شهید غلامعلی کرمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۴:۵۵ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «شهید غلامعلی کرمی در بیست و نهم خردادماه ۱۳۴۰ در کازرون به دنیا آمد. با شروع ج...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

شهید غلامعلی کرمی در بیست و نهم خردادماه ۱۳۴۰ در کازرون به دنیا آمد. با شروع جنگ تحمیلی به‌عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت .سرانجام در هشتم بهمن سال 1365 در عملیات کربلای 5 با سمت فرماندهی گردان سلمان به شهادت رسید.

زندگینامه

شهيد غلامعلي(حسين) کرمي در بیست و نهم خرداد ماه 1340 در کازرون دیده به جهان گشود. زندگي را با کار و سختي سپري کرد و همزمان به تحصيل ادامه داد و تا مقطع سوم متوسطه در رشته علوم اقتصادی گذراند.

دفاع مقدس

سال 1359 با آغاز جنگ تحميلي به همراه دومين گروه راهي جبهه جنوب و در سوسنگرد مستقر شد. در سه روز محاصره همچون ديگر همرزمانش با رشادت کامل جنگيد و از ناحيه پهلو و شکم زخمي گرديد که قسمتي از دستگاه گوارش او مصنوعي شد. عشق به امام و انقلاب و در راس آن اسلام صبر و طاقت را از او ربوده لذا شغل مکانيکي را رها کرد و به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آمد و مجددا علي رغم جانبازي اش در جبهه هاي غرب و جنوب حضور فعالانه داشت. در سال 1363 مسئوليت واحد موتوري پادگان شهيد چمران به او محول شد که خدمات فني او در اين سمت زبانزد خاص و عام است .

در عمليات والفجر 8 به عنوان معاون گروهان شرکت کرد و در فاو و خرمشهر به دفاع از ايران اسلامي پرداخت و به دليل پيروزي از طرف لشکر 33 المهدي به عنوان فرمانده گردان فاطمة الزهرا مدتها در خط پدافند درياچه نمک فاو حضور داشت. در سال 1365 فرماندهي يگان مستقل قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) را عهده دار شد سپس گردان سلمان را فرماندهي کرد.

نحوه شهادت

وبراي دومين بار در عمليات کربلاي 5 باگوش هايش که خون از آن جاري بود نمي توانست بشنود در هشتم بهمن سال 1365 در آخرين ماموريت که مسئول حفظ خط در پشت درياچه ماهي بود براثر اصابت ترکش خمپاره بانداي يا حسين يا حسين به سرور وسالار خويش امام حسين (عليه السلام ) پيوست .

وصیتنامه

بنام خدا و با سلام و درود بر امام امت و شهدای اسلام و مردم شهيد پرور و مقاوم کازرون و ايران عزيز و شما خانواده محترم . چند کلمه ای راجع به خودم و خانواده ام روی کاغذ می آورم به اميد اين که پس از تاييد خداوند متعال به گوش شما رسيده و اجرا نماييد:

خانواده عزيزم پدر عزيزم برادران و خواهرانم می دانم که الان همه شما ناراحت هستيد از اين که من از ميان شما رفته ام اما خودتان که بهتر می دانيد هر که آمده رفته است پيامبر آن که عزيزان خدا بودند رفتند پس سعی کنيد خودتان را طوری کنترل کنيد که باعث خشم خداوند نشويد. سعی کنيد خدا را از خودتان راضی کنيد. اين هدف اصلی است. فکر می کنم راه راضی کردن پروردگار گوش به فرمان امام بزرگوار است.

به شما خواهرانم هستم: سعي کنيد اين بچه هايي که البته با زحمت بزرگشان کرده ايد و مال خدا هستند به دست خودش بسپاريد. من بچه هاي خواهرم خوب مي شناسم روحيه مردمي و جوانمردي در آنها هست پس آنها را در مورد جبهه و امور ديني آزاد بگذاريد نترسيد از اين که کشته شود بالاخره در راه ديگري از ميان شما مي روند بگذاريد خدمت کنند تا هم در دنيا سعادتمند شوند و هم در آخرت

چه فکري مي کنيد چيزي که باعث شود شما را از آتش جهنم نجات دهد همين شهدا هستند خانواده شهدا پدر و مادر شهدا با سرافرازي وارد بهشت موعود مي شوند. ان شاءالله

به دنبال مسائل غير اسلامی نرويد و نگوييد چرا فلان مسئول اين طور و فلان روحانی آن طور سعی کنيد در اين دنيای خراب و خوب شما خوبان باشيد. خانواده شما خوب باشيد ديگران هر چه مي خواهند بد باشند تو خوب باش سعي کنيد جاي شهداي در جبهه را پر کنيد. پرچم من را بلند کنيد

بچه من کوچک است ولي از شما مي خواهم که همين که بزرگ شد و توانست خوب را از بد بفهمد برايش بگوييد که راه خدا را دنبال کند نگذاريد خون ابوالفضل پايمال شود .

سعي کنيد به گناه آلوده نشويد چون هر چه به گناه نزديکتر شويد ديگر راه برگشت باريک مي شود و خداي ناکرده با روي سياه وارد جهنم مي شويد پس به فکر خودتان باشيد خداوند شما را جهت پيروزي دين خودش نگه دارد. به همه بگوييد حلالم کنند.

منبع

- سایت نوید شاهد