اِخبات
اینجا متن قالببندینشده وارد شود
اطمینان و فروتنى و تسلیم محض در برابر خداوند.
واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) از ریشه خَبْت گرفته شده كه در اصل، به معناى زمین هموار و فراخ، زمین مطمئن و داراى ریگ، دشت بدون گیاه، زمین هموار و سخت[۱] و زمین گود و پهناور[۲] است. گویا زمین مطمئن كه در ترجمه خَبْت ذكر شده، همان زمین سخت بوده و مطمئن لازم معناى زمین سخت و صفت آن است.
ریشه واژه اِخبات با توجه به معناى لغوى، در این معانى بكار رفته است: تسلیم، خضوع و خشوع، لینت، تواضع و نیز اطمینان كه به واسطه آن، هیچ گونه اضطراب، نگرانى و تردید و تزلزل در شخص راه نمىیابد.[۳]
برخى معانى اطمینان، خشوع و خضوع را براى اِخبات، مجازى مىدانند.[۴] گفته شده: اِخبات در صورت متعدى شدن با «الى»، معناى اطمینان و در صورت متعدى شدن با «لام»، معناى خضوع و خشوع مىدهد.[۵]
این واژه به لحاظ معناى ریشه آن و ویژگى باب إفعال بر خشوع مستمر دلالت دارد.[۶] استقامت،[۷] شكستهشدن دل،[۸] انابه،[۹] سكون[۱۰] و نیز سكون و اطمینان برخاسته از شوق[۱۱] و سكون جوارح كه از خضوع براى خدا نشأت گرفته،[۱۲] از دیگر معانى اِخبات شمرده شده است.
در نظرى جامع مىتوان گفت: اِخبات به معناى نزول در محیطى گسترده و هموار است؛ به گونهاى كه شخص در آن استقراریافته از اضطراب، انحراف، اختلاف و تردد رها شود و لازمه چنین معنایى، حقیقت ایمان و تسلیم و اطمینان است.[۱۳]
وجه ارتباط اطمینان و خضوع با معناى زمین هموار و فراخ، این است كه راه رفتن در زمین هموار و گسترده، توأم با اطمینان و چنین زمینى زیر پاى راهروان، خاضع و تسلیم است.[۱۴]
اِخبات در اصطلاح عرفان به گونهاى تعریف شده است كه با دستهبندى مطالب ارائه شده از سوى عارفان مىتوان براى آن، دو جنبه را مطرح كرد: یكى جنبه رحمت و رجا كه اِخبات با این نگاه، انس و سكون به پروردگار به شمار مىرود كه به واسطه نیروى شوق و جذبه به سوى او حاصل شده است[۱۵] و دیگرى، جنبه خوف و خشیت كه اِخبات با این دید، عبارت از انكسار دل و خشوع و فروتنى در مقام تضرع و تخشع به حضرت كبریایى ـ جلت عظمته ـ است.[۱۶]
اِخبات در ادعیه و زیارات نیز به صورت یكى از درخواستهاى بنده از درگاه خداوند آمده؛ از جمله در دعاى ختم قرآن روایت شده از حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام كه با عبارت «اللّهم انّى اسئلك اخبات المخبتین» آغاز شده است.[۱۷]
در زیارت وداع امامان علیهمالسلام نیز این عبارت آمده است: ورزقنى اللّه العود ثمّ العود ثمّالعود ما ابقانى ربّى بنیّة صادقة و ایمان و تقوى و اخبات و رزق واسع حلال طیّب.[۱۸]
در قرآن كریم، واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) بكار نرفته؛ اما مشتقات آن به سه گونه آمده است:
- أخبتوا: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ الجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ». (سوره هود/11، 23) در این آیه مخبتان در برابر كافران و از اصحاب دائم بهشت به شمار رفتهاند.
- المخبتین: «وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا... فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ». (سوره حج/22، 34) آیه یاد شده دربردارنده بشارت به مخبتان است و در آیه بعدى به صفات آنان اشاره شده است.
- فتخبت: «فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ...». (سوره حج/22، 54) این آیه به اِخبات قلبى مؤمنان در برابر حق اشاره دارد. برخى به این نكته توجه كردهاند كه كلمه «خَبَتْ» در آیه «كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيرًا»، (سوره اسراء/17، 97) از ریشه (خبو) است و تصور این كه برگرفته از ریشه (خبت) باشد، پندارى نادرست است.[۱۹] از این رو آیه یاد شده، داخل بحث نخواهد بود البته این كه در فصوصالحكم، «مخبتین» به الّذین خبت نار طبیعتهم (كسانى كه آتش طبیعتشان خاموش شده است) وصف شده،[۲۰] بیان ریشه لغوى نیست.
