حجت الاسلام

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۱۱ توسط عربصالحی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{نیازمند ویرایش فنی}} حجّت‌الاسلام ،لقب خاص برخى عالمان مسلمان و از القاب عام ...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حجّت‌الاسلام ،لقب خاص برخى عالمان مسلمان و از القاب عام روحانیان شیعه در دوره اخیر.

حجت الاسلام و المسلمین در لغت

لقبی است که به برخی روحانیان عالی مقام و فقها می دهند والمسلیمن عنوانی برای علمای دینی که از جهت علم و مقام پایین تر از آیت الله است . واژه عربى حجت به معناى دلیل آشكار، برهان و آنچه موجب مغلوب شدن طرف دعوا شود، به كار رفته است [۱]. مفهوم این واژه را در قرآن (از جمله: بقره: 150؛ نساء : 165؛ انعام: 149) نیز همین دانسته‌اند[۲] در احادیث شیعه مراد از حجت یا مصداق مهم آن، پیامبران و امامان علیهم‌السلام معرفى شده‌اند [۳] گاه تركیب كلمه حجت با تعابیر دیگر (مانند حجت‌الدین، حجت‌الحق و حجت‌الاسلام) براى تكریم عالمان، قضات و صاحب‌منصبان دینى، به عنوان لقب خاص یا عام، به كار می‌رود [۴]

حجت‌الاسلام در میان اهل سنّت

در میان اهل سنّت، حجت‌الاسلام لقب ویژه محمدبن محمد غزالى (متوفى 505) است [۵]؛ البته شرح‌حال‌نگاران اهل‌سنّت، در پاره‌اى موارد این تعبیر را براى عالمان دیگرى به كار برده‌اند، از جمله مسلم‌بن حجاج نیشابورى (محدّث، متوفى 261)، ابن‌خشاب عبداللّه‌بن احمد (متوفى 567)، اسماعیل‌بن موهوب [۶] صدرالدین محمدبن عمر[۷] و شمس‌الدین احمدبن خلیل خویى [۸]. همچنین لقب عام حجت‌الاسلام در برخى اسناد نمونه ادارى و قضایى و حكومتى ــكه منهاجى أسیوطى، عالم شافعى مصرى (متوفى 880)، در كتابش [۹] از دوران خود گزارش داده است ــ دیده می‌شود.

حجت‌الاسلام در میان اهل شیعه

در سده‌هاى پیشین به‌ندرت تعبیر حجت‌الاسلام براى برخى عالمان شیعه، در تجلیل و احترام آنان، به كار رفته است، از جمله در نوشته شیخ بهائى [۱۰] در حق شیخ صدوق (متوفى 381)، در نامه یوسف‌بن حاتم شامى (عالم امامى، متوفى 676) به استادش سید رضی‌الدین ابن‌طاووس [۱۱]، عمادالدین حسن‌بن على طبرى (عالم قرن هفتم) درباره ابن‌حمزه محمدبن على طوسى (فقیه قرن ششم)، و حسن‌بن ابی‌طالب مشهور به فاضل آبى (متوفى 695) درباره محقق حلّى [۱۲]. با این همه، كاربرد لقب حجت‌الاسلام براى عالمان شیعه، چه به عنوان لقب عام و چه به عنوان لقب خاص، تا سده‌هاى اخیر چندان رایج نبوده است.

