سید علی قاضی طباطبایی
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
سید علی قاضی طباطبائی از عرفا و علما و استادان اخلاق حوزۀ نجف در قرن چهاردهم. وی در 13 ذیحجۀ1282 یا در 1285 در تبریز به دنیا آمد[۱]. خاندان وی از سادات طباطبائی و مشهور به فضل و تقوا و اغلب در کسوت روحانیت بودند بودند و نسبشان به ابراهیم طباطبا، نوادۀ امام حسن مجتبی(علیهالسلام)، میرسید[۲]. پدرش، سید حسین قاضی (متوفی 1314)، از شاگردان میرزای شیرازی در سامرا بود که سپس به تبریز بازگشت و به تهذیب نفس پرداخت. وی علاوه بر تفسیر مختصری بر قرآن، تفسیری بر سورۀ فاتحه و تفسیری ناتمام بر سورۀ انعام نوشته بود. پدر مادر سیدعلی، میرزا محسن قاضی تبریزی (متوفی 1306)، نیز از عالمان و عابدان بود و با ملا هادی سبزواری مصاحبت داشت [۳]
محتویات
استادان سید علی قاضی طباطبایی
قاضی طباطبائی مبادی علوم دینی و ادبی را در زادگاهش آموخت [۴]. نزد پدرش تفسیر کشاف را خواند. علاوه بر پدرش، استادان دیگر وی موسی تبریزی( مؤلف حاشیۀ رسائل شیخ انصاری) و محمدعلی قراچه داغی( مؤلف حاشیه ای بر شرح لمعه) بودند. او ادبیات فارسی و عربی را نیز از شاعر نامی، محمدتقی نیر تبریزی، مشهور به حجت الاسلام، فرا گرفت [۵] و مدتی نیز، به توصیۀ پدرش، برای تهذیب نفس نزد امام قلی نخجوانی شاگردی کرد[۶]. سپس در 1308، برای کسب علم به نجف هجرت نمود [۷] و در آنجا نزد محمد فاضل شربیانی، محمدحسن مامقانی، شیخ الشریعۀ اصفهانی، آخوند خراسانی و حسین خلیلی، فقه و اصول و حدیث و تفسیر و دیگر علوم را فرا گرفت و از این جمع، حسین خلیلی، استاد اخلاق وی نیز بود [۸]. همچنین برای تهذیب نفس چندین سال نزد سید احمد کربلایی و محمد بهاری ، دو تن از مبرزترین شاگردان حسین قلی همدانی، شاگردی کرد [۹]. به همین سبب، محمدحسین طباطبائی گفته است سید علی قاضی به هیچ یک از سلسله های صوفیه مرتبط نیست، بلکه طریقۀ عرفانی وی همان طریقۀ حسین قلی همدانی و استادش سید علی شوشتری است که از آنان نیز به عارفی ناشناس به نام جولا منتهی می¬شود [۱۰]. اما فرزندش، سید محمدحسن قاضی، پدر را بر شیوۀ سلوکی شاگردان حسین قلی همدانی نمیداند و از نظر او، قاضی به مسلک پدرش، سید حسین، بود. سید حسین در مکتب تربیتی امام قلی نخجوانی و امام قلی در مکتب سید محمد قریشی قزوینی و او از محراب گیلانی اصفهانی و او از محمد بیدآبادی و او از سید قطب الدین محمد نیریزی*، از مشایخ ذهبیه، تعلیم یافتهبود (صدوقی سها، ص 225). اما از خود وی نقل شده که ارتباطش را با این سلسله رد کرده و طریقت خود را طریقت علما و فقها ذکر کرده است (عطش، ص 332). به نظر حسینی طهرانی (1428، ص 20)، از شاگردان علامه طباطبائی، نیز قاضی ابتدا در طریقت پدرش بود، اما پس از وفات پدرش، شاگردی سید احمد کربلایی را اختیار کرد و در طریقت حسین¬قلی همدانی قرار گرفت [۱۱]. قاضی همچنین ده سال ملازم و مصاحب سید مرتضی کشمیری بود، اما در زمینۀ اخلاق و عرفان شاگرد وی به شمار نمی آید(رجوع کنید به حسینی طهرانی، 1423ب، ص 29، 324؛ غفاری، ص 88-90)، زیرا کشمیری به شدت با ابن عربی و آثارش مخالف بود و دیدگاه قاضی با او تفاوت بسیار داشت (رجوع کنید به یادنامۀ عارف کبیر، ص8-9)
هرچند شهرت قاضی بیشتر به عرفان و اخلاق است، اما در حدیث و فقه و تفسیر نیز تبحر داشت [۱۲]. قاضی، به رغم اجتهاد، در درس خارج فقه سید محمدکاظم یزدی و سید محمد اصفهانی و دیگر علمای نجف نیز شرکت می کرد و از وی نقل شده است که در هفت دوره درس خارج کتاب طهاره شیخ مرتضی انصاری شرکت کرده بود (حسینی همدانی، ص 46). وی آرای فقهی خاصی هم داشت، از جمله مانند فقیهان اهل سنت وقت شرعی مغرب را استتار قرص خورشید می¬دانست [۱۳].
