معجزات حضرت موسی(ع)

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۸ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۲۲ توسط اله یاری (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{منبع الکترونیکی معتبر}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} اعجاز از ماده "عجز" است که در...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


اعجاز از ماده "عجز" است که در لغت به معنای ضعف بوده؛[۱] و در اصطلاح قرآنی به این معناست که انسان کار فوق‌العاده‌ای انجام دهد و با آن کار، هم دشمن خویش را ناتوان کند و هم غیر او از انجام آن کار ناتوان باشد.[۲] پس معجزه عبارت است از امر خارق‌العاده‌ای که با اراده‌ی خدای متعال از شخص مّدعی نبوت ظاهر شود و نشانه‌ی صدق نبوت وی باشد.[۳]

حضرت موسی(ع) در قرآن

"موسی" لفظ عبری است، به معنای از آب گرفته شده؛ نام مبارک "موسی" –علیه‌السلام- 136 بار در قرآن به کار رفته است.[۴] نسب آن بزرگوار با چهار واسطه(وهیب، لاوی، یعقوب و اسحاق) به ابراهیم خلیل‌الله(ع) می‌رسد.[۵] حالات حضرت موسی در قرآن مجید بیشتر از حالات دیگر پیغمبران ذکر شده است؛[۶] چون کشور مصر وسیع‌تر و مردم مصر دارای تمدن پیشرفته‌تری از قوم نوح، هود، شعیب و مانند آن‌ها بود، مقاومت دستگاه فراعنه به همین جهت بیشتر بود؛ لذا قیام حضرت موسی(ع)‌ از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و نکات عبرت‌انگیز فراوانتری در بردارد؛ به همین دلیل در قرآن، به مناسبت‌های مختلف، روی فرازهای گوناگون زندگی موسی و بنی‌اسرائیل تکیه شده است.[۷] ایشان یکی از پیامبران اولی‌العزم الهی است که دارای شریعت و کتاب (تورات) بوده[۸] و جهت هدایت بنی‌اسرائیل و نجات آن‌ها از دست فرعون مبعوث شد که ماجرای ولادت آن حضرت، پرورش یافتن او در خانه‌ی فرعون، خروج از مصر، استقرار وی در مدین، داستان وادی طور، بازگشت به مصر، درگیری با فرعون، نجات بنی‌اسرائیل و نابودی فرعون و فرعونیان، معجزات حضرت بر فرعونیان و قوم خویش و... از جمله مباحثی است که در برخی سوره‌های قرآن[۹] بیان شده است.[۱۰] قبل از بیان هر چیز بیان این نکته لازم است که در مقاله‌ی "معجزات حضرت موسی(ع) بر فرعون و قبطیان"، مباحثی پیرامون "نیاز پیامبران به معجزه و شرایط زمانی آن"، به عنوان مقدمه‌ی بحث اعجاز نقل شده که برای اطلاع بیشتر می‌توانید به آن مقاله مراجعه فرمایید.

معجزات حضرت موسی(ع) بر بنی‌اسرائیل در قرآن

طبق آیات قرآن، حضرت موسی(ع) شش معجزه برای قوم خود آشکار کرد و این معجزات، غیر از آن نُه معجزه‌ای است که بر فرعون و قوم او نازل شد (معجزه‌ی عصا، یدبیضاء، نزول طوفان، قمّل، جَراد، ضفادع، خون، قحطی و کمبود میوه‌ها)؛ یعنی از مجموع پانزده معجزه‌ای که قرآن برای حضرت موسی(ع) ذکر کرده، شش معجزه برای قوم موسی (بنی‌اسرائیل) نازل شده.[۱۱] که عبارتند از:


شکافته شدن دریا و عبور بنی‌اسرائیل

حضرت موسی(ع) پس از تبلیغ فراوان و دعوت فرعون و آل فرعون با ارائه‌ی معجزات گوناگون و عدم پذیرش آن‌ها، مأمور می‌شود که نیمه‌شب با بنی‌اسرائیل از مصر کوچ کند.[۱۲] فرعون فردی طغیان‌گر و سرکشی بود که در رأس گروهی به نام قبطیان که فامیل‌ها و اطرافیان او بودند، صاحب قدرت و شوکت بود.[۱۳] موسای نبی، بنی‌اسرائیل را شبانه حرکت داد و فرعون نیز به دنبال آنان با هزاران اسب سوار حرکت کرد؛ همراهان موسی که 620 هزار نفر بودند، فرعون با دیدن آنان به همراهان خود گفت:این‌ها گروه کمی هستند که موجب خشم و ناراحتی ما شده‌اند، ولی همه‌ی ما آماده‌ی مبارزه با آن‌ها هستیم؛[۱۴] حضرت موسی، بنی‌اسرائیل را حرکت داد تا به دریا رسیدند و آل فرعون نیز به دستور فرعون، به دنبال آنان به راه خود ادامه دادند؛ در همان حال قوم حضرت موسی ابراز ناراحتی کردند از اینکه همراه موسی بوده و هستند و هر روز مورد آزار فرعونیان قرار می‌گیرند؛ چون در وضعیتی بودند که از پیش‌رو دریا و از پشت‌سر، لشگر نیرومند فرعون قرار گرفته بود؛ اما بعد از اینکه حضرت موسی وعده‌ی هلاکت آنها را بر قوم خود داد، فرمان الهی نازل شد:[۱۵] «فَأَوْحَینا إِلی‌ مُوسی‌ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ»[۱۶] «و به دنبال آن به موسی وحی کردیم، عصایت را به دریا زن، دریا از هم شکافته شد، و هر بخشی همچون کوه عظیمی بود»

دریا از هم شکافته شد و دو راه پدید آمد و برای هر سبطی یک راه نمایان شد. بنی‌اسرائیل گفتند:این راه مرطوب است و ما می‌ترسیم غرق شویم. خدا باد صبا را فرستاد تا آن راه‌ها خشک شد؛ البته در حال عبور از بین آب، ایراداتی دیگر به موسی می‌گرفتند که موسی با اعجاز از ناحیه خدا، بهانه‌ی آن‌ها را بر طرف می‌ساخت.[۱۷] اما وقتی که فرعون با یارانش وارد دریا شدند، دریا متلاطم شد: «وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیناکُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ»[۱۸] «به خاطر بیاورید هنگامی را که دریا را برای شما شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق کردیم در حالی که تماشا می‌کردید»

جسدهای هلاک شده‌ی لشکر فرعون روی آب‌ها قرار گرفت و بنی‌اسرائیل با چشم خود دیدند که دشمن به چه روزی افتاده است.[۱۹] در قرآن کریم در چند سوره‌ به این ماجرای عظیم اشاره شده است.[۲۰]

جوشیدن دوازده چشمه

این معجزه در وادی "تیه" اتفاق افتاد (سرزمین سینا که یک سرزمین بیابانی بوده و حضرت موسی و بنی‌اسرائیل، بعد از گذشتن از رود نیل، وارد آن سرزمین شدند). وقتی بنی‌اسرائیل از شدت تشنگی به حضرت موسی، شکایت نمودند و از حضرت طلب آب کردند، حضرت موسی این معجزه را نمایان کرد:[۲۱] «وَ إِذِ اسْتَسْقی‌ مُوسی‌ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ...»[۲۲] «و (بخاطر بیاور) زمانی را که موسی برای قوم خویش طلب آب کرد به او دستور دادیم عصای خود را بر سنگ مخصوص بزن، ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید، بطوری که هر یک (از طوائف دوازده‌گانه‌ی بنی‌اسرائیل) چشمه‌ی مخصوص خود را می‌شناخت...»

"حَجَر" آن سنگ مخصوصی بود که موسی(ع) از کوه طور برداشته بود و همیشه آن را با خود داشت.[۲۳] وقتی به موسی وحی شد که عصایت را به‌ سنگ بزن، موسی این فرمان الهی را انجام داد؛ در نتیجه‌ دوازده چشمه به عدد دوازده سبط بنی‌اسرائیل بیرون آمد که برابر هر سبطی، یک چشمه از آن سنگ جاری شد.[۲۴] لقب حضرت یعقوب اسرائیل است و فرزندان او را بنی اسرائیل می گویند، بنی‌اسرائیل به صورت دوازده گروه و امت بودند که بازگشت این دوازده گروه به دوازده پسر حضرت یعقوب بود و این دوازده نفر، رؤسای قبایل اسرائیلی بودند.[۲۵]

گرچه در این آیه تعبیر به "إنْفَجَرَتْ" شده ولی در آیه 160 اعراف که همین معجزه را مطرح می‌کند، تعبیر به "إنْبَجَسَتْ" می‌کند؛ دلیلش این است که ابتدا حضرت موسی عصا را به سنگ زد، مقدار کمی آب جاری شد که تعبیر "انبجاس" مناسب آن است و بعد از آن، آب به صورت دوازده چشمه به سوی دوازده گروه مانند جوی به مقدار زیاد، جاری شد که تعبیر "انفجار" با آن تناسب دارد.[۲۶]