به نظر می‌رسد رواج كاربرد لقب حجت‌الاسلام براى علماى شیعه از دوره فتحعلى شاه قاجار آغاز شده است. سید محمدباقر شفتى (متوفى 1260) از نخستین فقهایى است كه به این لقب خوانده و مشهور شده است [۱۳]. حتى در عصر صفویه كه اعطاى برخى القاب و عناوین حكومتى به علماى شیعه (مانند شیخ‌الاسلام، صدر و قاضى)، نظیر القاب علماى اهل‌سنّت در حكومت عثمانى، رواج یافت [۱۴]، كاربرد لقب حجت‌الاسلام متداول نبود. از موارد نادرى كه از این دوران گزارش شده، استفاده از این عنوان در حكم شاه طهماسب اول در خطاب به علی‌بن عبدالعالى كركى، فقیه مشهور امامى، در 939 است [۱۵] علاوه بر حجت‌الاسلام شفتى، شمارى از عالمان طراز اول عصر قاجار به حجت‌الاسلام مشهور شدند، از جمله ملامحمد ممقانى تبریزى (متوفى 1269) و فرزندانش، حسین و اسماعیل و محمدتقى مشهور به نیر (از علماى شیخیه)؛ اسداللّه بروجردى (متوفى 1271) و ملامحمد نراقى [۱۶] در فرمان محمدشاه قاجار به ملامهدى نراقى ملقب به آقابزرگ (متوفى 1268)، لقب حجت‌الاسلام ذكر شده است [۱۷] همچنین ناصرالدین شاه به ابراهیم‌بن محمدتقى نقوى لكهنوى (متوفى 1307) این لقب را اعطا كرد [۱۸]. میرزا محمدحسن شیرازى (متوفى 1312) و آخوند خراسانى (متوفى 1329) از نخستین مراجع تقلید بودند كه با این لقب خوانده شدند [۱۹] در اواخر دوره قاجار، با شروع مبارزات آزادی‌خواهانه در ایران، كه به انقلاب مشروطیت انجامید، كاربرد واژه حجت‌الاسلام و جمع عربى آن؛ حجج‌اسلام، به عنوان لقب عام علما در خطابه‌ها و نامه‌ها به‌تدریج رواج یافت. در آثار مكتوب این دوره، این واژگان تركیبى بسیار دیده می‌شود، به‌ویژه در نامه‌هایى كه میان علماى نجف و روحانیان هوادار مشروطه در ایران، یا میان دربار قاجار و مخالفان مشروطه رد و بدل شده است [۲۰]. در روزنامه‌هاى آن عصر نیز این لقب براى عالمان بزرگ به كار می‌رفته [۲۱] و گاه براى تكریم بیشتر، تعبیر «حجت‌الاسلام و المسلمین» ذكر می‌شده است [۲۲].

شمول حجت‌الاسلام

در ادوار بعد، لقب عام حجت‌الاسلام به‌تدریج شمول بیشترى یافت و علاوه بر روحانیانِ طراز اول شیعه در ایران و عراق، به رده‌هاى دیگر عالمان دینى نیز اطلاق گردید و در كنار آن كاربرد القاب دیگرى هم رایج شد، مانند حجت، ثقةالاسلام، حجت‌الاسلام والمسلمین، آیت‌اللّه و آیت‌اللّه‌العظمى. با آنكه هیچ‌گونه ضوابط دقیق و رسمى براى كاربرد این القاب در مورد روحانیان شیعه وجود ندارد، موقعیت اجتماعى و نیز شهرت و رتبه علمىِ آنان، در انتخاب لقب از سوى شاگردان یا هواداران آنها مؤثر بوده است. بر پایه رسم متداول، امروزه حجت‌الاسلام به روحانیانى گفته می‌شود كه بخشى از دروس عالى فقه و اصول را به پایان رسانده‌اند و، برخلاف دوره مشروطه، در مورد روحانیان عالی‌مقام به كار نمی‌رود [۲۳]

به نظر برخى منابع، كاربرد لقب عام حجت‌الاسلام در مورد روحانیان شیعه در دو سده گذشته، در این دیدگاه كلامىِ شیعیان ریشه دارد كه مجتهدان در عصر غیبتِ امام معصوم، حجت او بر بندگان‌اند، همچنان كه امام حجت خداوند است (برگرفته از توقیع منقول از امام عصر عجل‌اللّه ‌تعالی ‌فرجه ‌الشریف: «فانهم حجتى علیكم و انا حجت‌اللّه» [۲۴]. بر این اساس، شمارى از عالمان بزرگ شیعه، مانند شیخ مرتضى انصارى و میرمحمدهاشم چهارسوقى اصفهانى، خود را شایسته این لقب ندانسته و برخى علما در برابر رواج آن موضع منفى گرفته‌اند [۲۵]


