ردّیه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۳۹ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی 'نوشته‌هايي را كه در ردّ و ابطال نظريه يا بينشي علمي، ديني، عرفاني و جز آن نوشته ...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

نوشته‌هايي را كه در ردّ و ابطال نظريه يا بينشي علمي، ديني، عرفاني و جز آن نوشته شده باشد، ردّيه مي‌خوانند. ردّيه‌نويسي علمي و فلسفي از پيش از اسلام رايج بوده و به بسياري از آنها در الفهرست ابن نديم (380 ق.) اشاره شده است.

احتجاجِ حضرت امام علی علیه السلام با معاويه كه ايشان و پيروانشان را، طي نامه‌اي به قتل عثمان (35 ق.) متّهم كرده بود، جزو نخستين ردّيه‌هاي دوره اسلامي است. پيشينه ردّيه‌نويسي به مجادلات و مناظرات مذهبي پايان دوره امويان (41-132 ق) مي‌رسد. اما بيشترين سهم ردّيه‌نويسي مربوط به روزگار معتزليان (از ميانه سده 2 ق. به‌ بعد) است.

مسلمانان پس از آن كه دروسي را نزد استادان يهودي، مسيحي، صائبي و زردشتي فراگرفتند، در مقام پاسخگويي به آنها برآمدند و رفته‌ رفته اين‌گونه پاسخگويي و ردّيه‌نويسي در ميان خود آنان نيز رواج يافت. يكي از بهترين نمونه‌هاي ردّيه‌نويسي در ميان مسلمانان الشافي في الامامه و ابطال حجج‌العامه نوشته شريف مرتضي (355-436 ق.) است كه آن را در ردّالمغني في الامامه قاضي عبدالجباربن احمد معتزلي (359-415 ق.) نوشته است.

مسلمانان معمولاً درباره هر انديشه‌اي كه از سوي متفكران مطرح مي‌گرديد يا از بيرون وارد جامعه اسلامي مي‌شد به بحث و گفتگو مي‌پرداختند و به ردّ و قبول آن مي‌انديشيدند. فقط فيلسوفان نبودند كه آراي يكديگر را محك مي‌زدند بلكه به نقد و بررسي آراي خوارج، معتزله، زيديه، اشاعره، شيعيان، سُنّيان و مكاتب گوناگون فقهي مانند اخباريان، اصوليان، اصحاب تناسخ، زنادقه، اهل منطق، اهل قياس، جبري‌باوران، غُلات، صوفيه، قرامطه و باطنيان، مجسّمه، مشبّهه، كراميان و فرقه‌ها و نحله‌هاي ديگر نيز مي‌پرداختند.

از رويدادهاي بزرگ در تاريخ ردّيه‌نويسي اسلامي ورود مبلّغان مسيحي به سرزمين‌هاي اسلامي بود كه موجب گرديد مسيحيان و مسلمانان كتاب‌هايي در ردّ آيين يكديگر بنويسند كه آيينه حق‌نما به فارسي از فرانسواگزاويه (912-960 ق.) در ردّ اسلام و مصقل صفا به فارسي (1044 ق.) در ردّ مسيحيت از آن جمله است.

در هنر نيز پيروان مذاهب اسلامي ردّيه‌هايي بر باورهاي يكديگر مي‌نوشتند كه مشهورترين آنها تحفه اثني عشريه به فارسي (1215 ق.) و وسيله‌النجاه از عبدالعزيز دهلوي (1114-1176 ق.) در ردّ مذهب شيعه است.

از مهم‌ترين كتاب‌هاي ردّيه عربي مخاريق‌الانبيا از ابوبكر محمدبن زكرياي رازي (251-313 ق.) در انكار ضرورت وجود نبوت و اعلام‌النبوه از ابوحاتم رازي (322 ق.) در ردّ نظريات ابوبكر رازي است.