تبیین اِخبات:
آراى مفسران در تفسیر آیات مربوط به اِخبات به هم نزدیك است؛ اما در تعبیرها و برداشت آزاد آنان از آیات با توجه به معانى اصلى و مجازى اِخبات و نیز قبل و بعد آیات، اندكى تفاوت وجود دارد؛ بنابراین مفهومى كه از اِخبات ارائه دادهاند نیز متفاوت است:
برخى، مقصود از اِخبات در آیات 23 سوره هود/11 و 34ـ35 سوره حج/22 را اطمینان به خدا دانستهاند؛ چنان اطمینانى كه به واسطه آن، ایمان جاى گرفته در قلب انسان متزلزل نشود و شك و زیغ به آن راه نیابد؛ همچون زمین مطمئنى كه آنچه بر آن مستقر شود با ثبات و بدون تزلزل نگه مىدارد.[۲۱]
بعضى، اِخبات را خضوع، خشوع و انابه مستمر و مداوم با حالتى یكنواخت و یكسان و بدون نقصان در برابر پروردگار و براى عبادت پروردگار از غیر او بریدن و به سوى او منقطع شدن دانستهاند.[۲۲]
برخى اِخبات را همچون موارد پیشین به حصول طمأنینه و خضوع در برابر خدا تفسیر كرده؛ اما آن را نتیجه ایمان و عمل صالح دانستهاند.[۲۳] گروهى نیز اِخبات را به تسلیم قلبى مطلق، بىچون و چرا و بدون قید و شرط براى خدا تفسیر كرده و جمله «وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ» (سوره هود/11، 23) را در مقام بیان تأثیر حالات قلبى و معنوى در پاداش انسان و نیز قبولى ایمان و عمل دانستهاند؛ بنابراین اِخبات را شرط كارساز بودن ایمان و عمل و سرانجام ورود و خلود در بهشت مىدانند.[۲۴]
به نظر عدهاى، مقصود از اِخبات همانند مورد پیش گفته همان تسلیم است با این توضیح كه تسلیم از بالاترین اخلاق حمیده و حتى برتر از مقام رضا به امور تكوینى و تشریعى است. صاحب این نظر یادآور مىشود كه اِخبات در كلام امام صادق علیهالسلام به تسلیم تفسیر شده است:[۲۵] «أتدرون ماالتسلیم... هو واللّه الإخبات».[۲۶]
برخى با طرح مباحث اخلاقى و با نگاه عرفانى، از آیه «وبَشِّرِ المُخبِتین»(سوره حج/22، 34) بحث كرده و به تبیین اِخبات پرداختهاند. اِخبات از دیدگاه یاد شده یكى از ابواب دهگانه كمال و باطن شمرده شده[۲۷] كه پس از قطع علایق و رفع موانع و اصلاح قواى نفس، به روى سالك گشوده مىشود[۲۸] و نیز از نخستین مراحل طمأنینه دانسته شده كه عبارت از ورود سالك به موضع و مقام امن، انس و سكون به پروردگار است؛ به گونهاى كه سالك، از برگشت به علایق نفس و پریشانى احوال و نیز از تردید در قصد و ادامه سیر به سبب انس و سكون به پروردگار در امان باشد.[۲۹]
براى اِخبات سه درجه ذكر شده است: یكم این كه عصمت، یعنى نور الهى، جاى ظلمت شهوت و اراده كه علقه دل به حق و اجابت خواستههاى او به اختیار و رغبت است، جاى غفلت و نیز حقطلبى و شوق شدید به حق، جاى راحتطلبى را در دل سالك بگیرد؛ به گونهاى كه ریشه شهوتپرستى و راحتطلبى و غفلت به طور كامل از دل او كنده شده، از بین برود.
دوم اینكه سالك، ارادهاش را در حد فراوانى تقویت كند تا با هیچ علت و سببى درهم نشكند و دیگر اینكه هیچ عارضهاى انس او را به حق از بین نبرد و دلش را به غیر حق مشغول نسازد و نیز هیچ فتنهاى اعم از مال، اولاد و به طور كلى زینت دنیا، راه بر او نبندد و سیر او را به سوى حق قطع نكند.
