انطاکیه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۱۶ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی 'شهرى عذاب شده به جهت تكذيب فرستادگان الهى. اَنطاكِيه كه با تاى منقوط نيز خوانده...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

شهرى عذاب شده به جهت تكذيب فرستادگان الهى.

اَنطاكِيه كه با تاى منقوط نيز خوانده شده[۱] شهرى در روم باستان[۲] بوده كه به دست يونانيان[۳] در سال 300 قبل از ميلاد[۴] بنا شده و هم‌اكنون جزو قلمرو كشور تركيه است.[۵] سازنده آن را انطيقس يا انطيوخوس (معرب انطيوكوس) سومين پادشاه پس از اسكندر گفته‌اند؛[۶] ولى برخى فرزند وى سلوكوس نيكاتور را سازنده آن دانسته‌اند.

وى اين شهر را انطاكيه ناميد تا منسوب به پدرش انطيخوس باشد.[۷] برخى نيز بر آن‌اند كه پدر بناى آن را آغاز و پسر پس از درگذشت او آن را به پايان رساند؛[۸] اما دسته‌اى از مورخان بناى آن ‌را توسط انطاكية دختر روم بن يقن بن سام بن حضرت نوح عليه‌السلام دانسته‌اند.[۹]

اين شهر زمانى يكى از سه شهر بزرگ سرزمين روم به شمار مى‌آمد و داراى موقعيتى سرسبز، نهرهاى آب خوش‌گوار و مركز تجارت آسياى غربى و نزد يونانيان به انطاكيه زيبا و ملكه شرق مشهور بود.[۱۰]

نصارا نيز از شهر انطاكيه با وصف شهر خدا، شهر شاهى و مادر شهرها ياد مى‌كردند زيرا نخستين شهرى بود كه اهل آن همگى به حضرت مسيح و به دين نصارا گرويدند.[۱۱] پولس و برنابا از حواريان حضرت عيسى عليه‌السلام در آنجا به تبليغ اشتغال داشتند.[۱۲]

شهر انطاكيه پيش از اسلام محل كشمكش و درگيرى بين قوم‌ها و پيروان اديان يهود، نصارا و بت‌پرستان بوده است. اين شهر يك‌بار به دست شاپور اول در سال 260[۱۳] و بار ديگر توسط كسرا انوشيروان در سال 538 ميلادى فتح شد.[۱۴] در سال 638 ميلادى مطابق با سال 17 هجرى قمرى مسلمانان، انطاكيه را به تصرف خود درآوردند.[۱۵] قبر مؤمن آل ‌ياسين كه نامش را حبيب نجار گفته‌اند در انطاكيه زيارتگاه مردم است.[۱۶] قبر يحيى بن زكريا عليهماالسلام نيز در اين شهر است.[۱۷]

در قرآن‌كريم نام انطاكيه نيامده؛ ليكن مفسران در شأن نزول آياتى، از انطاكيه و شهروندان آن ياد كرده‌اند. اين آيات دو دسته است:

  1. آياتى كه به نظر جمعى از مفسران درباره انطاكيه و اهل آن است[۱۸] و آن آيه 13 سوره يس/36: «واضرِب لَهُم مَثَلاً اَصحبَ القَريَةِ اِذ جاءَهَا المُرسَلون» و آيات پس از آن است كه به داستان اصحاب قريه پرداخته است و بيشتر مفسران مقصود از قريه را انطاكيه دانسته‌اند؛ ليكن در چگونگى داستان و نام فرستادگانى كه به آنجا گسيل شده‌اند و اين كه از جانب خداوند يا حضرت عيسى علیه‌السلام اعزام شده‌اند و چگونگى برخورد آن‌ها با مردم و برخورد حاكم و مردم با آنان، نيز كشتن مردى كه به اين سه رسول گراييد و سرانجامِ كافران و پادشاه در نگاه مفسران و مورخان اختلاف است.[۱۹]

از شواهد تاريخى و برخى روايات و گفته مفسران ذيل آيه 14 سوره صف/61[۲۰] برمى‌آيد كه اهل انطاكيه و پادشاه آن همگى يا دسته‌اى از آنان ايمان آوردند[۲۱] و از سويى روايات و شواهد تاريخى ديگر و ظاهر آيات پيشگفته سوره يس بيانگر كفر و سرانجام عذاب همه آنان از جمله پادشاه است،[۲۲] از اين ‌رو برخى درباره قول مشهور ترديد كرده[۲۳] و برخى آن را رد كرده و گفته‌اند: پيوند داستان طرح شده در سوره يس با انطاكيه بسيار ضعيف است،[۲۴] جز اين كه بگوييم در انطاكيه در دو برهه زمانى دو رويداد اتفاق افتاده است: يكى فرستادن رسولان از سوى خداوند و تكذيب آنان از سوى اهل انطاكيه در حالى ‌كه تنها يك نفر (مؤمن آل ‌ياسين) ايمان آورد و بدست آنان كشته شد و خداوند اهل آن شهر را با عذاب فراگير نابود كرد و ديگرى آن كه پس از آبادانى مجدد شهر انطاكيه حضرت عيسى عليه‌السلام فرستادگانى به آنجا گسيل داشته و اين بار مردم انطاكيه به آن‌ها ايمان آوردند[۲۵] و اين موضوع در آيه 14 سوره صف/61 گزارش شده است: «...فَامَنَت طَائِفَةٌ مِن بَنى اِسرءيل...»[۲۶] اين احتمال نيز دور از حقيقت نيست كه داستان‌هاى متفاوت ممكن است مربوط به دو انطاكيه باشد[۲۷] زيرا در گذشته شهرهاى زيادى به نام انطاكيه وجود داشته است.[۲۸] (=> اصحاب القريه)