آقابزرگ طهرانی که سالها با قاضی دوستی و مراوده داشته، وی را با صفاتی چون استقامت، کرامت و شرافت ستوده است (ج1، قسم 4، ص 1566). قاضی استقامت در طلب خداوند را عامل درک اسم اعظم و لایق اسرار ربوبی شدن می دانست [۱۴]. وی، در عین فقر و سادهزیستی، با ریاضتهای سخت و غیر شرعی مخالف بود و اعتقاد داشت که سالک باید به جسم هم رسیدگی کند، زیرا جسم مرکب روح است، ازاین رو به وضع ظاهری خود اهمیت میداد و معمولاً عطر می زد و لباس سفید و تمیز می پوشید و به حسنخلق و نیکوکاری سفارش میکرد [۱۵].
میرزا مهدی اصفهانی (متوفی 1325ش)، از علمای مشهد، به رغم شدت تشرع قاضی و عدم انتسابش به سلسله¬های صوفیه، بهشدت با وی مخالفت میکرد. سید عبدالغفار مازندرانی، یکی از زهاد معروف نجف، نیز از مخالفان قاضی بود. این مخالفتها سبب بی حرمتی برخی از مردم به وی شده بود، چنانکه سجاده از زیر پایش کشیدند و همچنین او را تهدید به قتل کردند. ظاهراً علاقۀ وی به ابن عربی و مولوی و دلبستگی و مراودۀ یکی از صوفیان نجف(بهارعلیشاه) با قاضی، موجب بروز این مخالفتها و وارد کردن اتهام تصوف به قاضی شده بود ([۱۶]
سید علی تا آخر عمر در نجف سکونت گزید و جز برای زیارت عتبات متبرکۀ کربلا و کاظمین و سامرا، از نجف خارج نشد. یک بار هم در حدود 1330 ق /1291ش برای زیارت به مشهد رفت و در بازگشت، مدت کوتاهی در جوار حضرت عبدالعظیم علیه السلام اقامت کرد [۱۷]. او در نجف، در عرفان و اخلاق و تهذیب نفس، شاگردان متعدد و نام¬آوری پرورش داد (آقابزرگ طهرانی، ج1، قسم 4، همانجا؛ امینی، ج 3، ص 966). معمولاً جلسات درس وی خصوصی و محرمانه برگزار می¬شد(حسینی همدانی، ص 48؛ صدوقی سها، همانجا). او در مدرسۀ هندی حجره¬ای داشت و شاگردانش در این حجره نزد او می¬آمدند [۱۸]
شاگردان سید علی قاضی طباطبایی
بسیاری از علما و فقها و مراجع تقلید از شاگردان مکتب اخلاقی قاضی بوده اند. برخی از مهمترین شاگردان او عبارت بوده اند از:
سید محمدحسین طباطبائی که خود از بستگان استاد بود و ابتدا به قاضی شهرت داشت و، به احترام استادش، ترجیح داد که به طباطبائی مشهور شود (حسینی طهرانی، 1423ب، ص 13، پانویس 1، ص 35) و برادرش سید محمدحسن الهی؛ عباس هاتف قوچانی [۱۹] که سیزده سال نزد قاضی شاگردی کرد (حسینی طهرانی، 1427، ص 101)؛ سید هاشم حداد* موسوی، که 28 سال شاگرد قاضی بود