اسحاق بن حنین
«اسحاق بن حُنين» (م، 298 ق)، پزشك و مترجم آثار علمى يونانى است. وی در انتقال دانشهاي يونانى به جهان اسلام، نقش برجستهای داشت.
محتویات
زندگینامه
ابويعقوب اسحاق بن حنين بن اسحاق عبادي، در يك خانواده نسطوري از قبيله عباد حيره زاده شد. اسحاق در كنار پدرش، پزشك و مترجم نامدار حنين بن اسحاق و عمهزادهاش حُبيش، يكى از 3 دانشمند سخندانى است كه شالوده مكتب حنين را بنيان نهادند و در انتقال دانشهاي يونانى به جهان اسلام، برجستهترين نقش را داشتند و به همت ايشان، طالبان معرفت در سرزمينهاي اسلامى با مهمترين بخشهاي ميراث علمى يونانيان آشنايى يافتند.
اسحاق نزد پدرش حنین و نيز پزشكان مصر و انطاكيه، دانش آموخت و پزشكى برجسته و مترجمى توانا شد. وی در آگاهى از دانشهاي يونانى و آشنايى با زبانهاي يونانى و سريانى و هنر ترجمه در رديف پدرش و در فصاحت بيان در زبان عربى از پدرش برتر بوده است.
ترجمههاي اسحاق به زبان عربى را از اغلب برگردانهاي لاتين آثار يونانى كه مستقيماً از اين زبان ترجمه شده است، به متن اصلى نزديكتر شناختهاند. از اين رو افزون بر استفاده مستقيم از متون عربى اسحاق در تهيه ترجمههاي لاتين آثار دانشمندان يونان، در موارد بسياري نيز براي درك درست متون لاتين اين آثار به ويژه كتابهاي ارسطو، از ترجمههاي عربى اسحاق به عنوان شاهد استفاده شده است.[۱] وي شعر نيز مى سرود و «عيون الانباء» ابياتى از او نقل كرده است.[۲]
اسحاق از توجه و عنايت خلفاي عباسى (از متوكل تا مكتفى) و احترام و اعتماد قاسم بن عبيدالله وزير معتضد برخوردار بود. او را در شمار نديمان مكتفى نيز شمرده و گفتهاند كه اين خليفه در تعيين فرزندش به ولايت عهدی، نظر او را خواسته و او با توجه به احكام نجوم پيش بينى كرده است كه خلافت به فرزند مكتفى نخواهد رسيد.[۳] اسحاق با گروهى از دانشمندان كه در پيرامون متكلم شيعى حسن بن نوبخت گرد آمده بودند، رابطه داشت و بنا به قولى به اسلام گرويده بود.[۴]
از سالهاي پايانى زندگى اسحاق بن حنین كه 3 سال نخست خلافت مقتدر عباسی (حکومت: 295-320 ق) را دربرمىگيرد، آگاهى چندانی نیست. وی در اواخر عمر دچار فلج شد و در ربيعالثانی 298 قمری درگذشت .[۵]
آثار و تألیفات
فعاليت اسحاق بن حنین در زمينه ترجمه، عرصه بسيار گستردهاي را دربر مىگيرد. وي بيش از همه به ترجمه آثار فلسفى و به ويژه مؤلفات ارسطو و شروح آن پرداخت؛ در عين حال شماري از مهمترين آثار دانشمندان يونانى در رياضيات و نجوم را نيز ترجمه كرد. همچنین تأليفاتى در پزشكى و داروسازي دارد. مهمترين آثار او عبارتند از:
الف - از آثار ارسطو:
- 1. قاطيغورياس، يا مقولات. اسحاق اين اثر را مستقيماً از يونانى به عربى درآورد. اين ترجمه در 1846م به كوشش تسنكر2 در لايپزيگ به چاپ رسيد و بار ديگر در 1948م به كوشش عبدالرحمان بدوي در مجموعه منطق ارسطو در قاهره منتشر گرديد.[۶]
- 2. العبارة، يا باري ارمينياس. به گفته ابن نديم [۷] اسحاق ترجمة سريانى پدرش از اين اثر را به عربى درآورده است نيز[۸] در منابع ديگر گفته مىشود كه ترجمه اسحاق، مستقيماً از يونانى صورت گرفته است. تحقيقات نيز نشان مىدهد كه متن عربى اسحاق از ترجمه سريانى به اصل يونانى نزديكتر است.[۹] اين اثر در 1913م در[۱۰] و در 1948م به كوشش بدوي ضمن مجموعه ياد شده، انتشار يافت.
