خزیمة بن ثابت
خُزَيْمَة بن ثابِت ، خُزَيْمَة بن ثابِت بن فاكِه بن ثَعْلَبَةبن ساعده انصارى، از اصحاب برجسته پيامبر اسلام صلىاللّهعليهوآلهوسلم و از ياران مشهور حضرت على عليهالسلام. او از اهالى مدينه، قبيله اوس و طايفه بنىخَطْمَه بود. مادرش، كَبْشَه دختر اَوْس، از بنىساعده بود [۱]. كنيه خزيمه را ابوعماره نوشتهاند [۲]. او از نخستين مردم مدينه بود كه به اسلام گرويد. وى بتهاى بنى خَطْمَه را به دست خود شكست [۳].
خزيمةبن ثابت به ذوالشهادتين ملقب است، زيرا در جريان گواهى دادن بر صحت يك دادوستد، رسول خدا شهادت او را به منزله شهادت دو شاهد عادل پذيرفت كه ظاهرآ ناشى از ايمان استوار خزيمه به رسول خدا و اسلام بوده است [۴]. اين امر موجب جايگاهى ارزشمند براى خزيمه و مايه افتخار مردم مدينه اعم از اوس و خزرج شد [۵]. گواهى خزيمه درباره اسبى بود به نام مُرْتَجِز، كه پيامبر در بازار تطحاء آن را از يك اعرابى خريد، و چون بازگشت تا بهاى آن را بپردازد، آن اعرابى در اثر اغواى عدهاى از منافقان، معامله را انكار كرد. خزيمه كه با گروهى از اصحاب در آنجا حضور داشت، به نفع رسول خدا شهادت داد. اعرابى اعتراض كرد كه او شهادت مىدهد در حالى كه حضور نداشته است. چون پيامبر از خزيمه پرسيد كه آيا هنگام خريد و فروش حضور داشته است، خزيمه پاسخ داد نه، اما مىداند كه پيامبر آن را خريده است. او افزود آيا پيامبر را به آنچه از سوى خدا آورده است تصديق كند، اما وى را عليه اين اعرابى پليد تصديق نكند. پيامبر از جواب او تعجب كرد و به او گفت شهادتش همچون شهادت دو نفر است. پس از آن، پيامبر فرمود هر كه خزيمه به نفع يا برضد وى براى او شهادت دهد، او را بس است [۶]
خزيمه در غزوه بدر و جنگها و غزوات پس از آن شركت كرد [۷]. به روايتى، وى نخستين بار در غزوه احد حضور يافت (رجوع کنید به ذهبى، ج2، ص 485)، اما نويسندگان مَغازى نام وى را در شمار ياران پيامبر در غزوه احد ياد نكردهاند؛ لذا برخى حضور او را در غزواتِ بعد از اُحُد دانستهاند [۸]. در هنگام فتح مكه، خزيمةبن ثابت پرچم طايفه بنىخطمه را حمل مىكرد (ابنعبدالبرّ، همانجا).
خزيمه، همراه با برخى ديگر از اصحاب، پس از رحلت پيامبر در امر خلافت به حضرت على رجوع كرد و خلافت ابوبكر را نپذيرفت و در اينباره با ابوبكر محاجه كرد و شهادت داد كه پيامبر در روز غديرخم فرمود، «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهْذا علىٌّ مَوْلاه» و به ولايت و برادرى و جانشينى على عليهالسلام گواهى داد [۹].
پس از قتل عثمان (سال 35) كه مردم مدينه با حضرت على بيعت كردند، خزيمه نيز با آن حضرت بيعت نمود [۱۰]. در جنگ جمل* (سال 36)، وى از بزرگان انصار بود كه براى يارى امام على اعلام آمادگى كرد و براى جنگ با پيمانشكنان، همراه امام از مدينه عازم بصره شد [۱۱]. وى در حالى كه عمامهاى زرد و جامهاى سپيد پوشيده و شمشيرى بر كمر بسته و كمانى برگردن نهاده بود، سوار بر اسبى وارد بصره شد، در حالىكه در پى او هزار سوار بودند (مسعودى، ج 3، ص 104ـ105). خزيمه چنان نزد على عليهالسلام عزيز و گرامى بود كه در جنگ جمل وقتى امام بر پسرش محمد حنفيه خشم گرفت، به خواهش او پرچم طلايه سپاه را از نو به محمد بازگرداند [۱۲]. بعدآ خزيمةبن ثابت همراه على عليهالسلام به كوفه رفت و پيوسته با او بود (ابنسعد، ج 6، ص 51). وى در جنگ صفّين* نيز از بزرگان سپاه امام بود و با ايمان به حقانيت امام على، سرسختانه با سپاهيان معاويه جنگيد و از فريبكارى معاويه سستى به خود راه نداد [۱۳]. پس از آنكه عمار ياسر* به شهادت رسيد، خزيمه به چادر خويش رفت، غسل كرد و به ميدان جنگ آمد و چندان نبرد كرد تا به شهادت رسيد [۱۴]. او از پيامبر روايت كرد كه عماربن ياسر به دست گروهى ستمكار (الفئه الباغية) كشته خواهد شد (رجوع کنید به ابنسعد، ج 3، ص 259؛ ابنعبدالبرّ، همانجا؛ ابنحجر عسقلانى، 1412، ج 2، ص279). شهادت خزيمةبن ثابت، در مرحلهاى از جنگ صفّين، معروف به «يوم