دعای ۴۴ صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش دوم)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ إِجْلَالَ حُرْمَتِهِ، وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِیهِ، وَ أَعِنَّا عَلَى صِیامِهِ بِکفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِیک، وَ اسْتِعْمَالِهَا فِیهِ بِمَا یرْضِیک،
حَتَّى لَا نُصْغِی بِأَسْمَاعِنَا إِلَى لَغْوٍ، وَ لَا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَى لَهْوٍ وَ حَتَّى لَا نَبْسُطَ أَیدِینَا إِلَى مَحْظُورٍ، وَ لَا نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَى مَحْجُورٍ، وَ حَتَّى لَا تَعِی بُطُونُنَا إِلَّا مَا أَحْلَلْتَ، وَ لَا تَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلَّا بِمَا مَثَّلْتَ، وَ لَا نَتَکلَّفَ إِلَّا مَا یدْنِی مِنْ ثَوَابِک، وَ لَا نَتَعَاطَى إِلَّا الَّذِی یقِی مِنْ عِقَابِک،
ثُمَّ خَلِّصْ ذَلِک کلَّهُ مِنْ رِئَاءِ الْمُرَاءِینَ، وَ سُمْعَةِ الْمُسْمِعِینَ، لَا نُشْرِک فِیهِ أَحَداً دُونَک، وَ لَا نَبْتَغِی فِیهِ مُرَاداً سِوَاک.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِفْنَا فِیهِ عَلَى مَوَاقِیتِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ بِحُدُودِهَا الَّتِی حَدَّدْتَ، وَ فُرُوضِهَا الَّتِی فَرَضْتَ، وَ وَظَائِفِهَا الَّتِی وَظَّفْتَ، وَ أَوْقَاتِهَا الَّتِی وَقَّتَّ،
وَ أَنْزِلْنَا فِیهَا مَنْزِلَةَ الْمُصِیبِینَ لِمَنَازِلِهَا، الْحَافِظِینَ لِأَرْکانِهَا، الْمُؤَدِّینَ لَهَا فِی أَوْقَاتِهَا عَلَى مَا سَنَّهُ عَبْدُک وَ رَسُولُک -صَلَوَاتُک عَلَیهِ وَ آلِهِ- فِی رُکوعِهَا وَ سُجُودِهَا وَ جَمِیعِ فَوَاضِلِهَا عَلَى أَتَمِّ الطَّهُورِ وَ أَسْبَغِهِ، وَ أَبْینِ الْخُشُوعِ وَ أَبْلَغِهِ.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
بار الها بر محمد و آلش درود فرست و معرفت برتری این ماه و بزرگداشت احترامش، و خودداری از محرمات در آن را به ما الهام کن، و ما را به روزه داشتن آن با حفظ جوارح از گناهان، و به کار بردن آنها در آنچه که تو را خشنود مینماید یاری ده،
تا با گوشمان به گفتار لغو گوش نکنیم، و با چشمانمان به تماشای لهو نشتابیم، و دستهایمان را به حرامی دراز نکنیم، و - به سوی ممنوع تو گام برنداریم، و شکمهایمان جز به حلال پر نشود، و زبانمان به غیر آنچه تو گفتهای گویا نگردد، و جز در کاری که به ثواب تو نزدیک میکند به کوشش برنخیزیم، و جز آنچه از عقوبتت نگاه دارد فرا نگیریم،
آنگاه این همه را از خودنمایی ریاکاران و شهرت خواهی شهرت طلبان خالص و پاک گردان، به گونهای که کسی را با تو در این امور شریک نکنیم، و مقصد و مقصودی غیر تو نداشته باشیم.
بارالها بر محمد و آلش درود فرست و ما را در این ماه بر اوقات نمازهای پنجگانه به نحوی که حدودش را معین نمودی، و واجباتش را مقرر فرمودی، و شروطش را بیان کردی، و اوقاتش را تعیین نمودی آگاه و بینا ساز،
و ما را در مرتبه آنانی قرار ده که به مراتب آن رسیدهاند، و ارکانش را نگهباناند، و آن را در اوقات خود بپا میدارند، آن طور که پیامبرت - که صلوات تو بر او و آلش باد - تشریع فرموده، در رکوع و سجود و همه آداب و درجات عالی فضیلتش، با کاملترین طهارت و تمامترینش، و روشنترین مراتب خشوع و رساترینش.
ترجمه آیتی
بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و شناخت فضیلت این ماه و بزرگداشت حرمت آن و پرهیز از هر چه در این ماه ما را از آن منع کرده اى، به ما الهام کن. و ما را به روزه داشتن یارى ده: آنسان که اعضاى بدن خویش از معاصى تو بازداریم و در آنچه سبب خشنودى توست به کار داریم، تا به هیچ سخن بیهوده گوش نسپاریم و به هیچ لهو و بازیچه ننگریم
و به هیچ ممنوع دست نگشاییم و به سوى هیچ حرامى گام برنداریم و چیزى جز آنچه تو حلال کرده اى در شکمهاى خود جاى ندهیم و زبانمان جز سخن تو نگوید و رنجى بر خود هموار نکنیم جز آنکه ما را به ثواب تو نزدیک سازد و کارى نکنیم جز آنچه ما را از عقاب تو در امان دارد. اى خداوند، از تو مى خواهیم که این همه اعمال را از ریاى ریاکاران و آوازه در افکندن آوازه افکنان دور نگه دارى. و چنان باد که کسى را در عبادت با تو شریک نسازیم و جز تو براى خود مرادى نجوییم.
بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او و در این ماه ما را به اوقات نمازهاى پنجگانه آگاه فرما: به حدود و احکامش که مقرر داشته اى و واجباتش که واجب ساخته اى و شروط و هنگامش که معین کرده اى.
اى خداوند، چنان کن که به هنگام نماز همانند کسانى باشیم که به منازل والاى آن راه مى یابند و همه ى ارکان آن رعایت مى کنند و آن را به وقت خود، به آیین بنده ى تو و رسول تو محمد- صلى الله علیه و آله- در رکوع و سجود و همه ى فضیلتهایش، به کامل ترین وضوء و طهارت و در نهایت خشوع به جاى مى آورند.
ترجمه ارفع
بار الها بر محمد و آل او درود فرست و شناخت فضیلت ماه رمضان و عظمت مقاماتش و راه خود نگهدارى از محرماتش را به ما الهام فرما و بر بجا آوردن روزه ای که اعضاء و جوارح از افتادن در نافرمانى هایت برحذر باشند و در آن ماه به آنچه ترا راضى مى کند مشغول گردند یاریمان کن تا با گوشهایمان سخن بیهوده گوش ندهیم و با چشمانمان به لهو و لعب ننگریم.
و تا دستهایمان را به روى حرام دراز نکنیم و با قدمهایمان به سوى آنچه حرام است قدم ننهیم و تا شکمهایمان فقط از حلال پر شود و زبانهایمان گویاى آن باشد که تو خبر داده ای و تا به زحمت نیفتیم مگر به آنچه که ما را به ثواب تو نزدیک مى کند و بجا نیاوریم جز آنچه را که از عذاب تو نگاه مى دارد.
آنگاه همه کارهایمان را از ریا و تظاهر و رساندن به گوش این و آن خالص گردان تا در بندگى ات کسى را شریک تو قرار نداده و غیر از تو مقصود و مرادى را طلب نکنیم.
خداوندا بر محمد و آل او درود فرست و ما را در بجا آوردن نمازهاى پنجگانه در این ماه مبارک با حفظ حدود و احکام آنها و رعایت واجبات و وظایفى که در آنها تکلیف شده و خواندن در اول وقت و هنگام فضیلت آنها توفیقمان ده.
الها ما را از جمله نمازگزارانى قرار ده که به منازل ارزشمند آن رسیده، ارکان آنها را به خوبى مواظبت نموده، در وقت تعیین شده همانند سنت بنده ات و رسولت حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم در رکوع و سجود و همه فضیلت هایش با کاملترین طهارت و رساترین خشوع بجا آورده اند.
ترجمه استادولی
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و شناخت فضیلت و بزرگداشت حرمت این ماه و خوددارى از آنچه را که در این ماه حرام فرموده اى به ما الهام کن، و ما را با نگاهدارى اعضاى خود از نافرمانى هاى تو، و به کار بردن آنها در آنچه موجب خشنودى توست بر روزه داشتن آن یارى ده، تا با گوش هاى خود به هیچ لغوى گوش نسپاریم، و با دیگران خویش به هیچ لهوى شتاب نورزیم.
و تا دست هاى خود را به هیچ ممنوعى نگشاییم، و با قدم هاى خویش به سوى هیچ حرامى گام برنداریم، و تا شکم هاى ما جز آنچه حلال شمرده اى در خود جاى ندهد، و زبان هاى ما جز به آنچه تو حکایت کرده اى گویا نشود، و خود را جز در آنچه به پاداش تو نزدیک مى سازد به زحمت نیفکنیم، و جز به آنچه از کیفر تو نگاه مى دارد نپردازیم؛ آن گاه همه آنها را از خودنمایى ریاکاران و شهرت طلبى شهرت طلبان خالص ساز، به طورى که احدى را در آن اعمال شریک تو نسازیم، و مرادى را جز تو نجوییم.
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و ما را بر اوقات نمازهاى پنجگانه با همه حد و مرزهایى که براى آن قرار داده، و واجباتى که براى آن مقرر نموده، و وظایفى که معین فرموده، و اوقاتى که مشخص نموده اى آگاه ساز.
و ما را درباره نماز به منزله کسانى قرار ده که به منازل و مراتب آن دست یافته، و ارکان آن را محافظت نموده اند و آن را در اوقات خود بر اساس آنچه بنده و رسول تو- که درود تو بر او و آلش باد- در رکوع و سجود و همه آداب آن سنت نهاده، با طهارت تمام و آداب کامل و برترین و روشن ترین و نهایى ترین خشوع بجا مى آورند.
ترجمه الهی قمشهای
پروردگارا بر محمد و آل پاکش درود فرست و به ما هم معرفت و تفضیل و جلال و احترامات این ماه را الهام فرما و توفیق به حفظ از آنچه در این ماه حرام کردى به ما عنایت فرما و ما را موفق دار که اعضاء و جوارح خود را بر آنچه رضا و خشنودى تست بکار بندیم تا هیچ حرکتى جز آنچه رضاى تست در این ماه از ما سرنزند به گوش سخن لغو نشنویم و چشمان ما به جانب لهو و لعب نشتابد (و توجه به هیچ چیز جز آنچه تو خواهى نکند)
تا آنکه هیچ دست به جانب کارى ممنوع دراز نکنیم و قدم به راهى ناروا برنداریم و هرگز شکم را از غیر لقمه اى که حلال گردانیدى پر نسازیم (زیرا خوردن حرام منشا هر طغیان و عصیان است و موجب سلب حضور قلب در عبادت و عدم توفیق بر اعمال خیر و طاعت است و سبب غلبه نفس اماره بر عقل قدسى شود و کشور دین و ایمان را تاراج کند و سرمایه سعادت ابد را نابود گرداند) و تا زبان جز به سخنى که معین کردى نگشائیم (و از هر حرفى که ناصواب است مانند دروغ و تهمت و غیبت و فحش و لغو و بیهوده زبان در بندیم) در علمى جز آنچه ما را به ثواب و عطاى تو نزدیک ساز در رنج بیهوده نکشیم (و علم) و عملى جز آنچه از عقاب و انتقام تو ما را نگاه دارد فرا نگیریم و باز (کرم کن و) تمام اعمال ما را خالص از شایبه ى ریا و سمعه بگردان تا طاعت را خاص تو و براى رضا و خشنودى و تقرب به حضرتت بى هیچ شرک و ریا به جاى آریم و به هیچ کس در طاعت و عبادتت نظر نبسته و مراد و مقصودى جز تو نداشته باشیم.
