استغفار
{منبع اين نوشتار يک سايت است. آن را با نوشته خودتان جايگزين کنيد.}
منبع: سایت تربیت
نویسنده: گروهی از محققان و پژوهشگران
استغفار در اصطلاح: درخواست از خداى بخشنده مهربان براى پرده پوشى گناه و بخشش آن در دنيا و آخرت.
كلمه استغفار از غفر مشتق شده كه معناى لغوى آن ستر و پوشاندن است و به صورت كلمه اسغفار به معناى طلب ستر و پوشاندن است.
نيامد بدين در كسى عذر خواه × كه سيل ندامت نشستش گناه
هر كه در اين خانه شبى داد كرد × خانه فرداى خود آباد كرد
تاكنون كردى گنه ديگر مكن × تيره كردى آب، افزون تر مكن
روايات
1 ـ وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ هِلَالِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَفَّارِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَلِيٍّ الدِّعْبِلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَلِيٍّ أَخِي دِعْبِلِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عليه السلام عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ تَعَطَّرُوا بِالِاسْتِغْفَارِ لَا تَفْضَحَنَّكُمْ رَوَائِحُ الذُّنُوبِ.
اميرمومنين عليه السلام فرمود: خودتان را با استغفار معطر كنيد، تا بوهاى بد گناه شما را رسوا نكند (باطن گناه، آبروى انسان را مى برد و بسيار بدبو است).
(وسائل الشيعة ج 16 ص 70)
2 ـ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ عليه السلام يَقُولُ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أُجِّلَ مِنْ غُدْوَةٍ إِلَى اللَّيْلِ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ
زراره گويد: شنيدم از امام صادق علیه السلام كه مى فرمود بنده چون گناهى كند از صبح تا شب مهلت دارد پس اگر آمرزش خواست آن گناه بر او نوشته نشود.
(الكافي ج 2 ص 437)
3 ـ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً أُجِّلَ فِيهَا سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَإِنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ
امام صادق علیه السلام: هر كس گناهى كند پس اگر سه بار گفت أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ آن گناه بر او نوشته نشود.
(الكافي ج 2 ص 437)
4 ـ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ و َأَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ و َمُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى جَمِيعاً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ مَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ يَسْتَغْفِرْ كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيُذَكَّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِينَ سَنَةً حَتَّى يَسْتَغْفِرَ رَبَّهُ فَيَغْفِرَ لَهُ و َإِنَّ الْكَافِرَ لَيَنْسَاهُ مِنْ سَاعَتِهِ
امام صادق علیه السلام: بنده مومن چون گناه كند خدا او را هفت ساعت مهلت دهد پس اگر از خدا آمرزش خواست چيزى بر او نوشته نشود و اگر اين ساعت ها گذشت و آمرزش نخواست يك گناه بر او نوشته شود و همانا مومن پس از بيست سال بياد گناهش افتد تا از خدا آمرزش خواهد و خدا گناهش را بيامرزد و كافر همان ساعت آن را فراموش كند.
(الكافي ج 2 ص 437)
5 ـ حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً فَقُلْتُ أَكَانَ يَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ قَالَ لَا وَلَكِنْ كَانَ يَقُولُ أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ قُلْتُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله كَانَ يَتُوبُ وَ لَا يَعُودُ وَنَحْنُ نَتُوبُ و َنَعُودُ فَقَالَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ
زيد شحام از امام صادق عليه السلام نقل مى كند: رسول خدا صلى الله عليه و آله روزى هفتاد بار به درگاه خدا توبه ميكرد؛ زيد گويد: آيا حضرت مى فرمود: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَأَتُوبُ إِلَيْهِ فرمود: نه ولى مى فرمود: أَتُوبُ إِلَى اللَّه عرض كردم: رسول خدا توبه مى كرد با اين كه باز نمى گشت و ما توبه مي كنيم و باز مى گرديم؛ فرمود: خدا ياور است.
