سيد نعمت الله جزائری
منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 1، صفحه 257
نویسنده: عباس عبيري
سید نعمتالله جزایری
تولد
«صباغیه» یكی از جزایر پیرامون بصره، در حدود 1050 ق.[۱] شاهد تولد نوزادی بود كه خانه سید عبدالله را در شادمانی فرو برد. سید عبدالله كه از نوادگان امام كاظم علیهالسلام به شمار میآمد[۲] فرزند دلبند خویش را نعمتالله نامید و در نخستین فرصت به مكتب سپرد.
در مسیر تحصیل
نعمتالله روزهای كودكی را شتابان پشت سر نهاد و با بهرهگیری از دانشوران صباغیه، شط بنیاسد، حویزه و بصره به یازده سالگی رسید. در این هنگام همراه برادرش سید نجمالدین رهسپار شیراز شد و به یاری شیخ جعفر بحرانی در مدرسه منصوریه اقامت گزید.[۳] تهیدستی بسیار سید نعمتالله، سرانجام وی را از انزوای ویژه روزگار آغازین درس برون آورد، به نسخهبرداری از كتابها، تصحیح نسخهها و حاشیهنویسی كشاند.[۴]
فرزند سید عبدالله گاه تا بامداد كار میكرد، درس میخواند و پس از نماز صبح و مطالعه ویژه بامدادی سر بر كتاب نهاده، لحظهای میآرامید. آنگاه تا نیمروز تدریس میكرد و پس از نماز ظهر به درس یكی از استادان میشتافت.[۵]
او خود خاطره آن روزهای دشوار را چنین نگاشته است: ...وقتی اذان ظهر برمیخاست به درس میشتافتم... البته بیشتر وقتها نمیتوانستم نان تهیه كنم، بنابراین تا شامگاه گرسنه میماندم. اغلب هنگامی كه شب فرامیرسید به اندازهای در اندیشه درس فرورفته بودم كه نمیدانستم در روز چیزی خوردهام یا نه! پس مدتی فكر میكردم و درمییافتم كه چیزی نخوردهام...[۶]
تلاش سید تابستان و زمستان نمیشناخت. برای او همه فصلها فصل درس بود. آنچه فرزند سخت كوش صباغیه درباره یكی از زمستانهای شیراز نگاشته، درستی این گفتار را نشان میدهد: من درسی داشتم كه حاشیههای آن را بعد از نماز صبح زمستان مینوشتم. سرمای هوا و بسیاری تلاش باعث میشد كه خون از دستم جاری شود! ...سه سال روزگار بدینسان گذشت.[۷]
ناگفته پیداست كه كار نسخهبرداری همواره برقرار نبود. بنابراین نوجوان بینالنهرین گاه چنان در تهیدستی فرو میرفت كه حتی توان خرید لقمه نانی نداشت. در چینن موقعیت دشواری چراغ حجرهاش به سبب بیروغنی خاموش میماند و سید نعمتالله را در اندوهی جانكاه فرو میبرد. او برای تحمل گرسنگی توان بسیار داشت ولی هرگز نمیتوانست به دلیل ناداری درس شامگاهی را ترك كند. بنابراین به مهتاب، خانه دوستان یا مسجد جامع پناه میبرد.[۸]
شیراز با همه دشواریها، جاذبههایی نیز داشت. جاذبههایی كه ثروتمندان و تهیدستان به یك اندازه از آن بهرهمند میشدند. باغهای سرسبز، چشماندازهای پرگل و چشمههای زلال را باید در شمار این جاذبههای طبیعی جای داد. زیباییهایی كه گاه نوجوان صباغیه را به بیرون شهر و اقامت یك هفتهای در گلستانها[۹] كشانده، بر نشاط و اشتیاقش میافزود.
سرانجام پیامهای پیوسته پدر، سید نعمتالله را به سمت صباغیه رهسپار ساخت. پدر و مادر كه برای دیدار فرزند روزشماری میكردند برای آن كه او را در روستا ماندگار سازند مراسم ازدواج برپا داشتند و پیوند سید نعمتالله با دخترعمویش را جشن گرفتند.
بیست روز پس از ازدواج در حالی كه سید اندیشه شیراز را ـ دست كم برای مدتی ـ از خود دور ساخته بود، زیارت یكی از دانشوران جزایر و گفتار ارزنده وی اشتیاق مدرسه را در دل او بیدار ساخت؛ به گونهای كه در همان محفل تصمیم به ادامه درس گرفت و چون از خانه آن دانشمند بیرون آمد بیآن كه كسی را آگاه سازد رهسپار شیراز شد.[۱۰] ولی این بار اقامت در مدرسه منصوریه دیری نپایید. پس از مدتی خبر درگذشت پدر وی را در اندوه فرو برد[۱۱] و اندكی بعد دست حوادث مدرسه را به آتش كشید.[۱۲] سید نعمتالله با خاطره استادان بزرگ شیراز: شیخ جعفر بحرانی (متوفی 1091 ق) ابراهیم بن ملاصدرا، شاه ابوالولی بن شاه تقیالدین شیرازی، سید هاشم بن حسین احسایی،[۱۳] شیخ صالح بن عبدالكریم كزكزانی (متوفی 1098 ق)[۱۴] راه اصفهان را پیش گرفت.