و استادش دربارۀ وی گفته او توحید را چنان چشیده و مس و لمس نموده که محال است چیزی بتواند در آن خللی وارد سازد [۲۰]؛ سید حسن اصفهانی مسقطی، که در نجف شفا و اسفار درس می¬داد و به حکم سید ابوالحسن اصفهانی، مرجع وقت شیعیان، و توصیۀ استادش قاضی، به ناچار از نجف به مسقط هجرت کرد [۲۱]؛ سید ابوالقاسم خویی*، که از وی دستورالعملی گرفت و پس از چهل روز، مکاشفه ای برایش حاصل شد و آیندۀ خود را شامل تدریس و به مرجعیت رسیدن مشاهده کرد [۲۲]؛ علی اکبر مرندی، که شانزده سال نزد قاضی شاگردی کرد (روحانی نژاد، ص 80)؛ محمد تقی بهجت فومنی [۲۳]؛ سید محمد حسینی همدانی (ص 44)، که بخشهایی از جامع السعادات محمد مهدی نراقی* را نزد قاضی خواند؛ علی محمد بروجردی، که دروس قاضی را تقریر می کرد[۲۴]، مرتضی انصاری لاهیجی [۲۵]؛ سید حسن کشمیری [۲۶]؛ سید احمد کشمیری [۲۷]؛ مرتضی مدرس گیلانی؛ مرتضی مدرس چهاردهی؛ سیدحسین بادکوبه¬ای(صدوقی سها، ص 293، 354، 392)؛ سید عبدالکریم کشمیری؛ سید عباس کاشانی؛ محمد تقی آملی؛ و میرزا ابراهیم سیستانی (روحانی نژاد، ص56). سید احمد فهری زنجانی نیز یکی از آخرین کسانی است که محضر قاضی را درک کرد [۲۸] سید مرتضی فیروزآبادی، مؤلف فضائل الخمسه من الصحاح السته، نیز در همسایگی قاضی منزل داشت و در در-های اخلاق و عرفان وی شرکت میکرد و محرم اسرار استاد بود [۲۹]
قاضی در سالهای آخر عمر به بیماری استسقا مبتلا شد و در 6 ربیع الاول 1366/9 بهمن 1325ش درگذشت و سید جمال گلپایگانی بر وی نماز خواند و در وادی السلام، نزدیک مقام صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در کنار پدرش به خاک سپرده شد. محمد سماوی مادّه تاریخ وفات وی را «قضی علی العلم بالاعمال» استخراج کردهاست [۳۰].
کرامات سید علی قاضی طباطبایی
از قاضی کرامات بسیاری نقل کردهاند، مانند طیالارض، میراندن مار با استفاده از نام المُمیت خداوند [۳۱]، زنده شدن مرده به دعای وی، خبر دادن از احوال و افکارو حالات و افعال اشخاص، خبر دادن از آینده از جمله خبر دادن از مرجعیت سید ابوالحسن اصفهانی و پیش¬گویی زمان مرگ خود، و ساطع شدن نور از وی در حال نماز [۳۲]. از ابوالقاسم خوئی نیز نقل شده که حوادث مافوق طبیعی در مرگ سید علی قاضی رخ داده است(موسوی، ص 60) و همچنین گفته شده که کراماتی نیز از قبر وی به ظهور رسیده است [۳۳].