سوم این كه چون سالك به واسطه شهود حق، به خلق التفاتى ندارد به مدح و ذم ایشان درباره خودش نیز توجهى نمىكند و ستایش و بدگویى آنان نزد او مساوى است. دیگر اینكه نفسش را همواره ملامت مىكند؛ زیرا از همراهى نفس خود كراهت داشته، آن را مبغوض مىدارد و نیز با توجه به اینكه درجهاش از دیگران بالاتر است به نقصان درجه خلق در مقایسه با خودش توجهى ندارد و آن را ندیده مىگیرد؛ زیرا با دید الهىاش همه خلق را عمال خدا و درجات ایشان را منتسب به خدا و داده او مىداند.[۳۰]
صفات مخبتان:
با تبیین اِخبات در مباحث پیشین نیز از تقیید ایمان و عمل صالح به اِخبات: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ...» (سوره هود/11، 23) و همچنین از مقایسه بین مؤمنان نیكوكار و ستمگران كافر در آیه بعدى: «مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً...» (سوره هود/11، 24)، روشن مىشود كه مخبتان، طایفه خاصى از مؤمنانند كه اعمالشان صالح و چشم و گوش آنان به حقایق بینا و شنوا است.
آنان متواضع براى خدا و مطمئن به پروردگار و اهل دانش: «وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» (سوره حج/22، 54) و داراى بصیرت الهى:[۳۱] «أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ» (سوره هود/11، 17) و برخوردار از دلى سالم و قلبى نرم در برابر حق و حقیقت[۳۲] هستند: «فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ» (سوره حج/22، 54) و در برابر عزت پروردگار، احساس ذلت[۳۳] مىكنند؛ آنان كه زمین عبودیت را بوسیده و از روى خضوع و خشوع بر آن افتاده و محكم به آن چسبیدهاند.[۳۴]
نیز گفته شده: مخبتان، كسانى هستند كه ظلم نمىكنند و از آنجا كه به طور كامل به روز جزا ایمان و اطمینان دارند (=از حقوق شخصى خویش اغماض كردهاند)، درصدد انتقام برنمىآیند[۳۵] و سرانجام بر اساس آیه 34 سوره حج، مخبتان كسانى هستند كه مخلصاً للّه حج به جاى آورده و در حجشان كاملاً تسلیم فرامین الهىاند.[۳۶]
همانان كه خداوند به پیامبرش دستور داده بشارتشان دهد: «وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» (سوره حج/22، 34)؛ آنان كه در عبادت خویش، كوشا و داراى صفاتى هستند كه آیه 35 حج آن صفات را چنین بیان كرده است:
- هنگام یاد شدن خدا، داراى قلبى ترسانند. به عبارت دیگر زمانى كه به یادآورى و ذكر خدا ترسانده شوند، مىترسند:[۳۷] «الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ». (سوره حج/22، 35) این آیه چنین نیز تفسیر شده كه هنگام یاد خدا، قلوب ایشان به حركت درآمده و متلاطم و طوفانى مىشود.[۳۸]
- بر بلاها و مصیبتهایى كه به ایشان (در راه طاعت و عبادت خدا) مىرسد، صبر مىكنند:[۳۹] «وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ». (سوره حج/22، 35) برخى، در بیان دو وصف یادشده براى مخبتان گفتهاند: مخبتان یا از «خبت» به معناى مكان گسترده یا از «خبیت» به معناى حقیر و ناچیز است؛ آنگاه احتمال دادهاند كه ایشان به اعتبار تحقیر نفس خویش، به خشوع و ترس قلبى (وجِلَت قُلوبُهُم) و به اعتبار سعه صدر و اطمینان به صبر و تحمل در برابر بلاها «والصّبِرینَ عَلى ما اَصابَهُم» وصف شدهاند.[۴۰]
- به پادارندگان نمازند (و براى زنده نگه داشتن حقیقت این فریضه الهى مىكوشند) و نماز را به همان صورتى كه خداوند امر كرده است، در اوقات خودش درست و كامل به جاى مىآورند:[۴۱] «وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ». (سوره حج/22، 35)
- از آنچه خداوند به آنها روزى داده، بخشى از آن را در راه خدا انفاق مىكنند؛ (اعم از انفاق واجب و مستحب)[۴۲]: «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ». (سوره حج/22، 35)
پانویس
- ↑ مفردات، ص 272؛ ترتیب العین، ص 210؛ مقاییس اللغه، ج 2، ص 238؛ لسانالعرب، ج 4، ص 9.