زنده شدن مقتول بنی‌اسرائیل

در میان بنی‌اسرائیل پیرمرد ثروتمندی بود که برادرزادگانش او را به قتل رساندند تا از او ارث ببرند؛ جسد وی را بر سر راه یکی از قبایل بنی‌اسرائیل انداختند، سپس در مقام خون‌خواهی برآمده و برای اقامه‌ی دعوی نزد موسی رفتند، موسی پرسید:چه کسی از این جریان آگاه است؟ گفتند:تو پیامبر خدا هستی و داناتری‌. در این هنگام خداوند وحی فرستاد و امر کرد که آنان گاوی را کشته و عضوی از آن را به مقتول بزنند تا مقتول زنده شود و واقعه را شرح دهد.[۲۷] «وَ إِذْ قالَ مُوسی‌ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً...»[۲۸] «(و بخاطر بیاورید) هنگامی را که موسی بقوم خود گفت:خداوند به شما دستور می‌دهد ماده گاوی را ذبح کنید (و قطعه‌ای از بدن آن را به مقتولی که قاتل او شناخته نشده بزنید تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند و غوغا خاموش گردد)»

لازم به ذکر است که بنی‌اسرائیل بعد از این دستورِ خداوند، بهانه‌های زیادی مبنی بر مقدار سن گاو، چگونگی شکل، رنگ و نحوه‌ی کار آن گاو گرفتند؛ حتی در ابتدای کار که موسی(ع) به آن‌ها دستور ذبح گاو را داد، تصور کردند که موسی آن‌ها را مسخره می‌کند؛ اما حضرت بعد از هر بهانه، طبق امر خداوند که در قرآن بیان شده، صفات و ویژگی گاو را به آنها بیان ‌نمود، تا اینکه گاو مورد نظر را یافتند و ذبح کردند.[۲۹] در ادامه‌ی همین آیات کریمه می‌فرماید:«خداوند این‌گونه مردگان را زنده می‌کند و آیات خود را به شما نشان می‌دهد، شاید درک کنید.»[۳۰] چون پس از آن که پاره‌ای از اعضای گاو را به مقتول زدند، به اراده خداوند زنده شد، و درحالی‌که خون از رگ‌های گردنش می‌جوشید، قاتل خود را معرّفی کرد، تا اینکه قاتل نیز کشته شده و مورد قصاص گرفت و پس از این ماجرا، هیچ قاتلی از مقتول ارث نبرد.[۳۱]

ابر‌های سایبان

وقتی حضرت موسی(ع) بنی‌اسرائیل را از دریا عبور داد، وارد بیابانی شدند. در آن بیابان بنی‌اسرائیل به موسی گفتند:ای موسی تو ما را در این بیابان خواهی کشت، برای این‌که ما را از آبادی به بیابانی آورده‌ای که نه سایه‌ای است، نه درختی و نه آبی. پس از آن به اعجاز حضرت موسی(ع)، روزهای آفتابی ابری از کرانه‌ی افق برمی‌خاست و بر بالای سر آنان می‌ایستاد و سایه می‌انداخت تا گرمای آفتاب آن‌ها را آزار ندهد؛ خدای تبارک در قرآن می‌فرماید:[۳۲] «وَ ظَلَّلْنا عَلَیکُمُ الْغَمام...»‌[۳۳] «و ابر را بر شما سایبان ساختیم...‌»

نزول "منّ" و "سلوی"

"مَنّ" غذای لذیذی است که پروردگار متعال بر بنی‌اسرائیل منّت نهاد و بر آنان نازل فرمود، و "سَلوی‌" به معنی گواراست و مراد از آن، پرنده‌ای شبیه به کبوتر است که گوشت آن از گواراترین گوشت‌های پرندگان ‌است.[۳۴] «...وَ أَنْزَلْنا عَلَیکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی‌ کُلُوا مِنْ طَیباتِ ما رَزَقْناکُم...»[۳۵] ‌«...و با "منّ" (شیره‌ی مخصوص و لذیذ درختان) و "سلوی" (مرغان مخصوص شبیه کبوتر) از شما پذیرایی به عمل آوردیم (و گفتیم) از نعمت‌های پاکیزه‌ای که به شما روزی دادیم بخورید...»