پروردگارا بر محمد و آل پاکش درود فرست و در این ماه (مبارک) بر مواقیت نمازهاى پنجگانه (یعنى بر اوقات و مقامات و مراتب و اسرار و آثار و احکام و شئونات و درجات نماز و نمازگزاران) ما را واقف و متذکر ساز (یا ما را موفق بدار) و بر نماز کاملى با حد و حدودى که مقرر فرمودى و فرائض و احکامى که معین فرمودى و با شرائط وظائف خاصى که بر آن اهل نماز را موظف گردانیدى و در اوقات مخصوصى که تعیین فرمودى ما را انجام همه توفیق مقرر فرما
و ما را از آن نمازگزاران قرار ده که ارکان نماز را محافظت کردند (و حضور قلب و شرائط ظاهر و باطن نماز را کاملا انجام دادند) و در اول وقتى که معین فرمودى نماز را ادا کردند (اول اوقات این عبادت بزرگ که حضور سلطان ملک وجود آمدن است مشاقانه و عاشقانه و خالص براى تقرب به حضرت احدیت و براى اداء فرض عبودیت و وظیفه بندگى به اداء نماز شتافتند تا به مصداق (سارعوا الى مغفره من ربکم) مشمول مغفرت و عنایت الهى شوند) و با همان سنن و آدابى که حضرت محمد بنده خاص و رسول گرامیت (که درود و رحمتت بر او و آل او باد) به جاى آورد ما را هم بر آن آداب و سنن در نماز موفق دار در رکوع و سجود و جمیع مزایا و فواصل که آن حضرت انجام داد و با طهارت حد اکمل (یعنى طهارت ظاهر و باطن جامه و بدن از پلیدى و طهارت خیال و قلب و روح و سر و باطن از توجه به غیر خدا که توجه به غیر حق روج را پلید و ظلمانى مى سازد) و با خضوع و خشوع کامل و حد اعلى به نماز توفیق ده.
ترجمه سجادی
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و شناختِ فضیلتش، و بزرگ داشتِ احترامش، و خویشتن دارى از آنچه را که در آن حرام نموده اى، به ما الهام کن. و ما را بر روزه اش، با نگهدارى اعضا از گناهان و به کار بردنش در آن ماه به آنچه تو را خوشنود مى سازد، یارى فرما. تا با گوش هایمان هیچ لغوى گوش ندهیم، و با چشم هایمان به سوى هیچ لهوى نشتابیم.
و تا دست هایمان را به سوى هیچ ممنوعى دراز نکنیم، و با پاهایمان به سوى هیچ حرامى نرویم، و تا شکم هایمان جز آنچه تو حلال نموده اى در خود جاى ندهد، و زبان هایمان جز به آنچه تو بیان کرده اى، سخن نگوید. و خود را جز در آنچه به پاداش تو نزدیک کند، به رنج نیندازیم، و جز آنچه از کیفر تو نگاه دارد، انجام ندهیم. سپس همه آن را از خودنمایى ریاکاران و شهرت جویى شهرت طلبان، خالص گردان. که احدى را در آن با تو شریک نسازیم و جز تو در آن مرادى را نطلبیم.
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را در آن بر اوقات نمازهاى پنجگانه، با حدودش که مشخص نمودى و واجباتش که واجب کردى و وظایف آن که معین نمودى و اوقاتش که تعیین گرداندى، آگاه فرما.
و ما را درباره نماز، همچون کسانى قرار ده که مراتبش را درک کرده اند، ارکانش را محافظت نموده اند، و آن را در اوقات خود -به (همان) سنّتى که بنده و رسول تو [که درودهایت بر او و خاندانش باد] در رکوع و سجود آن و همه فضیلت هایش قرار داد- با پاکى تمام و فراگیر، و روشن ترین و نهایى ترین خشوع به جا آورده اند.
ترجمه شعرانی
خدایا درود بر محمد و آل او فرست و به ما الهام کن تا فضل او را بشناسیم و حرمت او نگهداریم و از آنچه بر ما حرام کرده پرهیز کنیم و ما را بر روزه ى آن یارى ده تا دست به معصیت نیالائیم و ما را به هر کار که تو را خشنود سازد برگمار تا به سخنان بیهوده گوش فرا ندهیم و چشم سوى آنچه بکار نیاید نگشائیم.
و دست سوى حرام فرا نبریم گام سوى کار ناشایست برنداریم، در شکمهاى ما جز حلال نگنجد و زبان ما به غیر دستور و رضاى تو نگردد، جز در کارى که به ثواب نزدیک باشد نکوشیم، به آنچه ما را از عقاب تو نگهدارد دست فرا بریم و باز این اعمال ما را از خودنمائى ریاکاران و شهرت جوئى جاه طلبان پاک گردان تا غیر تو را در عمل خود شریک نسازیم و مرادى غیر تو نداشته باشیم.
خدایا درود بر محمد و آل او فرست و ما را در این ماه بر اوقات نمازهاى پنجگانه واقف گردان با شرائطى که مقرر فرمودى و واجبات و آدابى که در نماز قرار دادى و اوقاتى که لازم شمردى.
و ما را توفیق ده که منزلت هر کدام را درست بشناسیم و ارکان آن را حفظ کنیم و هر یک را در وقت خود به دستور بنده و رسول تو، صلواتک علیه و آله، در رکوع و سجود و همه ى آداب و زیادات بجا آریم به طهارتى هر چه تمامتر و کاملتر و خشوعى هر چه آشکارتر و بلیغ تر.
ترجمه فولادوند
بار الها! درود بر محمد و خاندان وى، و ما را به معرفت برترى این ماه و بزرگداشت حرمت و خود دارى از آنچه در آن منع فرموده اى ملهم ساز و در گرفتن روزه در آن با حفظ اندامها از معاصى و کاربرد اعضا در آنچه مایه ى خشنودى تو مى شود یارى ده، تا با گوشهاى خود سخن لغوى نشنویم و با دیدگان خود به سوى کارى هوس انگیز شتاب نورزیم
و دستهاى خود را به طرف حرامى نگشائیم و گامهاى خود را به سوى ممنوعى پیش نگذاریم و تا شکمهاى ما جز آنچه حلال گردانیده اى در خود جاى ندهد و زبانهاى ما جز بدانچه مورد تمثیل تو بوده سخنى نراند و جز بدانچه ما را به ثواب تو نزدیک مى گرداند بر خود رنج ننهیم، و جز آنچه ما را از کیفر تو محفوظ مى دارد به چیزى نگرایم، و آنگاه همه ى رفتار و کردار ما را از ریاى ریاکاران و آوازه پراکنى شهرت دوستان پیراسته فرماى، بگونه اى که دیگرى را جز تو در این امور شریک نگیریم و جز تو در همه ى اینها مرادى نجوییم.
بار الها! درود بر محمد و خاندان وى، و ما را درین ماه به اوقات نمازهاى پنجگانه آگاه فرما و به وظایفى که بر عهده ى ما گذاشته اى، با رعایت وقت هر یک، آشنا گردان
و چنان کن که ما نیز در زمره ى کسانى باشیم که به منازل والاى آن راه یابند و ارکان آنها را رعایت مى کنند، و آن را به گاه معین خود به آیین بنده ات و فرستاده ات، که درود بر وى و خاندانش باد، به صورتى هر چه کاملتر در رکوع و سجود و متعلقات آنها با نهایت پاکیزگى و فروتنى انجام مى دهند. به انجام رسانیم.
ترجمه فیض الاسلام
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و شناسائى برترى آن را (بر ماههاى دیگر) و بزرگ داشتن حرمت و حقش را (که قیام و ایستادگى بر آن واجب است) و دورى گزیدن از آنچه را که منع و حرام کرده اى به ما الهام نما، و ما را بر روزه داشتن آن به وسیله ى بازداشتن اندام از گناهان و به کار بردن آن اندام در آن ماه به آنچه تو را خشنود مى گرداند (خواسته ى تو در آن است) یارى فرما، تا با گوشهامان سخن بیهوده گوش ندهیم، و با چشمهامان به سوى بازى (کارهائى که انسان را از مقصود بازدارد) نشتابیم،
و تا دستهامان را به (طلب یا فراگرفتن) حرام دراز ننمائیم، و با پاهامان به سوى آنچه منع و حرام گشته نرویم، و تا شکمهامان نگاه ندارد و گرد نیاورد جز آنچه (خوردنى و آشامیدنى) که تو حلال و روا گردانیده اى، و زبانهامان گویا نشود جز آنچه (قرآن مجید و گفتار پیغمبر اکرم و ائمه ى معصومین- علیهم السلام- که) تو خبر داده و بیان فرموده اى (این چند جمله اشاره به آداب و نیکو رفتارى روزه دار است که در این باره اخبار بسیار رسیده، روایت شده: زن روزه دار به کنیز خود دشنام داد، رسول خدا- صلى الله علیه و آله- شنید، فرمود: طعام و خوراک آوردند و به آن زن امر کرد که بخور، گفت: من روزه هستم! حضرت فرمود: چگونه روزه هستى و به کنیز خود دشنام دادى؟! تنها روزه از خوردن و آشامیدن نیست. طعام خواستن حضرت براى آن زن روزه دار و امر بخوردن او شاید از جهت این بوده که مى دانسته روزه ى او روزه ى مستحبى بوده، و احتمال مى رود که روزه ى واجب بوده و امر حضرت به خوردن از روى تادیب است یعنى مانند این روزه را پاداشى نیست و گرفتن و نگرفتن آن یکسان است اگر چه گرفتن آن واجب باشد) و رنج نکشیم جز در آنچه (عبادت خالق و خدمت به خلق که) به پاداش تو نزدیک گرداند، و بجا نیاوریم جز آنچه که از کیفر تو نگاه دارد، سپس همه ى آن کردارها را از رئاء و خودنمائى خود نمایان و از سمعه و شنواندن شنوانندگان خالص و پاکیزه گردان که در آن کسى را با تو شریک نگردانیم، و جز تو در آن مقصود و خواسته اى نطلبیم.
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و ما را در آن بر اوقات نمازهاى پنجگانه با حدود و احکامش که مقرر نموده اى و واجباتش که واجب کرده اى و شروط و اوقاتش که شرط و تعیین گردانیده اى آگاه فرما (حضرت صادق- علیه السلام- فرموده: براى نماز چهار هزار حد «حکم شرعى» است)
و ما را در نماز همچون کسانى قرار ده که مراتب شایسته ى آن را دریافته ارکان و جوانب آن را نگاهدارندگانند (ارکان نماز نیت، تکبیر، قیام، رکوع و دو سجده است که به ترک و افزونى و کاستن آنها از روى عمد و سهو نماز باطل مى شود) آن را در اوقات خود به همان طریقى که بنده و فرستاده ى تو- درودهایت بر او و بر آل او باد- در رکوع و سجود و همه ى فضیلتها و درجات رفیعه اش قرار داده با کاملترین طهارت و پاکى و رساترین خشوع و فروتنى بجا آورنده اند (خشوع در نماز چنانکه امیرالمومنین- علیه السلام- فرموده آنست که نمازگزار به سمت راست و چپ التفات نداشته و کسى را که در سمت راست و چپ او است نشناسد، روایت شده: پیغمبر- صلى الله علیه و آله- مردى را در نماز دید با ریشش بازى مى کند فرمود: اگر دلش خاشع و فروتن بود جوارح و اندامش هم فروتن مى بود).شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ إِجْلاَلَ حُرْمَتِهِ وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِیهِ
وَ أَعِنَّا عَلَى صِیامِهِ بِکفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِیک وَ اسْتِعْمَالِهَا فِیهِ بِمَا یرْضِیک حَتَّى لاَ نُصْغِی بِأَسْمَاعِنَا إِلَى لَغْو وَ لاَ نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَى لَهْو
وَ حَتَّى لاَ نَبْسُطَ أَیدِینَا إِلَى مَحْظُور وَ لاَ نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَى مَحْجُور وَ حَتَّى لاَ تَعِی بُطُونُنَا إِلاَّ مَا أَحْلَلْتَ
وَ لاَ تَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلاَّ بِمَا مَثَّلْتَ وَ لاَ نَتَکلَّفَ إِلاَّ مَا یدْنِی مِنْ ثَوَابِک وَ لاَ نَتَعَاطَى إِلاَّ الَّذِی یقِی مِنْ عِقَابِک
ثُمَّ خَلِّصْ ذَلِک کلَّهُ مِنْ رِئَاءِ الْمُرَائِینَ وَ سُمْعَةِ الْمُسْمِعِینَ لاَ نَشْرَک فِیهِ أَحَداً دُونَک وَ لاَ نَبْتَغِی فِیهِ مُرَاداً سِوَاک»:
"بارالها بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و شناخت فضیلت این ماه و بزرگداشت حرمتش و خوددارى از محرّمات را در آن به ما الهام فرما.
