امامزاده علی الحارث بن احمد قم

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۴۴ توسط Heidariyan47 (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « ديگر از بقاع متبركه در قم بقعه امامزاده خاك فرج(عليه السلام) است كه قبلا دار...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ديگر از بقاع متبركه در قم بقعه امامزاده خاك فرج(عليه السلام) است كه قبلا داراى بقعه مجلل و ايوانهاى با شكوه و غرفه هاى مصفا و گنبدى مخروطى شكل از كاشى و سه صحن داشت كه بر اثر گسترش شهر و افتادن بقعه در مسير خيابان كلا منهدم شده و از آثار تاريخى آن و قبرستان بزرگ وادى السلام چيزى بجا نمانده است(1).

بهر حال در اينكه مدفون اين بقعه چه كسى مى باشد، احتمالاتى داده شده كه من جمله مرحوم ناصر الشريعه در كتاب(تاريخ قم)(2)نوشته است:"از قراريكه بعضى از ثقات روى قبر را ديده بودند و حاليه جايش گچ زده اند، نوشته بوده حارث بن زيد بن على بن الحسين(عليه السلام) ولى ايزمان معروف شده است بشاهزاده احمد از اولاد امام زين العابدين(عليه السلام) و اگر نام احمد صحيح باشد باحتمالى كه بعضى داده اند محتمل است كه احمد بن محمد بن على بن عمر بن حسن افطس بن على بن امام زين العابدين(عليه السلام) باشد".

اما در مورد احتمال اول مرحوم ناصر الشريعه بايد گفت كه در هيچ يك از كتب انساب و تاريخ براى زيد الشهيد فرزندى به نام حارث ثبت نشده و اگر هم ملقب بودن يكى از فرزندان زيد الشهيد را(يحيي، حسين، عيسي، محمد)(3)به حارث بدانيم، لازمه اش آن است كه ذكرى در كتب شده باشد وانگهى دلائلى متقن موجود است كه مدفون در اين بقعه شاهزاده اى از نسل عمر بن حسن افطس مى باشد، زيرا همچنانكه مرحوم عباس فيض هم قائل شده در كتاب تاريخ قديم قم(4)مسطور است كه:

"ديگر از امامزادگانيكه از فرزندان عمر بن حسن افطس بقم آمدند جناب شاهزاده محمد بن علي بن عمر بن حسن افطس بن على بن امام زين العابدين(عليه السلام) بود و از او در قم دو پسر بنام ابو الحسين احمد و ابو عبدالله حسين وجود آمدند و مادر آنها هم دختر حسن بن على بن عمر بن امام زين العابدين(عليه السلام) بود.

و ابو الحسين احمد بن محمد در قم ماندگار شد و با وجه معاشى كه داشت اكتفاء مى نمود و دراينجا(قم) از وى ابوالقاسم على ملقب به حارث بوجود آمده و از على الحارث بن احمد هم دو پسر بنام ابوالفضل و ابو سهل بوجود آمدند.

و اما ابو عبدالله حسين بن محمد از قم به بغداد هجرت كرد و در آنجا سكونت گزيد تا در سال 375 هـ .ق وفات نمود". و مرحوم عباس فيض در كتاب گنجينه آثار قم(5)به تأييد مطالب فوق مى نويسد:"در اين بقعه پدر و پسرى از سادات سجادى مدفونند اما پدر بنام و نسب ابوالحسين احمد بن ابى الخير محمد بن على بن عمر بن حسن الافطس ابن على الأصغر ابن امام زين العابدين(عليه السلام) و فرزند بنام ابوالقاسم على ملقب به حارث ميباشد.

