تفسیر عرفانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۱۰ توسط اله یاری (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} '''عرفان چیست؟''' عرفان، یعنی شناختی که از دریافتهای ب...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


عرفان چیست؟

عرفان، یعنی شناختی که از دریافتهای باطنی، براثر سیر و سلوک و مجاهدت با نفس، به‌دست می‌آید. بشریت از روزی که خود را شناخته، برای شناخت جهان، و پی‌ بردن به راز آفرینش، تلاش خستگی‌ناپذیری را آغاز کرده است، و این تلاش همچنان ادامه دارد. او در جستجوی این است که هستی چیست، از کجا نشأت گرفته است، و به کجا می‌رود، و هدف نهائی آن کدام است؟ در این مسیر مکتبهای مختلفی به وجود آمده است. رشته‌های مختلف فلسفه نیز از همین راه پدید آمده‌اند. ازجمله: مکتب مشّاء و مکتب اشراق، که از دومی مشرب تصوف و عرفان باقی مانده است. تصّوف و عرفان، از یک سرچشمه نشأت گرفته‌اند، و هر دو، حاصل یک واقعیتند. عنوان تصوّف بیشتر به جنبه عملی و سلوک مکتب عنایت دارد و عنوان عرفان به جنبة نظری و اندیشه و دریافت،‌ لذا عرفان، شعبه¬ای از فلسفه است که حکمت نظری و عملی را به هم‌آمیخته و راه شناخت و سلوک را از یافته‌های باطنی به دست آورده است، و این مسلکی است که از دیرباز و از دوران باستان به یادگار مانده است. شیخ شهاب الدین سهروردی ـ احیاگر و مروّج حکمت اشراق مکتب خود را، بر میراث فلاسفه و متفکّران دوران باستان ـ از سرزمین‌های هند و ایران و بابل و مصر و یونان، بنا نهاد و بیشتر آنان را از متألهین و صاحبان ذوق و اهل سیر و سلوک باطن می‌داند.

تعریف تفسیر عرفانی

اساساً اهل عرفان برای درک حقایق از جمله حقایق قرآنی روش بحث و استدلال را کنار گذاشته (نه اینکه منکر آن باشند) و به روش دریافت‌های باطنی و ذوقی روی آورده‌اند و آیات قرآن کریم را تفسیر و تأویل می‌کنند و تلاشی برای اثبات نظرات خود ندارند و صرفاً آن را به دریافت‌های ذوقی خود مستند می‌کنند، مثلاً محی‌الدین عربی می‌گوید: همان طور که تنزیل اصل قرآن بر پیامبر(ص) از پیش خداوند بوده، تنزیل فهم قرآن نیز بر قلوب مؤمنان از ناحیه او صورت می‌گیرد[۱].لذا مفسران تفسیر عرفانی مبتنی بر تأویل‌ ظاهر الفاظ‌ قرآن‌ است‌.

شاخصه‌های تفسیر عرفانی

تفسیر عرفانی، دارای شاخصه‌های زیر است:

1. تفسیر عرفانی، براساس رمز و اشاره، بنا نهاده شده است. آنان بیشتر تعابیر قرآن را رمز و اشاره به اسرار نهفته ای می‌دانند، که صرفاً خواصّ به آن راه دارند. و دیگران (عواّم) را بدان راهی نیست. در کتاب «الدرّة الباهرة» از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده است: کتاب الله ـ عزّو جلّ ـ علی اربعه أشیاء: علی العبارة، والاشارة، واللطائف، والحقائق. فالعبارة للعوامّ، و الاشارة للخواصّ، واللطائف للأولیاء، والحائق للأبنیاء. و چون اهل عرفان، خود را از «خواصّ» می‌دانند اشارات و رموز قرآن را، بر وفق مصطلحات عرفانی خویش تفسیر می‌کنند. آنان هرجمله و عبارتی را که در قرآن مناسب دیده‌اند، طبق مشرب عرفانی خود، به تأویل برده، و بر همین شیوه تفسیر کرده‌اند و با این روش تمام آیات را، رمز و اشاره گرفته و مفاهیم عرفانی خود را بر آن تحمیل کرده‌اند. در صورتی که روایت می‌گوید: قرآن، چهارگونه سخن دارد؛ عبارات ظاهری که در سطح و قابل فهم برای همه است. اشارات به برخی از مطالب و مسائل علمی و نظری، که دانشمندان آن را درک می‌کنند. نکته¬ها و ظرافت‌‌ها که عارفان به اسرار حق، به آن پی می‌برند، و بالآخره حقایق و اسرار نهفته که آشنایان با وحی و سروش غیبی بر آن واقف می‌گردند.