اساتید
فرزند صباغیه از اصفهان در محضر حافظ سید محمد میرزا جزایری،[۱۵] میرزا رفیعالدین محمد بن حیدر طباطبایی (متوفی 1079 ق)، شیخ عمادالدین یزدی، محقق سبزواری (متوفی 1090 ق)، شیخ علی بن شیخ محمد عاملی،[۱۶] شیخ حر عاملی (متوفی 1104 ق)،[۱۷] شیخ حسین بن جمال الدین خوانساری (متوفی 1098 ق)،[۱۸] امیر اسماعیل خاتونآبادی (متوفی 1116 ق)،[۱۹] ملا محسن فیض كاشانی (متوفی 1091 ق)،[۲۰] و علامه محمدباقر مجلسی بهره گرفته، در تهیدستی و گرسنگی به سوی قلههای كمال پیش رفت.
ولی تنگدستیِ سپاهان دیری نپایید. گوهرشناس شهره پایتخت بزودی ارزش گوهر صباغیه را بازشناخت و او را از حمایت مادی و معنوی خویش برخوردار ساخت. سید نعمتالله اینك میتوانست برون از دغدغه روغن چراغ و غذا به پژوهش پردازد و استاد را در انجام رسالت بزرگش یاری دهد.
او خود خاطره آن روزها را چنین ثبت كرده است: «من در وقت تألیف (بحارالانوار) شب و روز در خدمتش بودم و در حل بعض احادیث مشكله با همدیگر مباحثه مینمودیم، بلكه بعض اوقات ایشان مرا از عالم خواب بیدار میكرد و درباره حل بعضی احادیث مراجعه مینمود...[۲۱] به خاطر كمك به وی شبها در اتاقش میخوابیدم. او با من بسیار مزاح میكرد و میخندید تا از مطالعه خسته نشوم، ولی با همه اینها هرگاه میخواستم نزدش حضور یابم از شدت هیبت و عظمت وی دلم چنان میتپید كه مدتی پشت در میایستادم تا به حالت عادی بازگردم.[۲۲]
توقف در خانه ناخدای فرزانه دریاهای نور چهار سال به درازا كشید. اندك اندك مدرسهای كه میرزا تقی دولتآبادی بنیاد نهاده بود، تكمیل شد و سید نعمتالله در آن مركز علمی به تدریس پرداخت.[۲۳]
مرجع جنوب
سید در بازگشت از خراسان، در سبزوار بیمار شد و با رنج بسیار خود را به اصفهان رساند. در این روزگار نامههای فراوان از شوشتر و حویزه دریافت كرد. نامههایی كه وی را به آن شهرها فرامیخواند. فقیه پاك رأی صباغیه ناگزیر به قرآن كریم پناه برد و به راهنمایی آن كتاب مقدس شوشتر را برگزید و در روزهای پایانی 1079 ق. دعوت فتحعلیخان (حاكم خوزستان) را اجابت كرد و به شوشتر پای نهاد.[۲۴]
او در آن دیار مسجدها و مدرسههای دینی فراوان پی افكند و به تربیت مشتاقان علوم اهل بیت علیهمالسلام پرداخت. آن بزرگمرد علامه بر اقامه جماعت و ارشاد مردم در مسجد جامع، در خیابانها به راه میافتاد و اصناف و پیشهوران را با آداب اسلامی آشنا میساخت.[۲۵] اندك اندك نهالهایی كه او كاشته بود، بارور شد و دانشورانی توانا به جامعه عرضه كرد. دانشورانی كه به آبادیهای دور و نزدیك میشتافتند و مردم را با اهل بیت پیامبر علیهمالسلام آشنا میساختند.[۲۶]
چون خبر تلاشهای موفقیتآمیز فقیه بلندآوازه صباغیه به شاه سلیمان صفوی رسید چنان تحت تأثیر قرار گرفت كه بیدرنگ در ضمن فرمانی، او را به شیخ الاسلامی جنوب برگزید و همه مناصب شرعی آن دیار را به وی وانهاد.[۲۷]
او كه اینك مرجع دینی اهالی خوزستان و جنوب عراق به شمار میآمد و در پی هدایت مردم و از میان برداشتن دشمنی قبیلهها تلاش فراوان كرده، اطلاعیههای گوناگونی با مهرهای ویژه خویش، كه عبارتهای «و ان تعدّوا نعمه الله لاتحصوها» و «الواثق بالله نعمه الله» آراسته بود، به دور و نزدیك میفرستاد.
