سوره اعراف
نام هفتمين سوره قرآن كريم.
اين سوره مكى است[۱] و در ترتيب مصحف، پس از «انعام» و پيش از «انفال» قرار گرفته و در ترتيب نزول، سى و نهمين سوره است كه پس از «ص» و پيش از «جن» نازل شده است[۲] و در برخى روايات، ترتيب نزول، رديفهاى 35، 36، 37، 38 و حتى 108 را به خود اختصاص داده است.[۳] برخى مفسران آيات 163 ـ 172 آن را مدنى دانستهاند.[۴]
برخى پژوهشگران با استناد به روايتى مرسل[۵] و وجود عبارات و تعبيرات مشابه و مشترك در اعراف و بقره، مدنى بودن اين سوره را ترجيح دادهاند، در حالى كه تشابه ميان بخشهاى مختلف سوره اعراف با ديگر سورههاى مكى مانند سوره هود، سوره شعراء، سوره نوح، سوره يونس و... بسيار بيشتر از شباهت اين سوره با بقره است، افزون بر آن كه صرف شباهت بخشهايى از اين سوره با بخشهايى از سوره بقره براى مدنى بودن آن كافى نيست.
اعراف داراى 206 آيه است[۶] و برخى «المص» را آيه مستقل ندانسته و شمار آيات آن را 205 دانستهاند.[۷] اين سوره 3341 كلمه[۸] دارد. در شمار آيات پس از سوره بقره و در تعداد كلمات و حروف پس از سوره بقره و سوره نساء بلندترين سوره قرآنى و در سورههاى مكى طولانىترين آنها و يكى از 7 سوره طولانى (سبع طوال) قرآن كريم است.[۹]
در ترتيب نزول، اولين سورهاى است كه حروف مقطعه آن بيش از يك حرف است زيرا سورههاى قبل از آن با يك حرف آغاز شده است؛ مانند: «ن»، «ق» و «ص».[۱۰]
نام سوره از واژه «الاَعراف» در آيه 46 آن گرفته شده است و از آن با نامهاى «المص»، «ميقات» (برگرفته از آيه 143) و «ميثاق» (برگرفته از آيه 173) نيز ياد شده است.[۱۱]
علامه طباطبايى مىگويد: آغاز شدن سوره اعراف با حروف «المص» نشان آن است كه اين سوره افزون بر مضامين و موضوعات سورههاى آغاز شده با «الم» بر مضامين و موضوعات سوره «ص» نيز مشتمل است.[۱۲]
مأمور ساختن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به انذار در آيات نخست اين سوره و فرمان به سيره حسنه و رفتار ملايم در آيات پايانى براى نفوذ سخنش در دلها، نشان از ارتباط معنايى ميان آغاز و انجام اين سوره دارد.[۱۳]
آيه 206 سوره از آيات سجدهدار قرآن است كه شيعه و نيز شافعى از اهل سنت سجده آن را مستحب و ديگر فرقهها واجب مىدانند.[۱۴] برخى از آيات اين سوره از شهرت بيشترى برخوردار گشته و به «سوره اعراف» (آيه 46)[۱۵]، «عرش»[۱۶] يا «سخره[۱۷]» (آيه 54)، «ميثاق»[۱۸] يا «ذر» (آيه 172) موسوم شده است. ( =>آيات نامدار)
فضاى نزول و غرض سوره:
با توجه به اين كه سوره اعراف بعد از سوره ص و قبل از سوره جن نازل شده باشد و با توجه به اين كه نزول سوره جن پس از بازگشت رسول اكرم صلى الله عليه و آله از سفر تبليغى طائف در سال دهم بعثت[۱۹] بوده مىتوان نتيجه گرفت كه نزول اعراف قبل از معراج پيامبر در مكه واقع شده است.[۲۰]
در اين دوره مشركان مكه سختترين مخالفتها را با پيامبر روا داشته و از هيچ كوششى براى جلوگيرى از انتشار دعوت توحيدى رسول خدا صلى الله عليه و آله كوتاهى نمىكردند كه يك نمونه آن محاصره اقتصادى سه ساله در شعب ابىطالب بود.