و هرگاه شاهزاده على الرضا مدفون در ساوه هم پسر ابوالحسين احمد باشد بنابراين بايد گفت او را دو پسر به اسامى على الرضا و على الحارث بوده است. و قدر متيقن على الحارث فرزند ابوالحسين احمد است كه در جوار پدر خود مدفون مى باشد و اين امر متكى به لوح مزار قديمى وى از آثار قرن هفتم است كه همزمان با بناء بقعه ساخته و پرداخته شده است و بواسطه برخوردارى از كمال نفاست به موزه ايران باستان در تهران انتقال داده شده است كه با كاشيهاى درب بهشت در معرض تماشا قرار دارند.

و بعيد بنظر نمى رسد كه فضل على و سهل على مدفونين در جبال قرب ساوه شاهزادگان فضل بن على الحارث و سهل بن على الحارث از نوه هاى ابوالحسين احمد باشد". پس بنابر اظهارات فوق ديگر جاى ترديد نيست كه شاهزادگان على بن احمد در اين بقعه مدفون باشند كما اينكه صاحب كتاب انوار المشعشعين هم بر اين عقيده بوده است.

علت نامگذارى بقعه شاهزادگان

علي الحارث بن احمد بن خاكفرج

شهرت نام خاكفرج تا حدى است كه نام امامزادگان آن بقعه را تحت الشعاع قرار داده تا جائيكه بجاى زيارت از شاهزاده احمد و شاهزاده حارث، همه مردم به زيارت خاكفرج ميروند و الآن هم ميان اهالى قم اين خيابان و بقعه به خاكفرج مشهور مى باشد.

اما چه انگيزه اى باعث شد كه اين بقعه متبركه و خيابان و گورستان آن به خاكفرج شهرت يابد، مرحوم علامه عباس فيض تحقيقى بسيار جالب و شيرنى را در كتاب خود(6)آورده اند كه ما آنرا ذيلا اشاره مى نمائيم، وي مى فرمايد:

توجه به اين نكته در كشف اين مسئله مؤثر است كه در داخل حصار كميدان(7)براى تأمين آب مشروب و مصرف اهالى شهر چاه هاي بسيارى از عمومى و خصوصى حفر شده بود و چنين گويند كه در ازمنه باستانى زلزله اي بوقوع پيوست و در عمق يكى از چاه هاى عميق شكافى توليد شد و از آن منفذ گازي متصاعد گرديد و مردم كميدان بهر كيفيت آنرا با سطح زمين مهار كرده و بر فراز آن آتشكده اى بنا نموده آنرا مشتعل ساختند كه پيوسته آتشكده اى خروشان بود.

و اين آتشكده فروزان كه هيچگونه نيازى به آتش گيره و مواد سوختنى نداشت توجه عمومي را بخود جلب كرده بعنوان يكى از سه آتشكده مقدس، مورد عنايت پادشاهان ايران باستان واقع شد، در نتيجه در اطراف آن قربانى گاه و ميهمانسرا بنا كرده درب آنرا هم از طلا بساختند كه داستان منطقى ساختن آن از ناحيه امير قم(برون ترك) در خلافت معتضد عباسى در تاريخ قديم قم مسطور و چنين آورده است كه مردم قم درب طلاى آنرا بكوفه فرستادند تا به مكه بفرستند و در مدخل خانه كعبه نصب كنند.

وداستان غلبه(مزدك) بر(قباد ساساني) و مأمور كردن پادشاه به خاموشى جميع آتشكده ها به جز سه آتشكده در جلد اول گنجينه آثار قم و ضمن اقوال مورخين درباره قم نقل گرديده شد. پس از انتقامجودى انوشيروان دادگر از مزدك و پيروان وى و قتل آنان بدانجهت كه زن و مال را كه مايه فساد و تباحى هستند مباح خوانده مذهب اباحى را رواج داده بودند گروهى از مزدكيان فرار كرده خود را به اين سرزمين(كميدان) رسانيده و برگد اين آتشكده سكونت گزيدند، كار تقديس اين آتشكده را به جائى رسانيدند كه احدى جرئت نداشت با لباس ناپاك بدانجا برود و در جوار آن به شرب خمر و يا لهو و لعب بپردازد.