  1. آيات مورد اختلاف كه برخى آن را درباره شهر انطاكيه دانسته‌اند:

الف. در آيه 14 سوره صف/61 خداوند به ايمان دسته‌اى از بنى‌اسرائيل به حضرت عيسى عليه‌السلام اشاره دارد: «فَامَنَت طَائِفَةٌ مِن بَنى اِسرءيلَ و كَفَرَت طَائِفَةٌ فَاَيَّدنَا الَّذينَ ءامَنوا عَلى عَدُوِّهِم فَاَصبَحوا ظهِرين» برخى بر آن‌اند كه مقصود از بنى‌اسرائيل در اين آيه اهل انطاكيه‌اند.[۲۹]

ب. برخى اصحاب رسّ در دو آيه ذيل را اهل انطاكيه دانسته‌اند: «و عادًا و ثَمودا و اَصحبَ الرَّسِّ و قُرونـًا بَينَ ذلِكَ كَثيرا» (سوره فرقان/25،38)، «كَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نوح و اَصحبُ الرَّسِّ و ثَمود» (سوره ق/50 ،12) گفته‌اند: رسّ چاهى بود در انطاكيه كه بت‌پرستان مؤمن آل ياسين را در آن افكنده و كشتند[۳۰] و از اين ‌رو به اصحاب رس مشهور شدند.

ج. «فَانطَلَقا حَتّى اِذا اَتَيا اَهلَ قَريَة اِستَطعَما اَهلَها فَاَبَوا اَن يُضَيِّفوهُما فَوَجَدا فيها جِدارًا يُريدُ اَن يَنقَضَّ فَاَقامَهُ قالَ لَو شِئتَ لَتَّخَذتَ عَلَيهِ اَجرا». (سوره كهف/18،77) اين آيه و آيات پيش از آن همراهى موسى و خضر عليهماالسلام را گزارش مى‌كند؛ آن دو در سفر به قريه‌اى رسيدند و از اهل آن طعام خواستند؛ اما اهل قريه از اطعام آنان خوددارى كردند. برخى مفسران مراد از قريه در اين آيه را انطاكيه دانسته‌اند.[۳۱]

د. برخى مقصود از قريه در آيه 163 سوره اعراف/7 را انطاكيه دانسته‌اند.[۳۲] در اين آيه به تجاوز اصحاب سبت از حدود الهى اشاره شده است: «وسـَلهُم عَنِ القَريَةِ الَّتى كانَت حاضِرَةَ البَحرِ اِذ يَعدونَ فِى‌السَّبتِ اِذ تَأتيهِم حيتانُهُم يَومَ سَبتِهِم شُرَّعـًا ويَومَ لايَسبِتونَ لاتَأتيهِم كَذلِكَ نَبلوهُم بِما كانوا يَفسُقون».

پانویس

  1. التعريف والاعلام، ص 111؛ تفسير قرطبى، ج 15، ص 11.
  2. جامع‌البيان، مج 12، ج 22، ص 186؛ قاموس كتاب مقدس، ص 115؛ نمونه، ج 18، ص 340ـ359.
  3. دائرة‌المعارف بستانى، ج 4، ص 508.
  4. دائرة‌المعارف الاسلاميه، ج 3، ص 62؛ قاموس كتاب مقدس، ص 115.
  5. نمونه، ج 18، ص 340.
  6. معجم البلدان، ج 1، ص 266.
  7. قاموس كتاب مقدس، ص 116.
  8. معجم البلدان، ج 1، ص 266.
  9. معجم‌البلدان، ج 1، ص 266؛ آثار البلاد، ص 150.
  10. دائرة‌المعارف بستانى، ج 4، ص 506؛ معجم البلدان، ج 1، ص 266ـ267؛ نمونه، ج 18، ص 359.
  11. التنبيه والاشراف، ص 116؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 577؛ البداية والنهايه، ج 1، ص 207.
  12. قاموس كتاب مقدس، ص 115.
  13. دائرة‌المعارف الاسلاميه، ج 3، ص 62.
  14. تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 165؛ مروج الذهب، ج 1، ص 291؛ المسالك، ج 1، ص 288.
  15. دائرة‌المعارف الاسلاميه، ج 3، ص 63؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج 4، ص 511.
  16. الموسوعة الذهبيه، ج‌ 6‌، ص‌ 180؛ آثار البلاد، ص‌ 151؛ الكشاف، ج‌ 4، ص‌ 10.
  17. آثارالبلاد، ص 151.
  18. تفسير قرطبى، ج 15، ص 11؛ المنير، ج 22، ص 300، 302؛ التحرير والتنوير؛ ج 22، ص 358.
  19. تاريخ طبرى، ج 1، ص 379.
  20. البداية والنهايه، ج 2، ص 67؛ التحرير والتنوير، ج 22، ص 359.
  21. تفسير قمى، ج 2، ص 187ـ189؛ قصص الانبياء، راوندى، ص 274.
  22. تفسير ابن كثير، ج 3، ص 576.
  23. همان، ص 574.
  24. البداية والنهايه، ج 1، ص 207.
  25. همان، ص 207ـ208.
  26. همان، ج 2، ص 67.
  27. تفسير ابن كثير، ج 3، ص 577.
  28. قاموس كتاب مقدس، ص 116.
  29. البدايه والنهايه، ج 2، ص 67.
  30. روض الجنان، ج 14، ص 222.
  31. مجمع البيان، ج 6، ص 751؛ الجوهرالثمين، ج 4، ص 93.
  32. التعريف والاعلام، ص 111.

منابع

محمدمهدى خراسانى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 535-538.