- ↑ القاموس المحیط، ج 1، ص 246؛ لسان العرب، ج 4، ص 9؛ التحقیق، ج 3، ص 8.
- ↑ مفردات، ص 272؛ المنار، ج 12، ص 57؛ المیزان، ج 10، ص 193.
- ↑ اساس البلاغه، ص 102.
- ↑ اعراب القرآن، ج 4، ص 333؛ المیزان، ج 10، ص 193.
- ↑ الفروقاللغویه، ص 25؛ مجمعالبیان، ج 5، ص 230؛ اساسالبلاغه، ص 102.
- ↑ اطیبالبیان، ج 7، ص 33؛ روض الجنان، ج 10، ص 256؛ تفسیر ابنعربى، ج 2، ص 112.
- ↑ تفسیر ابنعربى، ج 2، ص 106؛ فرهنگ معارف اسلامى، ج 1، ص 102.
- ↑ البرهان فى علوم القرآن، ج 3، ص 404.
- ↑ شرح منازل السائرین، ص 116؛ الفروق اللغویه؛ ص 25؛ رحمة من الرحمن، ج 3، ص 169.
- ↑ تفسیرموضوعى، ج 11، ص 324؛ شرح منازلالسائرین، ص 116؛ تفسیر ابن عربى، ج 1، ص 558.
- ↑ التبیان، ج 5، ص 467.
- ↑ التحقیق، ج 3، ص 9.
- ↑ نمونه، ج 14، ص 103.
- ↑ شرح منازل السائرین، ص 116.
- ↑ فرهنگ معارف اسلامى، ج 1، ص 102.
- ↑ بحارالانوار، ج 89؛ ص 206 و ج 87، ص 213.
- ↑ همان، ج 97، ص 353 و ج 99، ص 134.
- ↑ الوجوه والنظائر، ج 1، ص 326.
- ↑ شرح فصوص الحكم، ص 525.
- ↑ المیزان، ج 10، ص 193؛ التبیان، ج 5، ص 467؛ المنار، ج 12، ص 57.
- ↑ مجمعالبیان، ج 5، ص 230؛ التبیان، ج 5، ص 466؛ الكشاف، ج 2، ص 387؛ تفسیر ابن عربى، ج 1، ص 558.
- ↑ همان؛ التحقیق، ج 3، ص 8.
- ↑ راهنما، ج 8، ص 61؛ تفسیر نور، ج 5، ص 293؛ الفرقان، ج 11ـ12، ص 268.
- ↑ اطیب البیان، ج 7، ص 33.
- ↑ الكافى، ج 1، ص 391.
- ↑ شرح منازل السائرین، ص 27 و 100.
- ↑ همان.
- ↑ همان، ص 116.
- ↑ همان، ص 117ـ119.
- ↑ المیزان، ج 10، ص 193؛ راهنما، ج 11، ص 622؛ رحمة منالرحمن، ج 3، ص 169.
- ↑ المیزان، ج 10، ص 193؛ راهنما، ج 11، ص 622؛ المنار، ج 12، ص 57.
- ↑ رحمة من الرحمن، ج 3، ص 169؛ تفسیر ابن عربى، ج 1، ص 558 و ج 2، ص 106؛ روضالجنان، ج 10، ص 256.
- ↑ الفرقان، ج 17ـ18، ص 102.
- ↑ مجمعالبیان، ج 7، ص 134؛ الكشاف، ج 3، ص 157؛ التفسیرالكبیر، ج 8، ص 225.
- ↑ المیزان، ج 14، ص 375؛ رحمة من الرحمن، ج 3، ص 169؛ التفسیر الكبیر، ج 8، ص 225.
- ↑ مجمعالبیان، ج 7، ص 134.
- ↑ رحمة من الرحمن، ج 3، ص 169.
- ↑ مجمع البیان، ج 7، ص 134.
- ↑ بیان السعاده، ج 3، ص 77.
- ↑ مجمع البیان، ج 7، ص 134؛ راهنما، ج 11، ص 583.
- ↑ همان.
منابع
محمدمهدى خراسانی، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 328-333.