اربد بن قیس
ابوحزاز[۱] اربد بن قيس بن جزء[۲] كلابى،[۳] از سران بنى عامر.[۴]
او جنگجويى شجاع، سخاوتمند[۵] و شاعر[۶] بود. وى را برادر مادرى لبيد، شاعر معروف دانستهاند.[۷] اربد پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدار كرد؛ ولى به بحث و جدل با ايشان پرداخت[۸] و براى مسلمان شدن خود شرايطى قرار داد كه پيامبر آن را نپذيرفت؛ از اين رو با همدستى عامر بن طفيل درصدد سوء قصد به جان پيامبر صلى الله عليه و آله برآمد كه ناكام ماند و با نفرين پيامبر بر اثر صاعقه مرد.[۹]
اربد بن قيس در شأن نزول:
- در سال نهم يا دهم[۱۰] هجرى، اربد بن قيس همراه گروهى از سران بنىعامر از جمله عامر بن طفيل براى ديدار با رسول خدا صلى الله عليه و آله به مدينه رفت و چون پيامبر خواستههاى آنان را در مقابل اسلام آوردن نپذيرفت به پيشنهاد عامر قصد كرد پيامبر صلى الله عليه و آله را بكشد.
عامر با مشغول كردن پيامبر صلى الله عليه و آله به صحبت، اين فرصت را به اربد داد تا از پشت سر، پيامبر صلى الله عليه و آله را به قتل برساند؛ ولى هنگامى كه دست به شمشير برد، دستش از حركت بازماند و قادر به انجام قصد سوء خود نشد.
وى در پى نكوهش عامر[۱۱] بدو گفت: دو بار دست به قبضه شمشير بردم؛ بار اول ديوارى آهنين در برابرم قرار گرفت و بار دوم، تو را در مقابل خود مشاهده كردم و از پيامبر صلى الله عليه و آله اثرى نديدم.[۱۲]
به گفته برخى مفسران آيات 10ـ11 سوره رعد/13 در پى اين ماجرا نازل شد و پيامبر صلى الله عليه و آله را از توطئه آنها آگاه ساخت: «سَواءٌ مِنكُم مَن اَسَرَّ القَولَ و مَن جَهَرَ بِهِ و مَن هُوَ مُستَخف بِالَّيلِ و سارِبٌ بِالنَّهار × لَهُ مُعَقِّبتٌ مِن بَينِ يَدَيهِ و مِن خَلفِهِ يَحفَظونَهُ مِن اَمرِاللّهِ= (براى او) يكسان است: كسى از شما سخن (خود) را نهان كند و كسى كه آن را فاش گرداند و كسى كه خويشتن را به شب پنهان دارد و در روز آشكارا حركت كند. براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت سرش پاسدارى مىكنند».
آيه 14 سوره رعد/13 نيز نازل شد: «لَهُ دَعوَةُ الحَقِّ والَّذينَ يَدعونَ مِن دونِهِ لايَستَجيبونَ لَهُم بِشَىء اِلاّ كَبسِطِ كَفَّيهِ اِلَى الماءِ لِيَبلُغَ فاهُ وما هُوَ بِبلِغِهِ و ما دُعاءُ الكفِرينَ اِلاّ فى ضَلل = دعوت حق براى او است و كسانى كه جز او را مىخوانند، هيچ پاسخى به آنان نمىدهند مگر مانند كسى كه دو دستش را به سوى آب بگشايد تا (آب) به دهانش برسد، در حالى كه (آب) به (دهان) او نخواهد رسيد و دعاى كافران جز بر هدر نباشد».
با اين همه، علامه طباطبايى داستان پيش گفته را در ذيل آيات نمىپذيرد. به اعتقاد وى اولا سياق آيات نشانگر مكى بودن آنها است و ثانياً اين داستان با سياق آيات هماهنگى ندارد.[۱۳]
- برخى از مفسران، نزول آيه 13 سوره رعد/13 را پس از نابودى اربد و اشاره به آن دانستهاند:[۱۴] «ويُرسِلُ الصَّوعِقَ فَيُصيبُ بِها مَن يَشاءُ و هُم يُجدِلونَ فِى اللّهِ و هُوَ شَديدُ المِحال = و صاعقهها را فرو مىفرستد و با آنها هر كه را بخواهد مورد اصابت قرار مىدهد؛ در حالى كه آنان درباره خدا مجادله مىكنند و او سخت كيفر است».
به گفته طبرى، اربد به سوى عَذْبَه (منطقهاى نزديك بصره)[۱۵] حركت كرد تا براى نبرد با مسلمانان سپاهى فراهم آورد؛ ولى هنگامى كه به منطقه رَقَمْ (محلى در مدينه)[۱۶] رسيد، صاعقهاى بر سر او فرود آمد و او را كشت.[۱۷] ابن هشام كشته شدن او را پس از اهانت به ساحت مقدس پروردگار و در حالى كه براى فروش شتر خود بيرون رفته بود،[۱۸] و ابوالفرج اصفهانى پس از شنيدن آياتى از سوره الرحمن از زبان برادرش لبيد و اهانت به پروردگار دانستهاند.[۱۹]
- در نقل ديگرى آمده است: در پى پرسش اربد از پيامبر صلى الله عليه و آله درباره حقيقت خداوند و اين كه آيا خدا از جنس طلا، نقره، آهن و يا چوب است، سوره اخلاص/112 بر پيامبر صلى الله عليه و آله فرو فرستاده شد:[۲۰]
«قُل هُوَ اللّهُ اَحَد × اَللّهُ الصَّمَد × لَم يَلِد ولَم يُولَد × ولَم يَكُن لَهُ كُفُوًا اَحَد؛ بگو او خدايى يكتا است. خداى صمد نه كسى را زاده و نه از كسى زاييده شده و هيچ همتايى ندارد».
پانویس
- ↑ الاغانى، ج 17، ص 62.
- ↑ الاكمال، ج 1، ص 53.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص 285.
- ↑ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 79.
- ↑ الاغانى، ج 17، ص 61 و 63.
- ↑ الاكمال، ج 1، ص 53؛ المؤتلف والمختلف، ص 29.
- ↑ الاغانى، ج 17، ص 58.
- ↑ مجمع البيان، ج 6، ص 435.
- ↑ السيرة النبويه، ج 4، ص 568ـ569؛ جامع البيان، مج 8، ج 13، ص 157ـ158؛ اسدالغابه، ج 3، ص 125.
- ↑ المنتظم، ج 2، ص 447؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 202.
- ↑ السيرة النبويه، ج 4، ص 568؛ جامعالبيان، ج 8، ص 157ـ158.
- ↑ مناقب، ج 1، ص 105.
- ↑ الميزان، ج 11، ص 330.
- ↑ جامع البيان، مج 8، ج 13، ص 166؛ مجمع البيان، ج 6، ص 435.
- ↑ معجم البلدان، ج 4، ص 91؛ جامعالبيان، مج 8، ج 13، ص 158.
- ↑ معجم البلدان، ج 3، ص 58.
- ↑ جامع البيان، مج 8، ج 13، ص 158.
- ↑ السيرة النبويه، ج 4، ص 569.
- ↑ الاغانى، ج 17، ص 58ـ59.
- ↑ مجمع البيان، ج 10، ص 859.
منابع
علىاكبر رضايی، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 448-450.