شیخ ابوالصلاح حلبی
منبع: تلخيص از كتاب فقهاي نامدار شيعه، صفحه 95
نویسنده: عقيقي بخشايشي
شیخ ابوالصلاح حلبی
ولادت:
تاریخ ولادت او همانند دیگر بزرگان فقه و ادب و علم، درست مشخص نیست و با مسلم گرفتن تاریخ وفات او، احتمالا ولادت او در حدود سال 347 در اواسط قرن چهارم هجری صورت گرفته باشد نام او تقی بن نجم الدین بن عبیدالله حلبی و شهرتش تقیالدین فقیه بزرگوار و شیخ جلیل القدر، فاضل، محدث، مفسر، ثقه و مورد اعتماد و یكی از بزرگان و مشایخ امامیه در قرن پنجم هجرت میباشد او در مقام علم و عمل به منزلت بس شامخ نائل آمده است تحصیلات او پیش سید مرتضی علمالهدی و شیخ طوسی صورت گرفته است.
شیخ ابوالصلاح، او نیز اهل شامات است شاگرد سید مرتضی پس از درگذشت او، شاگرد شیخ طوسی بوده است در ریحانه الادب مینویسد كه او شاگرد سلار بن عبدالعزیز آتی الذكر نیز بوده است اگر این نسبت درست باشد میبایست ابوالصلاح سه طبقه را شاگردی كرده باشد كتاب معروف او در فقه، الكافی است در سال 447 هـ.ق درگذشته است اگر عمر او صد سال بوده است و در سال 447 هم وفات كرده باشد، او از هر دو استادش بزرگسالتر بوده است. شهید ثانی او را خلیفه المرتضی فی بلاد الحلبیه خوانده است.[۱]
عصر زندگی او:
حلب شهر بسیار بزرگ و معمور و پرنعمت و پرجمعیت از دیار شام میباشد و هماكنون نیز از شهرهای پرجمعیت و آباد سوریه میباشد. آب و هوای خوش و نعمت فراوان دارد و در كتابهای مذهبی نیز آمده است كه ابراهیم خلیل الرحمن گوسفندهای خود را در آنجا به چرا میبرد و شیر آنها را روز جمعه در راه خدا تصدق مینمود. خداوند متعال این شهر را بابركت و خیرات توام ساخته است. محصولات كشاورزی در آنجا به وفور و فراوانی به عمل میآید و دو محل هم در آنجا به عنوان انتساب به ابراهیم خلیل الرحمن مورد زیارت مردم قرار دارند. این شهر دارای كتابخانهها و كتابفروشیهای معتبری است كه نشان عمیق بودن رشد فرهنگی در این شهر میباشد كه از روزگاران گذشته سابقه داشته است.[۲]
آری حلب سابقه دیرینی در پرورش رجال علم و دین دارد و شخصیتهای علمی و تاریخی متعددی منسوب به آن نقطه میباشند كه فقیه بزرگوار و نامدار ما، شیخ ابوالصلاح، تقی بن نجمالدین بن عبیدالله حلبی نیز نخستین و آخرین آنان نیست بلكه افراد دیگری نیز در فقه و حدیث از این مركز علمی برخاستهاند كه مورد مطالعه قرار خواهند گرفت و هماكنون درصدد شرح حال یكی از پروردگان این شهر قرار داریم و گاهی در مورد او و یكی دیگر از همشهریانش حلبیان بكار برده میشود و مقصود از آن دو همین ابوالصلاح تقیالدین و حمزه بن علی حلبی معروف به ابن زهره یكی دیگر از فقیهان نامور امامیه برخاسته از آن دیار میباشد. (كه شرح حالش خواهد آمد.)
اساتید او:
او تحصیلات عالیه خویش را پیش فقیه بزرگوار، علمالهدی(م 436) و شیخ بزرگوار طائفه، شیخ طوسی(م 460) انجام داد و اندكی نیز از محضر عالم بزرگوار عبدالعزیز دیلمی معروف به سلار تلمذ نموده است و از طرف سید مرتضی علمالهدی به تدریس و قیام به وظائف دینی و شرعی در بلاد شام و حلب منصوب گردیده است از این رو او را خلیفه المرتضی (نماینده سید مرتضی) نیز گفتهاند آن چنان كه پس از درگذشت او از سوی شیخ طوسی نیز در آن مقام ابقا شده است و نیابت او راپذیرفتهاند، از این رو به او خلیفه الشیخ نیز میگویند.
موضوع نیابت كه در مورد ابن براج نیز گذشت، نشان دهنده بسط ید علما و فقها و وجود آثار مرجعیت و تقلید در آن نقاط همانند امروزین میباشد كه مراجع عالیقدر تقلید نمایندگانی از سوی خویش در اطراف و اكناف تعیین مینمودند تا در امر مراجعات مردم سهولت و تسریعی ایجاد كرده باشند و مشكلات دینی مردم توسط آنان حل شده باشد و در مبادله درخواستهای خویش دچار وقفه نشوند.