2. تفسیر عرفانی از نوع تفسیر باطن است که به تأویل بیشتر می‌ماند تا تفسیر، زیرا با هیچ یک از دلالت‌ها لفظی تناسب ندارد، و بر قواعد مقرّرة دلالت الفاظ استوار نمی‌‌باشد. و صرفاً با ذوق عرفانی افراد سروکار دارد و نام آن را اشراق درونی می‌گذارند. از این‌رو، تفسیر عرفانی همان تفسیر باطنی است که نزد برخی با عنوان تفسیر صوفی و اهل تأویل یا تفسیر رمزی و اشاری خوانده می¬شود. این‌ها عناوینی است که از یک مُعَنوَن حکایت دارند. زیرا ریشة عرفان همان تصوّف است، و باطن همان تأویل می‌باشد، که با شیوة رمز و اشاره انجام می¬گیرد. برخی خواسته‌اند‌ میان این عناوین، تفاوتی قائل شوند، ولی در بیان مصادیق هر یک جدای از دیگری وا مانده‌اند. 3. تفسیر عرفانی چون بر پایة تأویل استوار است. و تأویل نزد این گروه فاقد ضابطة مشخّصی است، صرفاً بر وفق مقتضای ذوق و سلیقة افراد مبتنی می‌باشد. آنان منشأ این ذوق و سلیقه را اشراقات نفسانی می‌پندارند. لذا برحسب اختلاف ذوق‌ها وسلیه‌ها، تفاسیر این گروه با هم متفاوت است، و هر یک نغمه ای سر می‌دهند که با آهنگ دیگران دمساز نیست.

آیا تفسیر عرفانی معتبر است؟

اساساً اهل عرفان برای درک حقایق از جمله حقایق قرآنی روش بحث و استدلال را کنار گذاشته (نه اینکه منکر آن باشند) و به روش دریافت های باطنی و ذوقی روی آورده اند و آیات قرآن کریم را تفسیر و تأویل می کنند و تلاشی برای اثبات نظرات خود ندارند و صرفاً آن را به دریافت های ذوقی خود مستند می کنند، مثلاً محی الدین عربی می گوید:همان طور که تنزیل اصل قرآن بر پیامبر(ص) از پیش خداوند بوده، تنزیل فهم قرآن نیز بر قلوب مؤمنان از ناحیه او صورت می گیرد[۲] لذا مفسران علوم رسمی این روش را بیشتر «تفسیر به رأی» می دانند.[۳] البته صاحب نظران روش عرفانی را دارای منشأ شرعی معرفی می کنند. محمدحسین ذهبی در کتاب التفسیر و المفسرون می نویسد:تفسیر اشاری امر جدیدی در بیان معانی قرآن کریم نیست بلکه این روش یک شیوه شناخته شده و مورد قبول از عصر نزول بر پیامبر اکرم(ص) است و قرآن کریم به این روش اشاره دارد و رسول گرامی(ص) نیز به آن آگاهی داده و به صحابه خود آموخته است.[۴] ایشان سپس برای مستدل کردن سخن خود به روایاتی که دال بر بطن داشتن قرآن است استشهاد می کند.

عبدالرحمن العک نیز می گوید:«تفسیر اشاری به اشارات مخفی گفته می شود که در آیات قرآن کریم موجود است و بر اساس عبور از ظواهر قرآن و اخذ به باطن استوار است.»[۵]

اینکه قرآن مجید دارای ظهر و بطن است و روایات متعددی به این مطلب تأکید دارد امری مسلم است. روایات نقل شده از امام سجاد(ع) و امام صادق(ع):مانند:«کتاب الله علی اربعة اشیاء، علی العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقایق فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقایق للانبیاء[۶]؛ کتاب خداوند بر چهار امر استوار است:بر عبارت و اشارت و لطایف و حقایق سپس عبارت های آن برای عموم مردم است و اشارات آن برای افراد خاص است و لطایف قرآن برای دوستان و اولیاست و حقایق قرآن برای پیامبران است.» و یا فرمایش امیرالمؤمنین(ع) که فرمود:«و ان القرآن ظاهره انیق و باطنه عمیق لا تفنی عجائبه و لا تنقضی غرائبه و لا تکشف الظلمات الابه؛[۷] همانا قرآن دارای ظاهر زیبا و باطنی ژرف است مطالب شگفت انگیز آن تمام نمی شود و اسرار نهفته آن پایان نمی پذیرد و تاریکی ها بدون قرآن برطرف نخواهد شد» و روایات دیگری که به این مضمون از رسول خدا(ص) و ائمه معصومین(ع) نقل شده است و موجب این شده که اهل عرفان دریافت های خود را از نوع دریافت اشارات و لطایف تلقی کنند که برای عموم مردم قابل درک نیست.

