حدیث افتراق

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۴۱ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} حدیث افت...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


حدیث افتراق ، حدیث منسوب به پیامبر اكرم درباره انشعاب امت اسلامى به فرقه‌هاى گوناگون. این حدیث حاكى از افتراق امت اسلامى، همانند امتهاى قدیم‌تر، به بیش از هفتاد یا 73 فرقه است. حدیث افتراق در بسیارى از كتابهاى حدیثى شیعه (براى نمونه رجوع کنید به ابن‌بابویه، ج 2، ص 584ـ585؛ مجلسى، ج 28، ص 3ـ6) و اهل سنّت (براى نمونه رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 3، ص569؛ ابن‌ابی‌عاصم، ج1، ص 75ـ80؛ زیلعى، ج 1، ص447ـ 450؛ متقى، ج 1، ص 209ـ213) گزارش شده و بسیارى از ملل و نحل‌نویسان قدیم و فرقه‌شناسان جدید آن را پذیرفته‌اند. صدر و ذیل این حدیث با تعابیر مختلفى گزارش شده است، اما محتوا و پیام كلى آن را می‌توان به سه بخش تقسیم كرد: خبر از فرقه فرقه‌شدن امت‌اسلام، نجات‌یافتن تنها یكى از فرقه‌ها و گمراهى و هلاكت بقیه، تعیین مصداق فرقه ناجیه (راه یافته، اهل بهشت).

براساس مضمون اصلى و قرائت رایجِ این حدیث، پیامبر اكرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم یهودیان را 71 ملت (یا طایفه و فرقه) و مسیحیان را 72 ملت معرفى كرده و از افتراق امت خود به 73 فرقه یاد كرده و گفته است كه در میان امتهاى قبلى، همه فرقه‌هاى آنها به جز یك دسته، اهل جهنم یا در وادى گمراهى و هلاكت بودند، و امت اسلامى نیز دچار چنین سرنوشتى خواهد شد. در این كه گروه ناجیه چه كسانی‌اند و چه ویژگیهایى دارند، در بیشتر نقلها از زبان پیامبر پاسخهاى مختلف و متضادى به این پرسش داده شده است. در برخى نقلها نیز پیامبر بدون پرسش دیگران، به معرفى فرقه ناجیه و گاهى نیز هالكه و بدترین فرقه‌ها پرداخته است. بنابر قرائتى غیرمشهور، همه فرقه‌ها، به‌جز زنادقه، اهل بهشت‌اند (رجوع کنید به غزالى، ص 39ـ113). گرچه درباره سرنوشت آینده جامعه اسلامى و همسان‌نمایى آن با امتهاى گذشته، به‌ویژه بنی‌اسرائیل، احادیث بسیارى با مضامین مختلف وجود دارد كه در جوامع حدیثى فریقین با ابواب و عناوینى نظیر «افتراق الامة» گزارش شده‌اند (براى نمونه رجوع کنید به متقى، ج 1، ص 209؛ مجلسى، ج 28، ص 2)، ظاهرآ هیچ‌یك از آن احادیث، از شهرت این حدیث افتراق برخوردار نشده و مورد استقبال و بازگویى محدّثان و بهره‌جویى ملل و نحل‌نویسان كهن و معاصر و متكلمان و حتى مفسران قرار نگرفته‌اند؛ از این رو، حدیث مذكور نه تنها مورد استناد بسیارى از فرقه‌نگاران قرار گرفته و آنها دسته‌بندیهاى خود از فرقه‌هاى اسلامى را براساس آن سامان داده‌اند، بلكه حتى مضمون صدر (افتراق امت) یا ذیل (بیان فرقه ناجیه) آن را عنوان كتاب خود قرار داده‌اند. گرچه نقل و شهرت حدیث مزبور در آثار مختلف دلیل صحت صدور آن نیست و برخى بزرگان نیز به بررسى سند آن پرداخته‌اند (رجوع کنید به هیثمى، ج 4، ص 97ـ98؛ عجلونى، ج 1، ص 369ـ370؛ قرضاوى، ص 145ـ147)، اما شهرت نقل حدیث، برخى را وادار به پذیرش اصل ورود حدیث با صرف‌نظر از نقد سندىِ آن كرده است؛ ازاین‌رو، تلاش عمده كسانى كه در بحث فرقه‌ها به بررسى این حدیث پرداخته‌اند، بیشتر معطوف به توجیه، تبیین و بررسى محتوا یا فواید كلامى آن بوده است (براى نمونه رجوع کنید به طوسى، ص 127؛ سبحانى، ج 1، ص 25ـ41).