ما را بر روزه داشتن آن با نگهداشتن اعضاء از گناهان و به کار بردن آنها در این ماه در آنچه که تو را خشنود سازد یارى ده، تا با گوشهاى خود به گفتار لغو گوش ندهیم، و با دیدگان دنبال لهو نرویم، و دستهایمان را به حرامى نگشائیم، و گامهایمان را به ممنوعى پیش نگذاریم، و شکمهایمان جز حلال در خود جاى ندهند، و زبانهایمان به غیر آنچه مقرر فرمودى گویا نشود، و جز در کارى که به ثواب تو نزدیک کند زحمت نکشیم و جز آنچه از عقاب تو نگاهدارد فرا نگیریم.
آنگاه همه آنچه را گفتیم از ریاى ریاکاران و آوازه خواهى آوازه خواهام خالص گردان، تا کسى را با تو در آن شریک نکنیم و مقصودى غیر تو نداشته باشیم".
فضیلت و حرمت ماه مبارک رمضان:
براى شناخت عظمت و اهمیت و موقعیت ماه مبارک رمضان چاره اى جز مراجعه به معارف اسلامى نیست. بیان ثواب عبادات و اعمال و اخلاقیات و انجام امور خیر در روایات و اخبار نشانگر این است که ماه رمضان در میان تمام ایام سال از امتیازات بسیار مهمى برخوردار است.
رسول حق((صلى الله علیه وآله)) فرمود:
شعبان ماه من است، و ماه رمضان ماه خداوند، هر کس در ماه من یک روز روزه بدارد او را در قیامت شفاعت کنم، و هر کس دو روز از ماه مرا روزه بدارد گناهان گذشته و آینده اش مورد مغفرت قرار خواهد گرفت، و هر کس سه روز از ماه مرا روزه بگیرد به او مى گویند: کارت را از سر بگیر، و هر کس ماه رمضان را روزه بگیرد و شهوت و زبانش را حفظ کند و از آزار مردم بپرهیزد، گناهان گذشته و آینده اش بخشیده مى شود و او را از آتش جهنّم آزاد مى کنند، و در دارالقرارش جاى مى دهند و شفاعتش را به تعدادى قبول مى کنند که تمام گنهکاران از اهل توحید نجات یابند.(۱) حضرت رضا((علیه السلام)) از پدرانش از امیرالمؤمنین((علیه السلام)) روایت مى کند که رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) روزى براى ما درباره فرا رسیدن ماه رمضان چنین فرمودند: اى مردم به حقیقت که ماه خدا با برکت و رحمت و مغفرت به سوى شما روى آورد.
ماهى است که نزد خداوند بهترین ماهها، و ایامش بهترین ایام، و شبهایش بهترین شبها، و ساعاتش برترین ساعت هاست.
این ماهى است که در آن به ضیافت خدا دعوت شده اید، و خداوند در این ماه شما را اهل کرامت قرار داده، نَفَسهاى شما در این ماه تسبیح، و خوابتان عبادت، و اعمالتان مقبول، و دعاى شما در این ماه مستجاب است.
خدا را به نیت هاى پاک بخوانید، و با قلبهاى خالى از آلودگى از جنابش بخواهید که شما را به روزه گرفتن و تلاوت قرآن موفق بداردو شقى و بدبخت در این ماه بزرگ کسى است که از مغفرت حق محروم گردد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ "بحار"، ج۹۶، ص۳۵۶.
در این ماه از گرسنگى و تشنگى خود به گرسنگى و تشنگى قیمت توجه کنید، به فقرا و مساکین صدقه دهید، بزرگانتان را احترام و به کوچکترها ترحم کنید و صله ارحام بجا آورید.
زبان از آنچه بر زبان حرام است حفظ کنید، و چشم از آنچه حلال نیست بپوشید، و گوش از آنچه نباید بشنوید نگاه دارید، به ایتام ببخشید تا به ایتامتان ببخشند.
از گناهان خود به پیشگاه محبوب توبه کنید، و به وقت نمازها دست به دعا بردارید، که آن ساعات بهترین ساعات است، و وقتى است که خداوند با نظر رحمت به بندگانش مى نگرد، آنان را جواب مى دهد چون بخوانندش، و پاسخ مى گوید چون صدایش بزنند، و مستجاب مى کند چون دعا کنند.
اى مردم وجودتان در گرو اعمال شماست، آن را با استغفار آزاد کنید، و پشت شما از بار گناهان سنگین است آن را با طولانى کردن سجود سبک نمائید، و بدانید که حضرت حق قسم یاد کرده نمازگزاران و سجده کنندگان را عذاب ننماید، و آنان را در قیامت از عذاب نترساند. مردم، هر یک از شما در این ماه به مؤمنى افطار دهد ثوابش نزد حق همانند آزاد کردن یک بنده در راه خداست، و گناهان گذشته اش قرین مغفرت مى گردد. عرضه داشتند: یا رسول الله همه ما قدرت بر این کار را نداریم، فرمود: خود را از آتش جهنّم نگاه دارید گرچه به نصف خرما یا یک مقدار آب دادن به روزه دار باشد.
اى مردم هر کس در این ماه اخلاقش را نیکو کند براى خود جواز عبور از صراط آماده کرده آنهم در روزى که قدمها مى لغزد، و هر کس در این ماه به زیر دستش همه امور را سبک بگیرد خداوند حسابش را سبک خواهد گرفت، و هر کس شرّش را از مردم حفظ کند خداوند او را در روز جزا از غضبش حفظ خواهد کرد، و هر کس در این موقع یتیمى را گرام بدارد خداوند در قیامت او را گرامى خواهد داشت، و هر کس صله رحم کند خداوند او را در محشر به رحمتش متصل کند، و رحمتش را در روز جزا از قاطع رحم قطع نماید.
ثواب نماز مستحبى در این ماه برائت از آتش، و اداى واجب در این زمان هفتاد برابر از زمان دیگر بهره اش بیشتر است.
کسى که در این ماه زیاد بر من صلوات فرستد خداوند روزى که میزان عده اى را سبک کند میزانش را سنگین مى نماید، تلاوت یک آیه در این ماه اجرش به مانند ختم یک قرآن است در غیر این ماه.
اى مردم، درهاى بهشت در این ماه باز است از خدا بخواهید که به روى شما نبندد، و درهاى جهنم بسته است از او تقاضا کنید که به روى شما باز نکند، و شیاطین در این ماه در غل و زنجیرند از حضرتش تمنّا کنید که آنان را بر شما مسلّط ننماید.
امیرالمؤمنین مى فرماید:
من در اینجا از جاى خود برخاستم و عرضه داشتم: یا رسول الله بهترین عمل در این ماه چیست؟ فرمود: بهترین عمل در این ماه خوددارى از محارم الهى است.
در این وقت رسول حق گریست، عرضه داشتم: علت گریه شما چیست؟ فرمود: براى تو گریه مى کنم، گویا تو را در نماز مى بینم که بدبخت ترین مردم و همپایه پى کننده ناقه صالح بر تو وارد مى کند که محاسنت به خون سرت خضاب مى شود. عرضه داشتم: در آن وقت دینم سالم است؟ فرمود: آرى. سپس گفت: قاتلت قاتل من است، دشمنت دشمن من است، ناسزا گوى به تو ناسزا گوى به من است، زیرا تو جان منى و روح تو روح من است و طینت تو طینت من است. خداوند مرا آفرید و تو را پدید آورد و هر دوى ما را انتخاب نمود، مرا براى نبوت، تو را براى امامت، منکر امامت تو منکر نبوت من است.
تو جانشین من و پدر فرزندان من و شوهر دختر من، و خلیفه من در امّتم در حیات و ممات منى.
امر تو امر من است، نهى تو نهى من است، قسم به آن که مرا مبعوث به رسالت کرد و به عنوان بهترین آفریدگان قرار داد هر آینه تو حجت خدا بر مردم و امین سرّ او و خلیفه اش در میان بندگانى.(۱)
امام هشتم از پدران بزگوارش روایت مى کند که رسول خدا فرمود:
به حقیقت که ماه رمضان بزرگى است، حسنات در آن اضافه مى شود، سیئات محو مى گردد، درجات بالا مى رود، هر کس در این ماه صدقه مختصرى بدهد خداوند او را مى آمرزد، و هر کس به زیر دست نیکى کند مورد مغفرت قرار مى گیرد، و هر کس اخلاقش را نیکو نماید آمرزیده مى شود، و هر کس خشمش را فرو خورد به غفران حق مى رسد، و هر کس صله رحم نماید بخشیده مى شود.
این ماه چون ماههاى دیگر نیست، وقتى مى آید با برکت و رحمت مى آید، و وقتى مى رود با غفران ذنوب مى رود، خوبیها در این ماه به چند برابر محاسبه مى شود، و اعمال خیر در این ماه قبول درگاه حق است، دو رکعت نماز مستحب در این ماه غفران الهى را به دنبال دارد. سپس فرمود: بدبخت کسى است که بدون آمرزش گناه از این ماه بیرون رود، در این وقت مبتلا به خسارت شده در حالى که نیکوکاران به جایزه هاى حق رسیده اند. هستى ام یک قطره از دریاى تو *** مستى ام یک نشئه از صهباى تو
گر قبولم مى کنى دُرّ یتیم *** رانیم از خود کف دریاى تو
حسن تو نور دل بیناى من *** عشق من زیب رخ زیباى تو
چشم تو مفتون سر تا پاى خود *** چشم من حیران سر تا پاى تو
آبروى شمع و مه را ریخت دوش *** آفتاب روى بزم آراى تو
مى فزاید شور بر شور دلم *** چون تبسّم مى کند لب هاى تو
آه من از تاب آن زلف سیاه *** شور من از لعل شکر خاى تو
هر که سودا کرد با تو سود برد *** فیض را سر رفت از سوداى تو
امام صادق((علیه السلام)) فرمود: چون در ماه مبارک روزه گرفتید زبان از دروغ نگهدارید، چشم از حرام بپوشید، با یکدیگر بر سر امور ناچیز دنیائى و مسائل زندگى نزاع و دعوا نکنید، بر هم حسد نورزید، از یکدیگر غیبت ننمائید، جدال نکنید، دروغ نگوئید، مباشر با زنان نشوید، با یکدیگر مخالفت ننمائید، بر هم خشم نگیرید، به یکدیگر ناسزا ندهید، شماتت نکنید، سستى نورزید، دعوا نکنید، آزار نرسانید، ستم ننمائید، بدرفتارى نکنید، ملول و بى قرار نشوید، و از یاد خدا و نماز غفلت ننمائید.
ملازم سکوت و بردبارى و صبر و صدق باشید، از اهل شر کناره گیرى کنید، و از قول زور و دروغ و افترا، دشمنى و بدگمانى، و غیبت و دو بهم زنى بپرهیزید.
مشرف به آخرت و منتظر رسیدن ایام رخت بر بستن باشید، به انتظار وعده خدا بسر برید، و براى لقاء الله توشه بردارید، بر شما باد به آرامش و وقار و خشوع و خضوع و خاکسپارى بنده اى که از مولایش در ترس است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ "بحار" ج۹۶، ص۳۵۸.
نیکوکار و ترسناک از عذاب، و امیدوار به رحمت، و در حالت رعب و ترس، و رغبت و میل به حقایق باشید.
قلب از عیوب پاک شود، باطن ها از آلودگى قداست پیدا کند، جسم از آلودگیها تمیز گردد، تبرّى از دشمنان حق برایتان حاصل شود، ماه روزه است روزه ات را با سکوت از تمام جهات به دوستى حق برسان و آن به این صورت است که از آنچه در آشکار و نهان نهى شده اى بپرهیزى، و حقّ خشیت را در باطن و ظاهر بجاى آورى، وجودت را در ایام روزه داریت به او واگذار کنى، و دل براى او فارغ نمائى، و همه هستیت را براى خواسته هاى حضرت دوست مایه بگذارى.
