تبرک
تَبَرُّک، برکت جویی یا درخواست خجستگی، میمنت و شگون و نوعی طلب التفات و مراحم از خداوند و موجودات قدسی فراطبیعی.
محتویات
واژه شناسی تبرک
واژۀ تبرک مشتق از ریشۀ «ب ر ک» سامی و به معنای نزدیکی و قرابت است. در زبان مندایی از گویشهای شرقی زبان آرامی [۱] ER, IX/15؛ [۲] واژههایی همچون بَراخه4 به معنای نماز و دعای روزانه [۳] و بَرَخَتا5 به معنای تقدیس کردن [۴] و دعا کردن به کار میرود. در زبان عبری نیز براخاه6 به معنای دعا، آرزوی توفیق، تقدیس و التفات الاهی برای خیر و سعادت به کار رفته است [۵] واژۀ عربی بَرَکَة هم به معنای نیکبختی، فزونی و دعای روحانیان برای جماعت در پایان نماز است [۶] در زبان فارسی واژۀ تبرّک واژهای دخیل از عربی است که در برابر کلماتی مثل فرخنده داشتن، همایون داشتن، خجسته داشتن و میمنت [۷] [۸] به کار میرود.
تبرک به مثابۀ یک پدیدار
انسان دیندار به قلمروی مقدس باور دارد. این قلمرو متعالی، و به کلی متفاوت از قلمرو زندگی روزمرۀ طبیعی و غیرمقدس است، ولی میتواند بر آن اثر گذارده، یا در آن تجلی یابد [۹] تبرک در واقع القا و اثرگـذاری امر قدسی ــ در عـامترین وجه ــ بر عناصر عالم غیرقدسی و ارتقای کیفیت آنهاست. این ارتقای کیفیت میتواند به صورت تقویت مادی عناصر و یا به شکل گونهای ارتقای وجودی آنها باشد. بنابراین، تبرک همواره نوعی تجلی امر قدسی در وجه رحمانی است. خطاب و پیام رحمانی به هر شکل ــ خواه به شکل وحـی و الهام، یـا به شکـل التفات و انتساب ــ حـاوی عنصر برکت و رضا و خشنودی الاهی نیز هست. از این رو، تبرک در برابر لعن و نفرین قرار دارد که نشانی از ناخشنودی الاهی است [۱۰] در عمل تبرک میتوان 3 عنصر را شناسایی کرد، یکی برقراری ارتباط با عالم قدسی یا قلمرو «امر به کلی متفاوت» که منشأ نیروی ماوراء طبیعی مؤثر است، دیگر انتقال دادن این نیرو به موجود یا شیء، و سهدیگر ارتقای وجودی آن موجود یا شییء [۱۱].
منشأ نیروی ماورائی
جست و جو برای فهم برکت را میتوان در آراء رابرت مارت (1866-1943م)، انسانشناس انگلیسی یافت. وی با رویکردی تکاملگرایانه باور به «قابلیت مثبت امر ماوراء طبیعی» را سادهترین شکل دین میداند و برای توصیف این پدیده واژۀ «مانا»، رایج در برخی از زبانهای شاخۀ اقیانوسیه را وام میگیرد که به معنای نیرویی ماوراء طبیعی و غیرشخصی است که با جایگیرشدن در مردم یا اشیاء آنها را تقویت میکند و به آنها قدرت اثرگذاری و سودمندی میدهد [۱۲]346امیل دورکیم از همان واژۀ مانا برای توصیف نیروی غیرشخصی درتوتم، بهره میگیرد و آن را با مفاهیم مشابهی در میان اقوام مختلف دیگر همارز میداند [۱۳] نیز مشابهت با «فَرّ» یا «فرّه» و «خرّه» نزد ایرانیان باستان، نک : ه د، 11/190). به این ترتیب، مانا یک نام نوعی برای مفاهیم مشابه با مفهوم برکت است که در میان فرهنگهای مختلف مصادیقی از آن را میتوان یافت.