(الكافي ج 2 ص 437)
6 ـ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يُقَارِفُ فِي يَوْمِهِ وَلَيْلَتِهِ أَرْبَعِينَ كَبِيرَةً فَيَقُولُ وَهُوَ نَادِمٌ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ و َأَسْأَلُهُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَتُوبَ عَلَيَّ إِلَّا غَفَرَهَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ وَلَا خَيْرَ فِيمَنْ يُقَارِفُ فِي يَوْمٍ أَكْثَرَ مِنْ أَرْبَعِينَ كَبِيرَةً
امام صادق علیه السلام: هيچ مومنى نيست كه در شبانه روز چهل گناه كبيره كند و با پشيمانى بگويد: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ وَأَسْأَلُهُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ يَتُوبَ عَلَيه، جز اينكه خدا گناهش را بيامرزد و كسى كه در روز بيش از چهل گناه كبيره انجام دهد، خيرى در او نيست.
(الكافي ج: 2 ص: 437)
7 ـ و َفِي ثَوَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله لِكُلِّ دَاءٍ دَوَاءٌ و َدَوَاءُ الذُّنُوبِ الِاسْتِغْفَارُ
براى هر دردى درمانى است و داروى گناهان استغفار است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله): براى هر چيزى داروئى است و داروى گناه آمرزش خواهى و استغفار است.
(وسائل الشيعة ج 16 ص 68)
8 ـ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ عليه السلام مَنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ غَفَرَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ سَبْعَمِائَةِ ذَنْبٍ وَلَا خَيْرَ فِي عَبْدٍ يُذْنِبُ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعَمِائَةِ ذَنْبٍ
امام صادق علیه السلام: هر كس روزى صد بار بگويد أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ خدا هفتصد گناهش را بيامرزد و در بنده اى كه روزى هفتصد گناه انجام دهد خيرى نيست.
اثر استغفار در جسم و روح
بنابر صريح آيه شريفه 52 در سوره هود و َيا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً و َيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكُمْ
استغفار كردن و بازگشت از بدى به سوى خوبى سبب نزول بركات آسمان و زياد شدن نيرو و فزونى قوت فرد مسلمان مى شود و در اثر تحقيق بر روى جمادات، آن مطلب ثابت شده كه يك محقق ژاپنى براى بررسى تاثير كلمات بر روى آب، دو ليوان آب از يك محل برمى دارد و بر روى يكى از آن، كاغذى نوشته شده با كلمات زشت و بد مى زند، با ميكروسكوپ مى بيند كه مولكول آب، چينش آشفته و درهم دارند و بر ليوان آب ديگر، كاغذى با كلمات خوب و معنوى مى زند كه مى بيند مولكول هاى آب ليوان بر خلاف ليوان قبلى داراى چينش منظم هستند؛ پس معلوم مى شود كه جسم جمادى انسان ها هم چون جمادى آب در برابر كلمات خوب و معنوى مخصوصا استغفار كردن و طلب بخشش گناهان، عكس العمل دارد و آن منظم شدن سلول هاى بدن جمادى است كه در نظم و منظم بودن آن، سبب صحت بدن مى شود و صحت بدن هم سبب صحت روحى فرد مسلمان مى شود و با صحت هر دو، انسان داراى قوت فكرى، ذهنى و جسمى مى شود.
نكاتى مهم در استغفار:
هر فرد مسلمان تا مى تواند استغفار كند و حداقل آن روزى صد مرتبه و در شب صد مرتبه و اگر اهل نماز شب بود، صد مرتبه بگويد: استغفر الله ربى و اتوب اليه.
ترجمه آن را بر طبق زبان محلى و ملى خودش بگويد چون با توجه و بدون غفلت است؛ يعنى اى پروردگارم مرا ببخش و مرا از بندگان خوبت قرار بده.
مدت دار و مداومت بر آن شود كه براى ديدن اثرات آن طبق روايتى حداقل يك سال ادامه داشته باشد وانگهى شخص استغفار كن با استغفارش مى خواهد به خالق مهربانش تقرب معنوى داشته باشد، مثل ديگر كارهاى عبادى.