وَقعة الخميس»، روى داد كه آتش پيكار بسيار شديد شد [۱۵]. امام على خزيمةبن ثابت را از برادران خويش ياد كرد كه تا آخر بر راه حق پايدار ماندند (رجوع کنید به نهجالبلاغه، خطبه 182). شوشترى (ج4، ص 173) به استناد همين گزارشها، قول كسانى را كه گفتهاند خزيمه در جنگ جمل و صِفّين، تا پيشاز شهادت عمّار وارد جنگ نشد، رد كرده است [۱۶] برخى راويان گفتهاند كه خزيمةبن ثابت در زمان عثمان درگذشت و كسى كه در صفّين حضور داشت، فرد ديگرى همنام او بود [۱۷]، اما شهادت خزيمةبن ثابت در صفّين، طبق روايات عام و خاص، متواتر است و انكار شهادت خزيمه در صفّين، در واقع تلاشى از سوى معاندان براى بيان اين مطلب است كه مجاهدان بدر حضرت على را در صفّين يارى نكردهاند [۱۸]. بهعلاوه، غالب مورخان گفتهاند ذوالشهادتين همان خزيمةبن ثابت است و با استناد به كتب انساب، در ميان انصار هيچ مرد ديگرى به نام خزيمةبن ثابت نبوده است. اين نظر كه خزيمه فردى غير از ذوالشهادتين است، در حقيقت ناشى از تعصبهاى برخاسته از تبليغات امويان است [۱۹]. پسران خزيمةبن ثابت، عبداللّه و عبدالرحمان و عُماره نام داشتند (ابنسعد، ج 4، ص 378).
خزيمةبن ثابت در زمره راويان حديث و از ثقات به شمار مىرود و بىواسطه از رسول خدا نقل حديث كرده است [۲۰]. كسانى نيز از خزيمةبن ثابت روايت كردهاند از جمله فرزندش عماره، جابربن عبداللّه انصارى، عمارةبن عثمانبن حنيف، عمروبن ميمون، ابراهيمبن سعدبن ابىوقاص، ابوعبداللّه جَدَلى، عبداللّهبن يزيد خطمى و عطاءبن يَسار [۲۱].
خزيمة ذوق شاعرى نيز داشت و اشعار بسيارى به او منسوب است. بعضى او را در زمره شعراى شيعه برشمردهاند، كه در وقايعى چون سقيفه بنى ساعده*، جمل و صفّين در تفضيل و ستايش امير مؤمنان عليهالسلام و حمايت از آن حضرت اشعار فراوانى سروده است [۲۲]. دختر خزيمه نيز در رثاى پدر مرثيهاى سروده است[۲۳]. محل قبر خزيمةبن ثابت در صفّين ناشناخته است [۲۴].
منابع مقاله :
(1)ابنابىالحديد، شرح نهجالبلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره 1385ـ1387/ 1965 1967، چاپ افست بيروت [.بىتا]؛
(2) ابناثير، اسدالغابة فىمعرفةالصحابة، چاپ محمد ابراهيم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره 1970ـ1973؛
(3) همو، الكامل فى التاريخ، بيروت 1385ـ1386/ 1965ـ1966، چاپ افست 1399ـ1402/ 1979ـ1982؛
(4) ابنبابويه، امالىالصدوق، بيروت 1400/1980؛
(5) ابنحجر عسقلانى، الاصابة فى تمييزالصحابة، چاپ على محمدبجاوى، بيروت 1412/1992؛
(6) همو، كتاب تهذيبالتهذيب، چاپ صدقى جميل عطار، بيروت 1415/1995؛
(7) ابنسعد (بيروت)؛
(8) ابن شهرآشوب، مناقب آل ابىطالب، نجف 1956؛
(9) ابنعبدالبرّ، الاستيعاب فى معرفةالاصحاب، چاپ علىمحمد بجاوى، بيروت 1412/1992؛
(10) ابنعساكر، تاريخ مدينة دمشق، چاپ على شيرى، بيروت 1415ـ1421/1995ـ2001؛
(11) ابنكلبى، جَمْهَرةالنسب، ج 1، چاپ ناجى حسن، بيروت 1407/1986؛
(12) امين؛
(13) على حسينىميلانى، نفحاتالازهار فى خلاصة عبقاتالانوار، قم 1384ش؛
(14) ذهبى؛
(15) شوشترى؛
(16) طبرى، تاريخ (بيروت)؛
(17) علىبنابىطالب(ع)، امام اول، نهجالبلاغه، ترجمه جعفر شهيدى، تهران 1370ش؛
(18) محمدبن عمر كشى، اختيارمعرفةالرجال، ]تلخيص[ محمدبن حسن طوسى، چاپ حسن مصطفوى، مشهد 1348ش؛
(19) كلينى؛
(20) مسعودى، مروج (بيروت)؛
(21) محمدبن محمد مفيد، الجمل و النُصرة لسيد العترة فى حربالبصرة، چاپ على ميرشريفى، قم1374ش؛
(22) مطهربن طاهر مقدسى، كتاب البدء و التاريخ، چاپ كلمان هوار، پاريس 1899ـ1919، چاپ افست تهران 1962؛
(23) نصربن مزاحم، وقعة صفّين، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره 1382، چاپ افست قم 1404؛
(24) يحيىبن شرف نَوَوى، تهذيبالاسماء و اللغات، مصر: ادارةالطباعة المنيرية، [.بىتا]، چاپ افست تهران] بىتا.[؛
(25) علىبن ابىبكر هروى، كتابالاشارات الى معرفةالزيارات، چاپ ژانين سوردل ـ تومين، دمشق 1953؛
(26) يعقوبى، تاريخ.
