخل اهل الجنه الجنه و اهل النار النار رفعت الجنه لاهل النار فنظروا الى منازلهم فیها، فقیل: لهم هذه منازلکم لو عملتم بطاعه الله ثم یقال: یا اهل الجنه رثوهم بما کنتم تعملون فتقسم بین اهل الجنه منازلهم.
و روى على بن ابراهیم قال: حدثنى ابى، عن عثمان بن عیسى، عن ابى بصیر، عن ابى عبدالله علیه السلام، قال: ما خلق الله خلقا الا جعل له فى الجنه منزلا و فى النار منزلا فاذا دخل اهل الجنه الجنه و اهل النار النار نادى مناد یا اهل الجنه اشرفوا فیشرفون على اهل النار و ترفع لهم منازلهم فیها ثم یقال لهم: هذه منازلکم التى لو عصیتم الله لدخلتموها یعنى فى النار، قال: فلو ان احدا مات فرحا لمات اهل الجنه فى ذلک الیوم فرحا لما صرف عنهم من العذاب، ثم ینادى مناد یا اهل النار ارفعوا رووسکم فیرفعون رووسهم فینظرون الى منازلهم فى الجنه و ما فیها من النعیم فیقال: هذه منازلکم التى لو اطعتم ربکم لدخلتموها قال: فلو ان احدا مات حزنا لمات اهل النار فیورث هولاء منازل هولاء و یورث هولاء منازل هولاء و ذلک قول الله عز و جل: «اولئک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون».
و قیل: ان الجنه کانت مسکن ابینا آدم علیه السلام فاذا انتقلت الى اولاده کانت شبیها بالمیراث.
و الفردوس: الجنه و لهذا انث الضمیر فى قوله: «هم فیها خالدون» قیل: هو اسم لجمیع الجنه، و قیل: لطبقتها العلیا، و اصل الفردوس: البستان و جمعه فرادیس. قال کعب: هو البستان الذى فیه الاعناب.
و قال اللیث: الفردوس جنه ذات کروم، یقال: کرم مفردس: اى معرش.
و قال الضحاک: هى الجنه الملتفه بالاشجار و هو اختیار المبرد و قال: الفردوس فیما سمعت من کلام العرب: الشجر الملتف، و الاغلب علیه العنب. و جمعه الفرادیس، قال: و بهذا سمى باب الفرادیس بالشام و انشد لجریر:
فقلت للرکب اذ جد المسیر بنا * یا بعد ببرین من باب الفرادیس
و قال مجاهد: هو البستان بالرومیه. و اختاره الزجاج فقال هو بالرومیه منقول الى لفظ العربیه، قال: و حقیقته انه البستان الذى یجمع کل ما یکون فى البساتین.
و قال الفیروز آبادى فى القاموس: الفردوس: البستان یجمع کل ما یکون فى البساتین و قد تونث عربیه او رومیه نقلت او سریانیه.
و قیل: هو بلسان الحبشه: البستان الواسع الجامع لاصناف الثمر.
و قال الحافظ السیوطى فى الاتقان: اخرج ابن ابى حاتم عن مجاهد قال: الفردوس: بستان بالرومیه و اخرج عن السدى قال: الکرم بالنبطیه و اصله فرداسا.
و روى عن النبى صلى الله علیه و آله انه قال: بنى الله الفردوس بیده و حظرها على کل مشرک و کل مدمن خمر سکیر.
و عنه صلى الله علیه و آله: خلق الله تبارک و تعالى ثلاثه اشیاء بیده: خلق آدم بیده، و کتب التوراه بیده، و غرس الفردوس بیده، ثم قال: و عزتى و جلالى لا یدخلها مدمن خمر و لا الدیوث، قالوا: قد عرفنا مدمن الخمر فما الدیوث؟ قال: الذى یقر السوء فى اهله.
و عن ابن عطیه مرفوعا قال: خلق الله جنه الفردوس بیده فهو یفتحها کل یوم خمیس فیقول ازدادى طیبا لاولیائى، ازدادى حسنا لاولیائى.
و معنى خلقها بیده انه تولى خلقها و ایجادها من غیر واسطه.
و روى: ان الله عز و جل بنى جنه الفردوس لبنه من ذهب و لبنه من فضه و جعل خلالها المسک الاذفر.
و عنه صلى الله علیه و آله انه قال: الفردوس مقصوره الرحمن منها الانهار و الاشجار.
اى من الفردوس تفجر الانهار المذکوره فى قوله تعالى: «فیها انهار من ماء».
و عن ابى امامه: سلوا الله الفردوس فانها اعلى الجنان و ان اهل الفردوس یسمعون اطیط العرش، و معنى قوله تعالى: «هم فیها خالدون» اى دائم بقاوهم فیها لا یموتون فیها و لا یخرجون عنها ابدا.
و قال الراغب: و الخلود فى الجنه: بقاء الاشیاء على الحاله التى هى علیها من غیر اعتراض الکون و الفساد علیها.