در همان بیابان گرم که آب و غذایی نبود و بنی‌اسرائیل مدت چهل سال در آن بیابان سرگردان بودند، در شب هنگام، به اعجاز حضرت موسی(ع) از ناحیه‌ی خدا برای بنی‌اسرائیل "منّ" نازل ‌می‌شد و روی گیاهان، بوته‌ها و سنگ‌ها می‌نشست و بنی‌اسرائیل آن‌ها را می‌گرفتند و می‌خوردند، و در آخر شب، "سلوی" (مرغ بریان) بر آن‌ها نازل می‌شد و داخل سفره‌هایشان می‌افتاد. وقتی می‌خوردند و سیر می‌شدند، آن مرغ‌ها دوباره پرواز ‌کرده و می‌رفتند.[۳۶]

قرار گرفتن کوه طور بالای سر بنی‌اسرائیل

هنگامی که موسی(ع) از کوه طور بازگشت و تورات را با خود آورد، به قوم خویش اعلام کرد، کتاب آسمانی آورده‌ام که حاوی دستورات دینی و حلال و حرام است؛ دستوراتی که خداوند برنامه‌ی کار شما قرار داده، آن را بگیرید و به احکام آن عمل کنید. یهود به بهانه‌ی اینکه موسی تکالیف مشکلی برای آنان آورده، بنای نافرمانی و سرکشی گذاشتند؛ لذا خدای متعال نیز فرشتگان را مأمور کرد تا قطعه‌ی عظیمی از کوه طور را بالای سر آن‌ها قرار دهند:[۳۷] «وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ...»[۳۸] «و به خاطر بیاورید زمانی را که از شما پیمان گرفتیم و طور را بالای سر شما قرار دادیم...»

در این هنگام حضرت موسی اعلام کرد که چنان‌چه پیمان ببندید و به دستورات خدا عمل کنید و از سرکشی و تمرّد توبه نمائید، این عذاب و کیفر از شما بر طرف می‌شود و گرنه همه هلاک خواهید شد: «وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَیناکُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُوا ما فیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون‌»[۳۹] «گمان کردند که آن کوه، بر سر آن‌ها فرود خواهد آمد (و در این حال از آن‌ها پیمان گرفتیم و گفتیم) آن چه را به شما (از احکام و دستورات) داده‌ایم با قدرت (و جدّیت) بگیرید و آن چه را در آن است به یاد داشته باشید (و عمل کنید) تا پرهیزگار شوید.»

پس آن‌ها تسلیم شدند و تورات را پذیرفتند و برای خدا سجده نمودند، درحالی‌که هر لحظه انتظار سقوط کوه را بر سر خود می‌کشیدند؛ ولی سرانجام به برکت توبه، این عذاب الهی از آن‌ها دفع شد.[۴۰] در چگونگی قرار گرفتن کوه بالای سر بنی‌اسرائیل، مطالبی ذکر شده که به برخی اشاره می‌کنیم. الف. به فرمان خداوند، کوه طور از جا کنده شد و همچون سایبانی بر سر آن‌ها قرار گرفت‌.[۴۱] ب. بر اثر یک زلزله‌ی شدید، کوه چنان تکان خورد که افرادی که پای کوه بودند، سایه‌ی قسمت بالای آن را بر سر خود مشاهده کردند. ج. قطعه‌ی عظیمی از کوه کنده شد و در یک لحظه‌ی زودگذر بر فراز سر آن‌ها قرار گرفت، سپس از آن‌جا گذشت و کنار افتاد. در هر حال شکی نیست که این یک موضوع خارق‌العاده بوده، نه یک جریان طبیعی.[۴۲]

علل تعدد معجزات موسی بر قوم خویش

1- بنی‌اسرائیل که قومی لجوج و اهل بهانه بودند، هدایت یافته و عموم مردم به سوی توحید فراخوانده شود. [۴۳]

2- تا مردم با مشاهده‌ی این معجزات الهی پند گرفته و رقّت قلب یابند؛ در نتیجه به سوی خدای یگانه گرویده و رضای الهی را در نظر بگیرند. [۴۴]

3- برطرف شدن نیازهای مردم و توجه مردم به لطف و رحمت پروردگار نسبت به بندگانش، به اینکه جز خدا کسی قادر به رفع مشکلات عظیم آنها نیست و همیشه خدا به یاد آنها و شاهد اعمال آنهاست.[۴۵]