چون این امور را رعایت کردى بحقیقت روزه براى خدا روزه دار شده اى، و امرش را در امر روزه اطاعت کرده اى، و به هر مقدار از این امور کم بگذارى از واقعیت و معنویت روزه ات کاسته اى.
پدرم حضرت باقر فرمود: پیامبر شنید زنى کنیزش را ناسزا گفت، غذا خواست و به آن زن فرمود: بخور، عرضه داشت: روزه ام، فرمود: این چه روزه اى است که کنیزت را در آن ناسزا گفتى؟ روزه فقط از خوردن و آشامیدن نیست، خداوند روزه را به غیر از خوردن و آشامیدن حجاب بین عبد و تمام بدیها قرار داده، قول بد روزه را به افطار مى کشاند، چقدر روزه گیر کم و گرسنه زیاد است؟(۱) در هر صورت برابر آیات و اخبار فراوانى که در جهت ماه مبارک از امامان بزرگوار و رسول خدا رسیده، روزه حقیقى در ماه رمضان روزه اى است که روزه دارش از تمام گناهان ظاهرى و باطنى بپرهیزد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ "بحار"، ج۹۶، ص۲۹۲.
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ قِفْنَا فِیهِ عَلَى مَوَاقِیتِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ بِحُدُودِهَا الَّتِی حَدَّدْتَ وَ فُرُوضِهَا الَّتِی فَرَضْتَ وَ وَظَائِفِهَا الَّتِی وَظَّفْتَ وَ أَوْقَاتِهَا الَّتِی وَقَّتَّ
وَ أَنْزِلْنَا فِیهَا مَنْزِلَةَ الْمُصِیبِینَ لِمَنَازِلِهَا الْحَافِظِینَ لِأَرْکانِهَا الْمُؤَدِّینَ لَهَا فِی أَوْقَاتِهَا عَلَى مَا سَنَّهُ عَبْدُک وَ رَسُولُک ـ صَلَوَاتُک عَلَیهِ وَ آلِهِ ـ فِی رُکوعِهَا وَ سُجُودِهَا وَ جَمِیعِ فَوَاضِلِهَا عَلَى أَتَمِّ الطَّهُورِ وَ أَسْبَغِهِ وَ أَبْینِ الْخُشُوعِ وَ أَبْلَغِهِ»:
"بارالها بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و ما را در این ماه بر اوقات نمازهاى پنجگانه آن طور که حدودش را مشخص نموده اى و واجباتش را مقرر فرمودى و شروطش را تعیین کردى و اوقاتش را معین نمودى واقف ساز، و ما را در رتبه کسانى قرار ده که به مراتب آن دست یافته، و ارکانش را حافظند، و آن را در اوقات خود به پا مى دارند آن طور که پیامبرت ـ که درودت بر او و آلش باد ـ تشریع فرموده، در رکوع و سجود و همه فضیلت هایش با کاملترین طهارت و سرشارترینش، و روشن ترین مراتب خشوع و رساترینش".
مسئله با عظمت نماز:
نماز واقعیتى ملکوتى و حقیقتى عرشى و مسئله اى الهى است که از شروع حیات انسان در زمین، به صورت تکلیفى واجب در جهت رشد و کمال و تربیت این موجود برتر به او ارائه شده است.
نماز گفتگوى عاشق با معشوق، محبّ با محبوب، مملوک با مالک، عبد با مولا، فقیر با غنى، و ذلیل با عزیز، و میت با زنده است.
نماز عبادتى جامع، و برنامه اى نورانى، و روشى متین، و راه مستقیم به سوى مقصد اعلى، و وسیله قرب انسان به حق، و زمینه ساز تحصیل لقاء و وصال حضرت دوست، و موجب رضایت و خوشنودى وجود مقدس ربّ العالمین است.
رسول حق و ائمه بنا به نقل "میزان الحکمة" در جلد پنجم، صفحه ۳۶۶ به بعد مى فرمایند:
اَلصَّلاةُ مِنْ شَرایعِ الدّینِ، وَ فِیها مَرْضاةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ، فَهِىَ مِنْهاجُ الاَْنْبِیاءِ:
نماز از احکام عملى دین، و مایه رضایت و خوشنودى حق، و راه انبیاء الهى است. و نیز آنحضرت فرموده:
لِیکنْ اَکثَرُ هَمِّک الصَّلاةَ، فَاِنَّها رَأْسُ الاِْسْلامِ بَعْدَ الاِْقْرارِ بِالدّینِ: باید قسمت عمده همّ و غمّت نماز باشد، زیرا نماز بعد از اقرار به دین خدا در رأس فرهنگ الهى است.
حضرت صادق((علیه السلام)) فرمود:
اَحَبُّ الاَعْمالِ اِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ الصَّلاةُ، وِ هِىَ آخِرُ وَصایا الاَْنْبِیاءِ:
محبوبترین عمل در پیشگاه حضرت حق نماز است، و این حقیقت آخرین سفارش تمام انبیاء به امّتها بود.
رسول خدا فرمود: خداوند بزرگ نور چشمم را در نماز قرار داد، و نماز را آنچنان محبوب قلب من کرد که طعام محبوب گرسنه و آب معشوق تشنه است، گرسنه چون بخورد سیر مى شود، تشنه چون بنوشد سیراب مى گردد، و من از نماز سیر نمى شوم. حضرت صادق((علیه السلام)) فرمود:
اِنَّ طاعَةَ اللهِ خِدْمَتُهُ فِى الاَرْضِ، فَلَیسَ شَىْءٌ مِنْ خِدْمَتِهِ یعْدِلُ الصَّلاةَ:
طاعت حق خدمت به پیشگاه او در روى زمین است، و چیزى از خدمت به او همسنگ نماز نیست.
امیرالمؤمنین((علیه السلام)) فرمود:
اُصِیکمْ بِالصَّلاةِ وَ حِفْظِها، فَاِنَّها خَیرُ الْعَمَلِ، وَ هِىَ عَمُودُ دینِکمْ:
به شما نماز را سفارش مى کنم، و وصیتم این است که در حفظ آن کوشا باشید، نماز بهترین عمل و ستون خیمه دین است. از حضرت صادق سئوال شد: چه عملى بعد از معرفت برترین عمل است؟ فرمود: چیزى در دین معادل نماز نیست. رسول الهى فرمود:اِذا قامَ الْعَبْدُ اِلَى الصَّلاةِ فَاِنَّها رَأْسُ الاِْسْلامِ بَعْدَ الاِْقْرارِ بِالدّینِ:
باید قسمت عمده همّ و غمّت نماز باشد، زیرا نماز بعد از اقرار به دین خدا در رأس فرهنگ الهى است. حضرت صادق((علیه السلام)) فرمود:
اَحَبُّ الاَْعْمالِ اِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ الصَّلاةُ، وَ هِىَ آخِرُ وَصایا الاَْنْبِیاءِ: محبوبترین عمل در پیشگاه حضرت حق نماز است، و این حقیقت آخرین سفارش تمام انبیاء به امّتها بود.
رسول خدا فرمود:
خداوند بزرگ نور چشمم را در نماز قرار داد، و نماز را آنچنان محبوب قلب من کرد که طعام محبوب گرسنه و آب معشوق تشنه است، گرسنه چون بخورد سیر مى شود، تشنه چون بنوشد سیراب مى گردد، و من از نماز سیر نمى شوم. حضرت صادق((علیه السلام)) فرمود:اِنَّ طاعَةَ اللهِ خِدْمَتُهُ فِى الاَْرْضِ، فَلَیسَ شَىْءٌ مِنْ خِدْمَتِهِ یعْدِلُ الصَّلاةَ:
طاعت حق خدمت به پیشگاه او در روى زمین است، و چیزى از خدمت او همسنگ نماز نیست. امیرالمؤمنین((علیه السلام)) فرمود:
اُوصِیکمْ بِالصَّلاةِ وَ حِفْظِها، فَاِنَّها خَیرُ الْعَمَلِ، وَ هِىَ عِمُودُ دینِکمْ: به شما نماز را سفارش مى کنم، و وصیت این است که در حفظ آن کوشا باشید، نماز بهترین عمل و ستون خیمه دین است.
از حضرت صادق سئوال شد: چه عملى بعد از معرفت برترین عمل است؟ فرمود: چیزى در دین معادل نماز نیست. رسول الهى فرمود:
اِذا قامَ الْعَبْدُ اِلَى الصَّلاةِ فَکانَ هَواهُ وَ قَلْبُهُ اِلَى اللهِ تَعالَى انْصَرَفَ کیوْمِ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ:
چون عبد به نماز برخیزد و خواسته و نیت قلبش غیر خدا نباشد، از نماز بیرون مى رود مانند روزى که از مادر متولّد شده. حضرت باقر فرمود:
اَنَّ اَوَّلَ ما یحاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلاةُ فَاِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ ما سِواها:
بحقیقت اول چیزى که عبد به آن محاسبه مى شود نماز است، اگر قبول شود بقیه اعمالش از برکت قبولى نماز پذیرفته خواهد شد. حضرت رضا((علیه السلام)) فلسفه نماز را بدین صورت بیان مى کنند:
اقرار به مالکیت حق بر سراسر هستى و نفى غیر او از تمام امور حیات، قرار گرفتن در برابر حضرت جبّار به حالت ذلّت و مسکنت و خضوع و اعتراف به تقصیر و کوچکى و پستى در بربر عظمت او.
درخواست درگذشتن از گناهان گذشته، و قرار دادن صورت در پنج وقت براى نشان دادن حقارت در برابر عظمت و اینکه این عبد فراموشت نکرده و در مقام طغیان نیست.
نماز خضوع و ذلّت و رغبت به رحمت و طلب زیاد شدن دین و دنیاست.
نماز ترمزى در برابر گناهان، و مداومت بر یاد خدا در شب و روز، و اعلام به این معناست که عبد مولا و آقایش و مدبّر امورش را فراموش ننموده تا بر اثر فراموشى به طغیان و شرارت دچار شود.
نماز یاد خداست، یادى که عبد را از انواع معاصى و فساد باز مى دارد. ما را به جز از روى تو منظور نظر نیست *** ما را بجز از کوى تو مأواى دگر نیست
از جور رقیبان ز رهت روى نتابم *** من وصل تو مى جویم و خوفم ز خطر نیست
قدر رخ خوب تو نداند همه چشمى *** هر بى سر و پائى به جهان اهل نظر نیست
گو خون جگر نوش کن و خاک به سر ریز *** آن را که ز دیدار تواش شوق به سر نیست
گر عشق ندارى برِ کس قدر ندارى *** قدرى نبود آن شجرى را که ثمر نیست
ما بوسه نخواهیم جز از لعل لب یار *** آرى مگسان را هوس الاّ به شکر نیست
جانا ز صغیر ارنکنى یاد چه تدبیر *** شاهى و تو را جانب درویش گذر نیست
حضرت باقر((علیه السلام)) فرمود:
اِذَا اسْتَقْبَلَ الٌمُصَلِّى الْقِبْلَةَ اسْتَقْبَلَ الرَّحْمانُ بِوَجْهِهِ، لااِلهَ غَیرُهُ:
چون نمازگزار به قبله رو کند خداوند رحمان، که خدایى جز او نیست، به او رو کند.
امیرالمؤمنین((علیه السلام)) فرمود:
اِذا قامَ الرَّجُلُ اِلَى الصَّلاةِ اَقْبَلَ اِلَیهِ اِبْلیسُ ینْظُرُ اِلَیهِ حداً لِما یرى مِنْ رَحْمَةِ اللهِ الَّتى تَغَشّاهُ:
چون عبد به نماز برخیزد، ابلیس با چشم حسد به او مى نگرد، زیرا وى را پوشیده در رحمت حق مى بیند. حضرت رضا((علیه السلام)) فرمود:
اَلصَّلاةُ لَها اَرْبَعَةُ آلافِ باب:
براى نماز چهارهزار در از آداب و شرایط است.
