اصحاب رایات

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۴۷ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی 'زنان بدكاره داراى پرچم. به روزگار جاهليت و هم پس از ظهور اسلام در حجاز و به وي...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

زنان بدكاره داراى پرچم.

به روزگار جاهليت و هم پس از ظهور اسلام در حجاز و به ويژه در مكه و مدينه شمار زيادى كنيزان و زنان بدكاره از مشركان و اهل‌كتاب بودند كه از راه فحشا براى خود يا اربابانشان كسب درآمد مى‌كردند.[۱]

برخى از آنان براى شناسايى خود[۲] و راهنمايى تازه واردان پرچمى سرخ رنگ[۳] بر سر‌در خانه خود كه «مواخير»[۴] (جمع مي‌خوار به معناى فاحشه خانه) نام داشت، برمى‌افراشتند كه بدين جهت اصحاب يا صواحبِ رايات، متعالمات، معلنات،[۵] متعالنات،[۶] مستعلنات[۷] و قَليقيات يا قلقيات[۸] (از قلقى به معناى گردنبند آراسته به لؤلؤ كه اين زنان به گردن مى‌آويختند و يا از قلق به معناى رفت و آمد زياد)[۹] نام گرفتند.

برخى از اين پرچمداران، كنيزانى بودند كه توانگران مكه[۱۰] و مدينه[۱۱] براى كسب درآمد بيشتر، آن‌ها را به زنا وامى‌داشتند و دخترانى را كه از اين راه زاده مى‌شدند، «ولائد»[۱۲] (جمع وليده) ناميده و به همين عمل مجبور مى‌كردند.

كنيزانى كه بدين كار وادار مى‌شدند بسيار بودند. نام شمارى از آنان بدين قرار است: ام‌مهزول، كنيز سائب ‌بن ‌ابى‌سائب مخزومى، ام‌عُليط يا غُليظ، كنيز صفوان ‌بن ‌اميه؛ حَنَّه قبطيَّه، كنيز عاص‌ بن ‌وائل؛ مُزْنه يا مريّه، كنيز مالك ‌بن ‌عميله؛ جَلاله يا حَلاله، كنيز سُهَيل ‌بن ‌عمرو؛ ام سُويد، كنيز عمرو بن ‌عثمان مخزومى؛ شَريفه يا سريفه؛ كنيز زمعة ‌بن ‌اسود؛ فرسه، قرينه يا قريبه، كنيز هشام ‌بن ‌ربيعه؛ فَرْتَنا، قرينه يا قريبا، كنيز هلال ‌بن ‌أنس.[۱۳]

در مكه زنان بدكاره غيركنيز هم بودند كه نام شمارى از پرچمداران آنان چنين است: ساره، حنتمه، رباب،[۱۴] صفيه مادر طلحه، دوحه، حمامه مادر ابوسفيان، عقيله، مارية‌الهموم، ام‌عبدالله، ام‌غانم، ام‌ابى‌الجهم يا رميثاء، ماريه بنت ابى‌مارية، نابغه مادر عمرو ‌بن ‌عاص، ممتعه مادر بزرگ عبدالرحمن ‌بن ‌عوف، كريمه مادر ذر برادر طلحة ‌بن ‌عبيدالله[۱۵] و ‌عَناق.[۱۶]

در مدينه نيز كنيزان، كنيززادگان (ولائد) و زنان بدكاره از اهل كتاب و مشركان بسيار بودند[۱۷] كه نام 5 تن از پرچمداران آنان بدست آمد: نُسيكه، اميه،[۱۸] مُسيكة، اميمة[۱۹] و معاذة.[۲۰]

سه نفر اخير كه كنيزان عبدالله ‌بن ‌ابى بودند، بعدها اسلام آورده[۲۱] و از بدكارگى رهايى يافتند. بسيارى از اين زنان از همين راه ثروت هنگفتى بدست آورده ‌بودند.[۲۲]

انتساب فرزندان زاده شده از اين راه به مردان به دو روش انجام مى‌شد:

  1. اگر شمار مردان بيش ‌از 10 تن بود كودك با نظر قيافه‌شناس به يكى از آنان نسبت داده مى‌شد.
  1. اگر شمار آنان كمتر از 10 تن بود، زن به دلخواه خود فرزند را به ‌يكى از آنان نسبت مى‌داد؛ چنان كه نابغه فرزند خود عمرو را با آن كه به ابوسفيان‌ بن‌ حرب شبيه ‌بود، به عاص ‌بن ‌وائل كه دست و دل بازتر بود، نسبت ‌داد.[۲۳]