4- اطمینان کامل به نبوت موسی، و عظمت و حقانیت خدای موسی و همچنین رفع بهانه‌های مکرر قوم موسی.[۴۶]

پانویس

  1. . ابن منظور، محمد بن مکرم‌؛ لسان العرب‌، بیروت، دار صادر، 1414ق،‌ چاپ سوم‌، ج 5، ص369.
  2. . طریحی، فخرالدین؛‌ مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینی،‌ تهران، کتابفروشی مرتضوی، 1375ش،‌ چاپ سوم‌، ج4، ص24.
  3. . مصباح یزدی، محمدتقی؛ آموزش عقاید، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، 1377ش، چاپ دوم، ص220.
  4. . قرشی، سیدعلی‌اکبر؛ قاموس قرآن‌، تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1371ش،‌ چاپ ششم‌، ج6، ص 304.
  5. . نجفی خمینی، محمدجواد؛ تفسیر آسان‌، تهران، اسلامیه، ‌1398ق‌، چاپ اول‌، ج 18، ص88.
  6. . قاموس قرآن، ج6، ص304.
  7. . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه‌، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1374ش،‌ چاپ اول، ج6، ص279.
  8. . طباطبایی(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه‌ی مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، ‌1417ق‌، چاپ پنجم‌، ج18، ص218.
  9. . بقره، اعراف، طه، قصص، شعراء و نمل.
  10. . تفسیر آسان، ج14، ص330 - 332.
  11. . المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص218 و تفسیر نمونه، ج12، ص309.
  12. . تفسیر نمونه، ج1، ص251.
  13. . المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص145.
  14. . شعراء/54 - 56.
  15. . طبرسی، فضل بن حسن؛‌ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ‌1372ش‌، چاپ سوم، ج1، ص229.
  16. . شعراء/63.
  17. . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص229.
  18. . بقره/50.
  19. . تفسیر نمونه، ج1، ص251.
  20. . اعراف/136، انفال/54، إسراء/103، شعراء/63 - 66، زخرف/55 و دخان/17 به بعد.
  21. . طیب، سید عبدالحسین،‌ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، اسلام‌، تهران، 1378ش‌، چاپ دوم، ج2، ص43.
  22. . بقره/60.
  23. . حسینی همدانی، سید محمدحسین؛ انوار درخشان،‌ تحقیق محمدباقر بهبودی،‌ تهران، کتابفروشی لطفی،‌ ‌1404ق‌، چاپ اول، ج1، ص184.
  24. .‌ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص250.
  25. . صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامی، ‌1365ش‌، چاپ دوم‌، ج1، ص432.
  26. . طوسی، محمد بن حسن‌؛ التبیان فی تفسیر القرآن،‌ تحقیق احمد قصیرعاملی، بیروت‌، دار احیاء التراث العربی‌، ج5 ص8 و الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج1، ص432.
  27. . طبرسی، فضل بن حسن‌؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، ‌1377ش،‌ چاپ اول، ج1، ص52.
  28. . بقره/67.
  29. . بقره/67 – 73.
  30. . بقره/73.
  31. . تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص55.
  32. . قمی، علی بن ابراهیم‌؛ تفسیر قمی‌، تحقیق سیدطیب موسوی جزایری، قم‌، دارالکتاب‌، 1367ش، چاپ چهارم‌، ج1، ص48.
  33. . بقره/57.
  34. . أنوار درخشان، ج1، ص176.
  35. . بقره/57.
  36. . المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص191 و تفسیر قمی، ج1، ص48.
  37. . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص262.
  38. . بقره/63.
  39. . اعراف/171.
  40. . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص262.
  41. . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص763، تفسیر من وحی القرآن، ج10، ص280، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج12، ص13، تفسیر نمونه، ج1، ص294 و حسینی شیرازی، سیدمحمد؛ تقریب القرآن إلی الأذهان، بیروت، دارالعلم، 1424ق، چاپ اول، ج2، ص266.
  42. . تفسیر نمونه، ج6، ص439.
  43. . انوار درخشان، ج10، ص163.
  44. . فیض کاشانی، ملامحسن؛ تفسیر الصافی، تهران، صدر، 1415ق، چاپ دوم،ج2، ص229.
  45. . المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص191 و تفسیر نمونه، ج1، ص261.
  46. . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص229.

منابع