امام صادق((علیه السلام)) فرمود:
چون به نماز برخاستى بگو: الهى براى نیازهایم محمّد((صلى الله علیه وآله)) را شفیع مى آورم، و با آبروى او به تو توجه مى کنم، خدایا به حقّ او مرا در پیشگاهت در دنیا و آخرت آبرومند گردان، و مرا از بندگان مقرّب درگاهت قرار ده، به حقّ او نمازم را قبول کن، گناهانم را ببخش، دعایم را مستجاب کن، هر آینه تو غفور و رحیمى.
آداب باطنى نماز
على((علیه السلام)) فرمود:
یا کمِیلُ لَیسَ الشَّأْنُ اَنْ تُصَلِّىَ وَ تَصُومَ وَ تَتَصَدَّقَ، اَلشَّأْنُ اَنْ تَکونَ الصَّلاةُ فُعِلَتْ بِقَلْب نَقِىٍّ، وَ عَمَل عِنْدَاللهِ مَرْضِىٍّ، وَ خُشُوع سَوِىٍّ:
اى کمیل کار به نماز و روزه و صدقه دادن نیست. کار به این است که نمازت را با قلبى پاک و تصفیه شده از تمام آلودگیها بخوانى، و عملت عمل مورد رضاى حق باشد، و خضوعى صاف و استوار به حضرت دوست ارائه دهى.
سُئِلَ النَّبِىُّ ((صلى الله علیه وآله)): مَا الْخُشُوعُ؟ قالَ: التَّواضُعُ فِى الصَّلاةِ، وَ اَنْ یقْبِلَ الْعَبْدُ بِقَلْبِهِ کلِّهِ عَلى رَبِّهِ:
از رسول حق از خشوع پرسیدند؟ فرمود: تواضع در نماز، واینکه بند با تمام قلب به خدا رو کند. طبرسى در "مجمع البیان" در توضیح خشوع مى فرماید: خضوع و تواضع و ذلّت و دیده از موضع سجده بر نداشتن و به راست و چپ نظر نکردن، خشوع در نماز است.
رسول خدا شخصى را به وقت خواندن نماز مشغول به بازى با دست و صورت دیدند، فرمودند: اگر قلبش خاشع بود هر آینه اعضایش نیز خاشع بودند.
از این روایت استفاده مى شود که خشوع در نماز هم به قلب است هم به اعضا. اما خشوع قلب فارغ بودن آن از ماسوى الله است واینکه جز عبادت و معبود چیزى در میان نباشد. و اما خشوع جوارح چشم پوشى از نظر به راست و چپ و ترک التفات و بازى است.
در روایت است که رسول حق با ما سخن مى گفت و ما با او سخن مى گفتیم، چون وقت نماز مى رسید گویى ما را نمى شناسد و ما هم او را نمى شناسیم!
حضرت صادق((علیه السلام)) مى فرماید: چون على((علیه السلام)) به نماز برمى خاست و آیه وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى را قرائت مى کرد رنگش تغییر مى نمود به طورى که تغییر رنگ را در صورتش مى دیدند.
دیگر از ائمّه و حضرت زهرا((علیهما السلام)) نیز خشوعشان در نماز همانند رسول خدا و على((علیه السلام)) بود.امام صادق((علیه السلام)) از قول حضرت حق نقل مى کند:
نماز کسى را قبول مى کنم که در برابر عظمتم تواضع کند، و به خاطر من نفس را از شهوات حرام حفظ کند، و روزش را به یاد من تمام کند، و بر بندگانم تکبر نورزد، گرسنه را سیر کند، و برهنه را بپوشاند، و مصیبت زده را ترحم نماید، و غریب را جاى دهد. چنین نمازگزارى نورش چون نور خورشید مى درخشد، من براى او در ظلمات روشنایى قرار مى دهم، و در جهالت علم و بصیرت. آنچه مانع از قبولى نماز است در روایات اهل بیت بدین صورت آمده:
۱ ـ نظر به خشم و دشمنى به پدر و مادر. ۲ ـ غیبت از مسلمانان. ۳ ـ سبک انگاشتن نماز. ۴ ـ آلودگى به شراب. ۵ ـ نشوز زن از شوهر. ۶ ـ نپرداختن زکات. ۷ ـ ترک کردن وضو. ۸ ـ رعایت نکردن حجاب به وسیله زن در نماز. ۹ ـ امامت نماز از جانب کسى که مردم او را نمى خواهند. ۱۰ ـ مستى. ۱۱ ـ عدم رعایت آداب تخلّى.
امام سجاد((علیه السلام)) در باب حق نماز در "رساله حقوق" مى فرماید: حق نماز به این است که بدانى نماز ورود به خدا و ایستادن در پیشگاه اوست، چون به این حقیقت توجه کنى مى ایستى ایستادن ذلیل، حقیر، راغب به رحمت، خوفناک از عذاب، امیدوار، خائف، مستکین، متضرع، و عظیم دانستن معبود با رعایت سکون و وقار، و روى آوردن به نماز با همه وجود، و رعایت حدود و حقوق نماز. از اهل بیت درباره معناى نماز سئوال شد، فرمودند: اتصال عبد به رحمت الهى است، و درخواست وصال معشوق به توسط عاشق، در صورتى که با نیت پاک وارد شود، و با توجه به عظمت حق تکبیر گوید، و ترتیل در قرائت را رعایت نماید، و رکوعش با خشوع باشد، و به تواضع دست بردارد، و با ذلّت و خضوع سجده آورد، و با اخلاص و آرزو تشهّد نماید، و با رحمت و رغبت سلام دهد، و با خوف و رجا از این سفر بازگردد; چون چنین نمازى بجا آورد نماز به حقیقت بجا آورده است.
مسائل عمده و مهم نماز را در رساله اى جداگانه به عنوان "سیماى نماز" نوشته ام، مى توانید براى دریافت آن مسائل به آن رساله مراجعه کنید.
شرح صحیفه (قهپایی)
«اللهم صل على محمد و آله. و الهمنا معرفه فضله و اجلال حرمته».
بار خدایا، رحمت کن بر محمد و آل او. و ملهم گردان ما را به شناختن فضل این ماه و بزرگ داشتن حرمت این ماه.
«و التحفظ مما حظرت فیه».
بالحاء المهمله و الظاء المعجمه اى: حرمت.
(یعنى:) و نگاه داشتن خود را از آنچه حرام کرده اى در این ماه.
«و اعنا على صیامه بکف الجوارح عن معاصیک و استعمالها فیه بما یرضیک».
و اعانت و یارى ده ما را به روزه داشتن این ماه به بازداشتن اعضاى ما از نافرمانى تو و به کار داشتن اعضا را در این ماه به آنچه خشنود گرداند تو را .
«حتى لا نصغى باسماعنا الى لغو».
یقال: صغى الیه -بالصاد المهمله و الغین المعجمه-: مال بسمعه نحوه.
و اللغو: کل ما لا یجوز و ینبغى ان یلغى من القول و الفعل.
یعنى: تا آنکه گوش نیندازیم به گوشهاى خود به شنودن سخنان هرزه و باطل و بیهوده.
«و لا نسرع بابصارنا الى لهو».
یقال: لهوت بالشىء الهو لهوا، اذا لعبت به. و فى بعض النسخ مکان «لا نسرع»، «لا نسرح» -بالحاء المهمله- و «فى لهو» مکان «الى لهو».
(یعنى:) و اسراع و شتاب ننماییم -یا: سر ندهیم- به چشمهاى خود به دیدن بازى.
«و حتى لا نبسط ایدینا الى محظور».
و تا آنکه نگشاییم دستهاى خود را به حرام.
«و لا نخطو باقدامنا الى محجور».
«نخطو» بالخاء المعجمه و الطاء المهمله من الخطوه.
(یعنى:) و گام ننهیم به پاهاى خود به آنچه منع کرده و بازداشته اى.
«و حتى لا تعى بطوننا الا ما احللت».
یقال: وعاه، اى: حفظه. اى: لا تعى بطوننا شیئا الا ما احللت. فالاستثناء مفرغ.
و نگاه ندارد و جاى ندهد شکمهاى ما چیزى را الا آنچه تو حلال کرده اى.
«و لا تنطق السنتنا الا بما مثلت».
اى: صورت له مثاله بالکتابه. یقال: مثله تمثیلا: صوره له حتى کانه ینظر الیه. و المراد هنا القرآن.
یعنى: و گویا نشود زبانهاى ما الا به آنچه تصویر کرده اى و صورت آن را وانموده اى- یعنى قرآن مجید.
«و لا نتکلف الا ما یدنى من ثوابک».
«یدنى» فعل مضارع من باب الافعال من الدنو.
(یعنى:) و رنج نکشیم چیزى را الا آنچه نزدیک گرداند ما را به ثواب تو.
«و لا نتعاطى الا الذى یقى عن عقابک».
یقال: تعاطاه: تناوله. و فلان یتعاطى کذا، اى: یخوض فیه. قاله الجوهرى فى الصحاح. و «یقى» فعل مضارع من وقى یقى، من الوقایه و الحفظ. اى: و لا نتناول شیئا.
(یعنى:) و فرانگیریم و خوض ننماییم در چیزى مگر آنچه نگاه دارد ما را از عقاب تو.
«ثم خلص ذلک کله من رئاه المرائین، و سمعه المسمعین، حتى لا نشرک فیه احدا دونک، و لا نبغى فیه مرادا سواک».
روى سواک مثلثه السین.
(یعنى:) پس خالص گردان این همه افعال و اعمال ما را از این که براى روى مردم بینندگان و براى شنودن شنوندگان باشد تا شریک نسازیم در این عملهاى خود هیچ کس را غیر تو و طلب نکنیم در این اعمال و افعال خواسته شده اى را سواى تو.
«اللهم صل على محمد و آله. و قفنا فیه على مواقیت الصلوات الخمس بحدودها التى حددت، و فروضها التى فرضت، و وظائفها التى وظفت، و اوقاتها التى وقت».
قوله علیه السلام، «و قفنا»، اى: اجعلنا واقفین و ثابتین فیه، اى: فى هذا الشهر.
المواقیت: جمع المیقات، و هو الوقت المضروب للفعل.
و الحد فى الاصل: المنع. و حدود الصلاه: واجباتها و نوافلها، لما روى عن الامام الصادق ابى عبدالله جعفر بن محمد علیه السلام ان للصلاه اربعه آلاف حد. و یقال لها حدود لانها مانعه عن التخطى الى ما وراءها.
و «حددت» بالتشدید. و روى بالتخفیف ایضا. اى: بینت حدودها.
و «وقت»، اى: بینت وقتها.
یعنى: بار خدایا، رحمت کن بر محمد و آل او. و بگردان ما را ثابت و راسخ در این ماه بر تعهد نمودن اوقات نماز پنجگانه به آن حدودى که تعیین کرده اى از واجبیها و سنتیهاى آن و فریضه هایى که فرض کرده اى و وظایفى که مقدر ساخته اى و وقتهایى که تعیین و توقیت آن نموده اى.
«و انزلنا فیه منزله المصیبین لمنازلها، الحافظین لارکانها المودین لها فى اوقاتها».
و فرودآر ما را در این ماه -و در بعضى نسخ «فیها» است، یعنى: در این اوقات- جایگاه آنان که دریافته اند منازل و فروآمد نگاههاى صلوات خمس را، نگاه دارندگانند ارکان آن را -یعنى نهایت اهتمام دارند به شان آنها- و ادا کننده اند آنها را در اوقات معینه ى آنها و فوت ناکردن آنها.
«على ما سنه عبدک و رسولک -صلواتک علیه و آله- فى رکوعها و سجودها و جمیع فواضلها على اتم الطهور و اسبغه، و ابین الخشوع و ابلغه».
قوله علیه السلام: «على ما سنه»، اى: على وجه جعله سنه و طریقه.
و «الطهور» بفتح الطاء و ضمها کلاهما مرویان فى هذا المقام. و کلاهما مصدر. قال المطرزى فى المغرب: و طهور -بالفتح- مصدر بمعنى التطهر. یقال: تطهرت طهورا حسنا. و منه: «مفتاح الصلاه الطهور». و اما بالضم فظاهر، کالدخول.
و «اسبغه»، اى: اتمه.