در چنين شرايطى سوره مبارك اعراف نازل شد تا بار ديگر عهدى را كه خداوند از آدميان گرفته است تا او را بپرستند و چيزى را شريك او قرار ندهند به آنان يادآور شود و سرنوشت امتهاى عهدشكن پيشين و مكذبان پيامبران را خاطرنشان سازد،[۲۱] از اينرو بايد گفت: سوره اعراف براى تبيين اهميت پايبندى انسانها به عهدى كه با خدا بسته بودند، فرود آمد.[۲۲]
محتواى سوره:
سوره اعراف با ذكر مقدمهاى درباره اهميت پيروى از دستورات انبياء عليهمالسلام آغاز مىشود و از مردم مىخواهد از فرمانهاى خدا كه به صورت وحى بر انبياء فرود آمده پيروى كنند و از فرجام شوم اقوامى كه بر اثر مخالفت با پيامبران نابود شدند، عبرت بگيرند و بدانند كه حسابرسى اعمال در روز قيامت حتمى و حق است. (آيات 1 ـ 9)
فصل نخست اين سوره با بيان داستان عبرتانگيز حضرت آدم عليهالسلام و تلاشهاى شيطان براى اغواى او آغاز مىگردد و آنگاه به 4 فرمان الهى كه ضامن رشد و سعادت انسان در دنيا و آخرت است، اشاره مىكند. اين فرمانها كه همگى با خطاب «يا بَنى آدمَ» آغاز مىشود پيوند آشكارى با عوامل لغزش آدم و حوا دارد و بدينسان از فرزندان آدم مىخواهد كه با رعايت اين نكات از گمراهى و سقوط در امان بمانند.
اين اصول چهارگانه كه همان پيمانهاى خداوند با انسان است درباره رعايت تقوا،[۲۳] پيروى نكردن از شيطان،(27ـ30) پيمودن مسير اعتدال در زندگى و اجتناب از اسراف و زيادهروى (31ـ34) و پيروى از دستورات انبياى الهى(35) است.
ادامه آيات اين بخش به مقايسه سرانجام پيروان انبيا و متكبران تكذيب كننده آيات خدا مىپردازد و با ترسيم شرمندگى و پشيمانى منكران انبياء با تعابيرى همچون جاودانگى مستكبران در آتش،(36) نفرين دوزخيان به يكديگر،(38) دو چندان شدن عذاب،(38) احاطه عذاب دوزخ از بالا و پايين بر آنان،(41) به فرجام شوم و دردناك كافران اشاره مىكند.
در مقابل، بهشت جاويدانِ مؤمنانِ معتقد به حقانيت پيامبران و نيكوكار را يادآور مىشود. سپس صحنه عبرتآموزى از مكالمه بهشتيان با دوزخيان را كه به پشيمانى دوزخيان و اعتراف آنان به نادرستى رفتارهايشان در دنيا مىانجامد گزارش مىكند.
در اين صحنه به حضور مردانى كه در جايگاهى به نام اعراف جاى دارند، اشاره كرده كه بر بهشتيان سلام كرده و از دوزخيان بيزارى مىجويند. درباره شأن و مقام اصحاب اعراف اختلاف بسيارى ميان مفسران وجود دارد[۲۴] تا آنجا كه برخى آنها را برترين بندگان خدا همچون پيامبران و امامان عليهمالسلام به شمار مىآورند[۲۵] و برخى ديگر آنها را از افراد ضعيف الايمان و گناهكاران مىدانند[۲۶]. ( => اصحاب اعراف)
پس از بيان فرجام اهل دوزخ به تشريح دلايل گرفتارى آنها به عذاب ابدى مىپردازد و امورى همچون انكار پيامبران الهى و بىتوجهى به ربوبيت و خالقيت خداوند را دلايل اصلى اين عذاب برمىشمارد و از مشركان مكه مىخواهد با تضرع و زارى خدا را بخوانند، در زمين فساد نكنند و به رحمت الهى دل ببندند و شكرگزار نعمتهاى الهى باشند.
