ارهاص
زمينهسازى براى وقوع بعثت انبيا عليهمالسلام.
ارهاص در لغت به معناى «اثبات» و «اصرار» از ريشه «رـ هـ ـ ص» (تأسيس بنيان، ساختن رگهزيرين بنا)[۱] و «رِهص» (شالوده، چينه و بنيان) آمده است.[۲] براى ارهاص معانى ديگرى نيز گفته شده است.[۳]
در اصطلاح متكلمان، حوادث خارقالعاده[۴] يا شگفتى[۵] است كه در آستانه ميلاد انبياء و يا بعد از آن و پيش از بعثت ايشان به وقوع مىپيوندد[۶] و از نبوت آنها در آينده حكايت دارد تا مردم با مشاهده آن امور، آماده شنيدن دعوت انبيا عليهمالسلام شوند.[۷]
آنچه مقدمه آمادهسازى پيامبران براى نبوت باشد مانند تذكرات غيبى به ايشان نيز، ارهاص دانسته شده است[۸] تناسب بين معناى لغوى و اصطلاحى آن، اين است كه با ارهاص، شالوده نبوت پىريزى مىشود.[۹]
ارهاص همچون معجزه و كرامت از باب لطف است؛[۱۰] و زمينه انجام اطاعت و دورى از گناه را فراهم مىسازد.[۱۱] تفاوت ارهاص با معجزه در اين است كه ارهاص، پيش از زمان دعوت و بدون تحدى (مبارزهطلبى) است.[۱۲] گرچه متكلمان گاهى از باب مجاز و علاقه مشابهت يا تغليب به ارهاص معجزه نيز گفتهاند.[۱۳]
بعضى از متكلمان معتزلى ارهاص را نپذيرفتهاند. چنانكه كرامت را نيز انكار نمودهاند[۱۴] آنان ارهاصات واقع شده در هر عصرى را به پيامبر موجود در آن عصر نسبت داده و از معجزات وى مىدانند[۱۵] و اين در حالى است كه برخى از ارهاصات در زمانى تحقق يافته كه پيامبرى وجود نداشته است.[۱۶]
برخى، آمادهسازى اذهان براى وقوع ولايت اوليا را نيز ارهاص دانستهاند بنابر اين سخن گفتن حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را در رَحم مادر[۱۷] و خواندن سوره مؤمنون به وسيله امام على علیهالسلام لحظاتى پس از ولادت[۱۸] و سخن گفتن ديگر امامان بلافاصله پس از ولادت و كرامات آنان در خردسالى را ارهاص به شمار آورده[۱۹] و تفاوت آن با كرامت را در پيش از موعد بودن ارهاص دانستهاند.[۲۰]
در تاريخ، ارهاصات بسيارى براى پيامبران به خصوص نبى اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده است.[۲۱] در قرآن گرچه به ارهاص تصريح نشده است ولى آياتى از قرآن به وقايعى اشاره دارد كه از ارهاصات پيامبران دانسته شده و يا مىتوان آنها را از مصاديق ارهاص دانست.
ارهاصات يوسف علیهالسلام
1. دور ساختن از گناه:
با اين كه تمام شرايط و امكانات تحقق گناه براى حضرت يوسف علیهالسلام فراهم بود،[۲۲] وى خدا را در خلوتها شاهد و ناظر ديده، بندگى او را برگزيد و خود را آماده پذيرش هر گونه سختى نمود: «...قالَ مَعاذَاللّهِ اِنَّهُ رَبّى اَحسَنَ مَثواىَ اِنَّهُ لايُفلِحُ الظّلِمون» (سوره يوسف/12، 23) و با كمك برهان الهى از ارتكاب گناه خوددارى كرد: «...لَولا اَن رَءا بُرهنَ رَبِّهِ... لِنَصرِفَ عَنهُ السّوءَ والفَحشاءَ...».(سوره يوسف/12،24)
2. شفاى چشمان يعقوب با پيراهن:
حضرت يوسف علیهالسلام به برادرانش گفت: پيراهنم را ببريد بر صورت پدرم بيندازيد تا بينا شود: «اِذهَبوا بِقَميصى هذا فَاَلقوهُ عَلى وجهِ اَبى يَأتِ بَصيرًا...». (سوره يوسف/12، 93) با توجه به اين كه غالباً خوابهاى صادق پيامبران را كه از نبوت ايشان گزارش مىدهد، ارهاص مىخوانند.[۲۳]
ممكن است خوابى كه يوسف علیهالسلام براى پدر خود نقل مىكند كه يازده ستاره، خورشيد و ماه براى وى سجده مىكنند: «اِنّى رَاَيتُ اَحَدَ عَشَرَ كَوكَبـًا والشَّمسَ والقَمَرَ رَاَيتُهُم لى سجِدين» (سوره يوسف/12،4) را از ارهاصات وى به شمار آورد.