هر فرد مسلمان عادى كه رعايت حرام و واجب مى كند، اهل استغفار هم است، يعنى از خداى مهربان طلب مغفرت مى كند كه اگر غفلتى كرد يا قصورى ورزيد و يا گاهى به برخى از گناهان صغيره مبتلا شد، خداى مهربان از او در گذرد و مى دانيم كه استغفار براى پيامبران و امامان معصوم عليهم السلام جنبه دفعى دارد، يعنى آنان با اين استغفار از خطر ارتكاب به گناه مى رهند، نه جنبه رفعى تا آنان با استغفار از خطر كيفر گناه ارتكاب شده، نجات يابند مانند استعاذه آنان كه جنبه دفعى دارد.
يك فرد مسلمان دو كار را سعى كند، انجام بدهد كه داراى ثمرات سعادتمندى است: 1 ـ استغفار كردن حداقل روزى صد مرتبه بعد از نماز عصر يا نزديك غروب، 2 ـ هر روز سلامى و عرض ارادتى به امام زمانش حجت بن الحسن عليهما السلام مخصوصا در اول روز كه به سوى محل كار در حركت است و درخواست از آن حضرت با قسم دادن به مادرش فاطمه زهرا عليها السلام كه دعا كند، او از مريدان واقعيش شود.
داستان
قلانسى كه از اعاظم اهل سنت است در تفسير خود آورده كه مردى نزد على اميرالمؤمنين عليه السّلام آمد و گفت يا اميرالمؤمنين گنه بسيار كرده ام و صحيفه اعمال خود را با آن سياه نموده ام دعا كن تا مرا خداى بيامرزد حضرت عليه السّلام فرمود كه برو و استغفار كن، شخصى ديگر بيامد و گفت يا اميرالمؤمنين ضياع (زراعت) من به جهت كمى آب خشك شده دعا كن تا باشد كه خداى باران بفرستد فرمود برو استغفار كن، كسى ديگر به خدمت آن حضرت عليه السّلام آمده گفت يا اميرالمؤمنين مردى درويشم و از فقر بيطاقت شده ام دعا فرماى تا خداى تعالى از لطف عميم خود مرا انعامى فرمايد فرمود كه برو و استغفار كن، مرد چهارم در آمد و گفت يا اميرالمؤمنين مال بسيار دارم و فرزندى ندارم دعا كن تا حق سبحانه و تعالى مرا فرزندى دهد آن حضرت عليه السّلام گفت كه برو استغفار كن، يكى بر پاى خاست و گفت يا سيد الوصيين باغ و بوستان من ميوه كم ميدهد دعا كن و از خداى تعالى طلب كثرت آن كن فرمود استغفار كن، شخصى ديگر گفت يا على در ناحيه ما چشمه ها خشك شده و كاريزها بكوه فرو رفته و قحطى پيدا شده از حضرت تو التماس دعائى دارم فرمود استغفار كن.
ابن عباس گويد كه من در خدمت آن حضرت بودم گفتم يا اميرالمؤمنين از تو سؤالات مختلفه كردند و تو همه را يك جواب دادى فرمود:
يا بن عم اما سمعت قول اللّه تعالى فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفّاراً الخ
يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً سوره نوح عليه السلام: 10، 11، 12
و در بعضى تفاسير اين حكايت را نسبت بحسن بصرى داده اند و على بن مهزيار از حماد بن عيسى نقل كرده كه محمّد بن عيسى نقل كرده كه محمّد بن يوسف از پدر خود خبر داده كه من نزد حضرت ابو جعفر صلوات اللّه عليه نشسته بودم كه شخصى بيامد و گفت يا بن رسول اللّه جعلت فداك جان من فداى تو باد، حق سبحانه به من مال بسيار ارزانى داشته اما هيچ فرزند ندارم آيا هيچ تدبيرى و علاجى در اين باب باشد فرمود:
نعم استغفر ربك سنة فى آخر الليل مائة مرة فان ضيعت ذلك بالليل فاقضه بالنهار فان اللّه يقول استغفروا ربكم الخ بلى طلب آمرزش از خداى خود نماى تا يك سال در آخر هر شبى صد بار و اگر در شب از تو فوت شود در روز قضاى آن كن كه حق سبحانه در كلام مجيد خود مي فرمايد كه اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ الاية
آيات
و َمَن يَعمَل سُوءا أَو يَظلِم نَفسَهُ ثُمَّ يَستَغفِرِ اللّهَ يَجِدِ اللّهَ غَفُورا رَحيما
هر كه بدى كند يا به خود ستم كند آن گاه از خدا آمرزش بخواهد خدا را آمرزنده و بخشاينده مى يابد
(نساء: 109)
و َأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى و َيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ و َإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ
و اين كه از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد، سپس به سوى او باز گرديد تا بطرز نيكويى شما را تا مدت معين (از مواهب زندگى اين جهان) بهره مند سازد، و به هر صاحب فضيلتى بمقدار فضيلتش ببخشد، و اگر (از اين فرمان) روى گردان شويد من بر شما از عذاب روز بزرگى بيمناكم.