قاضی در طول حیاتش، چهار زن اختیار کرد و خانوادۀ پرجمعیتی شامل یازده پسر و پانزده دختر داشت [۳۴]. برخی از فرزندان او به علم و فضل شناخته می-شوند، از جمله سید محمد حسن قاضی طباطبائی که خود از شاگردان پدرش بود و بحر المعارف عبدالصمد همدانی را نزد وی خواند. مجموعه ای ده جلدی به نام صفحات من تاریخ الاعلام از تألیفات اوست که جلد اول و دوم آن را برادرش، سید محمد علی قاضی نیا، استاد دانشکدۀ الهیات، به فارسی ترجمه و باعنوان آیت الحق در 1389ش در تهران منتشر کرده است. سید محمد حسن در جلد اول این کتاب، اشعار پدرش را جمع¬آوری و شرح کرده است (یادنامۀ عارف کبیر، ص 6، 9). از دیگر فرزندان قاضی، سید مهدی، استاد حسن حسن زاده آملی است([۳۵]
دربارۀ وصی ایشان در امر اخلاق و عرفان اقوال مختلفی هست: پسرش ،محمد حسن قاضی، وصی او را دامادشان، میرزا ابراهیم شریفی، دانسته است(یادنامۀ عارف کبیر، ص15). از حسن¬علی نجابت شیرازی، شاگرد قاضی، نیز نقل شده است که قاضی در آخرین روزهای حیاتش محمدجواد انصاری همدانی را جانشین معنوی خود معرفی کرد (کرمی نژاد، ص 38). برخی نیز سید محمدحسین طباطبائی را وصی قاضی معرفی کرده اند (رجوع کنید به یادنامۀ عارف کبیر، همانجا). اما مشهور این است که وصی رسمی قاضی، عباس هاتف قوچانی بوده است ([۳۶]. گفته میشود که داشتن چند وصی از سوی قاضی، با توجه به شرایط آن زمان و دشواری ارتباطات و وضع راهها، امکان داشته است و شاید وی، به همین دلایل، چند تن را برای چند منطقه و چند موضوع وصی خود کرده بوده است [۳۷]
آثار سید علی قاضی
از قاضی این آثار نیز به جا مانده است:
شرحی ناتمام بر دعای سمات به عربی که نخستین بار در 1384ش در تهران به چاپ رسید. وی این اثر را در دو سال پایانی عمر خود نوشت و به سبب بیماری موفق به اتمام آن نشد و فقط حدود یک سوم این دعا را شرح کرد. او به خواندن این دعا در عصرهای جمعه ملتزم بود و جلسۀ خواندن این دعا و شرح آن در منزلش در نجف برگزار می¬شد [۳۸]
تفسیر قرآن کریم از ابتدا تا آیۀ 91 سوره انعام (آقابزرگ طهرانی، ج1،قسم 4، همانجا)، که ظاهراً نسخه¬ای از آن در لندن موجود است [۳۹] او را می توان پایهگذار شیوۀ تفسیری قرآن با قرآن دانست. ظاهراً روش او در تفسیر، در شیوۀ تفسیری شاگردش، سید محمد حسین طباطبائی، در تفسیر المیزان مؤثر بوده است[۴۰].
تصحیح و تحقیق ارشاد، اثر شیخ مفید، که آن را در 1306 در 21 سالگی به انجام رساند . این کتاب در تهران چاپ سنگی شد (رجوع کنید به مشار، ج 5، س 769؛ حسینی طهرانی، 1423ب، ص 34؛ روحانی نژاد، ص 25-26). قاضی، علاوه بر ارشاد، بر برخی کتابهای دیگر نیز تعلیقات نوشته است، از جمله بر مثنوی مولوی و فتوحات ابن عربی، که هیچ یک تا کنون منتشر نشده است (یادنامۀ عارف کبیر، ص 9؛ غفاری، همانجا). وی در ادبیات عرب نیز مهارت داشت و شعر نیز می¬سرود [۴۱]. قصیدۀ غدیریۀ او به زبان عربی، که آن را در 1316ش سروده است، شهرت دارد. او غدیریه ای هم به زبان فارسی سروده است [۴۲][۴۳].