اتفاقا يكى از ديوانگان ناپاك به حرم آتشكده پاى نهاده بشرب خمر و نوازندگى پرداخت، تصادفا زلزله ديگرى به وقوع پيوست كه منفذ گاز را در هم ريخته جلو آنرا فرو بست، و آتشكده خاموش گشت كه اين خاموشى را نتيجه آن سوء ادب پنداشتند و براى تجديد روشني آتشكده بفعاليت پرداخته شعبه اى از آتش جشسف(آذر گشست) را از آذربايجان بدين مكان انتقال داده آنرا روشن نگاه داشتند كه برون ترك امير قم در خلافت معتضد عباسى آتش آنرا خاموش و بنايش را منهدم گردانيد.

سالها گذشت و مردم كميدان هم به آئين مقدس و مبين اسلام گرويده بودند ولى بحكم عقايد توارثى كه در سرشت آنان مخمر شده بود مكان آتشكده را مقدس شمرده با تبديل كاف دوم خاكبرك به جيم بنام تعريف، آنرا خاكفرج خوانده و گاه براى اجراى سنن ملى و از جمله جشن آتش افروزى در شب چهارشنبه آخر هم سال بنام(چهارشنبه سوري) در اين نقطه گود، كه خاك آنرا براى احتياجات ساختمانى برده بودند و بنام خاكبرك يا خاكفرج شهرت داشت، گرد آمده آتشها مى افروختند و از فراز آنها با چند پرش مى گذشتند و بصداي"زردى من از تو سرخى تو از من" مترنم ميشدند و در همان چاله قرابانيهاى خود را هم ذبح مى نمودند.

پيدايش نام خاكفرج موجب گشت كه تنى از شيادان همين چاه پر شده را تا دو متر تهى سازنده و جدارش را با آجر و گچ بيارايند وبر فراز آن قبه اى بنانهند و چنين شهرت دهند كه جبرئيل حجرالاسود را از اين چاه بيرون آورده و از براى ابراهيم خليل بمكه برده است(8).

و تدريجا‌ عوام زود باور، برگرد اين قبه و چاه هفت بار طواف نموده سپس چنين وانمود كردند كه هر كس بخواهد بداند كه حاجتش برآورده مى شود يا نه، سنگ ريزه اى را بر فراز قبه آن بيافكند اگر بر فراز آن بماند حاجتش برآورده خواهد شد و اگر پائين آيد به مراد نميرسد.

بالجمله اين افسانه را به رنگ دين رنگ زدند و به مرور هم اين افسانه دينى چندان در اذهان مردم رسوخ يافت كه شعراى بسيارى هم پيرامون آن ابياتى سروده اند من جمله زكي باغبان شاعر معروف در مخمس خود در اين باره چنين سروده است:

آندم كه كس نبود به خلق جهان دليل محكم شد از شرافت قم خانه جليل

معمار طرح ريزى آن كرده جبرئيل برد از ديار قم حجر كعبه را خليل

خوشدل كسى كه دفن شود در مراز قم

  • * *

هرجا كه موج فتنه تو را در ميان گرفته طغيان و ظلم و جور تمام جهان گرفته

فصل بهار زندگيت را خزان گرفت بايد كه پنداز زكى باغبان گرفت

هجرت بقم كنيد و يا اردهار قم

  • * *

روزيكه ظلم در همه جا باب ميشود روى زمين چو كوره سيماب ميشود

رحم از ميان خلق چوناياب ميشود ظالم به دشت قم چو نمك آب ميشود

گردنكشان نه بهره برند از ديار قم

  • * *

و يا شاعرى بنام رضوان چنين سروده است: در زمينم قم حجر از آسمان آمد فرود

كعبه را چون ساخت ابراهيم آذر شد خراب

جبرئيل آمد كه سنگى در نخع باشد نهان

اين بنا از بركت آن سنگ گردد استوار

آمد ابراهيم و شد بر فراز سنگ و گفت

اين همايون جايگاه از آن سبب قم گشته نام

جاي آن سنگ است در خاكفرج گويم ترا نام آن گو از چه قم شد بر تو من افشا كنم

گفت چون باردگر اين خانه را برپا كنم

من ندارم رتبتى كان سنگ را پيدا كنم

خيزايدون تا تو را من رهبرى آنجا كنم

قم باذن الله گفت من قبله دنيا كنم

گفت رضوان خاك او را سرمه حورا كنم

بار الها كن نصيب بر ترتبش مأواى كنم لذا باز هم براى جلب مردم برگفته هاى خويش مطلب جديدى بيفزودند كه چون عرب اشعري(قم) با خلفاى عباسى بدبين و درباره آنان خشمگين و در مورد سادات فاطميه خوشبين بودند، فرقه اسماعيليه از قرامطه بحرين هم گاه نقل حجر الاسود از مكه به بحرين براى آنكه بتوانند سوگند ياد كنند كه حجر الاسود در بحرين نيست نرا به قم نقل داده مدت بيست سال در همين چاه محفوظ و مستور نگاه داشتند.

اگر داستان فوق صحت مى داشت كه حجرالأسود به اين مكان(خاكفرج) چند صباحى گذاشته شده بود، هرگز حضرت آيه الله مشكينى كه خود مجتهدى مسلم مى باشد، براى احداث بيمارستان آنرا تخريب و منهدم نمى ساخت، خصوصا دلائلى بر كذب داستان فوق بيان گشت و هيج جاي افسوس نيست كه چرا بقعه مزبور تخريب شده، زير اصل ارزش بقعه به بودن حجرالاسود در چند صباحى باعث بناء آن گرديده، و وقتى ثابت شد كه اين مسئله دروغ و فاقد ارزش و سند مى باشد بنابراين اصطلاحا سالبه به انتفاى موضوع گويند يعنى اصلا حجر الاسود به قم نقل مكان نشده تا بقعه اى تبركا براى آن بناء گرديده شود.

توصيف بقعه و گنبد شاهزادگان على الحارث و احمد

همانطوريكه در اول اين بخش گفته شد بر اثر واقع شدن بقعه شاهزاده على الحارث و شاهزاده احمد در مسير خيابان و همچنى احداث بيمارستان، آثار باستانى موجود در بقعه بكلى ويران و منهدم گشته و به امر و مساعدت حضرت آيه الله مشكينى حفظه الله بقعه كوچكى به سبك بقاع قرن هفتم و هشتم هجرى فاقد حجرات و بيوتات ساخته شده است، اما بجهت اطلاع علاقه مندان از وضع قديم بقعه آنرا چنين توصيف مى نمايد: در كتاب(راهنماى قم)( 9)در شمار بناهاى كهن اين شهر مى نويسد:"چهار گنبد حارث احمد بن امام زين العابدين(عليه السلام)(10)كه بخاكفرج معروف است، كه گنبد آن مخروطى 12 تركى از كاشى است و كاشيهاى آن فيروزه و چندان نفاست ندارد و البته ميدانيم كه كاشى كارى آن چندان قدمت ندارد ولى اصل بناء و گنبد در اوائل قرن هشتم هجرى و تقريبا با بناى گنبد على بن جعفر(عليه السلام) و احمد بن قاسم مطابق است، ناگفته نماند كه روى قبر حارث بن احمد سابقا سه تكه كاشى خشتى مربوط به اوائل قرن هشتم و از جنس كاشيهاى على بن جعفر(عليه السلام) بوده كه بر روى آن عبارات زير با خط برجسته كنده بودند"هذا مضجع شريف للامام حارث بن الامام احمد بن الامام المعصوم زين العابدين ابن الامام المعصوم الشهيد الحسين ابن الامام الاكبر اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه الصلوه" و در حاشيه سه خشت سوره مباركه يس تا آيه(انا جعلنا فى اعناقهم اغلالا) نيز با خط برجسته نوشته شده است كه اين سه خشت از لحاظ قدمت و نفاست حائز اهميت و اكنون به موزه باستان شناسى مركز انتقال داده شده است.

