غزوه بنی قریظه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۴۲ توسط Saeed zamani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



  غزوه در اصطلاح به جنگی گفته می­شود که پیامبر(ص) خود فرماندهی آن را به عهده داشت.
  غزوه بنی­قریظه، سومین جنگ پیامبر(ص) با یهودیان مدینه به شمار می­رود، و در سال پنجم هجرت اتفاق افتاد.[1] یهودیان بنی­قریظه به همراه یهودیان بنی‌نضیر و بنی­قینقاع از هم­پیمانان پیامبر(ص) به شمار می­رفتند[2] که هر سه قبیله پیمان­شکن شدند.[3] پیش از بیان غزوه بنی­قریظه ابتدا این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که طبق پیمان پیامبر(ص) با این یهودیان، آنان حق هیچ­گونه فعالیتی علیه پیامبر(ص) و مسلمانان را نداشتند. با این حال یهودیان بنی‌قریظه در جنگ خندق(احزاب) نقض پیمان کرده و با مشرکان مکه در جنگ علیه مسلمانان همکاری کردند.[4] این رفتار بنی­قریظه موجب شد، در طول جنگ  ضربه روحی شدیدی بر مسلمانان وارد شود. قرآن کریم در اشاره به این موضوع می­فرماید: «به خاطر بیاورید زمانی را که آنها از طرف بالا و پایین [شهر] بر شما وارد شدند [و مدینه را محاصره کردند] و زمانی را که چشم­ها از شدت وحشت خیره شده و جان‌ها به لب رسیده بود.»[5] از این­رو  بعد از پایان جنگ خندق پیامبر(ص) به دستور خداوند، سپاهیان را به فرماندهی "علی بن ابیطالب(ع)" به سمت قلعه­های یهودیان بنی­قریظه فرماندهی کرد.[6] پیامبر(ص) لوای خود را به ایشان سپرد. در ادامه بلال را امر کرد تا ندا دهد که مسلمانان نماز عصر را جز در محله بنی­قریظه بجا نیاورند،[7] بعد از مدتی قلعه­ها محاصره شد. محاصره­ای که پانزده روز و بنا بر نقلی دیگر بیست و پنج روز به طول انجامید.[8] مسلمانان با مقابله اندك بنی­قریظه روبرو شدند؛[9] ولی آنها سرانجام خود خواستار مذاکره و صلح با مسلمانان شدند. آنان خواستار آن بودند كه رسول­خدا(ص) مشابه همان برخوردی كه با بنی­نضیر داشت، با آنان داشته باشد. به این صورت که تمام اموال و اسلحه­ها مال مسلمانان باشد، در مقابل از خون آنان گذشته شود. سپس همراه زنان و فرزندان خود مدینه را ترک کنند و هر کدام به اندازه یک بار شتر با خود ببرند. این درخواست با مخالفت پیامبر(ص) روبرو شد. از این­رو آنان دوباره طرح دیگری پیشنهاد دادند، مبنی بر اینکه، مسلمانان از خون آنان بگذرند، زنان و فرزندانشان به آنها واگذار شود و بدون هیچ مالی از مدینه بیرون بروند. این بار نیز پیامبر(ص) با خواسته آنان مخالفت کردند. پیامبر(ص) به بنی­قریظه فرمودند: «فقط باید به حکم من گردن نهید.»[10]
  یهودیان بنی­قریظه که همه راه­ها را به روی خود بسته می­دیدند، از طرفی محاصره نیز سخت­تر شده بود، از "ابی‌­لبابه بن عبدالمنذر" به عنوان خیرخواهی، در خواست مشورت کردند.[11] ابی­لبابه از مسلمانان بود و خود به همراه خانواده­اش نزد یهودیان بنی­قریظه زندگی می­کردند و از هم­پیمانان آنان به شمار می­رفت. وی به آنان گفت: «اگر تسلیم شوید، بدانید که حکم پیامبر(ص) درباره شما ذبح ـ با اشاره به گردن خویش ـ است»؛ ولی از کار خود پشیمان شد. ابی­لبابه در حالی که «انا لله و انا الیه راجعون» می­خواند،[12] با خود می­گفت: «به خدا و رسولش خیانت کردم.» و  از قلعه بنی­قریظه بیرون آمد. او بدون این که پیش رسول­خدا(ص) برود به مسجد رفت و خود را با طناب به ستونی بست. ابی­لبابه با خود عهد کرد، یا بمیرد یا اینکه خداوند توبه­اش را بپذیرد.[13]
  بعد از این جریان، یهودیان دوباره به مشورت نشستند. برخی از آنها پیشنهاد مسلمان شدن و برخی دیگر پیشنهاد جزیه را مطرح کردند که هیچ کدام مورد قبول واقع نشد.[14] آنان که ترس شدیدی سراسر وجودشان را فرا گرفته بود،[15] تصمیم بر قبول حکم پیامبر(ص) گرفتند و سرانجام یهودیان بنی­قریظه تسلیم شدند. پیامبر(ص) "محمد بن مسلمه" را بر آنان گمارد، سپس مردانشان را کتف بسته در محلی نگه داشتند، زنان و بچه­هایشان را نیز در گوشه­ای دیگر جمع کردند و "عبدالله بن سلام" را مسؤول آنان نمودند. کالاها، اثاث، لباس و تمام سلاح­ها را گردآوری کردند. بیش از 1500 شمشیر، 300 زره، 2000 نیزه و 1500 سپر جمع­آوری شد. در میان غنائم همچنین احشام بسیاری وجود داشت.[16] از سویی دیگر قبیله «اوس» که در دوران جاهلیت از هم­پیمانان بنی‌قریظه به شمار می­رفت، اعتراض کردند. آنان به پیامبر(ص) می­گفتند همان­گونه که یهودیان بنی­قینقاع را به "عبدالله بن ابی"، منافق، بخشیدی یهودیان بنی­قریظه را نیز بر ما ببخشید و بر آنان همانند بنی­نضیر، ‌بیرون رفتن از مدینه پس از تسلیم سلاح­ها و املاک آنها، حکم كنید. پیامبر(ص) نتیجه را بر حکمیت "سعد بن معاذ" بزرگ اوسیان، واگذار کرد، معترضین نیز استقبال کردند.[17] سعد بن معاذ را در حالی که مجروح بود، آوردند. او حکم به قتل جنگ‌جویان، اسارت زنان و تقسیم اموال بنی­قریظه کرد.[18] پیامبر(ص) درباره حکم سعد بن معاذ فرمود: «به تحقیق به حکم خداوند متعال حکم کرد، حکمی که از فراز آسمان­های هفت‌گانه مشخص شده بود.»[19]
  درباره ابولبابه نیز باید گفت، پس از چند روز خداوند توبه او را نیز قبول کرد. او آن قدر صبر كرد تا به دست رسول­خدا(ص) از ستونی كه به «ستون توبه» معروف شد آزاد گردید.[20] همچنین باید گفت، در طول محاصره بنی­قریظه رسول­خدا(ص) "ابن ام مکتوم" را به عنوان جانشین خود در مدینه، انتخاب کرده بود.[21]