- 3. تحليل القياس، يا آنالوطيقا الاول. اسحاق بخشى از اين اثر را به سريانى درآورد. بخش ديگر را پدرش پيش از وي ترجمه كرده بود. در ترجمه عربى آن كه به قلم ثئودروس صورت گرفته، از ترجمه سريانى اسحاق بسيار استفاده شده است.[۱۱] اين كتاب در 1948م به كوشش بدوي در همان مجموعه منتشر شد.
- 4. البرهان، يا آنالوطيقا الثانى. اين اثر به قلم اسحاق از يونانى به سريانى و سپس به قلم متى بن يونس از سريانى به عربى درآمد. [۱۲] اين كتاب در 1949م به كوشش بدوي، ضمن همان مجموعه انتشار يافت.
- 5. طوبيقا، يا الجدل. اين اثر بدست اسحاق از يونانى به سريانى ترجمه شد. يحيى بن عدي آن را به عربى درآورد.[۱۳]
- 6. ريطوريقا، يا الخطابة. گفته مىشود كه اسحاق اين اثر را به عربى ترجمه كرده است.[۱۴] اما از اين ترجمه نشانى در دست نيست.
- 7. الكون والفساد. اين اثر توسط حنين از يونانى به سريانى و توسط اسحاق از سريانى به عربى درآمده است.[۱۵] از اين ترجمه نيز نشانى در دست نيست.
- 8. فى النفس. اسحاق اين اثر را مستقيماً به عربى درآورد.[۱۶] ترجمة اسحاق در 1950م به كوشش احمد فؤاد اهوانى و بار ديگر در 1954م به كوشش بدوي در قاهره منتشر گرديد.
- 9. السماع الطبيعى. ترجمة عربى اسحاق از اين اثر با شروح ابن سمح، ابن عدي، متى بن يونس و ابوالفرج ابن طيب در سالهاي 1964 و 1965م در قاهره منتشر شد.[۱۷]
- 10. كتاب الحروف، يا مابعد الطبيعة. اسحاق شماري از مقالات اين اثر - كه هر يك از آنها نام يكى از حروف يونانى را برخود دارد - از جمله مقالات «آلفا» و «لامبدا» را به عربى ترجمه كرده است.[۱۸] در درستى روايت ابن نديم ميان خاورشناسان اختلاف نظر وجود دارد.[۱۹] ترجمة اسحاق از مقالة «آلفا» از سوي كسانى مانند يحيى بن عدي و ابن رشد تفسير شد. اين مقاله با تفسير اين دو تن در 1346ش به فارسى نيز ترجمه و چاپ شد. همچنين بخشهايى از مقالة «لامبدا» در 1947م به كوشش بدوي در مجموعة ارسطو عندالعرب در قاهره منتشر شد.
ب - از آثار اقليدس:
از منابع چنين برمىآيد كه همه اين آثار مستقيماً از يونانى به عربى ترجمه شدهاند:
- 1. اصول الهندسة. ثابت بن قره ترجمة اسحاق را ويراست[۲۰] ترجمة اصول الهندسة اقليدس به زبانهاي لاتينى و عبري از روي ترجمة عربى اسحاق صورت گرفته است. اين سخن احتمالاً درباره ترجمههاي سريانى و ارمنى اين كتاب نيز صادق است. بسياري از دانشمندان مسلمان ترجمه اسحاق را شرح يا تلخيص كردند. برخى نيز تحرير ديگري از آن فراهم ساختند.[۲۱] از جمله اينها، تحرير خواجه نصيرالدين طوسى است كه در 1298ق در تهران به چاپ رسيده است.