انتقال برکت
میتوان نحوۀ انتقال برکت به عناصر عالم طبیعت، یا عمل تبرک را تحت 3 مقولۀ کلی قرار داد: یکی انتقال تبرک از طریق تماس با یک عنصر متبرک. در این حالت لمس یک قدیس یا لمس عنصری متبرک یا شیئی آیینی میتواند باعث برکت یافتن باشد، مانند استلام حجر الاسود توسط زائران کعبه در مناسک حج و عمره، یا لمس ضریح یا صندوق قبر ائمۀ اطهار و اولیا که به نوبۀ خود به سبب تماس و ارتباط با شخصیت مقدس مدفون متبرک تلقی میشود. تقدس و تبرک قدمگاهها و پدیدههای طبیعی مثل چشمهها، درختها، غارها و احجار منسوب به مقدسان را نیز میتوان از همین سنخ دانست. همچنین میتوان به لمس جای پای حضرت محمد(ص) در سنگ به نیت برکت [۱۴] اشاره کرد. در جعرانه ــ در 4 فرسنگی شمال مکه ــ نیز در سنگی، گودیهایی وجود دارد که گفتهاند پیامبر (ص) در آنها آرد ساخته است. از اینرو، مردم در آن گودیها آرد میسازند و از آن نانی متبرک میپزند [۱۵] همینطور تبرک جستن با لمس پیامبر (ص) و یا اجزاء بدنی او (مثل مو و ناخن) و اشیائی (مانند جام، جامه، اضافۀ آب وضو، و بقایای خوردنی و آشامیدنی) که در تماس با آن حضرت بودهاند [۱۶] [۱۷] شیوۀ دیگر انتقال برکت از راه تشابه با امری متبرک است. این شباهت علاوه بر اینکه خودمایۀ برکت است، در عین حال میتواند قدرت برکتدهی را هم پدید آورد. به عبارت دیگر تمثال و نماد امر متبرک به گونهای با آن هم ذات میشود و خود میتواند مایۀ برکت باشد. آویختن تصاویری از مکانهای مقدسی مثل کعبه و یا مشاهد مشرفه در خانهها یا محل کار نمونهای از تبرک با واسطۀ شباهت است. همینطور بهرهگیری از شمایل قـدیسـان مذهبی ــ کـه بـه ویـژه در مسیحیـت رواج دارد ـ مصداقی دیگر از این شیوۀ انتقال برکت است. تبرکجویی به واسطۀ شباهت محدود به استفاده از تصاویر نیست و انواع دیگری را هم دربرمیگیرد، مثلاً امامباره (ه م)ها که شیعیان شبهـ قارۀ هند مشابه با مزارات و مشاهد مشرفۀ ائمه میسازند و به زیارت آن میروند و از آن برکتجویی میکنند [۱۸] همچنین شیعیان هنـد محلـی در کنـار رودخانه یا یک چـاه را ــ ظاهراً در تشابه با شطّ فرات ــ به نام کربلا نامگذاری میکنند و بخشی از مراسم عزاداری محرم را در آنجا انجام میدهند[۱۹] به همین ترتیب، انواع تابوتوارههای تمثیلی مذهبـی مثل تعزیه (نماد قبر و ضریح امام حسین (ع)) در شبـه ـ قارۀ هند؛ حجله (تابوت تمثیلی شهید و نیز نماد حجلۀ حضرت قاسم) در تهران و برخی شهرهای دیگر ایران [۲۰] و نیز نخل (تابوتوارۀ امام حسین (ع) ویژۀ عزاداری محرم در میان شیعیان) که به ویژه در مناطق حاشیۀ کویر در ایران رواج دارد [۲۱]، همگی سازههای آیینی متبرکی هستند که مایۀ تبرک تلقی میشوند. شاید مشهورترین نماد متبرک دینی در حوزۀ غیراسلامی، صلیب در میان مسیحیان باشد که آن را نماد صلیبی میدانند که عیسى (ع) را بر آن به دار کشیدند. ترسیم علامت صلیب روی بدن از سدۀ 3م به بعد یکی از متداولترین شیوههای تبرک در میان مسیحیان است [۲۲] انتقال برکت به واسطۀ تماس و تشابه، متناظر با آن چیزی است که جادوی همپیوستگی نامیده شده، خود به دو گونۀ جادوی سرایت و جادوی یکگونگی یا تقلیدی تقسیم میشود [۲۳] برای شرح کوتاه جادوی ساری و تقلیدی،[۲۴]. اما شیوۀ دیگر انتقال برکت