این روایت، در كتابهاى چهارگانه حدیثى شیعه و صحیحین اهل سنّت گزارش نشده و فرقه‌پژوهانى چون نوبختى در فرق‌الشیعه و ابوالحسن اشعرى در مقالات‌الاسلامیین به آن اشاره و استناد نكرده‌اند. حتى فرقه‌شناسى نظیر ابن‌حَزْم ظاهرى (متوفى 456؛ 1405، ج 3، ص 292) آن را غیرقابل احتجاج و ناصحیح دانسته‌است و به نظر ابن‌وزیر (ج 1، ص 186) نیز بخش پایانى آن ساختگى است. اما به‌عقیده برخى دیگر، حدیث افتراق، به‌ویژه باتوجه به كثرت نقل آن در كتابهاى روایى و كلامى و تفسیرى، نه تنها مشهور است بلكه در مورد آن ادعاى تواتر نیز شده است (رجوع کنید به ابن طاووس، ج 1، ص 287، ج 2، ص 74، 259؛ مناوى، ج 2، ص20 و پانویس).

تأثیر بیشتر این حدیث را می‌توان در مباحث كلامى، كشمكشهاى فرقه‌اى، تصفیه حسابهاى گروههاى مذهبى و نیز در گستره دانش فرقه‌شناسى به‌روشنى مشاهده كرد. در تاریخ اندیشه اسلامى و منازعات فرقه‌اى، بسیارى، به‌ویژه در میان صاحبان مكاتب كلامى، باتوجه به مضمون صدر حدیث یا با گزینش قرائت دلخواه خود از بخش پایانى آن به اثبات حقانیت خود از زبان پیامبر پرداخته‌اند (براى نمونه رجوع کنید به جعفربن منصور الیمن، ص 243؛ شهرستانى، ج 1، ص 3ـ4؛ ابن‌مرتضى، ص 2، 5؛ مجلسى، ج 28، ص 4ـ5، 13). به‌علاوه برخى نویسندگان گاهى با استناد به ذیل این حدیث، فرقه‌هاى رقیب را از بدترین فرقه‌ها دانسته‌اند (رجوع کنید به طبرانى، ج 18، ص 51؛ عراقى، ص30؛ متقى، ج 1، ص 118). براى نمونه، ابن‌حزم در كتاب الفِصَل (همانجا)، گزارش مشهور این حدیث را (كه در آن سخن از فرقه‌هاى هالكه به میان آمده) ناصحیح و غیرقابل احتجاج دانسته، اما در كتاب فقهى المُحَلّى (ج 1، ص 82)، كه بنا را بر ابطال قیاس گذاشته است، حدیث فوق را با ذیل «اَعْظَمُهُمْ فِتْنَةً على اُمَّتى قَوْمٌ یقیسونَ الاُمور...» پذیرفته است.

بسیارى از اندیشمندان بر مبناى این حدیث، برداشتهاى ویژه خود را از كتاب و سنّت، حق دانسته و تنها مصداق اهل نجات را تبعیت از روش خویش دانسته‌اند (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ج 1، ص 98ـ99؛ آقانورى، ص 136 و پانویس 2). كسانى مانند ابن‌داعى به پرهیز از این‌گونه داورى و برخورد توصیه كرده‌اند (رجوع کنید به تبصرةالعوام، ص 28)، اما خود در عمل چنین نكرده‌اند (رجوع کنید به همان، ص 194ـ199).