و الخشوع: التذلل و الخوف. روى الشیخ الجلیل ابوعلى الطبرسى فى کتاب مجمع البیان عن النبى صلى الله علیه و آله انه راى رجلا عبث بلحیته فى صلاته فقال: «اما انه لو خشع قلبه، لخشعت جوارحه». و فى هذا دلاله على ان الخشوع فى الصلاه یکون بالقلب و بالجوارح. فاما بالقلب، فهو ان یفرغ قلبه بجمع الهمه لها و الاعراض عما سواها فلا یکون فیه غیر العباده و المعبود. و اما بالجوارح، فهو غض البصر و الاقبال علیها و ترک الالتفات و العبث.
و «ابلغه» لان ابلغ الخشوع بالقلب و الجوارح.
یعنى: به جا آورنده صلوات خمس را بر نهجى که طریقه ساخته و به جاى آورده بنده ى تو و فرستاده ى تو به خلقان خود محمد- صلوات و رحمات تو بر او و بر آل او باد- در رکوع آن و سجود آن و جمله فضایل و زیادتیهاى آن، بر تمامترین طهارتى و کاملترین آن و بر ظاهرترین خشوع و بلیغترین آن. یعنى خشوعى که از روى دل و اعضا و جوارح باشد به حیثیتى که معرض باشد از التفات نمودن به ماسواى نماز و معبود خود و چشم را فروخواباند و از هر چه غیر نماز و فرایض و نوافل آن باشد به خاطر نگذراند.
شرح صحیفه (مدرسی)
اللغه:
حظر: منع.
اصغاء: گوش دادن،
لغو: باطل،
لهو و لعب: بازى.
خطوه: گام،
حجر: منع،
وعى: ظرف،
مثل: نمونه.
یقى: از وقى، حفظ.
تعاطى: اخذ و تناول.
الاعراب:
«با» فى قوله «بکف الجوارح» به معنى «مع» تواند بود.
یعنى: اى خدا درود فرست بر محمد و آل محمد و الهام کن شناختن فضل رمضان و اکرام نمودن حرمت رمضان، و قبول حفظ نمودن از آنچه حرام نمودى در آن، و اعانت کن ما را بر روزه گرفتن در آن به بازداشتن جوارح از معصیتهاى تو، و استعمال جوارح در آنچه خوشنودى تو است تا اینکه استماع ننمائیم به گوشهاى خود به سوى باطل، و سرعت نکنیم به دیده گان خود به سوى طرب و لهو، تا بلند نکنیم دستهاى خود را به سوى حرام تا گام نزنیم به قدمهاى خود به سوى ممنوع، تا اینکه ظرف نشود شکمهاى ما مگر به سوى آنچه حلال فرمودى، و تکلم نکنیم با زبانهایمان مگر به سوى آنچه تو تصویر و نقش فرمودى، تا اینکه به مشقت و کلفت در نیاوریم خود را مگر به سوى آنچه نزدیک کند از ثواب تو و اخذ نکنیم مگر به آنچه حفظ کند از عقاب تو.
ایقاظ:
اگر کسى خوض در اخبار اهل بیت نماید و ثواب اجر و مزد صائمین ملاحظه کند بر او قطع شود که آن ثواب موعود مترتب نشود مگر اینکه انسان صائم باشد از هر جهت از جهات نه خصوص اکل و شرب، و سایر مفطرات ظاهریه.
مرویست که: او در عبادتست مادامى که غیبت مسلم نکند و ایضا مروى است که: زنى غیبت نمود زنى را پیغمبر اذن به افطار او فرمودند و فرمودند تو صائمه نیستى شاهد بر مقال حدیث الصوم لى و انا اجزى به یعنى روزه از من است و من جزاى او دهم.
اللغه:
ریا: عمل به دیگرى نمایاندن،
سمعه: شنواندن مرائى است که عمل به دیگرى بنماید.
الاعراب:
ریا مصدر سمعه اسم مصدر.
یعنى: پس خالص فرماى تو این امور را که عرض نمودم از ریا و سمعه شریک قرار ندهم در آن عمل کسى را غیر از تو و طلب نکنم در آن عمل آقائى و راى تو.
تنبیه:
این صفت رذیله بدترین صفات است که تعبیر به شرک از آن شد و مخفى ترین عیوب است حتى آنکه مروى است که این صفت رذیله اخفى است در انسان از حرکت مورچه در سنگ صاف اعاذنا الله منها.
اللغه:
وقف: از وقوف اطلاع.
حدود و حد: مرتبه ى از مراتب است که به او تمیز داده شود شىء از شىء غیر خود.
وظیفه و توظیف: به معنى چیزى که برسد و رسانیدن بلوغ و تبلیغ.
ارکان: جمع رکن و آن چیزى است که قوام شىء به واسطه ى آن است.
یعنى: اى خداى من رحمت فرست بر محمد و آل او و واقف نما در این ماه به اوقات نمازهاى پنجگانه به حدود آن آن چنان حدودى که تو تحدید فرمودى، و واجبات آن آن چنان واجباتى که تو واجب نمودى و سنن آن چنانى که تو قرار دادى، و در اوقات آن چنانیکه تو وقت قرار دادى، نازل فرما ما را در نماز به منزله ى کسى که رسیده باشد مر منزلهاى آن را و حافظ هستند ارکان و قوایم آن را جاى آورنده اند مر آن را در وقتها بر طریقه ى بنده ى تو و پیغمبر رحمت تو، رحمت تو بر او و بر آل او در رکوع آن و سجود آن و جمیع زیادتى آن بر طهارت تمام و کامل و بر خشوع آشکار و ابلغ خضوع.
بدان که چنانکه صلوات خمس افضل واجبات است بعد از اسلام و ارکان شرایط و حدود آن همه ازید از همه است چنانکه از حضرت صادق علیه السلام مروى است که نماز را چهار هزار حد است یعنى از احکام واجبه و مستحبه و لذا تعبیر از آن به عمود دین شده.
ترجمه و شرح صحیفه (امامی و آشتیانی)
به دنبال قسمتهاى قبل بر محمد و آل درود مى فرستد و یک سلسله خواسته را که مربوط به این ماه مى شود از خداوند مى خواهد عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و معرفت و شناخت فضائل و احترام این ماه را به ما الهام فرما) (اللهم صل على محمد و آله، و الهمنا معرفه فضله و اجلال حرمته).
همچنین ما را (بر تحفظ و خوددارى از آنچه در این ماه ممنوع فرموده اى، آشنا ساز (و التحفظ مما حظرت فیه).
(ما را بر روزه داشتن در این ماه با حفظ جوارح از گناهانت کمک فرما) (و اعنا على صیامه بکف الجوارح عن معاصیک).
همچنین (در به کار گرفتن اعضاء و جوارح بر آنچه تو را خشنود مى سازد یارى ده) (و استعمالها فیه بما یرضیک).
یعنى (آن چنانکه با گوشهاى خود به سخن لغوى گوش فراندهیم) (حتى لا نصغى باسماعنا الى لغو).
(با چشمهاى خود به طرف هیچ لهوى نشتابیم) (و لا نسرع بابصارنا الى لهو).
(تا دستهایمان را به سوى هیچ حرامى نگشائیم و گامهایمان را به سوى هیچ امر ممنوعى پیش ننهیم) (و حتى لا نبسط ایدینا الى محظور و لا نخطو باقدامنا الى محجور).
(و تا شکمهاى ما جز از آنچه تو حلال فرموده اى در خود جاى ندهد، و زبانهایمان جز آنچه را که تو به تمثیل کشیده اى گویا نگردد) (و حتى لا تعى بطوننا الا ما احللت، و لا تنطق السنتنا الا بما مثلت).
(زحمت و تکلفى جز آنچه ما را به ثواب تو نزدیک مى کند متحمل نشویم) (و لا نتکلف الا ما یدنى من ثوابک).
(و به غیر از آنچه ما را از عقاب تو بازمى دارد فرانگیریم) (و لا نتعاطى الا الذى یقى من عقابک).
(در عین حال همه ى این اعمال و کارها را از تظاهر و ریاءکاران و سمعه ى سمعه پیشگان خالص گردان) (ثم خلص ذلک کله من ریاء المرائین و سمعه المسمعین).
(به گونه اى که جز تو کسى را در آن شریک نگردانیم) (لا نشرک فیه احدا دونک).
(و مراد و منظورى از آن جز تو جستجو نکنیم) (و لانبتغى فیه مرادا سواک).
در دومین فراز به مساله ى نماز در این ماه توجه کرده عرض مى کند: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و ما را در این ماه بر اوقات نمازهاى پنجگانه با حدودى که برایشان تعیین فرموده اى واقف ساز) (اللهم صل على محمد و آله، وقفنا فیه على مواقیت الصلوات الخمس بحدودها التى حددت).
همچنین (از فرائض و واجباتى که در آنها فرض، وظائفى که در آن معین و اوقاتى که براى آن تعیین فرموده اى ما را آگاه فرما) (و فروضها التى فرضت، و وظائفها التى وظفت، و اوقاتها التى وقت).
(ما را در نمازهاى پنجگانه در جایگاه کسانى قرار ده که به مراتب و منازل نماز رسیده اند) (و انزلنا فیها منزله المصیبین لمنازلها).
(جایگاه کسانى که حافظ ارکان آنهایند و آنها را در اوقات خود آن چنانکه بنده و رسولت- که صلوات و درودت بر او و آلش باد- اداء کرده اند) (الحافظین لارکانها، المودین لها فى اوقاتها، على ما سنه عبدک و رسولک صلواتک علیه و آله).
یعنى (رکوع، سجود و جمیع فضائل آن را با کاملترین و شادابترین طهارات، رساترین و روشنترین حالت خشوع (آن چنانکه رسول تو خواسته است انجام دهیم) (فى رکوعها و سجودها و جمیع فواضلها على اتم الطهور و اسبغه، و ابین الخشوع و ابلغه).
ریاض السالکین (سید علیخان)
ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج۶، ص:۵۲-۳۸
«اللّهمّ صلّ على محمّد و آله و ألهمنا معرفة فضله و إجلال حرمته و التّحفظ ممّا حظرت فیه و أعنّا على صیامه بکفّ الجوارح عن معاصیک و استعمالها فیه بما یرضیک حتّى لا نصغی بأسماعنا إلى لغو و لا نسرع بأبصارنا إلى لهو و حتّى لا نبسط أیدینا إلى محظور و لا تخطو بأقدامنا إلى محجور و حتّى لا تعی بطوننا إلّا ما أحللت و لا تنطق ألسنتنا إلّا بما مثّلت و لا نتکلّف إلّا ما یدنی من ثوابک و لا نتعاطى إلّا الّذی یقی من عقابک، ثمّ خلّص ذلک کلّه من رئاء المرائین و سمعة المسمعین، لا نشرک فیه أحدا دونک و لا نبتغی فیه مرادا سواک».
و الإلهام لغة: الإعلام مطلقا، و اصطلاحا: إلقاء الخیر فی قلب الغیر بلا استفاضة فکریة منه، فإن حمل هنا على معناه اللغوى فالمراد بمعرفه فضله العلم به و لو بالتعلم و الاستفاضه، و ان حمل على الاصطلاحى فالمراد بها ادراکه على ما هو علیه، اذ لا یکون ذلک الا بالالهام المصطلح و یرجح هذا تفسیر الجمهور للمعرفه بانها ادراک الشىء على ما هو علیه و ان کان مسبوقا بالجهل و لهذا لا یقال: الله عارف، و یقال: عالم، و الغرض من سوال «الهام معرفه فضله و اجلال حرمته و التحفظ مما حظر فیه» ایفاوه حقه من الاحترام و الاحتراز عما لا یحل فیه کما ینبغى و یجب کیلا یکون مقصرا او متوانیا.
و اجلال الشىء: تعظیمه.
و الحرمه: ما لا یحل انتهاکه.
و التحفظ: التحرز.
و حظره حظرا من باب -قتل-: منعه و حرمه.
و «الباء» من قوله: «بکف الجوارح» للملابسه: اى ملتبسین بمنع الجوارح، یقال کففته عن الشىء کفا من باب -قتل-: اى منعته.
و الجوارح: الاعضاء جمع جارحه.
و اللهو: ما یشغل الانسان عما یعنیه و یهمه و تقیید الاسراع الیه بالابصار للمبالغه فى سوال اجتنابه اذ کان النظر رائد الفجور، و فى التوراه: النظر یزرع الشهوه، و رب شهوه اورثت حزنا طویلا و لذلک امر سبحانه المومنین بغض الابصار اولا، ثم بحفظ الفروج ثانیا فقال: «قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم».