پانویس
- ↑ (ابنكلبى، ج1، ص642ـ643؛ ابناثير، 1970ـ 1973، ج 2، ص 133؛ نَوَوى، قسم 1، جزء1، ص175)
- ↑ (رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، ج 2، ص 448؛ ابناثير، همانجا؛ ابنحجر عسقلانى، 1412، ج 2، ص 278)
- ↑ (ابناثير؛ ابنحجر عسقلانى، همانجاها)
- ↑ (رجوع کنید به ابنكلبى، ج 1، ص 643؛ ابناثير، همانجا؛ ابنحجر عسقلانى، 1412، ج 2، ص 278ـ279)
- ↑ (رجوع کنید به ذهبى، ج 2، ص 478؛ ابنحجر عسقلانى، 1412، ج 2، ص 279)
- ↑ (كلينى، ج 7، ص 401؛ نيز رجوع کنید به ابنسعد، ج 1، ص 490، ج 4، ص 378ـ 379؛ مقدسى، ج 5، ص 24ـ25؛ ابناثير، 1970ـ1973، ج 1، ص 37، ج 2، ص 133).
- ↑ (رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، ج 2، ص 448؛ ابناثير، 1970ـ1973، ج 2، ص 133)
- ↑ (رجوع کنید به ابناثير، همانجا؛ ابنحجر عسقلانى، 1415، ج 2، ص 557)
- ↑ (رجوع کنید به يعقوبى، ج 2، ص 179؛ ابنبابويه، ص 53؛ كشى، ص 38، 45؛ حسينى ميلانى، ج 1، ص 435ـ436، ج 6، ص 54ـ55، ج 7، ص100، ج 9، ص 17، 128)
- ↑ (ابنسعد، ج 3، ص 31)
- ↑ (رجوع کنید به مسعودى، ج 3، ص 103ـ104؛ ابناثير، 1399ـ 1402، ج 3، ص 221؛ نيز رجوع کنید به مفيد، ص 54ـ55، 61، 105)
- ↑ (رجوع کنید به همان، ج 3، ص 112ـ113)
- ↑ (رجوع کنید به ذهبى، همانجا؛ امين، ج 6، ص 319)
- ↑ (ابنسعد، ج 3، ص 32، 263؛ كشى، ص 52ـ53؛ ابنعساكر، ج 16، ص370)
- ↑ (رجوع کنید به نصربن مزاحم، ص 362ـ363؛ ابنعبدالبرّ، همانجا)
- ↑ (درباره قول مذكور رجوع کنید به ابنسعد؛ ابنعبدالبرّ، همانجاها؛ ابناثير، 1399ـ1402، ج 3، ص 325؛ ابنحجر عسقلانى، 1412، ج 2، ص 173؛ نيز امين، ج 6، ص318).
- ↑ (رجوع کنید به طبرى، ج 4، ص 447؛ ابنعساكر، ج 16، ص 371ـ372)
- ↑ (شوشترى، ج 4، ص 172)
- ↑ (براى نمونه رجوع کنید به ابن ابىالحديد، ج 10، ص 109؛ ابنحجر عسقلانى، 1412، ج 2، ص280؛ نيز رجوع کنید به امين، ج 6، ص 317ـ 318)
- ↑ (نووى، قسم1، جزء1، ص 176، كه شمار آنها را 38 حديث دانسته است؛ براى نمونه رجوع کنید به ابنعساكر، ج 16، ص 358، 366؛ ابناثير، 1970ـ 1973، ج 2، ص 133)
- ↑ (رجوع کنید به ابنحجر عسقلانى، 1415، ج 2، ص 556)
- ↑ (رجوع کنید به نصربن مزاحم، ص 398؛ ابنشهرآشوب، ج 2، ص 211، 320، 345، 362، 375ـ376؛ ابن ابىالحديد، ج 1، ص 145ـ146، ج 13، ص 231)
- ↑ (رجوع کنید به نصربن مزاحم، ص 365ـ 366)
- ↑ (هروى، ص 62)
منابع
- دانشنامه جهان اسلام، مدخل "خزیمه بن ثابت " از محمدحسن سعيدى، در دسترس درکتابخانه مدرسه فقاهت تاریخ بازیابی:18 آذر ماه 1392.