پانویس

  1. جوهرى؛ ابن‌منظور، ذیل «حجج»
  2. رجوع کنید به راغب اصفهانى؛ طریحى، ذیل «حجج».
  3. براى نمونه رجوع کنید به كلینى، ج 1، ص 16، 168ـ169؛ مجلسى، ج 27، ص41؛ برای‌معانى گوناگون حجت در متون‌اسلامى رجوع کنید به حجت.
  4. رجوع کنید به ذهبى، 1401ـ1409، ج 20، ص 522؛ ابن‌حجر عسقلانى، ص 96؛ آقابزرگ طهرانى، ج 7، ص 206؛ خطیب، ص 139
  5. رجوع کنید به ذهبى، 1401ـ 1409، ج 19، ص 322؛ ابن‌حجر عسقلانى، همانجا
  6. ادیب، متوفى 575،
  7. فقیه شافعى، متوفى 617
  8. حكیم و طبیب، متوفى 637؛ رجوع کنید به ابن‌ابی‌اصیبعه، ص 464، 740؛ ذهبى، 1376ـ1377، ج 2، ص 588؛ ابن‌كثیر، ج 12، ص 374؛ ابن‌رجب، ج 1، ص 319
  9. ج 1، ص 389، ج 2، ص 475
  10. ص 436
  11. متوفى 664؛ درباره او رجوع کنید به مجلسى، ج 104، ص 45
  12. رجوع کنید به آبى، ج 1، ص 38؛ خوانسارى، ج 6، ص 263
  13. رجوع کنید به قمى، ج 2، ص 155ـ 156؛ اقبال آشتیانى، بخش 4، ص 430؛ مهدوى، ج 1، ص 55
  14. رجوع کنید به جعفریان، ص 78ـ113؛ ذبیح‌زاده، ج 2، ص 168ـ173
  15. رجوع کنید به نورى، ج 2، ص 282.
  16. متوفى 1297؛ رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ص 26؛ آقابزرگ طهرانى، ج 8، ص 240، ج9، قسم 4، ص1241، ج12، ص175؛ بامداد، ج3، ص289ـ 290، ج 6، ص 21، 218، پانویس 1؛ مهدوى، ج 1، ص 56ـ 57.
  17. رجوع کنید به نراقى، ص 40، پانویس 1.
  18. امین، ج 2، ص 205
  19. صدر، ص 19، پانویس 1؛ كسروى، ص 422.
  20. براى نمونه رجوع کنید به كسروى، ص 212ـ213، 297ـ 298، 361، 363، 372، 416ـ417، 422، 524، 528، 614، 617؛ نراقى، ص 58؛ مكتوبات و بیانات سیاسى و اجتماعى علماى شیعه، ج 1، ص 215، 220، 230، 233، 239
  21. براى نمونه رجوع کنید به شرف، ش 32؛ شرافت، ش 64
  22. براى نمونه رجوع کنید به شرف، همانجا؛ مكتوبات و بیانات سیاسى و اجتماعى علماى شیعه، ج 1، ص 231ـ234
  23. غروى، ص 239ـ240؛ قس متینى، ص 597؛ نیز رجوع کنید به دایرةالمعارف جهان اسلام آكسفورد، ذیل "Ayatollah"؛ آیت‌اللّه؛ ثقةالاسلام
  24. رجوع کنید به شریف‌ رازى، ج 4، ص 3؛ مكتوبات و بیانات سیاسى و اجتماعى علماى شیعه، ج 1، ص 221؛ نیز براى حدیث رجوع کنید به مجلسى، ج 2، ص 90
  25. رجوع کنید به شریف‌رازى، همانجا؛ مهدوى، ج 1، ص 60؛ مطهرى، ص 300؛ باقرى بیدهندى، ص 113.


منبع

سعید عدالت نژاد .

  • [*فرهنگ فارسی معین، ذیل واژه حجت الاسلام، در دسترس در [www.vajehyab.com/moein/حجت+الاسلام واژه یاب] بازیابی: 14دی ماه 1392.]