[1]. طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، تحقیق ابوصهیب الکرمی، بیروت، بیت الافکار الدولیة، بی‌تا، چاپ اول، ص397. [2]. ابن هشام، السیرة النبویه، تحقیق مؤسسة الهدی، قاهره، دارالتقوی، 2004م.، چاپ اول، ج2، ص108. [3]. واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1989م.، چاپ اول، ج1، ص363. درباره بنی قریظه ر.ک: همان، ج2، ص295 و ابن هشام، پیشین، ج3، ص8. [4]. واقدی، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، مؤسسة الاعلمی، بیروت، 1989م.، ج2، ص484. [5]. احزاب، آیه 10 [6]. طبری، پیشین، ص397. [7]. واقدی، پیشین، ج2، ص57. [8]. طبری، پیشین، ص397. [9]. واقدی، پیشین، طبقات الکبری، ج2، ص57. [10]. همان، ج2، ص501. [11]. طبری، پیشین، ص397. [12]. واقدی، پیشین، طبقات الکبری، ج2، ص57. [13]. ابن هشام، پیشین، ج3، ص141. [14]. واقدی، پیشین، ج2، ص503. [15]. ابن هشام، پیشین، ج3، ص139. [16]. واقدی، پیشین، طبقات الکبری، ج2، ص57. [17]. طبری، پیشین، ص398 [18]. بلاذری، احمد بن یحیی، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، 1998م.، ج1، ص431. [19]. واقدی، پیشین و طبقات الکبری، ج2، ص58. [20]. طبری، پیشین، ص398. [21]. بلاذری، پیشین، ج1، ص434.

منبع

عباس ميرزايي، غزوه بني قريظه ، سایت پژوهه، بازیابی:7 بهمن 1391