در مقدمه قیصری آمده است:و چون برای کتاب خداوند ظاهر و باطن و حد و مطلع است... مفهوم اولی که همان ظهر باشد برای عوام است و مفهوماتی که لازمه آن ظاهر است برای خواص می باشد که عوام به آن دسترسی ندارند و حد کتاب برای کاملین از خواص است و مطلع برای برجسته ترین از برگزیدگان خواص مانند بزرگان از اولیاست.[۸]

البته بایستی دقت داشت که صرف ادعای اینکه مفسر در مقام بیان باطن است نمی تواند هر گونه تأویل را صحیح جلوه بدهد و طبعاً برای آن متد و روش خاصی در نظر گرفته شده تا منجر به تفسیر به رأی ممنوع و حرام نشود.

علامه طباطبایی می فرماید:«اگر توجه به ظاهر و باطن توأمان بشود و مفسر را از ظاهر آیه غافل نکند و شخص مفسر مدعی آن نشود که غیر از تفسیر اشاری و باطنی آیه تفسیر دیگری ندارد رعایت روش شده است»[۹] و مرحوم آیت الله معرفت دو قید دیگر می افزاید و آن اینکه 1 قرینه معتبر عقلی یا نقلی داشته باشد. 2 مفهوم و قاعده کلی استخراج شده به نحوی باشد که مورد آیه یکی از مصادیق آن باشد.[۱۰]

در این زمینه امام خمینی می فرماید:مفسران که از علمای شریعت هستند بر ظاهر الفاظ قرآن توقف می کنند ولی اهل تحقیق یا صوفیه این تفسیر ظاهری را قبول می کنند و آن را اصل می دانند ولی نمی گویند تفسیر ظاهری تنها مراد است چون این موجب محدودیت کلام خدا می شود که نامحدود است.[۱۱]

پس اگر رعایت این چهار نکته بشود تفسیر روشمندِ عرفانی است والّا مفسر دچار تأویلاتی می شود که مصداق تفسیر به رأی است که نمونه های متعدد آن در فتوحات مکیه قابل مشاهده است.[۱۲]

آیت الله معرفت بعضی از تفاسیر عرفانی که کمتر دچار انحراف از متد صحیح روش عرفانی شده اند را اینگونه معرفی می کند:1 تفسیر تستری(م 283) 2 تفسیر سلمی(م 412) 3 لطائف الاشارات ابوالقاسم قشیری (م 465) 4 کشف الاسرار و عدة الابرار (میبدی و خواجه عبدالله انصاری) قرن ششم، اما بعضی دیگر دچار لغزش های فاحش هستند.[۱۳]


پانویس

  1. سلیمان‌ آتش‌، مکتب‌ تفسیر اشاری، ترجمه توفیق‌ ه سبحانی، تهران‌ ۱۳۸۱ ش‌
  2. الفتوحات المکیه، محی الدین ابن عربی، ج 1، ص 279.
  3. تفسیر و مفسران، محمدهادی معرفت، ج 2، 337.
  4. التفسیر و المفسرون، محمدحسین الذهبی، ج 2، ص 353.
  5. اصول التفسیر و قواعده، شیخ خالد عبدالرحمن العک، ص 209.
  6. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 75، ص 278.
  7. نهج البلاغه، خطبه 18.
  8. مقدمه قیصری بر تأئیه ابن فارض، ر.ک عرفان نظری، سیدیحیی یثربی، ص 368.
  9. المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبائی، ج 1، ص 7.
  10. تفسیر و مفسران، محمدهادی معرفت، ج 1، ص 28.
  11. پرواز در ملکوت مشتمل بر آداب الصلوة امام خمینی(ره) ج2، ص 112- 113.
  12. فتوحات مکیه، محی الدین عربی، ج 1، ص 115.
  13. تفسیر و مفسران، محمدهادی معرفت، ج 2، ص 3


منابع