فصل دوم سوره (آيات 59 ـ 179) به گزارشى تاريخى از مخالفتهاى اقوام پيشين با تعاليم انبياء و چگونگى برخورد آنها با پيمانهاى الهى اختصاص دارد. اين نمونهها كه به ترتيب تاريخى بيان شده است از داستان حضرت نوح علیهالسلام آغاز مىشود و به قصه حضرت موسى كه از همه مبسوطتر است، خاتمه مىيابد.
به گزارش اين آيات، نخستين اقدام پيامبران در برابر كافران و گناهكاران اين بود كه ميثاق الهى را خاطرنشان سازند و آنها را از پرستش غير خدا بازدارند، از اينرو از زبان بيشتر پيامبران اين عبارت را نقل مىكند كه «يقَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَكُم مِن اِله غَيرُهُ». (59، 65، 73، 85)
پيامبران با يادآورى نعمتهاى الهى آنان را به توحيد و پيروى از فرمانهاى خدا دعوت مىكردند؛ اما انسانهاى سركش هر يك به گونهاى از اين ميثاق الهى سر باز مىزدند و با ارتكاب گناهان و انكار سخنان انبياء به بتپرستى و پيروى از هواى نفس مىپرداختند و به عذابى دردناك دچار شدند؛ قوم نوح او را گمراه خوانده(60) و رسالت وى را تكذيب كردند. خداوند نيز آن مردم نادان و كوردل را در سيلى سهمگين غرق و نابود ساخت.(64)
قوم عاد پيامبرشان را نادان و دروغگو ناميدند(66) و رسالت او را انكار كرده و به عبادت آنچه پدرانشان مىپرستيدند، مشغول شدند.(70) قوم ثمود كه به نعمت و لطف الهى قدرت ساختن قصرهاى عالى در دشتها و تراشيدن خانهها در كوهها را يافته بودند(74) به قدرت خود مغرور شده و ناقه حضرت صالح را كه معجزه الهى و نشانهاى از سوى او بود پى كردند و خداوند نيز با زلزلهاى بزرگ شهر آنها را درهم كوبيد.(78)
قوم لوط كه براى نخستين بار در تاريخ بشر به عمل زشت لواط روى آورده بودند(80) با بارانى از سنگريزه نابود شدند.(سوره اعراف/7،84؛ سوره هود/11،82) مردم شهر مدين نيز به مفاسد اخلاقى و اجتماعى دچار شدند و با كمفروشى و بتپرستى و آزار و اذيت اهل ايمان به فساد در زمين پرداختند و به نصايح پيامبرشان شعيب بىتوجهى كرده و او را انكار كردند. خداوند نيز اين قوم سركش را با زلزلهاى ويرانگر نابود ساخت.(91)
پس از بيان سرگذشت انسانهايى كه عهد الهى را به فراموشى سپرده بودند، سنت الهى در هدايت و عذاب اقوام پيشين طى آيات 94 ـ 102 بيان مىشود؛ به گزارش اين آيات خداوند قبل از كيفر هر قوم گناهكارى با فزونى نعمت يا نزول مصائب و مشكلات، زمينه بيدارى و بازگشت آنان را فراهم مىكند تا شايد ميثاق الهى را به ياد آورده و به خداپرستى بگرايند؛ اما بسيارى از آنها عهد خدا را فراموش كرده و به گناه و مخالفت با انبيا مىپردازند: «و ما وجَدنا لاَِكثَرِهِم مِن عَهد».(102)
