حقائق التفسیر (کتاب)
مجموعهاى از روايات تفسيرى با صبغهاى عرفانى- اشارى منسوب به امام جعفر صادق عليه السلام. اين روايات، به طور پراكنده، در قرن سوم هجرى در محافل صوفيان كوفه و بغداد بازگو مىشد( سلمى، ج 1، مقدمه ماسينيون، ص 9). نخستين بار ابو عبد الرحمان سلمى( متوفى 412) آنها را در كتاب حقائق التفسير گردآورى كرد و آشنايى ما با اين تفسير تنها از طريق نقل قولهاى اوست. هنوز روشن نيست كه سلمى متن كامل تفسير را روايت كرده است يا خير. شواهدى ثابت مىكند كه وى متن كامل را روايت نكرده، چنانكه خرگوشى در تهذيب الاسرار، منتخباتى از اين تفسير را به دست داده كه در كتاب سلمى نيست. همچنين روزبهان بقلى( متوفى 606) در كتاب عرائس البيان فى حقائق القرآن، قطعاتى نقل كرده كه در حقائق التفسير يافت نمىشود( نويا aiywn،ص 130، پانويس 45).
در مجموعه نافذپاشا كتابخانه سليمانيه تفسيرى منسوب به امام جعفر صادق وجود دارد كه گردآورنده آن احمد بن محمد بن حرب است. وى اين تفسيرها را، بترتيب، از طريق ابو طاهر بن مؤمن، ابو محمد حسن بن محمد بن حمزه، محمد بن حمزه( پدر حسن بن محمد)، ابو محمد حسن بن عبد اللّه( عموى حسن بن محمد)، على بن محمد بن على بن موسى الرضا عليه السلام، امام موسى بن جعفر و امام جعفر صادق عليهما السلام روايت كرده است( آتش، ص 43). باورينگ gnirewoB(ص 52) در معرفى مآخذ زيادات حقائق التفسير اشاره كرده كه سلمى در اين تفسير، به نقل از ابوبكر احمد بن نصر بغدادى( متوفى بعد از 365) و او نيز به نقل از عبد اللّه بن احمد بن عامر، او نيز از پدرش و او از طريق امام على بن موسى الرضا عليه السلام و پدرش از امام جعفر صادق عليه السلام سخنانى نقل كرده است.
علاوه بر اين، در الذريعه( آقا بزرگ طهرانى، ج 4، ص 269) از رسالهاى به نام تفسير الامام جعفر بن محمد الصادق ياد شده كه نسخهاى از آن در كتابخانه على پاشا در استانبول موجود است. بنابر الذريعه، در كتابهاى تذكره نويسان و عالمان رجال اماميه، به اين كتاب اشارهاى نشده است و احتمال دارد تفسير مذكور را برخى از اصحاب امامان از ائمه روايت كرده باشند. به نظر مىرسد كه اين اثر همان نسخه پيشين باشد.
رساله ديگرى نيز وجود دارد كه به تفسير نعمانى معروف است و گاه تفسير امام جعفر صادق خوانده مىشود. ابو عبد اللّه محمد بن ابراهيم نعمانى، معروف به ابن ابى زينب، از محدّثان سده چهارم و از شاگردان كلينى، كتاب تفسير القرآن لاهل البيت را نگاشته و مجلسى در بحار الانوار اين تفسير را( ج 90، ص 3- 97) نقل كرده است.
مجموعه تفسيرى مورد بحث، بترتيب، از طريق احمد بن محمد بن سعيد، ابن عقده، احمد بن يوسف بن يعقوب جعفى، اسماعيل بن مهران، حسن بن على بن ابى حمزه بطائنى و پدرش از اسماعيل بن جابر، از امام صادق نقل شده است كه همه راويان آن شيعهاند. اگر چه ابن عقده مذهب زيدى جارودى داشته است(- نجاشى، ص 94, طوسى، ص 28) و حسن بن على بن ابى حمزه و پدرش نيز در شمار واقفه بودند(- بطائنى). اين تفسير را- كه دست كم دو نسخه از آن موجود است- مىتوان همتاى شيعى نسخه ابن عطا دانست كه سلمى آن را در تفسير خود نقل كرده است( نويا، ص 131, سلّمى، ج 1، مقدمه نويا، ص 6).