گفتار بزرگان در حق او:
1. مرحوم میرزا عبدالله افندی صاحب ریاض العلما شرح حال او را به اختصار در كتاب خویش آورده است و مینویسد: او شیخ تقیالدین بن نجمالدین بن عبدالله الحلبی، شاگرد سید مرتضی علمالهدی و شیخ طوسی و استاد قاضی ابن براج حلبی میباشد با این كه او از شاگردان شیخ طوسی است، باز نام او را در كتاب فهرست خویش آورده است و گفته است او پیش ما و پیش سید مرتضی درس خوانده است.[۳] سپس او را توثیق كرده است و این امر نشانگر عظمت شان و اعتبار اوست.
2. علامه متتبع مرحوم میرزا محمدباقر خوانساری مؤلف روضات، در تالیف منیف خود فصلی را در مورد زندگی این فقیه نامدار بازگشوده است و مطالبی را در مورد او بازگو میكند كه بخشی از تقریرات او را در ذیل میآوریم او میگوید:
فقیه نامدار و بزرگوار، ابوالصلاح تقیالدین بن نجم بن عبدالله حلبی، فقیه و مورد اعتماد اهل رجال از اعیان امامیه و از مشاهیر فقهای حلب و موصوف به خلیفه المرتضی است و آن بر اساس نیابتی است كه از سوی استاد بزرگوارش داشته است، آن چنان كه ابن براج از سوی شیخ طوسی اعلی الله مقامه داشته است این گونه نیابت بر اساس قضاوت یا جنبه نیابت در تدریس داشته است، چون هر دو نیابت مورد نص و تصریح قرار گرفتهاند این امر نشانگر عظمت و شان این فقیه بزرگوار میتواند باشد.[۴]
توثیق بزرگان:
این فقیه بزرگوار مورد توثیق بزرگان فقه و فقاهت قرار گرفته است شیخ طوسی در الفهرست خویش و شیخ منتجبالدین نیز در فهرست خویش و ابن شهرآشوب در معالم العلماء او را ستودهاند.
ابن داود صاحب رجال گفته است: او دارای عظمت قدر و از بزرگان شیعه است محقق در المعتبر او را به عنوان اعیان فقهای ما توصیف كرده است.
در كتاب امل الامل در مورد او آمده است: ابوالصلاح حلبی كه ابن براج از او روایت میكند، معاصر شیخ طوسی بود و او مورد وثوق، عالم، فاضل، فقیه و محدث بوده است و كتابهایی دارد و كتاب تقریب المعارف او بسیار نیكو و زیبا است و من كتاب الكافی او را مشاهده كردهام كه ابواب فقهی را به صورت منظم آورده است و كتاب بسیار زیبا و مورد استناد در فقه ماست و بیش از بیست هزار سطر میباشد، ولی آن نسخهای را كه من مطالعه كردهام، سكتهها و سقطها در بردارد و تنها نسخهای است كه از آن كتاب در دست میباشد و كتاب المعراج كه در مورد حدیث است به او نسبت داده میشود، شاید مؤلف آن ابوصالح حلبی باشد، نه ابوالصلاح.[۵]
گفتار صاحب مجمع البحرین:
طریحی مینویسد: نام صاحب گفتار ما تقی بن نجمالدین میباشد و هر وقت تقی به صورت مطلق گفته شود، منظور ایشان میباشد.
در مجمع البحرین هنگامی كه نامی از سلار میبرد، در شرح حال او مینویسد: ابوالصلاح حلبی نیز از او فراگرفته است و هنگامی كه از شهر حلب مورد استفتا و پرسش فقهی قرار میگرفت، در پاسخ میگفت: پیش شما تقی وجود دارد یعنی به او مراجعه كنید.
گفتار صاحب معجم رجال الحدیث:
مرحوم آیت الله العظمی خویی در شرح حال او كلام شیخ طوسی را میآورد كه او پیش ما و سید مرتضی درس خوانده است، فرد موثقی است و دارای تالیفاتی میباشد. اسامی كتابهای او را این چنین نام میبرد:
- 1. البدایه (در فقه)؛
- 2. الكافی (در فقه)؛
- 3. شرح ذخیره سید مرتضی (در كلام).[۶]
آثار و تالیفات:
او دارای آثار و تالیفات متعددی است كه نوعاً در زمینه فقه و كلام میباشد و اسامی برخی از آنها به این ترتیب میباشد:
- 1. البدایه (فقه)؛
- 2. تقریب المعارف (كلام)؛
- 3. دفع شبه الملاحده (كلام)؛
- 4. شرح ذخیره استاد خود، علم الهدی (كلام)؛
- 5. الشافیه؛
- 6. العده (فقه)؛
- 7. الكافی (فقه)؛
- 8. اللوامع (فقه)؛
- 9. المرشد فی طریق المتعبد (احكام).
وفات:
او پس از یك عمر طولانی و پربركت كه همه را در راه خدا و احیای شریعت او صرف نمود، در صد سالگی به سال 447 هـ.ق در شهر حلب به رحمت ایزدی شتافت و در همان جا مدفون گردید.
پانویس
- ↑ آشنایی با علوم اسلامی، ص 297.
- ↑ دیدار از حلب در سال 1357 هـ.ش شام سرزمین خطابهها و خاطرهها، انتشارات نوید اسلام.
- ↑ ریاض العلما، ج 5، ص 464؛ ریحانه الادب، ج 7، ص 161.
- ↑ روضات الجنات، ج 2، ص 113.
- ↑ روضات الجنات، ج 2، ص 117.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 377، كد معرفی 1913.