و الاقتباس الثانى من قوله تعالى فى اثناء سوره المومنون ایضا: «ان الذین هم من خشیه ربهم مشفقون و الذین هم بایات ربهم یومنون و الذین هم بربهم لا یشرکون و الذین یوتون ما اتوا و قلوبهم و جله انهم الى ربهم راجعون اولئک یسارعون فى الخیرات و هم لها سابقون» و فى هذا الاقتباس دلیل على جواز تغییر لفظ المقتبس بزیاده او نقصان و نحو ذلک، ان المقتبس لیس بقرآن حقیقه بل کلام یماثله کما ذکرته فى شرح بدیعتى المسمى بانوار الربیع و بسطت الکلام علیه فیه و قد مر التنبیه على ذلک فى الروضه الاولى.
فقوله علیه السلام: «و من الذین یسارعون فى الخیرات» مقتبس من قوله تعالى: «اولئک یسارعون فى الخیرات» فغیره الى ما ترى، فلو کان المقتبس قرآنا لما ساغ ذلک بوجه.
فان قلت: قوله علیه السلام: «و من الذین یسارعون فى الخیرات» یشعر بان الموصول بعد من طائفه اخرى متصفه بما ذکر فى حیز صلتها غیر الذین یوتون ما اتوا و قلوبهم و جله، و الایه صریحه فى خلاف ذلک فان الاشاره بقوله: یسارعون فى الخیرات نص فى ان المنعوتین بما فصل من النعوت الجلیله اولئک یسارعون فى الخیرات لا غیرهم.
قلت: لاشک ان المراد بالذین یسارعون فى الخیرات هم المتصفون بتلک الصفات کما هو نص الایه غیر انه علیه السلام اعاد من التبعیضیه تاکیدا فى الایذان باستقلال هذه الصفه اعنى المسارعه فى الخیرات بفضیله باهره على حیالها و تنزیلا لاستقلالها منزله استقلال الموصوف بها کما ان اعاده الموصول فى الایه.
و الدعاء مع کفایه ذکر الصلات بطریق العطف على صله الموصول الاول للایذان بان کل واحد مما ذکر فى حیز صله الموصولات المذکوره وصف جلیل على حیاله له شان خطیر حقیق بان یفرد له موصوف مستقل و لا یجعل شىء من ذلک تتمه لغیره و توسیط العاطف بین الموصولات لتنزیل الاختلاف العنوانى منزله الاختلاف الذاتى کما فى قوله: الى الملک القرم و ابن الهمام و لیث الکتیبه فى المزدحم، ثم الذى علیه اکثر المفسرین: ان معنى قوله تعالى: «و الذین یوتون ما اتوا و قلوبهم و جله انهم الى ربهم راجعون» اى یعطون ما اعطوه من الصدقات و الحال ان قلوبهم خائفه ان لا تقبل منهم و ان لا تقع منهم على الوجه اللائق فیواخذوا به لان مرجعهم الیه و هو یعلم ما یخفى علیهم، او ان قلوبهم خائفه من ان مرجعهم الیه على ان مناط الوجل ان لا یقبل منهم ذلک فیواخذهم به حینئذ لا مجرد رجوعهم الیه تعالى.
و قال النظام النیسابورى: و الظاهر ان هذا الایتاء مختص بالزکاه و التصدق، و یحتمل ان یراد اعطاء کل فعل او خصله اى اتیانها، و یویده ما روى ان رسول الله صلى الله علیه و آله قرا: یاتون ما اتوا: اى یفعلون ما فعلوا.
و عن عائشه انها قالت: قلت یا رسول الله هو الذى یزنى و یسرق و یشرب الخمر و هو على ذلک یخاف الله؟ قال: لا یا ابنه الصدیق ولکن هو الذى یصلى و یصوم و یتصدق و هو على ذلک یخاف الله ان لا یقبل منه انتهى.
و عن امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه انه تلا: «و الذین یوتون ما آتوا و قلوبهم و جله انهم الى ربهم راجعون» ثم قال: ما الذى اتوا، اتوا و الله الطاعه مع المحبه و الولایه و هم فى ذلک خائفون، لیس و الله خوفهم خوف شک فیما هم فیه من اصابه الدین و لکنهم خافوا ان یکونوا مقصرین فى محبتنا و طاعتنا.
قوله علیه السلام: «یسارعون فى الخیرات و هم لها سابقون».
قال امین الاسلام الطبرسى «قدس سره» معناه یبادرون الى الطاعات و یسابقون الیها غیرهم رغبه منهم فیها و علما منهم بما ینالون بها من حسن الثواب، و قوله: «و هم لها سابقون» اى و هم لاجل تلک الخیرات سابقون الى الجنه. و قیل: معناه و هم الیها سابقون، قال الکلبى سبقوا الامم الى الخیرات. و قال ابن عباس:
یسابقون فیها امثالهم من اهل البر و التقوى.
و قال الزمخشرى: قوله تعالى: «یسارعون فى الخیرات» یحتمل معنیین:
احدهما: ان یراد یرغبون فى الطاعات اشد الرغبه فیبادرونها.