- 2. المعطيات. ثابت بن قره ترجمة اسحاق را ويراست؛ نصيرالدين طوسى به تحرير آن پرداخت. خاورشناسان بر اهميت نسخة عربى المعطيات براي بررسى انتقادي نسخههاي باقى مانده تأكيد ورزيدهاند. اين نسخه به لاتين نيز ترجمه شده است.[۲۲] تحرير نصيرالدين طوسى از اين كتاب در 1358ق در حيدرآباد به چاپ رسيد.
- 3. المناظر. ترجمة اسحاق بدست ثابت بن قره ويراسته شد و نصيرالدين طوسى تحريري از آن تهيه كرد.[۲۳] تحرير المناظر طوسى در 1358ق در حيدرآباد انتشار يافت.
ج - از ديگر مؤلفان:
- 1. الاكر، يا الاشكال الكرية اثر منلائوس. اصل يونانى اين كتاب بدست نيامده است. ابونصر منصور بن عراق ترجمة اسحاق را شرح كرد و نصيرالدين طوسى تحريري از آن بدست داد. متن ترجمة اسحاق به عبري و لاتين نيز برگردانده شد.[۲۴]
- 2. الكرة المتحركة، اثر آوتولوكوس. ثابت بن قره ترجمة اسحاق را ويراست و نصيرالدين طوسى تحريري از آن تهيه كرد.[۲۵]تحرير طوسى در 1358ق در حيدرآباد به چاپ رسيد.
- 3. الكرة والاسطوانة، اثر ارشميدس. ثابت بن قره ترجمة اسحاق را ويراست. نصيرالدين طوسى تحريري از ترجمه اسحاق فراهم ساخت كه در 1359ق در حيدرآباد منتشر شد.[۲۶]
- 4. شرح اوطوقيوس العسقلانى لمشكلات كتاب الكرة والاسطوانة لارشميدس. نصيرالدين طوسى ترجمة اسحاق از اين اثر را بسيار ستوده است.[۲۷]
- 5. اصلاح جوامع الاسكندرانيين لشرح جالينوس لكتاب الفصول لابقراط.[۲۸]
- 6. المجسطى، اثر بطلميوس. به گفتة ابن نديم [۲۹] ترجمة اسحاق از اين اثر - كه ثابت بن قره نيز آن را ويراسته است - ترجمة خوبى نبوده است. اما اين واقعيت كه مؤلفان آثار برجسته در دانش نجوم، مانند عبدالرحمان صوفى، ابن صلاح و نصيرالدين طوسى به ترجمة اسحاق استناد كردهاند، نشان مىدهد كه سخن ابن نديم پاية درستى نداشته است.[۳۰]طوسى تحرير ديگري از اين كتاب تدوين كرده است.[۳۱]
- 7. النبات. اين اثر كه تأليف آن به ارسطو نسبت داده مىشد، در حقيقت شرح نيكلاي دمشقى بر يك كتاب مجعول منسوب به ارسطوست. متن اصلى اثر و نيز شرح نيكلاي دمشقى بر آن، از ميان رفتهاند و ترجمة عربى اسحاق با ويرايش ثابت بن قره كهنترين نسخهاي است كه از اين اثر باقى مانده است. در سدة 13م از روي نسخة عربى اسحاق، يك ترجمة لاتينى فراهم آمد. اين ترجمه انتشاري گسترده يافت و در تأليف كتابهايى در زمينة گياه شناسى مورد استفاده واقع شد. اندكى بعد همين نسخه لاتينى به يونانى ترجمه شد كه تا مدتها آن را نسخه اصلى مىپنداشتند. ترجمه عبري اين اثر نيز از روي ترجمه عربى اسحاق صورت گرفته است.[۳۲] متن عربى اين اثر به كوشش بدوي در 1954م، همراه كتاب فى النفس در قاهره منتشر شد.