شاگردان
پیر دانشور صباغیه شاگردان بسیاری تریبت كرد كه هر یك در گوشهای از جهان اسلام به هدایت مردم و تدریس علوم اهل بیت پرداختند؛ دانشورانی چون: ابوالحسن اصفهانی غروی، ابوالحسن شوشتری، شیخ علی بن حسین بن محییالدین جامعی عاملی، فتحالله بن علوان الكعبی الدورقی، قاضی محمدتقی بن قاضی عنایتالله شوشتری، شیخ محمد الضبیری، شیخ محمد علمالهدی كاشانی، شیخ محمد بن علی بن حسین نجار شوشتری، محمود بن میرعلی میمندی و دهها شخصیت دیگر از شاگردان او به شمار میآیند.[۲۸]
آثار ماندگار
حضرت سید نعمتالله جزایری كتابهای گرانبهایی كه فراتر از 55 عنوان است، از خود به یادگار نهاد. نوشتههایی كه نام برخی از آنها را برمیشماریم:
- الانوار النعمانیه فی بیان معرفه النشأه الانسانیه؛
- انیس الفرید فی شرح التوحید؛
- تحفه الاسرار فی الجمع بین الاخبار؛
- الجواهر الغوالی فی شرح عوالی اللئالی؛
- ریاض الابرار فی مناقب الائمه الاطهار؛
- زهر الربیع؛
- الغایه القصوی؛
- عقود المرجان فی تفسیر القرآن؛
- مشكلات المسائل؛
- منبع الحیاه فی اعتبار قول المجتهدین من الاموات؛
- نوادر الاخبار؛
- النور المبین فی قصص الانبیاء والمرسلین؛
- هدیه المبین و تحفه الراغبین و دهها اثر دیگری كه به صورت حاشیه و شرح نوشته شده است.[۲۹]
وفات
مرجع 62 ساله جنوب آنگاه كه به سمت خوزستان ادامه مسیر میداد به شدت بیمار شد كاروانیان چون به جایدر (منزلگاهی نزدیك پلدختر) رسیدند سید را فرو آوردند تا لختی بیاساید،[۳۰] لیكن در این وادی بیماری شدت یافت و سرانجام در شب جمعه 22 شوال 1112 ق.[۳۱] دیدگانی كه به بركت خاك مقبره امامان معصوم علیهمالسلام فروغی آسمانی یافته بود، برای همیشه بسته شد.
مسافران پاكدل شوشتری پیكر پاك مرجعشان را غریبانه در جایدر به خاك سپردند. نیكان آن سامان، كه قدر گوهر رخشان جزایر را میدانستند، بر آرامگاهش ساختمانی سراسر عشق و اخلاص بنیاد نهادند و برای تأمین مخارج قاریان و خدمتگزاران حرمش موقوفاتی در نظر گرفتند.[۳۲] اینك جایدر در سایه ایمان، پرهیزگاری و خلوص سرور فقیهان خوزستان چون خورشید به همه گیتی نور امید و رستگاری میپراكند.
پانویس
- ↑ نابغه فقه و حدیث، سید محمد جزایری، ص 10.
- ↑ تحفه العالم، عبداللطیف بن ابیطالب شوشتری، ص 53.
- ↑ الانوار النعمانیه، فی بیان معرفه النشأه الانسانیه، سید نعمت الله جزایری، ج 4، ص 302، 307.
- ↑ همان.
- ↑ همان، ص 308، 310.
- ↑ همان.
- ↑ همان، ص 312.
- ↑ همان.
- ↑ همان، ص 308.
- ↑ نابغه فقه و حدیث، ص 125.
- ↑ همان.
- ↑ همان، ص 145.
- ↑ كشف الاسرار فی شرح الاستبصار، سید نعمتالله جزایری، تحقیق سید طیب جزایری، ج 1، ص 58.
- ↑ نابغه فقه و حدیث، ص 129.
- ↑ همان، ص 106.
- ↑ قصص العلماء، میرزا تنكابنی، ص 437.
- ↑ ریاض العلماء و حیاض الفضلا، میرزا عبدالله افندی اصفهانی، ص 56 و 256.
- ↑ تحفه العالم، ص 55.
- ↑ نابغه فقه و حدیث، ص 92.
- ↑ كشف الاسرا، ج 1، ص 59.
- ↑ چكیدهای از زندگانی عقبری، فقه و حدیث سید جزایری، سید طبیب جزایری، ج 7، ص 14.
- ↑ كشف الاسرا، ج 1، ص 49.
- ↑ نابغه فقه و حدیث، ص 12.
- ↑ نابغه فقه و حدیث، ص 18، 15.
- ↑ همان، ص 287، 286.
- ↑ نابغه فقه و حدیث، ص 18، 15.
- ↑ همان، ص 287، 286.
- ↑ كشف الاسرار، ج 1، ص 68، 103.
- ↑ همان، ص 106، 238؛ چكیدهأی از زندگانی سید جزایری، ص 16، 77.
- ↑ نابغه فقه و حدیث، ص 225.
- ↑ فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الایام، شیخ عباس قمی، ص 81.
- ↑ كشف الاسرار، ج 1، ص 442، 445.
پيوندها