نويا( ص 131، پانويس 48) در باب تفاوتهاى محتوايى روايت سنّى و روايت شيعى مجموعه تفسيرى امام جعفر صادق، به اين نكته اشاره كرده كه در متن سلمى، تمام روايتها يا تفسيرهايى كه به اهل بيت اشاره داشتهاند، حذف شدهاند و تنها يك جا( در نسخه خطى ينى جامع، ش 43) در باب تفسير آيه« فتلقّى آدم من ربّه كلمات...»( بقره: 37) روايتى نقل شده كه كاملا شيعى است و بعيد است از تفسيرى سنّى باشد. نويا( ص 131)، به رغم اشاره به تفاوتهاى دو مجموعه تفسيرى مذكور، به اين نتيجه رسيده است كه با اثرى واحد، داراى فكر و سبك و حتى محتواى معنوى واحد، روبروست و از آن مهمتر، در هر دو نسخه جملاتى با الفاظ يكسان يافت مىشود.
گردآورنده روايات
در باب گردآورندگان يا راويان اثر نيز اختلاف نظر وجود دارد. ماسينيون( سلمى، ج 1، مقدمه، ص 12) به نام چند تن اشاره كرده كه نخستين آنها جابر بن حيّان كوفى( قرن دوم) است.
از جمله دلايل وى اين است كه جابر بن حيّان كتابهايى به نام امام تأليف كرده, ذو النون مصرى( متوفى 246)، كه به ادعاى ماسينيون نخستين ويراستار تفسير امام جعفر صادق است، شاگرد ابن حيّان در علم كيميا بوده, و ابن حيّان كتابهايى در زهد نوشته و لقبش نيز« صوفى» بوده است. ابن نديم( ص 422) نيز در زمره كتابهاى ابن حيّان به كتاب التفسير اشاره كرده، اما آقا بزرگ طهرانى( ج 4، ص 268) درباره اينكه چنين كتابى تفسير قرآن باشد ترديد دارد. گرچه جابر بن حيّان در كيميا شاگرد امام صادق دانسته شده( سزگين، ج 1، جزء 3، ص 267) و ابن نديم( ص 420) اين ادعا را به شيعيان نسبت داده، در هيچيك از كتابهاى رجال شيعه از جابر بن حيّان نامى برده نشده است. نويا( ص 129- 130) دليل اين امر را در روايتهايى مىيابد كه درباره امام صادق نقل شده و منعكس كننده دو وجه واقعى و فراواقعى شخصيت ايشان است.
شخصيت ديگرى كه از او به عنوان گردآورنده مجموعه تفسيرى ياد مىشود، ابن ابى العوجاء است. ماسينيون( سلمى، ج 1، مقدمه، ص 13) براى تأييد اين نظر نيز دلايلى آورده كه به زعم خود او قوىاند، از جمله اينكه معتقد است ابن ابى العوجاء( كه از طريق حمّاد بن سلمه، از مريدان قديم حسن بصرى است) اصول عقايد خود را اصلاح كرده و مجموعهاى از احاديث فراهم آورده بوده است. ماسينيون مىافزايد كه اين مجموعه بر مشرب عرفانى است و گردآورنده آن، مانند حلاج، آماج دو تهمت ظاهرا متضاد( تشبيه و تعطيل) است. دلايل مذكور كافى نيست و سخنان ماسينيون از حد احتمال فراتر نمىرود. علاوه بر اين، ابن ابى العوجاء در زمره اصحاب امام صادق ذكر نشده است. از آن مهمتر اينكه وى در 155، به اتهام زنديق بودن، در كوفه به قتل رسيده( ابن اثير، ج 6، ص 7) و نه تنها از امام صادق روايتى نقل نكرده، بلكه مناظرههايى با حضرت داشته است( براى نمونه- كلينى، ج 1، ص 76- 77, مجلسى، ج 3، ص 31).