- 8. حجج ابرقلس فى قدم العالم.
- 9. مسائل فرقليس فى الاشياء الطبيعية. متن عربى دو اثر ياد شده - كه اصل يونانى آنها از ميان رفته - در 1955م ضمن مجموعهاي با عنوان الافلاطونية المحدثة عندالعرب به كوشش بدوي در قاهره انتشار يافته است.
- 10. مقالة الاسكندر الافروديسى فى العقل.
- 11. مقالة الاسكندر الافروديسى فى ان الهيولى غيرالجنس. متن عربى اين مقاله و مقالة پيشين كه اصل يونانى آنها از ميان رفته، در 1972م ضمن مجموعهاي با عنوان شروح على ارسطو مفقودة فى اليونانية در بيروت چاپ شده است.
- 12. كتاب فى مراتب قرائة كتب جالينوس. اسحاق به خواهش بختيشوع اين اثر را به سريانى ترجمه كرد و پدرش از سريانى به عربى درآورد [۳۳] متن عربى آن در 1981م به كوشش بدوي در مجموعهاي با عنوان دراسات و نصوص فى الفلسفة والعلوم عندالعرب در بيروت چاپ شده است.
- 13. شرح تميستيوس بر علم الحيوان ارسطو. اين اثر شامل 19 كتاب است و اصل يونانى آن از ميان رفته است. يك نسخه خطى ترجمة عربى اسحاق از آن در تاشكند نگهداري مىشود.[۳۴]
د - تأليفات:
- 1. «تاريخ الاطباء والفلاسفة»، رسالة كوچكى است كه اسحاق آن را به خواهش قاسم بن عبيدالله وزير معتضد عباسى نوشته و در آن مختصري از آگاهيهاي متعارف آن روزگار را درباره تاريخ پزشكى كهن به دست داده است. وي در اين اثر از تاريخچهاي كه يحيى نحوي درباره پزشكان نوشته بود، استفاده كرده و به سخن خود نادرستي هاي آن را نيز زدوده است.[۳۵] اين اثر در 1955م همراه طبقات الاطباء ابن جلجل چاپ شده است.
- 2. الادوية المفردة [۳۶]
- 3. معرفة البول[۳۷] يك نسخة خطى از اين اثر در كتابخانة مركز موجود است.
- 4. مقالة فى الاشياء التى تعيد الصحة والحفظ و تمنع من النسيان [۳۸] در برخى منابع از اين اثر با عنوان الرسالة الشافية فى ادوية النسيان ياد شده است. [۳۹]
- 5. الترياق. رازي در الحاوي از اين اثر نقل قول كرده است.[۴۰]
- 6. الادوية الموجودة بكل مكان.[۴۱]
- 7. الكناش اللطيف.[۴۲]
پانویس
- ↑ زندگینامه، ج1، ص270-272
- ↑ عيون الانباء، عيون الانباء، ج1، ص201
- ↑ ابننديم، الفهرست، ص343؛ بيهقى، تتمة صوان الحكمة، ص4-5؛ ابنخلكان، وفيات، ج1، ص206؛ ابن ابى اصيبعه، عيون الانباء، ج1، ص200-201؛ قفطى، تاريخ الحكماء، ص172.
- ↑ ابن نديم، الفهرست، ص225، 343؛ بيهقى، تتمة صوان الحكمة، ص5.
- ↑ قفطى، تاريخ الحكماء، ص80.
- ↑ بدوي، مقدمه، ص11-14؛ نك: بستانى.
- ↑ ابن نديم، الفهرست، ص309.
- ↑ نك: قفطى، تاريخ الحكماء، ص35.