که متفاوت با دوشیوۀ پیشین است، مبتنی بر خواست و التفات شخصی است. در این حالت خداوند یا کسی که قدرت تبرک دارد، آگاهانه کسی یا چیزی را متبرک میکند. ممکن است این کار با صرف بیان اراده، یا با گذاردن دست بر شخصی یا شیئی و یا از طریق دعای خیر و طلب برکت برای کسی یا چیزی صورت گیرد. در داستان آفرینش به روایت سِفر پیدایش، خداوند پس از آفرینش موجودات دریایی و انسان، ایشان را برکت میدهد تا در زمین تکثیر شوند (1: 22، 28) و نیز ارادۀ خود را برای تبرک ابراهیم(ع) بیان میکند [۲۵] اسحاق (ع) پسرش یعقوب (ع) را با دعای خیر برکت میدهد و او را مبارک میکند [۲۶]. عیسى (ع) بچهها را در آغوش میگیرد، دست بر آنها نهاده، و ایشان را متبرک میکند [۲۷] و با برکتدادن به 5 نان و دو ماهی، هزاران نفر را با آنها اطعام میکند [۲۸]. به همین قیاس، دعای خیر مقدسان و اولیا را در فرهنگ اسلامی میتوان در زمرۀ این مقوله از انتقال برکت قرار داد. همینطور «تبریک» و «مبارک باد» گفتن هم دعای خیر و آرزوی افاضۀ برکت برای کسی یا چیزی است. در همۀ اینها آنچه مایۀ تبرک است، التفات و ارادهای از جانب خداوند و یا شخصی مقدس است که باعث جریان برکت میشود.
تبرک در گفتمان اسلامی
مشتقات ریشۀ «برک» 30 بار در قرآن کریم آمده است. گاه در معنای فزونی، وفور و نعمتهای زمینی به کار رفته است [۲۹] [۳۰]. خصیصۀ واضح تبرک در قرآن، انتساب و ارجاع آن به خداوند، و تلقی آن به منزلۀ امری از جانب او و به ارادۀ اوست: تبرک یا صفتی الاهی است، یا هبهای الاهی که تنها از جانب او نشئت میگیرد [۳۱] تلقی از تبرک و برکتجویی در میان اصناف مختلف مسلمانان موضوعی مورد مناقشه بوده است. در حالی که در میان عامۀ مسلمانان زیارت قبور اولیا و توجه به آثار منسوب به ایشان و تبرک به آن امری نامعمول نبوده است، اما برخی از شخصیتهای دینی این امر را سخت نهی کرده، و آن را منافی توحید دانستهاند. این تیمیه (د 728ق/ 1328م) زیارت قبور و مسح و استلام جایی ــ غیر از بیتالله ــ را جایز نمیداند و آن را از بزرگترین اسباب عبادت اوثان میپندارد [۳۲] [۳۳] در این رویکرد هر برداشتی مبتنی بر وساطت برای ارتباط با الوهیت و برکتجویی کاملاً نفی میشود. بعدها چنین تلقی نامنعطفی از توحید در آراء محمد ابن عبدالوهاب (1115-1206ق) [۳۴] و پیروانش بازتاب مییابد و در قالب نحلۀ وهابیه منعقد میگردد. در حالـی که دیگر اصناف مسلمانان ــ و بهویژه شیعیان ــ چنینرویکردی نسبت به توحید ندارند، و تبرک به قبور و جنازۀ اولیای خدا را جایز، و نشانۀ ایمان میدانند [۳۵]. بر همین سیـاق متکلمان شیعـی نیز مغفرت و رحمت الاهـی ــ و به همین قیـاس برکت الاهـی ــ را بـا وساطت مجـاری تکوینیای ممکن میدانند کـه شامل نفـوس کامـل انبیا و اولیـا ــ با اختلاف در مرتبت ــ است [۳۶]. اگر چه در نزد شیعیان هم، منشأ این مغفرت و رحمت ــ یا «قابلیت مثبت امر ماوراءطبیعی» ــ خداونـد است و واسطهها هم از جانب او مأذون هستند، و لازم است کـه توجه انسان ابتـدا به خدا، و سپس به طرف واسطه باشد [۳۷] به هر حال، به نظر میرسد که تلقی اخیر نسبت به وجود واسطۀ تکوینی در جریان رحمت و برکت الاهی هماهنگی بیشتری با برکتجوییهای رایج عامۀ مسلمانان داشته باشد.