طریقت عرفانی و آرا:
قاضی وصول به مقام توحید و سیر صحیح الی الله را بدون پذیرفتن ولایت امامان شیعه علیهم السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها محال میدانست [۴۴]. در واقع، روش سلوکی وی همان روش سلوکی حسین¬قلی همدانی* بود. در این روش، سالک باید برای دفع خواطر، در شبانه روز دست¬کم نیم ساعت را برای توجه به نفس خود تعیین کند تا رفته رفته معرفت نفس برای او حاصل شود. به¬علاوه، باید برای رفع حجابها و موانع، به امام حسین علیه السلام متوسل شود [۴۵]. او همچنین برای از بین بردن اغراض و نیتهای نفسانی، روش احراق را توصیه می کرد و این طریقه را از قرآن کریم الهام گرفته بود. در این طریقه، سالک باید بداند که همه چیز ملک مطلق خداست و او فقر ذاتی دارد و این تفکر سبب سوختن تمام نیات و صفات او می¬شود، لذا به آن احراق می گویند [۴۶].
از دیگر شیوه های سلوکی قاضی، التزام به نماز اول وقت، نماز شب، تهجد و نیز اذکار متعددی بود که هم خود بر آنها مداومت داشت و هم شاگردانش و حتی عامۀ مردم را به آنها سفارش میکرد، مانند چهارصد بار یا بیشتر، گفتن ذکر یونسیه همراه با خواندن قرآن در سجده، صد مرتبه خواندن سورۀ قدر در شبهای جمعه، مداومت بر خواندن فراوان سورۀ توحید و دعای کمیل و زیارت جامعه [۴۷].
از محمد تقی آملی، از مبرزترین شاگردان قاضی، نقل شدهاست که قاضی به زیارت اهل قبور بسیار توجه داشت و خود بسیار به وادیالسلام می¬رفت و ساعتها در آنجا¬ به زیارت مشغول می¬شد [۴۸]. او به تهجد در مسجد کوفه و مسجد سهله علاقه¬مند بود و حجره¬ای مخصوص برای عبادت در این دو مسجد داشت [۴۹] و رفتن به مسجد سهله خصوصاً با پای پیاده را توصیه می¬کرد [۵۰].
او در سیر الی الله به داشتن استاد بسیار اهمیت می¬داد و بر آن بود که استاد باید خبیر و بصیر، خالی از هوای نفس، رسیده به معرفت الهی و انسان کامل باشد. از نظر وی، سالک اگر نصف عمر خود را در جستجوی استاد بگذراند، ارزش دارد و سالکی که استاد را دریابد، نصف راه را طی کرده است[۵۱]. وی همچنین عقیده داشت که سالک و عارف حتماً باید مجتهد باشد، زیرا ممکن است وقتی برخی عوالم باطنی بر وی منکشف میگردد وظایفی بر عهدهاش گذارده شود که تنها مجتهد میتواند نحوۀ درست انجام دادن آن وظایف را در آن اوضاع دریابد[۵۲].
از میان کتابهای عرفانی نیز قاضی رسالۀ سیر و سلوک، منسوب به بحرالعلوم، را بهترین کتاب عرفانی میدانست، اما از شاگردش عباس قوچانی و فرزندش محمدحسن قاضی نقل شدهاست که به کسی اجازۀ به جا آوردن برخی دستورالعملهای سخت این رساله را نمیداد ([۵۳]. او به کتابهای فتوحات مکّیه و مثنوی مولوی نیز علاقه¬مند بود و برخی عرفا مانند مولوی و ابن عربی را شیعه میدانست [۵۴]. وی در عین حال نگهداری برخی کتابها را در خانه، همچون الاغانی، به سبب ذکر اخبار خوانندگان و نوازندگان و بیان فسادها و لهو ولعبهای آنان، موجب نحوست میدانست [۵۵].
قاضی به نظام آموزشی و برخی کتابهای درسی حوزه های علمیه انتقاد داشت، خصوصاً در مورد کتابهای درسی عقیده داشت که باید کتابهای جدید جانشین متون قدیمی شوند، حتی از شاگردش، عباس قوچانی، خواست که جواهر الکلام اثر محمدحسن نجفی را از نو تحریر کند و او هم 21 جلد از دورۀ 43 جلدی این کتاب را با تحقیق و تعلیق خود نوشت. این اثر در 1365ش در تهران منتشر شد. به-علاوه، به دامادش میرزا ابراهیم شریفی و به سید محمدحسین طباطبائی پیشنهاد کرد که سیرۀ نبوی شیعی بنویسند، چون غالب سیره¬ها تألیف غیر شیعه اند. او به شاگردانش توصیه می¬کرد که یک دوره تاریخ اسلام را، از ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تا ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه بخوانند [۵۶]. وی همچنین شاگردانش را به مطالعۀ فلسفه و عرفان نظری تشویق می کرد و شاگردش، عباس قوچانی، تنها کسی بود که در نجف در آن دوره فلسفه درس میداد [۵۷].