پافشارى بر ظاهر عددى این حدیث نتایجى در میان مسلمانان، به خصوص اندیشمندان و نویسندگان اسلامى، دربرداشته است. یكى از مهم‌ترین آنها، كه دامن‌گیر بسیارى از ملل و نحل‌نگاران شده، تكثیر و تطبیق تعداد فرقه‌هاى اسلامى بر مضمون عددىِ حدیث افتراق و اثبات 73 فرقه در عالم خارج است. این امر در بسیارى از تألیفاتى كه به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به ملل و نحل پرداخته‌اند منعكس شده است. صاحبان این‌گونه آثار، با تكیه صرف بر ظاهر عددى حدیث، با فرقه‌تراشى یا درج برخى فرق در فرقه‌هاى دیگر، خود را به زحمت انداخته‌اند، در حالى كه هیچ دلیلى براى وجود این تعداد فرقه در عالم خارج وجود ندارد (رجوع کنید به شاطبى، ج 2، ص 419ـ422) و بر فرض صحت حدیث، ممكن است مراد از آن بیان كثرت یا اشاره به این نكته باشد كه فرقه‌هاى اسلامى بیش از فرق دیگر ادیان خواهند بود. ملل و نحل‌نگارانى نظیر مَلَطى (ص 47،91)، ابوالمعالى (ص 51ـ57)، بغدادى (ص11ـ28)، اسفراینى (ص 23ـ25) و شهرستانى (ج 1، ص 6) اساس شمارش خود از فرقه‌ها را عدد 73 قرار داده و به هر قیمتى سعى كرده‌اند تعداد فرقه‌ها را با مضمون این حدیث تطبیق دهند تا به تعبیرى سخن پیامبر راست درآید (رجوع کنید به ابوالمعالى، ص 57). ملل و نحل‌نگاران متقدم و پرآوازه‌اى نظیر نوبختى و اشعرى به این حدیث اشاره نكرده و، به هر دلیلى، تقسیم‌بندى خود را نیز براساس آن سامان نداده‌اند، اما در تكثیر فرق و رساندن آنها به 73 عدد یا افزون‌تر، راه را براى دیگران باز كرده‌اند. گفتنى است كه حتى كسانى كه در عمل به این تقسیم‌بندى پایبندى نشان نداده یا احیاناً درصدد بیان عموم فرقه‌ها نبوده‌اند، باز به نوعى این حدیث را پذیرفته‌اند. در كتاب مسائل الامامة منسوب به ناشئاكبر، كه از نخستین آثار به‌جا مانده از اوایل قرن چهارم است، تأمل در واقعیتهاى خارجى، دلیل صحت حدیث پیامبر دانسته شده است (رجوع کنید به ص 20).

فخررازى نیز در كتاب اعتقادات فرق‌المسلمین و المشركین، به‌روشنى به این حدیث استناد نكرده، اما در پاسخ به این پرسش فرضى كه چرا تعداد فرقه‌هاى مورد شمارش او از 73 تجاوز كرده، عذر آورده كه مراد پیامبر، تنها فرقه‌هاى اصلى بوده است (ص 101ـ102).

هرچند ممكن است با فرض صحت مضمون صدر حدیث، پیامبر اكرم را در مقام بیان كثرت تلقى كرد و نیز اعدادى چون 71، 72 و 73 را ناظر به كثرت نسبى اختلاف مسلمانان از امم قبلى دانست (مهدوى دامغانى، ص209ـ211؛ صفرى، ص132ـ 133)، با این حال شبهه عدم تطابق این اعداد با واقعیتهاى تاریخىِ ظهور فرقه‌ها در ادیان گذشته و اسلام، بارزتر می‌نماید، به ‌ویژه اینكه در این حدیث نه معیار و ملاكى براى تمایز فرقه از غیرفرقه وجود دارد و نه راهى براى فهم ظرف زمانى رسیدن فرقه‌ها به این تعدادِ مشخص (رجوع کنید به بدوى، ج 1، ص 34). شاید بتوان گفت كه دلیل اساسى بی‌توجهى ملل و نحل‌نگاران به چنین پرسشهایى، آن است كه ارائه مصادیق خارجىِ این حدیث (73 فرقه)با حرفه فرقه‌نگارى و حجیم‌كردن گزارشهاى آنها درباره اختلافات فرقه‌اى متناسب بوده و از طرفى، مؤید مشرب كلامى و فكرى آنان نیز به‌شمار می‌آمده است. جالب توجه اینكه غالب آنان تكثیر فرق و مذاهب و نام‌گذارىِ انشعابات مختلف هریك از فرق بزرگ را ویژه فرقه‌هایى دانسته‌اند كه خود بدان وابسته نبوده‌اند و، خواسته یا ناخواسته، گروه خود را متمایز از دیگر فرق اسلامى و فاقد انشعابات فرقه‌اى معرفى كرده‌اند.

بی‌ضابطگى در تعیین و تشخیص فرقه از غیرفرقه و غرض‌ورزیها و دشمنیهاى فرقه‌اى صاحبان هریك از فرق، در افزایش تعداد فرقه‌ها، اختلاف در نام‌گذارى و خلط اصطلاحات فرقه‌اى مؤثر بوده است. استناد به صدر و ذیل این حدیث و پافشارى بر مضمون عددىِ آن نیز دستاویز مهمى در ساماندهى و زیاده‌نمایى تعداد فرق و موجه جلوه دادن فرقه خویش بوده است (رجوع کنید به آقانورى، ص 142ـ149).

منابع

دانشنامه جهان اسلام، جلد 12، ذیل مدخل حدیث افتراق از علی آقا نوری .