از ديگر كسانى كه احاديث روايت شده از امام صادق را نقل كرده، فضيل بن عياض مكى( متوفى 187) است( سلمى، ج 1، مقدمه ماسينيون، ص 9). عالمان رجال وى را، كه از مشايخ تصوف است، جزو محدّثان آورده و توثيق كردهاند( براى نمونه ابن حبّان، ج 7، ص 315, محمد بن احمد ذهبى، ج 3، ص 361). قاضى عياض سبتى( ج 2، ص 214) فضيل را از شاگردان مالك دانسته و گفته كه وى از مالك حديث و فقه آموخته است. ذوالنون مصرى، سنّى مذهب ديگر، نيز از اين احاديث ياد كرده است( سلمى، همانجا). ذو النون نيز از جمله شاگردان و دانش آموختگان مستقيم مالك بوده است( قاضى عياض، ج 2، ص 189). با اينهمه، نقل است كه وى اين احاديث تفسيرى را از طريق فضل بن غانم خُزاعى از مالك اخذ كرده و مالك نيز احتمالا آنها را از امام جعفر صادق گرفته بوده است( سلمى، ج 1، مقدمه ماسينيون، ص 10). محمد بن احمد ذهبى( ج 2، ص 33)، به نقل از دارقطنى، آورده كه در اعتبار برخى از روايتهايى كه ذو النون از مالك نقل كرده، ترديد هست، اما اين روايتها را مشخص نكرده است. ابن نديم( ص 419، 423) ذو النون را در زمره كسانى دانسته كه در علم كيميا تأليفاتى دارند، اما سخنى از تفسير او به ميان نياورده است.
صحت انتساب
در صحت سخنان ماسينيون و پژوهشگران و شرق شناسان ديگر، در استناد اين مجموعه به امام صادق، ترديد فراوان وجود دارد. سخنان آنها گاه از حدس و احتمال فراتر نمىرود و در شرح حال شخصيتهاى ياد شده( فضيل بن عياض، جابر بن حيّان، ابن ابى العوجاء و ذوالنون مصرى) هيچ شاهدى وجود ندارد كه بر اين مدعا دلالت كند. با اينهمه، در باب اصالت اين تفسير دو ديدگاه هست: نخست ديدگاه منتقدان كه تفسير مذكور را يكسره مجعول و ساخته برخى صوفيان دورههاى متأخر مىدانند.
ابن تيميّه در اين زمره جاى دارد. وى در كتاب منهاج السنة النبوية( ج 8، ص 11)، در بخش مربوط به امام جعفر صادق، به احاديث دروغينى اشاره كرده كه به آن حضرت نسبت داده شده و غالبا درباره علوم غريبه است. ابن تيميّه افزوده است كه ابو عبد الرحمان سلمى در كتاب حقائق التفسير نيز مجموعهاى از روايات تفسيرى را از امام صادق نقل كرده كه يكسره صبغه باطنى دارند و آشكارا تحريف مراد خداوندند، در حالى كه هر خردمندى مىداند كه چنين اقوالى از جعفر بن محمد صادر نشده و آنها را به دروغ به وى نسبت دادهاند. به نوشته ابن تيميّه( ج 2، ص 465)، مجموعه كتابهاى منسوب به امام صادق، از جمله تفسير مذكور، در دورههاى بعد نگارش يافته است. ابن خلدون( ج 1: مقدمه، ص 416) نيز ضمن اشاره به كتاب جفر، منسوب به امام صادق، مىگويد كه در اين كتاب تفسير قرآن و معانى غريبى كه از باطن آن مستفاد مىشود نيز از امام جعفر صادق روايت شده است، ولى روايت كتاب پيوسته و متصل نيست.
وى مىافزايد كه عين اين كتاب ديده نشده و از آن كلمات و خبرهاى شاذى كه به هيچ دليلى متكى نيست در ميان مردم منتشر شده است. محمد حسين ذهبى نيز( ج 2، ص 421) با اشاره به حقائق التفسير، بخش روايات تفسيرى منقول از امام صادق را يكسره بىپايه و نامعتبر دانسته و آن را به برخى راويان شيعى نسبت داده است.
در مقابل ناقدان، موافقان بر اصالت اين تفسير و صحت انتساب آن به امام جعفر صادق تأكيد كردهاند. لويى ماسينيون در صدر اين گروه قرار دارد. وى در كتاب تحقيق در مبادى اصطلاحات عرفان اسلامى enamlusum euqitsym la ed euqinhceht euqixel ud senigiro sel rus iassEبراى نخستين بار به اهميت اين تفسير اشاره( نويا، ص 130) و براى تصحيح سند آن تلاش فراوان كرده است. به گفته ماسينيون، تعيين اينكه از ميان روايات محافل سنّى و عرفانى، كدام روايتها محققا از امام شيعيان به ما رسيده، دشوار است( سلمى، ج 1، مقدمه، ص 11). با اينهمه، مىافزايد با ملاحظه مقايسههاى جالبى در اصول عقايد، ميان برخى از كلمات تفسير عرفانى منسوب به امام صادق از سويى، و سخنان پراكنده مروى از طريق جداگانه به نقل از غلات شيعه( نُصيريه و دروزيه) از سوى ديگر، پيشاپيش نمىتوان انتساب كلمات اين تفسير عرفانى را به امام جعفر صادق بكلى رد كرد( همان، ج 1، مقدمه ماسينيون، ص 12). ماسينيون چند نمونه از اين مقايسههاى عقيدتى را ذكر مىكند، اما به گفته نويا( ص 131) اين نمونهها به سبب ابهام آنها قانع كننده نيستند.