پس از اين مقدمه كوتاه به داستان حضرت موسى و تلاشهاى او براى هدايت قوم فرعون و بنىاسرائيل مىپردازد.(102 ـ 179) به گزارش اين آيات حضرت موسى علیهالسلام ابتدا براى دعوت قوم فرعون به توحيد و نجات بنىاسرائيل از ظلم آنان به سراغ فرعون و سران قومش رفت(105) و با ارائه معجزات متعددى همچون تبديل عصا به اژدها و سفيد و درخشنده كردن دستش حجت را بر آنان تمام كرد؛ اما آنان به موسى تهمت ساحرى زده(109) و سپس ساحران را به مبارزه با او فرستادند (110 ـ 126) و تصميم به كشتن مردان جوان بنىاسرائيل گرفتند.(127)
و هنگامى كه بر اثر نافرمانى، خداوند بلاها و آفات كشاورزى را بر آنان فرو فرستاد به جاى توبه به موسى و يارانش فال بد مىزدند،(130 ـ 131) آنگاه خداوند عذابهاى آشكار و غيرعادى همچون توفان سهمگين، هجوم ملخها، شپشها و قورباغهها و خون (شدن آبهايشان[۲۷]) را بر آنها نازل كرد.(133)
وقوع اين بلايا قوم فرعون را وامىداشت تا براى رفع آنها به موسى متوسل شوند و به او وعده ايمان و آزادى بنىاسرائيل دهند؛(134) اما پس از برطرف شدن اين مصائب عهد خود را مىشكستند و خداوند نيز آنان را غرق كرد و سرزمين با بركت مصر را در اختيار بنىاسرائيل قرار داد.
در آيات 138 ـ 164 ماجراهاى ششگانه از چگونگى برخورد قوم بنىاسرائيل با موسى و تعاليم او گزارش مىشود و بهانهجوييها، نافرمانيها و خودخواهى آنان در زمان موسى و پس از وى را كه سرانجام باعث از ميان رفتن قدرت و شوكت قوم بنىاسرائيل شد، بيان مىكند. ماجراهاى ششگانه عبارت است از:
- تقاضاى نابخردانه گروهى از بنىاسرائيل از موسى براى تعيين بتى براى پرستش (138 ـ 141).
- پرستش گوساله سامرى پس از تأخير 10 روزه حضرت موسى در بازگشت از سفر خود به كوه طور (142 ـ 145).
- انتخاب 70 نفر از قوم موسى براى حضور در ميعادگاه الهى و هلاك شدن آنان به سبب درخواست غيرمنطقى، همچون رؤيت خدا.(155)
- ناسپاسى در برابر نعمتهاى الهى، از جمله جارى شدن 12 چشمه آب، سايه افكندن ابر بر قوم بنىاسرائيل در صحراى سوزان و روزى كردن طعام پاك و گوارا.(160)
- اجتناب از تواضع و سجده در برابر خدا و دعا براى بخشش گناهان هنگام ورود به بيتالمقدس (161 ـ 162).