و الثانى: انهم یتعجلون فى الدنیا المنافع و وجوه الاکرام کما قال: «فاتاهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الاخره»، «و آتیناه اجره فى الدنیا و انه فى الاخره لمن الصالحین» لانهم اذا سورع لهم بها فقد سارعوا فى نیلها و تعجلوها، و هذا الوجه احسن طباقا للایه المتقدمه لان فیه اثبات ما نفى عن الکفار للمومنین، انتهى.
قال العمادى: و ایثار کلمه «فى» على کلمه «الى» على هذا المعنى للایذان بانهم متقلبون فى فنون الخیرات لا انهم خارجون عنها متوجهون الیها بطریق المسارعه کما فى قوله تعالى: «و سارعوا الى مغفره من ربکم و جنه» الایه انتهى.
قلت: و هى على المعنى الاول مرادفه لالى نحو: «فردوا ایدیهم فى افواههم».
و قال الزمخشرى فى قوله تعالى: «و هم لها سابقون» انه متروک المفعول او منویه اى سابقون الناس لاجلها او فاعلون السبق لاجلها، او المراد ایاها سابقون.
کقولک: هو لزید ضارب بمعنى هو زیدا ضارب، فاللام لتقویه العمل کما فى قوله: فهم لها عاملون، و المعنى: انهم ینالون الخیرات قبل الاخره حیث عجلت لهم فى الدنیا و جوز ان یکون لها سابقون خبرین احدهما بعد الاخر کقولک هو لهذا الامر اى صالح له.
تنبیه:
فى عطفه علیه السلام قوله: «و الذین یوتون ما اتوا» على قوله: «الذین یرثون الفردوس» و جعل الموصولین صفتین لموصوف واحد مع ان کلا منهما فى القرآن بحسب الظاهر عباره عن طائفه اخرى فالموصول الاول اعنى «الذین یرثون الفردوس» عباره عن المومنین المذکورین فى مفتتح السوره و الموصول الثانى اعنى «الذین یوتون ما اتوا و قلوبهم و جله» عباره عن «الذین هم من خشیه ربهم مشفقون» المذکورین فى اثناء السوره اشاره الى «ان الذین هم من خشیه ربهم مشفقون» هم المومنون المذکورون فى اول السوره. و لله در العلامه الزمخشرى حیث الهم هذا الغرض الذى اشار الیه علیه السلام فاشار هو الیه ایضا بقوله فیما نقلناه عنه آنفا فى معنى قوله تعالى: «یسارعون فى الخیرات» انه یحتمل معنیین ثم ذکر فى آخر بیان المعنى الثانى ان هذا الوجه احسن طباقا للایه المتقدمه لان فیه اثبات ما نفى عن الکفار للمومنین.
فقوله: «للمومنین» اشاره الى ما ذکرناه کما نبه على ذلک صاحب الکشف حیث قال: جعل المصنف الایه فى السابقین تخلصا الى ذکرهم ثانیا بعد ما ذکروا اولا فى قوله تعالى: «قد افلح المومنون» انتهى.
الوقت: مقدار من الزمان مفروض لامر ما.
و الاوان: الحین، و هو الزمان قل او کثر سواء کان مفروضا لامر ام لا فکل وقت حین دون العکس، فعطف قوله: «و کل اوان» على «کل وقت» من باب عطف العام على الخاص.
و عدد: منصوب على انه مفعول مطلق یبین لعدد عامله اى صل علیه صلاه مثل عدد ما صلیت فحذف الموصوف ثم المضاف و اقیم المضاف الیه مقامه.
و ضعف الشىء: مثله، و ضعفاه مثلاه، و اضعافه امثاله.
و قال الازهرى: الضعف فى کلام العرب المثل، هذا هو الاصل ثم استعمل فى المثل و الزیاده و لیس للزیاده حد یقال: هذا ضعف: اى مثله، و ضعفاه: اى مثلاه، و جاز فى کلام العرب ان یقال: هذا ضعفه اى مثله و ثلاثه امثال، لان الضعف زیاده غیر محصوره و قد تقدم الکلام على ذلک بابسط من هذا.
و الباء من قوله: «بالاضعاف التى لا یحصیها غیرک» للملابسه اى ملتبسه بها.
و احصیت الشىء احصاءا: احطت به حصرا و عدا.
و قال الراغب: الاحصاء: التحصیل بالعدد و ذلک من لفظ الحصى لانهم کانوا یعتمدونه فى العدد کاعتمادنا فیه على الاصابع.
و جمله: «انک فعال لما ترید» تعلیل للدعاء و مزید استدعاء للاجابه، اى لا یمتنع علیک شىء تریده و لا یعجزک امر تشاوه بل کل ما تریده فانک تفعله البته لا یصرفک عنه صارف و لا یمنعک منه مانع.
و قال الزمخشرى: انما قیل: فعال، لان ما یرید و یفعل فى غایه الکثره، و ما ذکرناه انسب بالمقام، و الله اعلم.
هذا آخر الروضه الرابعه و الاربعین من ریاض السالکین وفق الله لاتمامها صبیحه یوم الاربعاء لثمان بقین من جمادى الاولى سنه ۱۱۰۴، و لله الحمد.