و فى نسخه ابن ادریس رحمه الله: «و لا نسرح بابصارنا فى لهو»: و هو من سرحت الابل سرحا من باب -نفع-: رعت بنفسها و هو استعاره مکنیه مرشحه او تمثیلیه او تبعیه.
الاول: اجمع المسلمون من الخاصه و العامه على ان شهر رمضان افضل الشهور.
اما العامه: فلما رواه النسائى انه صلى الله علیه و آله ذکر رمضان و فضله على سائر الشهور و قال: من صامه ایمانا و احتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه.
و روى الحلیمى منهم انه صلى الله علیه و آله قال: سید الشهور رمضان.
و اما الخاصه: فلما تواتر عن اصحاب العصمه علیهم السلام من الاخبار الصریحه فى ذلک فمنه ما رواه ثقه الاسلام فى الکافى بسنده عن ابى جعفر علیه السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله: لما حضر شهر رمضان و ذلک فى ثلاث بقین من شعبان، قال لبلال ناد فى الناس فجمع الناس ثم صعد المنبر فحمد الله و اثنى علیه ثم قال: «ایها الناس ان هذا الشهر قد خصکم الله به و حضرکم و هو سید الشهور لیله فیه خیر من الف شهر تغلق فیه ابواب النار و تفتح فیه ابواب الجنان فمن ادرکه و لم یغفر له فابعده الله، و من ادرک والدیه فلم یغفر له فابعده الله، و من ذکرت عنده فلم یصل على فلم یغفر له فابعده الله».
و عنه علیه السلام قال: خطب رسول الله صلى الله علیه و آله الناس فى آخر جمعه من شعبان فحمد الله و اثنى علیه ثم قال: ایها الناس انه قد اظلکم شهر فیه لیله خیر من الف شهر و هو شهر رمضان فرض الله صیامه و جعل قیام لیله فیه بتطوع صلاه کتطوع سبعین لیله فیما سواه من الشهور و جعل لمن تطوع فیه من خصال الخیر کاجر من ادى فریضه من فرائض الله عز و جل و من ادى فیه فریضه من فرائض الله عز و جل کان کمن ادى سبعین فریضه من فرائض الله فما سواه من الشهور، و هو شهر الصبر، یزید الله فى رزق المومن فیه و من فطر فیه مومنا صائما کان له بذلک عندالله عتق رقبه و مغفره لذنوبه فیما مضى، قیل: یا رسول الله لیس کلنا یقدر على ان یفطر صائما، فقال: ان الله کریم یعطى هذا الثواب لمن لم یقدر الا على مذقه من لبن یفطر بها صائما او شربه من ماء عذب او تمرات لا یقدر على اکثر من ذلک، و من خفف فیه عن مملوکه خفف الله عنه حسابه، و هو شهر اوله رحمه و اوسطه مغفره و آخره الاجابه و العتق من النار و لا غناء بکم عن اربع خصال خصلتین ترضون الله بهما، و خصلتین لا غنى بکم عنهما، فاما اللتان ترضون الله بهما فشهاده ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله، و اما اللتان لاغنى بکم عنهما فتسالون الله فیه حوائجکم و الجنه و تسالون العافیه و تعوذون به من النار.
و روى رئیس المحدثین محمد بن بابویه، عن احمد بن الحسن القطان، عن احمد بن محمد بن سعید الهمدانى عن على بن الحسن بن فضال، عن ابیه، عن ابى الحسن على بن موسى الرضا علیه السلام، عن ابیه الکاظم موسى بن جعفر، عن ابیه الصادق جعفر بن محمد، عن ابیه الباقر محمد بن على، عن ابیه زین العابدین على بن الحسین، عن ابیه سیدالشهداء الحسین بن على عن ابیه سید الوصیین امیرالمومنین على بن ابى طالب علیهم السلام قال: ان رسول الله صلى الله علیه و آله خطبنا ذات یوم فقال: ایها الناس انه قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکه و الرحمه و المغفره شهر هو عند الله افضل الشهور و ایامه افضل الایام و لیالیه افضل اللیالى و ساعاته افضل الساعات هو شهر دعیتم فیه الى ضیافه الله و جعلتم فیه من اهل کرامه الله، انفاسکم فیه تسبیح، و نومکم فیه عباده، و عملکم فیه مقبول، و دعاوکم فیه مستجاب، فاسالوا الله ربکم بنیات صادقه، و قلوب طاهره ان یوفقکم لصیامه و تلاوه کتابه فان الشقى من حرم غفران الله فى هذا الشهر العظیم، و اذکروا بجوعکم و عطشکم فیه جوع یوم القیامه و عطشه و تصدقوا على فقراءکم و مساکینکم و وقروا کبارکم و ارحموا صغارکم، و صلوا ارحامکم و احفظوا السنتکم و غضوا عما لا یحل النظر الیه ابصارکم و عما لا یحل الاستماع الیه اسماعکم و تحننوا على ایتام الناس یتحنن على ایتامکم و توبوا الى الله من ذنوبکم و ارفعوا الیه ایدیکم بالدعاء فى اوقات صلواتکم فانها افضل الساعات ینظر الله تعالى فیها بالرحمه الى عباده یجیبهم اذا ناجوه و یلبیهم اذا نادوه و یعطیهم اذا سالوه و یستجیب لهم اذا دعوه، ایها الناس: ان انفسکم مرهونه باعمالکم ففکوها باستغفارکم و ظهورکم ثقیله من اوزارکم فخففوا عنها بطول سجودکم و اعلموا ان الله جل ذکره اقسم بعزته ان لا یعذب المصلین و الساجدین و لا یروعهم بالنار یوم یقوم الناس لرب العالمین.
ایها الناس: من فطر منکم صائما مومنا فى هذا الشهر کان له بذلک عند الله عتق رقبه و مغفره لما مضى من ذنوبه فقیل یا رسول الله: و لیس کلنا یقدر على ذلک فقال: اتقوا النار و لو بشق تمره اتقوا النار و لو بشربه ماء.
ایها الناس: و من خفف منکم فى هذا الشهر عن ما ملکت یمینه خفف الله علیه حسابه و من کف فیه شره کف الله عنه غضبه یوم یلقاه و من اکرم فیه یتیما اکرمه الله یوم یلقاه و من وصل فیه رحمه وصله الله برحمته یوم یلقاه، و من قطع فیه رحمه قطع الله عنه رحمته یوم یلقاه، و من تطوع فیه بصلاه کتب الله له براءه من النار، و من ادى فیه فرضا کان له ثواب من ادى سبعین فریضه فیما سواه من الشهور، و من اکثر فیه الصلاه على ثقل الله میزانه یوم تخف الموازین، و من تلا فیه آیه من القرآن کان له مثل اجر من ختم القرآن فى غیره من الشهور.
ایها الناس: ان ابواب الجنان فى هذا الشهر مفتحه، فاسئلوا ربکم ان لا یغلقها علیکم، و ابواب النیران مغلقه فاسئلوا ربکم ان لا یفتحها علیکم، و الشیاطین مغلوله فاسالوا ربکم ان لا یسلطها علیکم.
قال امیرالمومنین علیه السلام: فقمت و قلت: یا رسول الله ما افضل الاعمال فى هذا الشهر؟ فقال: یا اباالحسن افضل الاعمال فى هذا الشهر الورع عن محارم الله عز و جل ثم بکى، فقلت: ما یبکیک یا رسول الله؟ فقال: ابکى لما یستحل منک فى هذا الشهر، کانى بک و انت تصلى لربک و قد انبعث اشقى الاولین و الاخرین شقیق عاقر ناقه ثمود فضربک ضربه على قرنک فخضب منها لحیتک، فقلت یا رسول الله: و ذلک فى سلامه من دینى؟ فقال صلى الله علیه و آله: فى سلامه من دینک، ثم قال: یا على من قتلک فقد قتلنى، و من ابغضک فقد ابغضنى لانک منى کنفسى و طینتک من طینتى و انت وصیى و خلیفتى على امتى، و الاخبار فى هذا المعنى کثیره.
الثانى: فى قوله علیه السلام: «و اعنا على صیامه بکف الجوارح» الى آخر اشاره الى آداب الصائم و قد وردت بذلک اخبار کثیره عنهم علیهم السلام:
فمنه قول الصادق علیه السلام فى الصحیح: اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و شعرک و جلدک و عدد اشیاء غیر هذا، و قال: لا یکون یوم صومک کیوم فطرک.
و عنه علیه السلام: ان الصیام لیس من الطعام و الشراب وحده، ان مریم علیهاالسلام قالت «انى نذرت للرحمن صوما» اى صمتا فاحفظوا السنتکم و غضوا ابصارکم و لا تحاسدوا و لا تنازعوا فان الحسد یاکل الایمان کما تاکل النار الحطب.
و عنه علیه السلام قال: سمع رسول الله صلى الله علیه و آله امراه تسب جاریه لها و هى صائمه فدعا رسول الله صلى الله علیه و آله بطعام، فقال لها: کلى، فقالت: انى صائمه، فقال: کیف تکونین صائمه و قد سبیت جاریتک، ان الصوم لیس من الطعام و الشراب.
و عنه علیه السلام: اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک من الحرام و القبیح، ودع المراء و اذى الخادم، و لیکن علیک وقار الصائم و لا تجعل یوم صومک کیوم فطرک.
و عنه علیه السلام قال: کان على بن الحسین علیهماالسلام: اذا کان شهر رمضان لم یتکلم الا بالدعاء و التسبیح و الاستغفار و التکبیر فاذا افطر قال: اللهم ان شئت ان تفعل فعلت.
و احل الله الشىء: جعله حلالا، و المراد به هنا ما اطلق اکله و شربه.
و مثلت: اى حدثت من المثل بالتحریک بمعنى الحدیث.
قال فى القاموس: و المثل محرکه: الحجه و الحدیث، و قد مثل به تمثیلا.
و لا داعى الى جعله بمعنى صورت، و تاویله بما لا یخلو من التعسف.
و تکلفت الشىء: تجشمته على مشقه، و بذلت المجهود فى العمل له و هو من الکلفه بالضم بمعنى المشقه.
و تعاطیت کذا: اى اقدمت علیه و فعلته، و فلان یتعاطى ما لا ینبغى له، و منه: «فتعاطى فعقر».
و خلص ذلک: اى سلمه، من خلص بمعنى سلم و نجا او اجعله خالصا، من خلص الماء من الکدر: اى صفا منه.
و الریاء: ترک الاخلاص فى العمل بملاحظه غیر الله تعالى فیه، و اصله من الرویه کانه لا یعمل الا اذا راى الناس و راوه، و قد تقدم الکلام علیه.
و السمعه بالضم: کالریاء الا انها تتعلق بحاسه السمع و الریاء بحاسه البصر.
قال الفارابى فى دیوان الادب: یقال: فعل ذلک ریاء و سمعه اذا فعل ذلک لیراه الناس و یسمعوا به.
و المسمعین: جمع مسمع: اسم فاعل من اسمعه فسمع، و المراد به هنا: الفاعل للسمعه کانه یسمع الناس ما یعمله و عباره الدعاء على حذف مضاف، و التقدیر ثم خلص ذلک کله من مثل ریاء المرائین و مثل سمعه المسمعین.
و اللام فى المرائیین و المسمعین: للاستغراق لما تقرر من ان الجمع المعرف یستغرق آحاد مفرده نحو: «و الله یحب المحسنین» اى کل محسن، و المعنى: خلصه من مثل ریاء کل مراء و سمعه کل مسمع، و فائده هذا الاستغراق شمول تخلیصه من انواع الریاء و السمعه لاختلافهما بحسب اختلاف فاعلهما شده و ضعفا و غرضا.
قوله: «لانشرک فیه احدا دونک» جمله موکده لما قبلها من جعل ذلک خالصا من السمعه و الریاء، نحو لا ریب فیه او مستانفه موکده له نحو: «ان النفس لاماره بالسوء».
و دونک: اى غیرک او متجاوزین ایاک.