اصحاب رايات در شأن نزول:

به نقلى پس از مهاجرت مسلمانان به مدينه، شمارى از آنان در نهايت فقر و تنگدستى بودند و بدين ‌جهت برخى بر آن شدند تا به رسم جاهلى و براى رهايى از فقر با زنان ثروتمند بدنام همسر شوند و پس از بى‌نيازى آنان را رها سازند، از اين ‌رو از پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه خواستند كه آيه 3 سوره نور/24 نازل شد و با بيان اين كه تنها مردان بدكاره با زنان زشت كار ازدواج مى‌كنند، آنان را از اين عمل بازداشت:[۲۴]

«الزّانى لايَنكِحُ اِلاّ زانِيَةً اَو مُشرِكَةً والزّانِيَةُ لايَنكِحُها اِلاّ زان اَو مُشرِكٌ و حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى المُؤمِنين». بنابر روايتى از سعيد ‌بن ‌مسيب آيه در شأن زنان زناكار مدينه[۲۵] و به نظر قمى[۲۶] در شأن زنان مكه نازل شده است؛ اما بنا به رواياتى از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام[۲۷] و نيز از ابن ‌عباس، مجاهد[۲۸] و عكرمه[۲۹] در شأن زنان زناكار مشرك روزگار آغازين اسلام (اعم از مكه و مدينه) فرود آمده است.

پانویس

  1. جامع‌البيان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 93‌ـ‌98؛ اسباب النزول، ص 263؛ الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.
  2. جامع‌البيان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 96؛ اسباب‌النزول، ص‌ 263؛ التحرير والتنوير، ج‌ 18، ص‌ 222؛ بلوغ الأرب، ج‌ 2، ص‌ 4.
  3. المفصل، ج‌ 5، ص ‌139.
  4. جامع‌البيان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 95؛ اسباب النزول، ص‌ 263؛ المفصل، ج‌ 5، ص‌ 135، 138‌ـ139.
  5. جامع‌البيان، مج 10، ج‌ 18، ص‌ 95‌ـ‌96؛ التبيان، ج‌ 7، ص‌ 407‌ـ‌408.
  6. اسباب النزول، ص‌ 263؛ السنن الكبرى، ج‌ 10، ص‌ 385؛ الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.
  7. تفسير قمى، ج‌ 1، ص‌ 96.
  8. جامع‌البيان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 94.
  9. جامع‌البيان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 94.
  10. جامع‌البيان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 95‌ـ‌96؛ اسباب النزول، ص 263.
  11. الدرالمنثور، ج 6، ص 127؛ المفصل، ج 5، ص‌ 135.
  12. الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.
  13. جامع‌البيان، مج ‌10، ج‌ 18، ص‌ 96؛ اسباب النزول، ص‌ 263؛ التحريروالتنوير، ج‌ 18، ص‌ 223.
  14. تفسير قمى، ج‌ 1، ص‌ 96.
  15. مثالب العرب، ص‌ 77‌ـ‌86.
  16. اسباب النزول، ص 65؛ مبهمات القرآن، ج 2، ص 251؛ كشف‌الاسرار، ج‌ 6، ص‌ 484.
  17. جامع‌البيان، مج 10، ج 18، ص‌ 94، 97؛ الدرالمنثور، ج 6، ص 127.
  18. الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.
  19. التحرير والتنوير، ج‌ 18، ص‌ 223؛ اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 256.
  20. التحرير والتنوير، ج‌ 18 ص‌ 223؛ الاستيعاب، ج‌ 4، ص‌ 466؛ اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 257‌ـ‌258.
  21. التحرير والتنوير، ج‌ 18، ص‌ 223.
  22. الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.
  23. مثالب العرب، ص‌ 78‌ـ‌79.
  24. جامع‌البيان، مج 10، ج 18، ص 94ـ95؛ اسباب‌النزول، ص 263؛ الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.
  25. جامع‌البيان، مج 10، ج 18، ص 94، 97؛ السنن‌الكبرى، ج‌ 10، ص‌ 385.
  26. تفسير قمى، ج‌ 1، ص‌ 96.
  27. الكافى، ج‌ 5، ص‌ 354‌ـ‌355.
  28. جامع‌البيان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 95‌ـ‌96.
  29. اسباب النزول، ص‌ 263.

منابع

محمد الله‌اكبرى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 3، صفحه 399-401