ابطال احكام نجوم از فارابي (260؟-339 ق.)؛ برخي رسايل ابوريحان بيروني (362-440 ق.) در ردّ نظريات ارسطو و ابن‌سينا؛ تفسير تبيان از شيخ ابوجعفر محمدبن حسن طوسي (385-460 ق.) در ردّ اشاعره؛ تهافت‌الفلاسفه از امام محمد غزالي (450-505 ق.) در ردّ برخي فلاسفه؛ تهافت‌التهافت از ابن رشد (520-595 ق.) در ردّ تهافت امام غزالي و تلبيس ابليس از ابوالفرج ابن جوزي (سده ششم هجري) در ردّ فرقه‌هاي مختلف از ديگر ردّيه‌هاست.

ردّيه‌هاي ديگري نيز در مذاهب مختلف نوشته شده كه ردّ اهل سنت از حسن فرزند عبدالرزاق؛ ردّ بهائيت از آقا ميرزا احمد كرماني؛ ردّ بر تورات در بيست‌ و سه فصل كه هر فصل از يك كتاب گرفته شده؛ ردّ شبهات از حاج محمد كريم‌خان قاجار در شش فصل؛ ردّ بر شيعه از عبدالغفار فرزند شيخ خيرالدين محمد؛ ردّ بر قادياني از سيد محمد عصار لواساني؛ ردّ بر نصارا از محمد خليل فرزند محمد اشرف قايني؛ ردّ هنري مارتين، كشيش انگليسي در كتاب فيليپ پادري در ردّ بر اسلام؛ و ردّ بر يهود از حاجي‌بابا فرزند محمد اسماعيل قزويني كه پدر او يهودي بود و خود در يزد مي‌زيست و به‌ سال 1211 ق. محضرالشهود في ردّاليهود را نوشت از جمله آنهاست.

گاه علما كتابي را كه دانشمندي در ردّ كتاب دانشمند ديگري نوشته بود، دوباره رد مي‌كردند، مانند: المصارع، نوشته امام تاج‌الدين محمد بن عبدالكريم شهرستاني (479؟-548 ق.) در ردّ اشارات ابن سينا (428 ق.) و مصارع‌المصارع خواجه نصيرالدين طوسي (597-672 ق.) كه ردّ بر ردّيه است. گاه نيز عالمي انديشه‌اي را كه براي جامعه خطرآفرين مي‌دانست بيش از يك‌بار رد مي‌كرد؛ مانند كتاب‌هاي تخريب اسباب؛ ردّالباب؛ سدالباب؛ قلع‌الباب؛ و قمع‌الباب از ابوالقاسم زنجاني (1257؟-1329 ق.) كه در ردّ انديشه‌هاي علي‌محمد باب (1236؟-1266 ق.) نوشته شده است.

برخي شرح‌ها، حاشيه‌ها و جوابيه‌هايي كه بر كتاب‌ها مي‌نوشتند در شمار كتاب‌هاي ردّيه آمده است و گاه علما در پاسخ يكديگر چندين كتاب شرح مي‌نوشتند؛ مانند شرح جديد نوشته علاءالدين قوشچي (879 ق.) بر تجريدالكلام خواجه‌نصيرالدين طوسي كه جلال‌الدين دواني (830-908 ق.) بر اين شرح، حاشيه قديم جلاليه را نوشت و ميرصدرالدين محمد دشتكي شيرازي (903 ق.) بر حاشيه دواني نيز حاشيه‌اي نوشت.

دوباره دواني در جواب به حاشيه صدرالدين، حاشيه جديد جلاليه را نوشت و پس از جواب دوباره صدرالدين، دواني حاشيه اَجَدّ جلاليه را بر آن تحرير كرد.

اين‌گونه بحث‌هاي انتقادي در ميان شعرا نيز پيش مي‌آمد و در اشعار خود يكديگر را ردّ مي‌كردند؛ مانند قصيده معروف لاميه غضايري كه در آن از بخشش‌هاي محمود غزنوي اظهار ملال كرده و عنصري در جواب او قصيده‌اي سرود كه جزو قديم‌ترين نقدهاي ادبي فارسي است كه برجاي مانده است.

منابع