ابن سماک (ابوالعباس)
ابْنِ سَمّاک، ابوالعباس محمد بن صَبیح عجلی کوفی(د 183ق/ 799م)، فقیه، محدث و زاهد.
وجه شهرت به ابن سماک
اِبْنِ سَمّاك، ابوالعباس محمد بن صَبیح عجلى كوفى(د 183ق/ 799م)، فقیه، محدث و زاهد. علت شهرت وی به ابن سماك این بود كه جدش ماهى فروش بوده [۱] و به احتمالى دیگر خود وی به ماهى فروشى اشتغال داشته است [۲].
زندگی نامه
از تاریخ تولد و زندگى ابن سماك اطلاعى در دست نیست. همین اندازه گفته شده است كه وی در كوفه مىزیسته و مولای بنى عجل بوده [۳] و فقط یك بار در روزگار هارونالرشید(148-193ق/765-809م) به بغداد آمده و پس از چندی به كوفه بازگشته و در همانجا درگذشته است [۴]. وی با هارون دیدارهایى داشته و او را موعظه كرده است ([۵] عطار نیشابوری او را صاحب كرامات و در عین حال امام و در وعظ چیرهدست دانسته است [۶] و به همین سبب به «واعظ» شهرت یافته و ذهبى او را حتى «سید الوعّاظ» خوانده است [۷]. سخنانى كه از ابن سَمّاك موجود است، غالباً در زمینة بیداری اخلاقى و احتراز از دنیاگرایى و دلبستگى شدید به زهد است [۸]
جایگاه ابن سماک در نقل حدیث
ابن سَماك از كسانى چون سری بن یحیى، عوّام بن حَوْشب، علاء بن منهال غنوی، سفیانثوری، ابوطالب قاص [۹] هشام بن عروة، سلیمان بن مهران معروف به اعمش، عائذ بن نُسَیر، یزید ابن ابى زیاد [۱۰] اسماعیل بن ابى خالد [۱۱] حدیث نقل كرده است، كه به گفتة ابونعیم اصفهانى چند تن از آنان از تابعین بودهاند [۱۲]
برخى از راویان مشهور سدة 2 و 3ق/8 و 9م نیز از او حدیث نقل كردهاند كه بنامترین آنان عبارتند از: احمد بن حنبل، جمر بن فرقد، هیثم ابن جمّاز، یحیى بن یحیى نیشابوری، ابراهیم بن موسى، علاء بن عمرو حنفى، عمر بن حفص بن غیاث (ابن ابى حاتم، همانجا)، احمد و حسین پسران على جُعفى [۱۳]، عبدالله بن صالح عجلى، یحیى بن ایوب مقابری [۱۴]، محمد بن عبدالله بن نُمَیر [۱۵] و محمد بن آدم مصیصى [۱۶]. چنانكه از گفتة عطارنیشابوری برمىآید معروف كرخى(د 200ق/816م) كه از زاهدان بنام است، در كوفه از مواعظ ابن سَماك بهره برده است [۱۷] با اینكه تمام منابع احوال ابن سماك از ایمان و زهد و تقوای وی یاد كردهاند، اما از نظر وثاقت وضعیت روشنى ندارد و به گفتة ذهبى [۱۸] هیچ حدیثى از او در «صحاح سته» نیامده است. با اینهمه ابن حبان [۱۹] او را ثقه دانسته و خطیب بغدادی [۲۰] به نقل از ابن نُمیر از طرفى او را صدوق خوانده و از طرف دیگر از قول همو اظهار داشته است كه ابن سَماك از ضعفا نیز روایت مىكرده و احتمالاً به همین علت ابن جوزی [۲۱] به نقل از ابن نمیر حدیث وی را ضعی ف شمرده است.
پانویس
- ↑ (زبیدی، 7/145)
- ↑ (ابن اثیر، 1/559)
- ↑ (زبیدی، 7/145)
- ↑ (خطیب، 5/369)
- ↑ همو، 5/372).
- ↑ (ص 285، 286)
- ↑ (8/328)
- ↑ (ابونعیم، 8/204-217).
- ↑ (ابنابىحاتم، 3(2)/290)،
- ↑ (خطیب، 5/368-369)،
- ↑ (ابونعیم، 8/211)
- ↑ (همانجا).
- ↑ (زبیدی، همانجا)
- ↑ (خطیب، 5/369)
- ↑ (ذهبى، 8/329)
- ↑ (ابن حبان، 9/32)
- ↑ (ص 285، 329).
- ↑ (همانجا)
- ↑ (9/32)
- ↑ (5/373)
- ↑ (2/170)
منابع
- دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج3، مدخل "ابن سماک، ابوالعباس" از حسن یوسفی اشکوری
- ابن ابى حاتم رازی ، عبدالرحمان، الجرح و التعدی ل، حی درآباد دكن، 1372ق/ 1952م؛
- ابن اثی ر، على، اللباب، قاهره، 1357ق/1938م؛
- ابن جوزی ، عبدالرحمان، الضعفاء و المتروكی ن، به كوشش ابوالفداء قاضى، بی روت، 1406ق/1986م؛
- ابن حبان، محمد، الثقات، حی درآباد دكن، 1403ق/1983م؛
- ابونعی م اصفهانى، احمد، حلی ة الاولی اء، قاهره، 1932- 1938م؛
- خطی ب بغدادی ، احمد، تاری خ بغداد، قاهره، 1349ق/1930م؛
- ذهبى، محمد، سی ر اعلام النبلاء، به كوشش شعی ب الارنؤوط، بی روت، 1401ق/1981م؛
- زبی دی ، تاج العروس؛ عطار نی شابوری ، محمد، تذكرة الاولی اء، به كوشش محمد استعلامى، تهران، 1363ش.