(سوره هود آيه 3)
(تفسير نمونه ج 9 ص 11)
از گناهان خويش استغفار كنيد، و از آلودگي ها خود را شستشو دهيد وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ و چهارمين دعوتم اين است كه « به سوى او باز گرديد » و پس از شستشوى از گناه و پاك شدن در سايه استغفار، خود را به صفات الهى بيارائيد كه بازگشت به سوى او چيزى جز اقتباس از صفات او نيست ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ.
در واقع چهار مرحله از مراحل مهم دعوت به سوى حق در ضمن چهار جمله بيان شده است كه دو قسمت آن « جنبه عقيدتى » و زير بنائى دارد، و دو قسمت « جنبه عملى » و رو بنائى: قبول اصل توحيد و مبارزه با شرك و قبول رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله دو اصل اعتقادى است.
و شستشوى از گناه و تخلق به صفات الهى كه سازندگى را به تمام معنى از نظر عمل در بر دارد، دو دستور عملى قرآن است، و اگر درست بينديشيم تمام محتواى قرآن در اين چهار بخش خلاصه مى شود، اين فهرستى است براى همه قرآن و براى تمام محتواى اين سوره.
سپس نتيجه هاى عملى « موافقت » يا « مخالفت » با اين چهار دستور را چنين بيان مى كند:
هر گاه به اين برنامه ها جامه عمل بپوشانيد خداوند تا پايان عمر شما را از زندگانى سعادت بخش اين دنيا بهره مند و متمتع مى سازد يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى.
و از آن بالاتر اين كه به هر كس به اندازه كارش، بهره مى دهد و تفاوت مردم را در چگونگى عمل به اين چهار اصل به هيچ وجه ناديده نمى گيرد، بلكه به هر صاحب فضيلتى به اندازه فضيلتش عطا مى كند وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ.
و اما اگر راه مخالفت را پيش گيريد، و در برابر اين دستورهاى چهارگانه عقيدتى و عملى سرپيچى كنيد، من از عذاب روز بزرگى بر شما بيمناكم همان روز كه در دادگاه بزرگ عدل الهى حضور مى يابيد وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ.
و َيا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكُمْ و َلاتَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ
و اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد سپس به سوى او باز گرديد تا (باران) آسمان را پى در پى بر شما بفرستد و نيرويى بر نيروى شما بيفزايد، و روى (از حق) بر نتابيد و گناه نكنيد.
(سوره هود آيه 51 ـ 52)
(تفسير نمونه ج 9 ص 129)
اى قوم من! از خدا بخاطر گناهانتان طلب بخشش كنيد و َيا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ.
سپس توبه كنيد و به سوى او باز گرديد ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ.
اگر شما چنين كنيد به آسمان فرمان مى دهد قطره هاى حيات بخش باران را بر شما پى در پى فرو فرستد يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً (1)
تا كشت و زرع و باغ هاى شما به كم آبى و بى آبى تهديد نشوند و همواره سرسبز و خرم باشند. به علاوه در سايه ايمان و تقوا و پرهيز از گناه و بازگشت به ـ سوى خدا نيرويى بر نيروى شما مى افزايد وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكُمْ.
