حرکت دادن کاروان اسرا از کربلا به کوفه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۳۱ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} '''منبع:''' حوادث الایام، صفحه 39 '''نویسنده:''' سيد مهدى مرعشى نجف...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

منبع: حوادث الایام، صفحه 39

نویسنده: سيد مهدى مرعشى نجفى

عمر بن سعد ملعون شب یازدهم را تا ظهر روز یازدهم در کربلا ماند و بر کشته‌شدگان خود نماز خواند و آن‌ها را به خاک سپرد. بعد از ظهر دستور داد: دختران رسول خدا صلى الله علیه و آله را بر شتران بى‌جهاز سوار کنند و غل بر گردن امام سجاد علیه‌السلام بزنند. آنها را مثل اسیران بردند و از قتلگاه عبور دادند. وقتى چشم زنان به شهدا افتاد فریاد کشیدند و اشک ریزان خود را از شتران به زمین انداختند.

حضرت زینب کبرى علیهاالسلام چون نظرش به بدن مبارک امام افتاد، فرمود: السلام علیک یا ذبیحاً من القفا و سپس نعش برادر را به سینه خود چسبانید، عرض کرد: اختک لک الفداء یا بن محمد المصطفى و یا قرّة عین فاطمة الزهرا بعد با صوتى حزین و قلبى دردناک گفت: یا محمداه صلى علیک ملیک السّمآء این حسین توست که با اعضاى پاره‌پاره در خون خویش آغشته است، این‌ها دختران تواند که اسیر شده‌اند، این حسین توست که بدنش بر روى خاک افتاده.

حضرت سکینه علیهاالسلام جسد پدر را دربرگرفت، ناله زد و عرض نمود: پدر جان قتل تو چشم دشمنان را روشن و دلشان را شاد کرد، پدر جان بنى‌امیه مرا در کوچکى یتیم کرد، بابا زمانى که شب مى‌شود چه کسى مرا حمایت مى‌کند؟ بابا گوشواره‌هایم را غارت و عبایم را ربودند.

کفعمى نقل مى کند که حضرت سکینه علیهاالسلام فرموده است: چون بدن نازنین پدرم را در آغوش گرفتم حالت اغماء به من رخ داد، در آن حال شنیدم که پدرم مى‌فرمود: شیعتى مهما شربتم ماء عذب فاذکرونى × او سمعتم بغریب او شهید فاندبونى.