در داخل گنبد گچبرى و رنگ آميزى شده پيداست كه اين گچ برى چندان كهن نيست و ايوان شمالى آن بناى منوچهر خان است و در وسط آن كتيبه ايست بخط نستعليق مشتمل بر هيجده بيت كه ناظم اشعار فتحعلى خان صبا ملك الشعراء و ماده تاريخ بناء اين است(اين بقعه دلگش زمنوچهر آباد) و در ضلع غربى بقعه بنائى است مسدس بدون سقف معروف بكعبه و در وسط صحن بناى مزبور گنبدى است از آجر به ارتفاع 3 متر كه نيز بطور مسدس ساخته اند و زير گنبد چاهى كنده شده و بين عوام معروف است كه حجرالاسود از اين محل بمكه معظمه حمل شده است".

اما توصيف بقعه احداثى جديد چنين است كه اصل بقعه بصورت هشت ضلعى منتظم و منقش به نماء آجرى كه مدخل اصلى بقعه از خيابان باز مى شود و خود بقعه فاقد حجرات و بيوتات است و طبق بناهاى بقاع قرن هفت و هشت هجرى ساخته شده كه ارتفاع تقريبى گنبد از سطح زمين 10 متر و از سطح بام 4 متر مى باشد، و بشكل هرمى كه حدود سه متر آنرا با كاشيهاى الوان به رنگ آبى با بوته هاى گل مزين نموده اند و تحت گنبد مزبور هم صورت يك قبر كه مدفن دو شاهزاده مى باشد به چشم مى خورد و خود قبر را به اندازه 50 سانتميتر بالا آورده و اطراف آنرا با سنگ مرمر مزين نموده اندكه بجهت حفاظت از سنگ روى قبر شيشه اى به ارتفاع 30 سانتيمتر به طول مرقد و عرض آن كشيده تا از استلام و اندراس مصون بماند.

..........................................................

(1)ـ براى اطلاع بيشتر به وضع قديم بقعه به كتاب انجم فروزان صفحه 153 و گنجينه آثار قم جلد دوم صفحه 281 مراجعه گردد ضمنا بايد متذكر شد كه قسمتى از قبرستان وادى السلام الآن موجود مى باشد و اهالى براى فاتحه و دفن مردگان خود به آنجا رهسپار مى شوند.

(2)ـ تاريخ قم صفحه 126.

(3)ـ بنا به نقل عمده الطالب صفحه 237 و منتهى الآمال جلد 2 صفحه 117.

(4)ـ تاريخ قم صفحه 236 نقل از انجم فروزان صفحه 154.

(5)ـ گنجينه آثار قم جلد 2 صفحه 281.

(6)ـ گنجينه آثار قم جلد 7 صفحه 272.

(7)ـ كميدان يكى از قراى اطراف قم بوده كه الان جزء شهر شده و اكثر مردم آن قبل از اسلام آتش پرست بودند.

(8)ـ چاه و بقعه مزبور بر اثر احداث بيمارستان، بكلى منهدم و اثرى از آن مشاهده نمي شود، ولى بقعه‌ امامزاده خاكفرج با عنايت حضرت آيه الله مشكينى امام جمعه استان قم به طور باشكوهى بازسازى شده كه در اينجا از معظم له قدردانى نموده.

(9)ـ راهنمائى قم صفحه 47 نقل از انجم فروزان صفحه 153 و گنجينه آثار قم جلد 2 صفحه 287.

(10)ـ بايد توجه داشت كه سر سلسله نسب را بجهت اختصار اسقاط نموده است.