نكات مهم
در باب سبك و محتواى اين تفسير چند نكته گفتنى است: اين تفسير حدود 350 روايت، در تفسير 310 آيه پراكنده از اول تا آخر قرآن كريم، را در بر دارد( مبلغ، ص 299). ابتدا بخشى از آيه ذكر و سپس با عبارتهايى چون قال جعفر يا جعفر الصادق يا جعفر بن محمد به تفسير آن پرداخته شده است. نكته ديگر اينكه تفسير مذكور، تفسير مأثور به شمار نمىآيد, هيچيك از روايات يا احاديث، جز دو مورد كه در برخى نسخ خطى موجود براى آنها سلسله سند ذكر شده، مستند نيستند(- سلمى، ج 1، ص 22، پانويس 1، ص 23، پانويس 6). سومين نكته اينكه در ميان روايات عرفانى اين تفسير، روايتهاى كلامى نيز وجود دارد كه از نظر سبك و روش متفاوتاند( مبلغ، ص 300). تفسير مذكور با روايتى از امام صادق آغاز مىشود كه طبق آن، آيات قرآن چهار قسماند: عبارات، اشارات، لطايف و حقايق.
عبارات براى عامه مردم، اشارات براى خواص، لطايف از آن اوليا و حقايق خاص انبياست. روشن است كه اين تقسيم بندى با آموزههاى صوفيانه كاملا مطابقت دارد. در اين تفسير نيز به تفصيل به شرح و بيان حروف مقطّعه پرداخته شده است. همچنين در آن، اصطلاحات و مفاهيمى چون فنا، ماهيت( سلمى، ج 1، ص 21)، خواطر( همان، ج 2، ص 28)، نور الديمومية يا نور الهوية( همان، ج 1، ص 45)، مشاهده( همان، ج 1، ص 46)، خلعة الهداية( همان، ج 1، ص 62, نيز نويا، ص 156- 178) به كار رفته است. انتساب بسيارى از اين تعبيرها به امام جعفر صادق صحيح نيست، زيرا عباراتى چون« فناء فى اللّه» و« بقاء باللّه» در دورههاى بعد رايج شدند و بسيارى از عبارتهاى ديگر نشان از سدههاى سوم و چهارم دارند( آتش، ص 48).
از سوى ديگر برخى روايتهاى اين تفسير يكسره با باورهاى شيعه اماميه ناسازگارند، از جمله در پايان آيات سوره حمد، روايتى از امام جعفر صادق در تفسير كلمه آمين نقل شده( سلمى، ج 1، ص 23) كه تنها با مذهب فقهى اهل سنّت سازگار است و فقيهان شيعه، به اتفاق، ذكر اين كلمه را جايز نشمرده و حتى آن را از مبطلات نماز ذكر كردهاند( نجفى، ج 10، ص 2- 4). در تفسير آيه«... اليوم اكملت لكم دينكم...»( مائده: 3) نيز« اليوم» را اشاره به بعثت پيامبر دانسته است( سلمى، ج 1، ص 28) و حال آنكه مفسران شيعه، به اجماع و با استناد به احاديث متواتر، آيه مزبور را ناظر به روز غدير خم مىدانند. همچنين ذيل آيه« اللّه نور السّموات و الارض...»( نور: 35)، مطابق روايتى از امام صادق، نور الارض به خلفاى چهار گانه تعبير شده است( همان، ج 1، ص 45). ذيل آيه دهم سوره حديد، در باب خليفه اول، تعبيرى از امام صادق نقل شده كه با باورهاى شيعه چندان سازگار نيست(- سلمى، ج 1، ص 58). بر اين اساس، عجيب به نظر مىرسد كه چگونه نويا تفسير نعمانى را همتاى شيعى تفسير امام جعفر صادق دانسته و گذشته از مقارنههاى عقيدتى، دو اثر مذكور را داراى فكر و سبك و حتى محتواى واحد دانسته است. اگر چه خود وى، در جايى ديگر( ص 131، پانويس 48)، به اين نكته اشاره كرده كه در متنى كه سلمى در كتاب خود حفظ كرده، هر چه اشارهاى به اهل بيت داشته، حذف شده است.