نجات از چاه و پرورش در خانه عزيز مصر، (سوره يوسف/12،100) و علم تعبير خواب (سوره يوسف/12،21) نيز از جمله مواردى است كه شايد بتوان آنها را از ديگر ارهاصات حضرت يوسف علیهالسلام دانست. گفتنى است تمام اين حوادث را در صورتى مىتوان از ارهاصات حضرت يوسف علیهالسلام دانست كه پيش از نبوت آن حضرت باشد.
ارهاصات موسى علیهالسلام
1. وحى (الهام) به مادر موسى علیهالسلام:
خداوند به مادر موسى وحى كرد كه او را شيرده و در دريا بينداز و ترس و اندوه به دل راه مده كه ما او را به تو باز مىگردانيم: «واَوحَينا اِلى اُمِّ موسى اَن اَرضِعيهِ فَاِذا خِفتِ عَلَيهِ فَاَلقيهِ فِىاليَمِّ ولاتَخافى و لاتَحزَنى اِنّا رادّوهُ اِلَيكِ...».(سوره قصص/28، 7)
2. نجات موسى علیهالسلام از دريا:
هنگامى كه كارگزاران فرعون، موسى را از آب گرفته به نزد وى آوردند، چون چشم همسر فرعون به موسى افتاد به فرعون گفت: او چشم روشنى براى من و تو است. او را نكشيد؛ شايد برايمان سودمند باشد يا او را به فرزندى بگيريم: «وقالَتِ امرَاَتُ فِرعَونَ قُرَّتُ عَين لى ولَكَ لاتَقتُلوهُ عَسى اَن يَنفَعَنا اَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا...». (سوره قصص/28، 9)
3. بازگشت موسى به دامان مادر:
خداوند مىفرمايد: موسى را به مادرش بازگردانديم تا چشمش بدو روشن شود و غم نخورد و بداند كه وعده خداوند درست است: «فَرَدَدنهُ اِلى اُمِّهِ كَى تَقَرَّ عَينُها ولاتَحزَنَ و لِتَعلَمَ اَنَّ وَعدَاللّهِ حَقٌّ...». (سوره قصص/28،13)
ارهاصات عيسى علیهالسلام
1. باردار شدن مريم علیهاالسلام بدون شوهر:[۲۴]
وقتى فرشتگان بشارت فرزند را به مريم دادند، مريم گفت: پروردگارا! چگونه فرزنددار شوم؛ در حالى كه بشرى با من تماس نداشته است؟ گفت: چنين است. خداوند هر چه بخواهد مىآفريند: «قالَت رَبِّ اَنّى يَكونُ لى وَلَدٌ ولَم يَمسَسنى بَشَرٌ قالَ كَذلِكِ اللّهُ يَخلُقُ مايَشاءُ...». (سوره آل عمران/3، 47)
2. بارور شدن نخل خشك:[۲۵]
پس از وضع حمل مريمِ طاهره و نياز وى به غذاى مناسب در آن حال، خداوند به وى فرمود: اين تنه نخل را به طرف خود تكان ده، رطب تازهاى بر تو فرو مىريزد: «و هُزّى اِلَيكِ بِجِذعِ النَّخلَةِ تُسقِط عَلَيكِ رُطَبـًا جَنيـّا». (سوره مريم/19، 25)
3. جارى شدن جوى آب از كنار مريم علیهاالسلام:[۲۶]
هنگامى كه مريم علیهاالسلام به آب نياز داشت جوى آبى از كنار آن حضرت جارى شد: «...قَد جَعَلَ رَبُّكِ تَحتَكِ سَريـّا». (سوره مريم/19، 24)
4. سخن گفتن عيسى علیهالسلام در گهواره:[۲۷]
عيسى به كسانى كه مريم علیهاالسلام را متهم ساخته بودند. فرمود: من بنده خدا هستم. خداوند مرا پيامبرى صاحب كتاب قرار داده است: «قالوا كَيفَ نُكَلِّمُ مَن كانَ فِى المَهدِ صَبيـّا × قالَ اِنّى عَبدُاللّهِ ءاتـنِىَ الكِتبَ و جَعَلَنى نَبيـّا». (سوره مريم/19، 29ـ30)
شايان ذكر است كه حضرت عيسى علیهالسلام با جمله «وجَعَلَنى نَبيـّا» از پيامبرى خويش در آينده خبر داده و به دليل حتمى بودن وقوع آن از فعل ماضى استفاده شده است.[۲۸] بنابر اين سخن گفتن وى در گهواره از معجزات آن حضرت به حساب نيامده بلكه از ارهاصات وى به شمار مىآيد.