و بغى الشىء و ابتغاه: طلبه اى و لا نطلب به مرادا غیرک.
الثالث: فى قوله علیه السلام: «لا نشرک فیه احدا دونک و لا نبتغى به مرادا سواک»، اشاره الى اخلاص العمل، و هو تصفیه العمل عن ان یکون لغیر الله فیه نصیب، و قیل: هو ان لا یرید عامله علیه عوضا فى الدارین و هذا التعریف اشد انطباقا على قوله علیه السلام: «و لا نبتغى به مرادا سواک» و هى درجه علیه عزیزه المنال و الیها اشار امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه بقوله: «ما عبدتک خوفا من و بسط یده الى الشىء: مدها نحوه: اى لا نمد ایدینا الى طلب محظور او الى اخذه.
قال الراغب: بسط الکف و الید یستعمل تاره للطلب نحو: «باسط کفیه الى الماء» و تاره للاخذ نحو: «و الملائکه باسطوا ایدیهم»، و تاره للبطش و الضرب نحو: «و یبسطوا الیکم ایدیهم».
و خطوت اخطو خطوا: مشیت، و التقیید بالاقدام مع ان الخطو لا یکون الا بها لغرض التفصیل بعد الاجمال فى قوله: «بکف الجوارح» بالنص على جارحه و اما ما قد یتوهم من انه من باب ابصرته بعینى و کتبته بیدى فلا یقتضیه المقام لانه فى ذلک تاکید لدفع توهم المجاز او احتماله، و لیس بمقصود هنا لوجوب ترک الخطو الى المحجور حقیقه و مجازا و المحجور و المحظور بمعنى.
و وعیت الشىء وعیا من باب -وعد-: حفظته و جمعته.
نارک و لا طمعا فى جنتک ولکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک».
و قد اسلفنا الکلام مبسوطا على الاخلاص فى العمل فى الروضه العشرین فلیرجع الیه.
تتمه:
قال شیخنا الشهید قدس سره: کل عباده ارید بها غیر الله لیراه الناس فهى المشتمله على الریاء سواء ارید بها مع ذلک الله ام لا، اما لو کان للعمل غایه دنیویه شرعیه او اخرویه فارادها الانسان فانه لا یسمى ریاء کطلب الغازى الجهاد لله و للغنیمه و قراءه الامام للصلاه و التعلیم، و تلاوه آیه من القرآن بقصد القراءه و التفهیم، و تحسین الصلاه من المقتدى به لیقتدى به الناس، و منه صلاه الفریضه فى المسجد، و اظهار الزکاه الواجبه، و کذا مرید الحج و التجاره او الصائم لیقطع عنه شهوه النکاح او لیصح جسمه فان الخبر دال علیهما، و منه الوضوء للتبرد مع القربه او التنظیف معها، فالضابط: ان کل ضمیمه یقصد بها العبد منفعه لازمه للعباده لا یرید بها اجتلاب نفع من الناس و لا دفع ضرر عنه لا من حیث العباده، فلو قصد رفع ضرر بعباده التقیه لم یکن ریاء، انتهى.
و المتاخرون من اصحابنا: حکموا بفساد العباده بقصد هذه الضمائم لفوات الاخلاص.
و فصل بعضهم فقال: ان کانت الضمیمه راجحه و لا حظ القاصد رجحانها وجوبا او ندبا کالحمیه فى الصوم لوجوب حفظ البدن، و الاعلام بالدخول فى الصلاه للتعاون على البر فینبغى ان لا تکون مضره اذ هى حینئذ موکده و انما الکلام فى الضمائم غیر الملحوظه الرجحان، فصوم من ضم قصد الحمیه مثلا صحیح مستحبا کان الصوم او واجبا، معینا کان الواجب او غیر معین.
قال شیخنا البهائى: و فى النفس من صحه غیر المعین شىء و عدمها محتمل، و الله اعلم.
«اللّهمّ صلّ على محمّد و آله وقفنا فیه على مواقیت الصّلوات الخمس بحدودها الّتی حدّدت و فروضها الّتی فرضت و وظائفها الّتی وظّفت و أوقاتها الّتی وقّت و أنزلنا فیها منزلة المصیبین لمنازلها الحافظین لأرکانها المؤدّین لها فی أوقاتها على ما سنّه عبدک و رسولک صلواتک علیه و آله فی رکوعها و سجودها و جمیع فواضلها على أتمّ الطّهور و أسبغه و أبین الخشوع و أبلغه».
وقفت فلانا على الامر: اطلعته علیه، و لا تقل اوقفته، و قد مر بیان ذلک.
و المواقیت: جمع میقات بمعنى الوقت، اى اوقات الصلاه، و یستعار للمکان، و منه مواقیت الحج لمواضع الاحرام، و وقت الله الصلاه توقیتا و وقتها یقتها وقتا من باب- وعد-: حدد لها وقتا و «الباء» من «بحدودها» للمصاحبه: اى مع حدودها اى احکامها، و منه قوله تعالى: «و اجدر الا یعلموا حدود ما انزل الله» اى احکامه.
و حددت الشىء: میزته عن غیره. و فى الصحیح عن ابى عبدالله علیه السلام انه قال: للصلاه اربعه آلاف حد و فى روایه للصلاه اربعه آلاف باب.
و الفروض: جمع فرض بمعنى المفروض من فرض الله الاحکام فرضا: اوجبها.
و الوظائف: جمع وظیفه و هى ما یقدر من عمل و رزق و نحو ذلک، یقال: وظفت علیه العمل توظیفا: قدرته.
و الاوقات: جمع وقت و هو مقدار من الزمان مفروض لامرما. و انزلت زیدا منزله عمرو فى کذا: اى جعلت له ما جعلت لعمرو فیه.
و اصبت الشىء: ادرکته و وجدته.
و منازل الصلاه: عباره عن مراتبها التى تلیق بها من قولهم: عرفت لفلان منزلته، اى مرتبته من الفضل و الشرف و هو رفیع المنازل.
و فى الحدیث: انزلوا الناس منازلهم، اى اکرموا کلا على حسب فضله و شرفه.
و الارکان: جمع رکن، و رکن الشىء لغه: جانبه القوى الذى یعتمد علیه، و ارکان العباده: جوانبها التى علیها مبناها و بترکها یکون بطلانها، و عرف الرکن من الصلاه بما تبطل الصلاه بزیادته و نقصه عمدا و سهوا، و ارکانها خمسه: النیه و التکبیر و القیام و الرکوع و السجدتان.
و ذهب بعضهم الى ان النیه لیست برکن منها لانها شرط لها لا جزء منها، و رکن الشىء لا یکون الا جزءا منه، و اول الصلاه التکبیر لقوله علیه السلام: «تحریمها التکبیر» فهى خارجه عنها، و استدل القائلون برکنیتها بالتئام حقیقه الصلاه منها و اشتراطها بما یشترط فى الصلاه من الطهاره و الستر و الاستقبال و نحوها، و اجیب بان الاستدلال بالتئام الصلاه منها مصادره و اشتراطها بشروط الصلاه لا یدل على الجزئیه.
قال بعض المحققین من مشایخنا: و هذا الخلاف قلیل الجدوى للاتفاق على اعتبارها فى الصلاه و بطلانها بالاخلال بها عمدا و سهوا، و ربما یظهر ثمرته فى مواضع نادره کالنذر لمن نذر ان یصلى فى وقت کذا او نذر ان یصلى فى وقت کذا، قیل: فیمن سهى عن فعل النیه بعد التکبیر ففعلها ثم ذکر فعلها قبل التکبیر فان قلنا: بانها شرط لم تبطل الصلاه و ان قلنا انها جزء بطلت لزیاده رکن لان کل من قال: بجزئیتها، قال برکنیتها، و فیه نظر للمنع من کون استحضار النیه فى اثناء الصلاه عمدا او سهوا مبطلا لان استحضارها حکما بمعنى الاستدامه واجب فکیف یبطل الاستحضار بالفعل.
فان قیل: القصد الى استیناف النیه قصد للمنافى.
قلنا: فالبطلان حینئذ لقصد المنافى لالزیاده الرکن و هو یتحقق على القول بشرطیتها ایضا.
و ادى الصلاه: فعلها، و اصله من اداء الامانه و هو ایصالها الى اهلها و کل دفع ما یجب دفعه و توفیته یسمى اداء کاداء الجزیه و اداء الخراج، و قد تکرر منه علیه السلام فى هذا الفصل ذکر الاوقات اهتماما بشانها، فعن الصادق علیه السلام: هذه الصلوات الخمس المفروضات من اقام حدودهن و حافظ على مواقیتهن اتى الله یوم القیامه و له عنده عهد یدخله الجنه، و من لم یقم حدودهن و لم یحافظ على مواقیتهن لقى الله و لا عهد له ان شاء عذبه و ان شاء غفر له.
و عن ابى جعفر علیه السلام: «ایما مومن حافظ على الصلوات المفروضه فصلاها لوقتها فلیس هذا من الغافلین».
و الظاهر: ان المراد بالمحافظه على المواقیت المحافظه على اول الوقت و ما قرب منه لقول ابى عبدالله علیه السلام: لکل صلاه وقتان و اول الوقت افضله و لیس لاحد ان یجعل آخر الوقتین وقتا الا فى عذر من غیر عله.
و قول على بن الحسین علیهماالسلام: من اهتم بمواقیت الصلاه لم یستکمل لذه الدنیا، و الله اعلم.
قوله علیه السلام: «على ما سنه عبدک و رسولک» فى محل نصب على الحال من الضمیر فى لها: اى المودین لها حال کونها على ما سنه عبدک و رسولک.
و سن رسول الله صلى الله علیه و آله کذا: اى شرعه و جعله شرعا و طریقه فرضا کان او ندبا قولا او فعلا، و قد تقدم الکلام على بیان السنه لغه و اصطلاحا فى الریاض السابقه.
و الفواضل: جمع فاضله و هى اسم من الفضیله.
قال فى القاموس: الفضیله: الدرجه الرفیعه فى الفضل، و الاسم: الفاضله.
و الطهور: بالفتح و الضم على الروایتین: بمعنى الطهاره.
و المراد باتمیته: الاتیان على الوجه المفروض مع کمال الاحتیاط و باسبغیه الاتیان به على الوجه المسنون بتمامه.
قال بعضهم: اسباغ الوضوء اتمامه و اکماله و ذلک فى وجهین: اتمامه على ما فرض الله و اکماله على ما سنه رسول الله صلى الله علیه و آله و منه: اسبغوا الوضوء اى ابلغوه مواضعه و اکملوا کل عضو حقه.
و اصله من سبغ الثوب اذا اتسع وصفا.
و الطهور هنا یعم الغسل و الوضوء و ازاله النجس.
و الخشوع: الخضوع و التذلل، و فیه تلمیح الى قوله تعالى: «و الذین هم فى صلاتهم خاشعون».
و الخشوع فى الصلاه قیل: خشیه القلب و التواضع، و قیل: هو ان ینظر الى موضع سجوده بدلیل ان النبى صلى الله علیه و آله کان یرفع بصره الى السماء فلما نزلت هذه الایه طاطا راسه و نظر الى مصلاه.
و عن امیرالمومنین علیه السلام: هو ان لا یلتفت یمینا و لا شمالا و لا یعرف من على یمینه و لا شماله.
و روى: ان النبى صلى الله علیه و آله راى رجلا یعبث بلحیته فى صلاته، فقال: لو خشع قلبه لخشعت جوارحه.
قال بعضهم: فى هذا دلاله على ان الخشوع فى الصلاه یکون فى القلب و الجوارح، فاما فى القلب فهو ان یفرغ قلبه بجمع الهمه لها و الاعراض عما سواها، فلا یکون فیه غیر العباده و المعبود، و اما فى الجوارح فهو غض البصر و ترک الالتفات و العبث.
و ابین الخشوع: اى افضله من البون بمعنى الفضل و المزیه، او اوضحه من بان الشىء یبین بیانا اذا انکشف و اتضح لانه کلما کان اظهر على الجوارح کان ادل على خشوع القلب و عدم التفاته الى غیر العباده و المعبود.
و ابلغه: اى اشده انتهاء الى الغایه من البلوغ و هو الانتهاء الى الغایه و الامد و الله اعلم.