پانویس
- ↑ (آقا بزرگ طهرانی،ج1 قسم 4،ص1565؛ روحانی نژاد،ص26)
- ↑ (حسینی طهرانی، 1423 ب، ص 32-34، یادنامۀ عارف کبیر ، ص 6)
- ↑ (آقابزرگ طهرانی، ج 1، قسم2، ص 529؛ معلم حبیب¬آبادی، ج 3، ص 1030؛ همو، ج 5، 1474).
- ↑ (غروی، ج 2، ص 272)
- ↑ (آقابزرگ طهرانی، ،ج1، قسم 4، ص1565 ؛ روحانی نژاد، ص 29 ، 45)
- ↑ (حسن زاده، ص159، 171-172)
- ↑ (محمد حسن قاضی ، صفحات من تاریخ الاعلام ، ج 1، ص 18؛ روحانی نژاد، ص 27؛ قس آقابزرگ طهرانی، همانجا: سال1313)
- ↑ (آقابزرگ طهرانی، ج1، قسم 4، ص1565-1566)
- ↑ (معلم حبیب¬آبادی، ج 7، ص 2695-2696؛ قاضی،1385ش، مقدمه، ص 10)
- ↑ (رجوع کنید به حسینی طهرانی، 1426، ص 146- 149)
- ↑ ( نیز رجوع کنید به غفاری، ص 88-89)
- ↑ (رجوع کنید به حسینی طهرانی، 1423ب، ص 24، 27)
- ↑ (حسینی طهرانی، همانجا؛ همو، 1428، ص 230)
- ↑ (رجوع کنید به قاضی،1385ش، مقدمه، ص 11-12)
- ↑ (حسینی طهرانی، 1423ب، ص 99؛ یادنامۀ عارف کبیر، ص10 ؛ نیز رجوع کنید به غفاری، ص 163- 165)
- ↑ رجوع کنید به حسینی طهرانی، 1427، ص 42-43، 126؛ عطش، ص21؛ یادنامۀ عارف کبیر، ص 11؛ نیز رجوع کنید به صلح کل، مصاحبه با محمود قوچانی ،ص194-195).
- ↑ (رجوع کنید به محمد حسن قاضی طباطبائی، صفحات من تاریخ الاعلام، ج1، ص79)
- ↑ (رجوع کنید به حسینی طهرانی، 1423ب، ص 318-319؛ روحانی نژاد، ص 150).
- ↑ (قاضی طباطبائی،1385ش، مقدمۀ سید محمد حسن قاضی، ص 7؛ روحانی نژاد، ص56)
- ↑ (حسینی طهرانی، 1427، ص 12-13، 101؛ نیز رجوع کنید به حداد،سید هاشم موسوی*)
- ↑ (حسینی طهرانی، 1423الف، ج 3، ص 285؛ همو، 1427، ص 102- 103)
- ↑ (فاطمی نیا، ج 2، ص 196 - 197)
- ↑ (رجوع کنید به رخشاد، ج 1، ص 188)
- ↑ (حسینی همدانی، ص 45-46؛ حسن زاده، ص156)
- ↑ (رجوع کنید به حسینی طهرانی، 1425، ج 14، ص 280، پانویس 1)
- ↑ (حسینی طهرانی،1423الف، ج 2، ص 282)
- ↑ (حسینی طهرانی، 1423ب، ص 28)
- ↑ (حسینی طهرانی ، 1427، ص 142، پانویس 1؛ برای دیگر شاگردان وی رجوع کنید به روحانی نژاد، همانجا).
- ↑ (فیروزآبادی، مقدمۀ سید محمد فیروزآبادی، ص 7- 8).