- ↑ نك: «زندگى نامه»؛ vI, p275 ؛بدوي، مقدمه، ص14-15.
- ↑ لايپزيگ بدوي، مخطوطات...،ص11.
- ↑ ابن نديم، الفهرست، ص309؛ قفطى، تاريخ الحكماء، ص36؛ بدوي، مقدمه، ص16-17.
- ↑ ابن نديم، الفهرست، ص309؛ قفطى، تاريخ الحكماء، ص36
- ↑ ابن نديم، الفهرست، ص309؛ قفطى، تاريخ الحكماء، ص36
- ↑ ابن نديم،الفهرست، 310؛ قفطى، 37.
- ↑ ابن نديم، الفهرست، ص311؛ قفطى، تاريخ الحكماء، ص41.
- ↑ ابن نديم، الفهرست، ص311؛ بدوي، مخطوطات، ص19؛ «زندگىنامه»، vI, p275
- ↑ نك: بدوي، مخطوطات، ص17-18.
- ↑ ابن نديم، الفهرست، ص312.
- ↑ اشتاين اشنايدر، Die arabischen bersetzungen aus dem Griechischen, p106.
- ↑ ابن نديم، الفهرست، ص325.
- ↑ ابن نديم، الفهرست، ص325؛ «زندگىنامه»، .IV/434-444
- ↑ زندگىنامه، 444؛ IV/442، نيز نك: p273, V/116, .GAS, Philosophy and Theology n , Legacy of Islam
- ↑ «زندگىنامه»؛ IV/p442 نيز نك: V/117 .GAS, Philosophy and Theology n , Legacy of Islam
- ↑ آقابزرگ، الذريعة، ج3، ص384؛ «زندگىنامه»، 301-p302؛ IV,p297, V,p161-163 .GAS,Philosophy and Theology n , Legacy of Islam
- ↑ «زندگىنامه»،IV,p272-273,.GAS,Philosophy and Theology n , Legacy of Islam،V/p82,
- ↑ نيز نك: آقابزرگ،الذریعه، ج3، ص388.
- ↑ طوسی، تحرير الكرة والاسطوانة لارشميدس، ص2؛ نيز نك: زوتر، ص39-40.
- ↑ ابن ابى اصيبعه، عيون الانباء، ج1، ص201؛ VIII,P268 .GAS, Philosophy and Theology n , Legacy of Islam
- ↑ ابن نديم، الفهرست، ص327.
- ↑ نك: كونيچ،Der Almagest p35 34, .22.
- ↑ آقابزرگ، الذريعة، ج3، ص390؛ VI/p193 .GAS,Philosophy and Theology,
- ↑ ميهلى، العلم عندالعرب، ص164-165؛ «زندگىنامه»؛ X/p111-112 اولمان، Die Natur - und Geheimwissenschaften im Islam, 71؛ بدوي، مخطوطات، متن29.
- ↑ حنين بن اسحاق، رسالة حنين، ص 150.
- ↑ اولمان، Die Natur - und Geheimwissenschaften im Islam, p10.
- ↑ اسحاق بن حنين، تاريخ الاطباء والفلاسفة، ص150.
- ↑ ابن نديم، الفهرست، ص343؛ ابن ابى اصيبعه،عيون الانباء، ج1، ص201.
- ↑ VIII/p268 .GAS, Philosophy and Theology
- ↑ ابن ابى اصيبعه، عيون الانباء، ج1، ص201.
- ↑ نك: VIII/p268 .GAS, Philosophy and Theology
- ↑ رازي، الحاوي، ج1، ص38؛ نيز نك: VIII/p268 .GAS, Philosophy and Theology
- ↑ ابن ابى اصيبعه، عيون الانباء، ج1، ص201.
- ↑ ابن نديم، الفهرست، ص356؛ ابن ابى اصيبعه، عيون الانباء، ج1، ص201.
منابع
- "اسحاق بن حنین"، محمدعلى مولوي، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج8.