در مجموع، دلايل و شواهد علمى معتبر براى اثبات اصالت اين تفسير و صحت انتساب آن به امام صادق در دست نيست و اطلاعات موجود، از حدس و گمان فراتر نمىرود. اگر چه بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه منشأ تاريخى تفسير منسوب به امام صادق هر چه باشد، ورود اين تفسير به جهان تصوف هم زمان با شكل گيرى تعاليم عرفانى و پديد آمدن واژههاى فنى صوفيانه بوده است و در واقع، به گفته نويا( ص 132)، يكى از قديمترين شواهد قرائت استنباطى يا تجربى قرآن است. تفسير امام جعفر صادق نخستين بار، پس از معرفى ماسينيون، به كوشش و تصحيح پل نويا در 1968 در بيروت منتشر شد. مقدمه نويا بر اين تصحيح، به فارسى ترجمه شده و به همراه مجموعه آثار ابو عبد الرحمان سلمى( ج 1، ص 5- 8) منتشر گرديده است. علاوه بر اين نويا در پژوهشى مستقل به بحث درباره اين تفسير پرداخته است. على زيعور، پژوهشگر لبنانى، تفسير امام صادق را تصحيح كرد و در 1979 با عنوان التفسير الصوفى للقرآن عند الصادق به چاپ رساند.
منابع
سليمان آتش، مكتب تفسير اشارى، ترجمه توفيق ه. سبحانى، تهران 1381 ش, آقا بزرگ طهرانى, ابن اثير, ابن تيميّه، منهاج السنة النبوية، چاپ محمد رشاد سالم،[ حجاز] 1406 / 1986, ابن حبّان، كتاب الثقات، حيدرآباد دكن 1393- 1403 / 1973- 1983، چاپ افست بيروت[ بىتا.], ابن خلدون, ابن نديم, محمد بن احمد ذهبى، ميزان الاعتدال فى نقد الرجال، چاپ على محمد بجاوى، قاهره 1963- 1964، چاپ افست بيروت[ بىتا.], محمد حسين ذهبى، التفسير و المفسّرون، بيروت 1407 / 1987, فؤاد سزگين، تاريخ التراث العربى، ج 1، جزء 3، نقله الى العربية محمود فهمى حجازى، رياض 1403 / 1983, محمد بن حسين سلمى، مجموعه آثار ابو عبد الرحمن سلمى: بخشهايى از حقائق التفسير و رسائل ديگر، چاپ نصر اللّه پورجوادى، 1: حقائق التفسير، تهران 1369- 1372 ش, محمد بن حسن طوسى، الفهرست، چاپ محمد صادق آل بحر العلوم، نجف[ 1356 / 1937]، چاپ افست قم[ بىتا.], عياض بن موسى قاضى عياض، ترتيب المدارك و تقريب المسالك لمعرفة اعلام مذهب مالك، ج 2، چاپ عبد القادر صحراوى، مغرب 1403 / 1983, كلينى, محمد حسين مبلغ،« پژوهشى درباره تفسير عرفانى امام صادق( ع)»، فصلنامه پژوهشهاى قرآنى، ش 5- 6( بهار و تابستان 1375), مجلسى, احمد بن على نجاشى، فهرست اسماء مصنّفى الشيعة المشتهر برجال النجاشى، چاپ موسى شبيرى زنجانى، قم 1407, محمد حسن بن باقر نجفى، جواهر الكلام فى شرح شرائع الاسلام، ج 10، چاپ عباس قوچانى، بيروت 1981, پل نويا، تفسير قرآنى و زبان عرفانى، ترجمه اسماعيل سعادت، تهران 1373 ش, Gerhard bowering, the major sorrces of sulami, s minor quran commentary, oriens, vol. 53) 6991(
منبع
نرم افزار جامع التفاسیر ، بخش کتابشناسی