گروهى از معتزله كه كرامات اوليا را انكار كردهاند نزول مائده آسمانى بر مريم (سوره آل عمران/3،37) و سخن گفتن فرشتگان با وى (سوره آل عمران/3،42ـ45) را نيز از ارهاصات حضرت عيسى علیهالسلام دانستهاند.[۲۹]
ارهاصات پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله
1. نابودى اصحاب فيل:
در سال چهلم پيش از بعثت، همزمان با ميلاد پيامبر صلی الله علیه و آله،[۳۰] اصحاب فيل كه قصد حمله به خانه كعبه را داشتند، شكست خوردند: «اَلَم تَرَ كَيفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِاَصحبِ الفيل».(سوره فيل/105،1)
داستان اصحاب فيل قضيهاى است كه در آن نمىتوان شبهه كرد و در آن هنگامى كه اين قصه در قرآن آمد برخى از كسانى كه آن واقعه را ديده بودند هنوز از دنيا نرفته و آن را به خاطر داشتند.[۳۱]
2. شرح صدر:[۳۲]
گرچه برخى شرح صدر در آيه: «اَلَم نَشرَح لَكَ صَدرَك». (سوره انشراح/94،1) را امرى جسمانى و مادى (شكافتن سينه حضرت) گرفتهاند[۳۳] ولى برخى از محققان آن را ناظر به سعه وجودى رسول خدا صلی الله علیه و آله به نور الهى دانستهاند كه به واسطه آن گنجايش همه معارف الهى را يافته و در برابر آنها احساس ضيق و تنگى نكرده است و درباره قصهاى كه موهم مادى بودن شرح صدر است (و بعضى از تفاسير آن را ذيل اين آيه آوردهاند) گفتهاند، داستان مذكور از قبيل تمثل است و اعتقاد به مادى بودن آن اساساً باطل است.[۳۴]
چنانچه بتوان وقايعى را كه در ارتباط با تحقق نبوت در عالم تكوين به وقوع مىپيوندد، ارهاص ناميد. منع و رجم شياطين از 3 آسمان با تولد حضرت عيسى علیهالسلام و از همه آسمانها با تولد پيامبراكرم صلی الله علیه و آله كه در روايتى از امام صادق علیهالسلام در ضمن تفسير «وحَفِظنها مِن كُلِّ شَيطن رَجيم» (سوره حجر/15، 17) وارد شده است[۳۵] از ارهاصات آنها خواهد بود.
افزون بر موارد قرآنى، در تاريخ نيز نمونههاى فراوانى از ارهاصات براى پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله گزارش شده است كه برخى از آنها عبارتند از: آشكار بودن نور پيامبر صلی الله علیه و آله در پيشانى پدرانش[۳۶] و فروريختن 14 كنگره از ايوان كسرا؛ خاموش شدن آتشكده فارس[۳۷] و خشك شدن درياچه ساوه هنگام تولد حضرت،[۳۸] سايه انداختن ابر بر سر حضرت[۳۹] و سلامكردن سنگها به آن بزرگوار[۴۰] و... گفتنى است سخن گفتن حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در رحم مادر[۴۱] و نيز خواندن سوره مومنون به وسيله على علیهالسلام لحظاتى پس از ولادت[۴۲] افزون بر اين كه مىتواند ارهاص براى ولايت خودشان باشد از ارهاصات پيامبر اكرم نيز محسوب مىشود.