- نافرمانى بنىاسرائيل از حكم تعطيل روز شنبه و حرمت ماهيگيرى در آن.(163 ـ 164)
آيه 157 اين سوره كه در ميان آيات مورد بحث قرار دارد به يكباره روى سخن را از داستانها و ماجراهاى قوم بنىاسرائيل به بيان ويژگيهاى ممتاز پيامبر اسلام و دلايل حقانيت ايشان بازمىگرداند تا اعلام كند كه پيروان رسول اكرم صلى الله عليه و آله همان مؤمنان واقعى هستند كه مشمول رحمت گسترده الهى مىشوند و بدينسان يهوديان زمان پيامبر را به پيروى از ايشان فراخواند.[۲۸]
خداوند در اين آيه پيامبر اسلام را با 7 خصلت و امتياز ويژه معرفى كرده و در ضمن آنها، 5 دليل بر حقانيت دعوت ايشان اقامه مىكند و از اين جهت آيه 157 از ويژگى منحصر به فردى در قرآن كريم برخوردار است و آيه ديگرى همچون آن نمىتوان يافت.[۲۹]
اين آيه رسول خدا را پيغمبرى درس ناخوانده معرفى مىكند كه امر به معروف و نهى از منكر كرده و هر پاك و پاكيزهاى را براى بشر حلال و هر ناپاك و پليدى را حرام مىكند و موانع و غل و زنجيرهايى را كه مانع سعادت بشر است از دست و پاى آنان باز مىكند. به گزارش اين آيه همه اين نشانهها كه دليل نبوت و خاتميت آن حضرت است، قبلاً در تورات و انجيل براى يهود و نصارا بيان شده بود.[۳۰]
پس از نقل داستانهايى از نافرمانى و ناسپاسى بنىاسرائيل، در آيات 165 ـ 168 برخى از مجازاتهايى كه دامنگير آنها شده، شمرده مىشود و به مواردى همچون مسخ شدن گروهى از بنىاسرائيل به صورت ميمون، سلب آرامش و امنيت قوم بنىاسرائيل و ذلت آنان تا روز قيامت و پراكندگى يهود در سراسر جهان اشاره مىكند.
در ادامه (169ـ179) در تبيين فرجام نسلهاى بعدى يهود مىفرمايد: آنان كتاب آسمانى تورات را در ميان خود داشتند؛ اما به گناه و دنياپرستى پرداختند و از پيروى احكام الهى و پايبندى به عهد الهى كه عمل به آنها را پس از مشاهده معجزه بزرگِ «قرار گرفتن كوه طور بر بالاى سرشان» تعهد كرده بودند، سر باز زدند.
اين عهد همان پيمانى است كه از همه انسانها در آغاز آفرينش گرفته شده است كه به ربوبيت خداوند ايمان آورده و به او شرك نورزند.(آیه 172)[۳۱] آنان در نافرمانى و برگزيدن گمراهى به جاى هدايت همچون عالِمى هستند كه در صف مؤمنان واقعى و بلكه حامل آيات الهى بود؛ اما سپس از اين مسير گام بيرون نهاد و پيرو وسوسه شيطان شد(176) و فرجام كارش به گمراهى و بدبختى كشيده شد.
آيه 172 اين سوره از پيمانى خبر مىدهد كه خداوند بر ربوبيت خويش از بنىآدم گرفته است. در اين كه آيا اين پيمان فطرى است يا در عالمى موسوم به عالم ذر از او گرفته شده است و يا... نظرات چندى مطرح شده است. (=> عالم ذر)
با پايان يافتن داستان اقوام پيشين، آيات 180 ـ 198 به ريشهيابى علل انحراف انسانها در طول تاريخ پرداخته و مىفرمايد: همه صفات كمالى و اسماى نيكو از آن خداست؛ اما برخى از انسانها اين كمالات را از خدا نفى كرده يا به غيرخدا مانند بتها نسبت مىدهند[۳۲] و همين امر باعث گمراهى آنان شده و گام به گام از حق دور مىشوند. در آيات بعد با دلايل محكم ثابت مىكند كه هيچيك از كمالاتى را كه به شركاى خداوند نسبت دادهاند ـ همچون خالقيت، يارىرسانى، هدايتگرى و توانمندى ـ در آنان يافت نمىشود بلكه آنان موجوداتى مانند ديگر بندگان خدا هستند كه حتى قدرت يارى رساندن به خود را هم ندارند، چه رسد به امداد ديگران.