پانویس
- ↑ نک : گوردن2، «مندایی3»؛
- ↑ نیز نک : ه د، آرامی
- ↑ عربستانی، 262
- ↑ دراور، 50
- ↑ «فرهنگ...7»، 53.
- ↑ معلوف، ذیل برک.
- ↑ نک : لغتنامه...؛ آنندراج؛
- ↑ معین، 1/1022
- ↑ الیاده، 11.
- ↑ ER, IV/182.
- ↑ نک : همان، II/182
- ↑ نک : «دائرةالمعارف...9»،
- ↑ ص 216 ff. ؛
- ↑ ناصرخسرو، 128
- ↑ همو، 137- 138؛
- ↑ کردی مکّی، 17-19، 29-33؛
- ↑ احمدی، 19-26، 75-76، 128-142.
- ↑ احمد، 32
- ↑ همانجا؛
- ↑ نک : بلوکباشی، 23-32؛
- ↑ همو، 41- 48، 57-86
- ↑ ER, II/252-253.
- ↑ نک : فریزر، 26-28،
- ↑ نک : ه د، 11/190
- ↑ همان، 12: 2-3.
- ↑ همان، 27: 27-33
- ↑ مرقس، 10: 16،
- ↑ متى، 14: 19-21
- ↑ فصلت/41/10؛
- ↑ اعراف/7/96، 137
- ↑ برای تفصیل، نک : ه د، 11/744-745.
- ↑ نک : «النیة»، 297- 298،
- ↑ العبودیة، 35.
- ↑ نک : ابنعبدالوهاب، 14
- ↑ احمدی، 145- 168
- ↑ مطهری، 277- 279
- ↑ همو، 284.
مآخذ
آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1336ش؛ ابن تیمیه، احمد، العبودیة، بیروت، 1401ق/1981م؛ همو، «النیة»، مجموعة الرسائل الکبرى، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 1؛ ابنعبدالوهاب، محمد، کشف الشبهات من التوحید، به کوشش محمود مطرجی، بیروت، 1406ق/1986م؛ احمد، عزیز، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمۀ نقی لطفی و محمد جعفر یاحقی، تهران، 1367ش؛ احمدی، علی، التبرک، بیروت، 1403ق/1983م؛ بلوکباشی، علی، نخلگردانی، تهران، 1383ش؛ عربستانی، مهرداد، تعمیدیان غریب، تهران، 1383ش؛ عهد جدید؛ عهد عتیق؛ قرآن کریم؛ کردی مکی، محمدطاهر، تبرک الصحابه، ترجمۀ حیدر انصاری نجفآبادی، 1385ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مطهری، مرتضى، عدل الاهی، قم، 1357ش؛ معلوف، لویس، المنجد، بیروت، 1973م؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1353ش؛ ناصر خسرو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1356ش؛ نیز:
Drower, E. S. and R. Macuch, A Mandaic Dictionary, London, 1963; Durkheim, E., The Elementary Forms of Religious Life, tr. J. W.Swain, New York; Eliade, M., The Sacred and the Profane, tr. W. R. Trask, New York, 1959; Encyclopedia of Social and Cultural Anthropology, eds. A. Barnard and J. Spencer, London/New York, 1996; ER; Frazer, G. J., The Golden Bough, London/New York, 1954; Gordon, R. G., »Mandaic«, Ethnologue: Languages of the World, www. ethnologue. com/show_language. asp? code = mid; Multi-Dictionary: Bilingual Learner’s Dictionary: English - English - Herbrew, 1995.
منابع
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد14، صفحه5746، مدخل "تبرک" از مهرداد عربستانی
، در دسترس درکتابخانه مدرسه فقاهت