- ↑ (آقابزرگ طهرانی، ج1، قسم 4، همانجا؛ یادنامۀ عارف کبیر، ص 14- 15؛ قس معلم حبیب¬آبادی، ج 7، ص 2696، که روز وفات را 4 ربیع الاول نوشته است)
- ↑ (رجوع کنید به حسینی طهرانی 1402، ج 1، ص 231-235؛ همو ، 1423ب، ص 370-371 )
- ↑ (فاطمی¬نیا، ج 3، ص 98- 99، 112- 114؛ روحانی نژاد، ص 148، 150-153)
- ↑ (رجوع کنید به در محضر افلاکیان ، ص 66-67)
- ↑ (غفاری، ص 163 ؛ یادنامۀ عارف کبیر، ص 6)
- ↑ حسن زاده آملی، ص 8؛ صدوقی سها، ص 381؛ برای تفصیل بیشتر دربارۀ خانواده وی رجوع کنید به امینی، ج 3، 966؛ یادنامۀ عارف کبیر، همانجا).
- ↑ حسینی طهرانی، 1427، ص 23؛ صلح کل، مصاحبه با محمود قوچانی، ص196-197)
- ↑ (یادنامۀ عارف کبیر، همانجا؛ حسن زاده ، ص161-162).
- ↑ (قاضی، 1385ش، مقدمۀ ناشر، ص 2- 3).
- ↑ (قاضی،1385 ش، مقدمۀ ناشر، ص3؛ نیز رجوع کنید به غفاری، ص 167،پانویس1).
- ↑ (حسینی طهرانی، 1423ب، ص 27، 63؛ روحانی نژاد، ص 33-34 )
- ↑ (معلم حبیب¬آبادی، ج 7، ص 2694؛حسینی طهرانی، 1423ب، ص 27)
- ↑ (رجوع کنید به محمد حسن قاضی طباطبائی، صفحات من تاریخ الاعلام، ج1، ص29، 72-75؛ برای نمونه¬هایی از اشعار قاضی رجوع کنید به همان، ج 1،ص 29-70)
- ↑ درج پانوشت
- ↑ (حسینی طهرانی، 1428، ص 40؛ روحانی نژاد، ص 88)
- ↑ (حسینی طهرانی، 1426، ص 149-150)
- ↑ (رسالۀ سیر و سلوک، شرح حسینی طهرانی ، ص 147- 148؛ حسینی طهرانی، 1426، ص 124- 125)
- ↑ (رجوع کنید به حسینی طهرانی، 1423ب، ص 26؛ روحانی نژاد، ص 83؛ در محضر افلاکیان، ص 79-81، 83 ؛ برای توضیح بیشتر دربارۀ اذکار و اعمالی که به شاگردانش توصیه میکرد رجوع کنید به صلح کل، مصاحبه با محمود قوچانی، 191،198-199)
- ↑ (حسن¬زاده آملی، ص 10-11؛ فاطمی¬نیا، ج 3، ص 68-69)
- ↑ (حسینی طهرانی، 1402، ج 1، ص 232)
- ↑ (فیروزآبادی، مقدمه سید محمد فیروزآبادی، ص 8)
- ↑ (رسالۀ سیر و سلوک، شرح حسینی طهرانی، ص 176)
- ↑ (رجوع کنید به صلح کل، مصاحبه با محمود قوچانی، ص189)
- ↑ رسالۀ سیر و سلوک، مقدمۀ حسینی طهرانی، ص 12؛ یادنامۀ عارف کبیر، ص 10)
- ↑ (حسینی طهرانی، 1428، ص 40- 41؛ یادنامۀ عارف کبیر، ص 9)
- ↑ (رجوع کنید به فاطمی نیا، ج 1، ص 52-53)
- ↑ (رجوع کنید به یادنامۀ عارف کبیر، ص 12، 14)
- ↑ ( صلح کل، مصاحبه با محمود قوچانی، ص182،185)
منابع
- سعید طاوسی مسرور،سید علی قاضی طباطبایی دسترس در دانشنامه جهان اسلام تاریخ بازیابی:17 آذرماه 1392.