در ميان متكلمان معتزلى آنها كه ارهاص را نپذيرفتهاند، برخى از موارد قرآنى پيشين را بدين شكل پاسخ دادهاند: داستان اصحاب فيل، معجزه خالد بن سنان است كه او را در آن زمان پيامبر مىدانستند.[۴۳]
نزول مائده بر مريم و سخنگفتن فرشتگان با وى و باردار شدن ايشان بدون همسر[۴۴] و باروَر شدن نخل خشك و جارى شدن جوى آب، از معجزات حضرت زكريا علیهالسلام است.[۴۵] سخن گفتن عيسى علیهالسلام در گهواره به دليل كلام وى در قرآن «وجَعَلَنى نَبيـّا» (سوره مريم/19، 30) معجزه و در زمان نبوت آن حضرت بوده است.[۴۶]
پانویس
- ↑ لسانالعرب، ج 5، ص 343، «رهص».
- ↑ الصحاح، ج 3، ص 1042، «رهص».
- ↑ لغتنامه، ج 2، ص 1637، «ارهاص».
- ↑ كشاف اصطلاحات الفنون، ج 1، ص 141، «ارهاص».
- ↑ كشف المراد، شعرانى، ص 491.
- ↑ روح البيان، ج 10، ص 510.
- ↑ همان؛ تلخيص المحصل، ص 350.
- ↑ منشور جاويد، ج 12، ص 358.
- ↑ تلخيص المحصل، ص 350.
- ↑ كشف المراد، شعرانى، ص 49.
- ↑ كشف المراد، شعرانى، ص 492؛ كشف المراد، حسنزاده، ص 444.
- ↑ شرح المقاصد، ج 5، ص 12.
- ↑ شرح المقاصد، ج 5، ص 12ـ13.
- ↑ كشف المراد، شعرانى، ص 491.
- ↑ شرح المواقف الايجى، ج 8، ص 226.
- ↑ شرح المواقف الايجى، ج 8، ص 226.
- ↑ منتهىالآمال، ج 1، ص 215.
- ↑ مناقب، ج 2، ص 198.
- ↑ مهر تابان، ص 225.
- ↑ مهر تابان، ص 225.
- ↑ كشفالمراد، حسنزاده، ص 353؛ البداية والنهايه، ج 1، ص 213؛ شرح المقاصد، ج 5، ص 12.
- ↑ الميزان، ج 11، ص 120ـ125.
- ↑ منشور جاويد، ج 12، ص 358.
- ↑ بحارالانوار، ج 14، ص 224؛ الفرقان، ج 16، ص 29.
- ↑ التفسير الكبير، ج 13، ص 528؛ الفرقان، ج 16، ص 296.
- ↑ التفسير الكبير، ج 21، ص 528؛ الفرقان، ج 16، ص 296ـ297.
- ↑ مجمعالبيان، ج 2، ص 295؛ بحارالانوار، ج 14، ص 222.
- ↑ شرح المواقف، ج 8، ص 226.
- ↑ كشف المراد، حسنزاده، ص 476.
- ↑ التبيان، ج 10، ص 410؛ مجمعالبيان، ج 10، ص 825؛ التفسيرالكبير، ج 11، ص 293؛ شرح تجريد، ص 491.
- ↑ كشف المراد، شعرانى، ص 490.
- ↑ التفسيرالكبير، ج 32، ص 2؛شرحالمواقف الايجى، ج 8، ص 225.
- ↑ التفسيرالكبير، ج 32، ص 206؛ شرح المواقف الايجى، ج 8، ص 225.
- ↑ الميزان، ج 20، ص 341، 317ـ318.
- ↑ البرهان، ج 3، ص 334؛ مناقب، ج 1، ص 56.
- ↑ شرحالمقاصد، ج 5، ص 13؛ الصحيح من سيره، ج 2، ص 67.
- ↑ كشفالمراد، حسنزاده، ص 353؛ البداية والنهايه، ج 2، ص 213.
- ↑ كشفالمراد، حسنزاده، ص 353؛ البداية والنهايه، ج 2، ص 213.
- ↑ كشف المراد، حسنزاده، ص 353؛ شرح المواقف، ج 8، ص 225؛ روحالبيان، ج 10، ص 510.
- ↑ شرح المواقف الايجى، ج 8، ص 225.
- ↑ منتهى الآمال، ج 1، ص 215.
- ↑ مناقب، ج 2، ص 198.
- ↑ التبيان، ج 10، ص 410؛ مجمعالبيان، ج 10، ص 447.
- ↑ التفسير الكبير، ج 8، ص 217؛ بحارالانوار، ج 14، ص 224.
- ↑ التفسيرالكبير، ج 21، ص 528.
- ↑ بحارالانوار، ج 14، ص 222.
منابع
اللهمراد انصارى جيرفتی؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 539-543