هرگز فكر نكنيد كه ايمان و تقوا از نيروى شما مى كاهد، نه هرگز.
بلكه نيروى جسمانى شما را با بهره گيرى از نيروى معنوى افزايش مى دهد و با اين پشتوانه مهم قادر خواهيد بود اجتماعى آباد، جمعيتى انبوه، اقتصادى سالم، و ملتى پرقدرت و آزاد و مستقل داشته باشيد.
بنا بر اين از راه حق روى بر نتابيد و در جاده گناه قدم مگذرايد وَلا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ.
در اين جا به چند نكته بايد توجه كرد:
گناه و ويرانى جامعه ها
باز در آيات فوق مى بينيم كه قرآن پيوند روشنى ميان مسائل معنوى و مادى بر قرار مى سازد و استغفار از گناه و باز گشت به سوى خدا را مايه آبادانى و خرمى و طراوت و سرسبزى و اضافه شدن نيرويى بر نيروها معرفى كرده.
اين حقيقت در بسيارى ديگر از آيات قرآن به چشم مى خورد، از جمله در سوره نوح از زبان اين پيامبر بزرگ مى خوانيم: فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنّاتٍ و َيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً به آن ها گفتم از گناهان خود در پيشگاه پروردگارتان استغفار كنيد كه او آمرزنده است، تا باران آسمان را پشت سر هم بر شما فرو ريزد و شما را با اموال و فرزندان كمك بخشد و باغ ها و نهرها براى شما قرار دهد.
جالب توجه اين كه در روايات اسلامى مى خوانيم كه ربيع بن صبيح مى گويد نزد حسن بودم، مردى از در وارد شد و از خشكسالى آباديش شكايت كرد، حسن به او گفت: استغفار كن، ديگرى آمد از فقر شكايت كرد، به او نيز گفت استغفار كن، سومى آمد و به او گفت: دعا كن خداوند پسرى به من بدهد به او نيز گفت استغفار كن، ربيع مى گويد (من تعجب كردم) و به او گفتم هر كس نزد تو مى آيد و مشكلى دارد و تقاضاى نعمتى به او همين دستور را مى دهى و به همه مى گويى استغفار كنيد و از خدا طلب آمرزش نمائيد.
وى در جواب من گفت: آن چه را گفتم از پيش خود نگفتم، من اين مطلب را از كلام خدا كه از پيامبرش نوح حكايت مى كند، استفاده كردم و سپس آيات سوره نوح را كه در بالا ذكر شد تلاوت كرد.
آن ها كه عادت دارند از اين مسائل آسان بگذرند فورا يك نوع ارتباط و پيوند معنوى ناشناخته در ميان اين امور قائل مى شوند و از هر گونه تحليل بيشتر خود را راحت مى كنند.
ولى اگر بيشتر دقت كنيم در ميان اين امور پيوندهاى نزديكى مى يابيم كه توجه به آن ها مسائل مادى و معنوى را در متن جامعه هم چون تار و پود پارچه به هم مى آميزد و يا همانند ريشه و ساقه درخت با گل و ميوه آن ربط مى دهد.
كدام جامعه است كه آلوده به گناه، خيانت، نفاق، دزدى، ظلم، تنبلى و مانند آن ها بشود و اين جامعه آباد و پر بركت باشد.
كدام جامعه است كه روح تعاون و همكارى را از دست دهد و جنگ و نزاع و خونريزى را جانشين آن سازد و زمين هاى خرم و سرسبز و وضع اقتصادى مرفهى داشته باشد.
كدام جامعه است كه مردمش آلوده انواع هوس ها باشند، و در عين حال نيرومند و پا بر جا در مقابل دشمنان ايستادگى كنند.
با صراحت بايد گفت: هيچ مساله اخلاقى نيست مگر اين كه اثر مفيد و سازنده اى در زندگى مادى مردم دارد، و هيچ اعتقاد و ايمان صحيحى پيدا نمى شود مگر اين كه در ساختن يك جامعه اى آباد و آزاد و مستقل و نيرومند سهم به سزايى دارد.