در آيات پايانى سوره (198 ـ 206) همچون آغاز روى سخن را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كرده و نكاتى را كه در تبليغ دين و رويارويى با مشركان پيمانشكن به او يارى مىرساند، گوشزد مىكند و از پيامبر مىخواهد كه گذشت پيشه كند، به كار پسنديده فرمان دهد از نادانان رخ برتابد در برابر وسوسه شيطان به خدا پناه برد و آيات قرآن را بر مردم تلاوت كند و از آنان بخواهد تا به دقت به آن گوش فرادهند و در دل خويش پروردگار را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس ياد كند، چنانكه بندگان مقرب درگاه الهى چنين مىكنند.
اثر تلاوت:
در روايتى از امام صادق عليهالسلام زايل شدن هراس و اندوه در قيامت از انسان مؤمن اثر قرائت اين سوره در هر ماه بيان شده است.[۳۳]
پانویس
- ↑ جامعالبيان، مج 5، ج 8، ص 152؛ مجمعالبيان، ج 4، ص 608؛ التمهيد، ج 1، ص 179.
- ↑ مجمعالبيان، ج 10، ص 613؛ البرهان، ج 1، ص 281؛ التمهيد، ج 1، ص 136، 138.
- ↑ تاريخ قرآن، ص 670.
- ↑ البرهان، ج 1، ص 288؛ روحالمعانى، مج 5، ج 8، ص 109؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 2، ص 648.
- ↑ مفاتيحالاسرار، ج 1، ص 133؛ تاريخ قرآن، ص 663، 670.
- ↑ جامع البيان، مج 5، ج 8، ص 152؛ الكشاف، ج 2، ص 85؛ لباب النقول، ص 102.
- ↑ مجمعالبيان، ج 4، ص 608؛ التحرير والتنوير، ج 8، ص 7.
- ↑ المعجمالاحصائى، ج 1، ص 301.
- ↑ الاتقان، ج 1، ص 138؛ مناهلالعرفان، ج 1، ص 248.
- ↑ التفسير الحديث، ج 2، ص 361 ـ 362؛ اهداف كل سوره، ج 1، ص 153.
- ↑ التبيان، ج 4، ص 340 ـ 341؛ روض الجنان، ج 8، ص 124ـ125؛ بصائر ذوىالتمييز، ج 1، ص 203ـ204.
- ↑ الميزان، ج 8، ص 5؛ ج 18، ص 8 ـ 9.
- ↑ همان، ص 379.
- ↑ التبيان، ج 5، ص 70؛ مجمع البيان، ج 4، ص 793؛ الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1، ص 604.
- ↑ تتمة المراجعات، ص 58.
- ↑ بحارالانوار، ج 99، ص 235.
- ↑ همان، ج 78، ص 241؛ ج 83، ص 45.
- ↑ نهج الحق، ص 191.
- ↑ حجة التفاسير، ج 7، ص 107.
- ↑ الموسوعة القرآنيه، ج 3، ص 95؛ النظم الفنى فى القرآن، ص 110.
- ↑ الميزان، ج 8، ص 6.
- ↑ الميزان، ج 8، ص 6.
- ↑ تفسير ماوردى، ج 2، ص 253.
- ↑ التبيان، ج 4، ص 411؛ مجمعالبيان، ج 4، ص 652 ـ 653.
- ↑ الصافى، ج 2، ص 198؛ منهجالصادقين، ج 4، ص 32؛ الميزان، ج 8، ص 132 ـ 133.
- ↑ جوامعالجامع، ج 1، ص 438؛ نمونه، ج 6، ص 188.
- ↑ تفسير ماوردى، ج 2، ص 253.
- ↑ مجمع البيان، ج 10، ص 74.
- ↑ نمونه، ج 6، ص 399.
- ↑ الميزان، ج 8، ص 292.
- ↑ احسن االحديث، ج 4، ص 39ـ40.
- ↑ الميزان، ج 8 ، ص 477.
- ↑ تفسير عياشى، ج 2، ص 135؛ ثوابالاعمال، ص 105؛ مجمعالبيان، ج 4، ص 608.
منابع
محمد خامهگر، محمدحسن درايتى؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 64-71.