آن ها كه مسائل اخلاقى و ايمان مذهبى و توحيد را از مسائل مادى جدا مى كنند، نه مسائل معنوى را درست شناخته اند و نه مادى را.
اگر دين به صورت يك سلسله تشريفات و آداب ظاهرى و خالى از محتوا در ميان مردم باشد بديهى است تاثيرى در نظام مادى اجتماع نخواهد داشت، اما آن گاه كه اعتقادات معنوى و روحانى آن چنان در اعماق روح انسان نفوذ كند كه آثارش در دست و پا و چشم و گوش و زبان و تمام ذرات وجودش ظاهر گردد، آثار سازنده اين اعتقادات در جامعه بر هيچ كس مخفى نخواهد ماند.
ممكن است ما بعضى از مراحل پيوند استغفار را با نزول بركات مادى نتوانيم درست درك كنيم ولى بدون شك قسمت بيشترى از آن براى ما قابل درك است.
در انقلاب اسلامى كشور ما ايران در اين عصر و زمان به خوبى مشاهده كرديم كه اعتقادات اسلامى و نيروى اخلاق و معنويت چگونه توانست بر نيرومند ترين اسلحه زمان و قوى ترين ارتش ها و قدرت هاى استعمارى پيروز گردد، و اين نشان مى دهد كار برد عقائد دينى و اخلاق مثبت معنوى تا چه حد در مسائل اجتماعى و سياسى زياد است.
- منظور از يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكُمْ چيست ؟
ظاهر اين جمله مى گويد: خداوند در پرتو توبه و استغفار، نيرويى بر نيروى شما مى افزايد بعضى اين جمله را اشاره به افزايش نيروى انسانى گرفته اند (چنان كه در آيات سوره نوح نيز به آن اشاره شده بود) و بعضى ديگر آن را اشاره به اضافه نيروهاى مادى بر نيروى معنوى دانسته اند، ولى تعبير آيه مطلق است و هر گونه افزايش نيروى مادى و معنوى را شامل مى شود، و تمام اين تفاسير را در بر مى گيرد.
و َاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ
از پروردگار خود آمرزش بطلبيد و به سوى او باز گرديد كه پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه كار) است.
(سوره هود آيه 90)
تفسير نمونه
از خداوند آمرزش بطلبيد تا از گناه پاك شويد، و از شرك و بت پرستى و خيانت در معاملات بر كنار گرديد و َاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ.
و پس از پاكى از گناه به سوى او باز گرديد كه او پاك است و بايد پاك شد و به سوى او رفت ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ.
در واقع استغفار، توقف در مسير گناه و شستشوى خويشتن است و توبه بازگشت به سوى او است كه وجودى است بى انتها.
و بدانيد گناه شما هر قدر عظيم و سنگين باشد، راه بازگشت به روى شما باز است چرا كه پروردگار من، هم رحيم است و هم دوستدار بندگان إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُود.
« ودود » صيغه مبالغه از « ود » به معنى محبت است، ذكر اين كلمه بعد از كلمه « رحيم » اشاره به اين است كه نه تنها خداوند به حكم رحيميتش به بندگان گنهكار توبه كار توجه دارد بلكه از اين گذشته آن ها را بسيار دوست مى دارد كه هر كدام از اين دو (رحم و محبت) خود انگيزه اى است براى پذيرش استغفار و توبه بندگان.
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفّاراً (10) يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً (11) وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً (12)
10 ـ به آن ها گفتم از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است.
11 ـ تا باران هاى پر بركت آسمان را پى در پى بر شما فرستد.
12 ـ و شما را با اموال و فرزندان فراوان امداد كند، و باغ هاى سر سبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار دهد.
(سوره نوح آيه 10 ـ 12)
تفسير نمونه ج 25 ص 69
پاداش دنيوى ايمان
نوح عليه السلام در ادامه بيانات مؤثر خود براى هدايت آن قوم لجوج و سركش اين بار روى بشارت و تشويق تكيه مى كند، و به آن ها وعده مؤ كد مى دهد كه اگر از شرك و گناه توبه كنند خدا درهاى رحمت خويش را از هر سو به روى آن ها مى گشايد، عرض مى كند: خداوندا من به آن ها گفتم: از پروردگار خويش تقاضاى آمرزش كنيد كه او بسيار آمرزنده است فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفّاراً.
نه تنها شما را از گناهان پاك مى سازد، بلكه اگر چنين كنيد باران هاى پربركت آسمان را پى در پى بر شما فرو مى فرستد يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً خلاصه هم باران رحمت معنوى و هم باران پر بركت مادى او شما را فرا مى گيرد.
قابل توجه اين كه مى گويد: « آسمان را بر شما مى فرستد » يعنى آن قدر باران مى بارد كه گويى آسمان دارد نازل مى شود! اما چون باران رحمت است نه ويرانى مى آورد، و نه آسيبى مى رساند، بلكه در همه جا مايه خرمى و سر سبزى و طراوت است.
سپس مى افزايد: و اموال و فرزندان شما را افزون مى كند. وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ.
و براى شما باغ هاى خرم و سرسبز و نهرهاى آب جارى قرار مى دهد.
وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنّاتٍ و َيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً.
به اين ترتيب يك نعمت بزرگ معنوى، و پنج نعمت بزرگ مادى به آن ها وعده داده، نعمت بزرگ معنوى بخشودگى گناهان و پاك شدن از آلودگى كفر و عصيان است، اما نعمت هاى مادى: ريزش باران هاى مفيد و به موقع و پر بركت، فزونى اموال، فزونى فرزندان (سرمايه هاى انسانى)، باغ هاى پر بركت، و نهرهاى آب جارى آرى ايمان و تقوى طبق گواهى قرآن مجيد هم موجب آبادى دنيا و هم آخرت است.
در بعضى از روايات آمده است كه وقتى اين قوم لجوج از قبول دعوت نوح سر باز زدند، خشكسالى و قحطى آن ها را فرا گرفت، و بسيارى از اموال و فرزندانشان هلاك شدند، زنان عقيم گشتند و كمتر بچه مى آوردند، نوح به آن ها گفت: اگر ايمان بياوريد همه اين مصائب و بلاها از شما دفع خواهد شد، ولى آن ها اعتنايى به او نكردند و هم چنان سر سختى نشان دادند تا عذاب نهايى فرا رسيد و همه را درو كرد!
مبادا كه روزى بگوييم:
... فَقَدْ أَفْنَيْتُ بِالتَّسْوِيفِ وَ الاْمَالِ عُمُرِي
خدايا عمر خويش را با امروز و فردا كردن تباه كردم.
بنابر اين، هيچ گاه استغفار را فراموش نكنيد كه استغفار جلاى قلوب است و در همه حال خدا را با استغفار ياد كنيد، چه در حال نماز و چه در تعقيبات آن حتى در موقع خوابيدن نيز با استغفار به خواب برويد كه امكان دارد ديگر از اين خواب برنخيزيد.
در سيره رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم آمده كه هر روز هفتاد بار استغفر اللّه مى گفتند و در پاره اى از احاديث دارد كه در هر نشستى بيست و پنج بار استغفر اللّه مى گفتند، كه استغفار داروى شفابخش گنهكاران است، بايد دانست كه بهترين موقع براى استغفار و توبه نيمه هاى شب است، آنگاه كه همه درها بسته است و تمام ديده ها در خواب، ولى درهاى رحمت الهى به روى بندگانش باز است.
خداوند در وصف بندگان مؤمن مى فرمايد:
الصّابِرينَ وَ الصّادِقينَ وَ الْقانِتينَ و َالْمُنْفِقينَ و الْمُسْتَغْفِرينَ بِالاسْحارِ
آنان صابرند و صادقند و قانت اند و انفاق كنندگانند و در سحرها استغفار مى كنند.
(آل عمران: 17)
و در جاى ديگر مى فرمايد:
كانُوا قَليلا مِنَ اللَّيلِ ما يَهْجَعُونَ وَبِالاسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِروُنَ
اهل تقوا ويژگي هايى دارند از جمله آن كه شب ها كم مى خوابند و در سحرها استغفار مى كنند.
(ذاريات: 17 ـ 18)