اثیرالدین ابهری

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۵ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۰۹ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «اَثیرُالدّینِ اَبْهَری، مُفَضَّل بن عمر بن مَفَضَّل (د ح ۶۶۳ ق / ۱۲۶۵ م)، فیلس...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

اَثیرُالدّینِ اَبْهَری، مُفَضَّل بن عمر بن مَفَضَّل (د ح ۶۶۳ ق / ۱۲۶۵ م)، فیلسوف، ‌منطقی، منجم و ریاضی‌دان، ‌از جزئیات زندگانی اثیرالدین همین اندازه معلوم است که از مردم ابهر ــ شهری میان زنجان و قزوین ــ بوده است. برخی از متأخران او را ابهری سمرقندی دانسته‌اند (بغدادی، ۲ / ۴۹۶؛ صفا، ۳(۱) / ۲۴۷؛ ایرانیکا؛ زرکلی، ۷ / ۲۹۷)، اما علت این انتساب دانسته نیست. آیا پدرانش از اهل سمرقند بوده‌اند؟ خود او مدتی در سمرقند زیسته است؟ و یا مقصود از ابهر یکی از مضافات سمرقند است؟ به هر حال در منابع قدیم هیچ‌گونه خبری در این باره در دست نیست. از طرف دیگر در ایرانیکا آمده است که اثیرالدین در موصل متولد شده و همانجا به تحصیل پرداخته است. اگرچه می‌توان تحصیل اثیرالدین را در موصل به جهت شاگردی او نزد کمال‌الدین ابن یونس موصلی محتمل دانست، ولی اینکه در موصل زاده شده باشد، در هیچ یک از منابع قدیم به این مطالب اشاره نشده است؛ وانگهی اگر این دانشمند در موصل متولد شده و تحصیل کرده باشد، چرا به ابهری یا ابهری سمرقندی شهرت یافته است؟ افزون بر اینها تصریح خود اثیرالدین مبنی بر اینکه وی از دیار خویش برای استفاده از محضر شیخ کمال‌الدین ابن یونس راهی موصل شده است، احتمال ولادت او را در موصل یکسره نفی می‌کند (نک‍ : ابن خلکان، ۵ / ۳۱۳).

اثیرالدین از شاگردان مهشور امام فخر رازی است (ابن‌عبری، ۲۵۴). تحصیل او نزد امام فخر باید در یکی از نواحی خوارزم، ماوراءالنهر (دربار سلاطین غور)، غزنه و هرات بوده باشد، زیرا مجالس درس وی در این نواحی ــ مخصوصاً در هرات ــ تشکیل می‌شد (تاریخ ... ، ۲ / ۸۱-۸۲) و به این ترتیب اثیرالدین باید به خراسان نیز سفر کرده باشد.

از استادان دیگر وی، کمال‌الدین ابوالفتح موسی بن یونس موصلی(۵۵۱- ۶۳۹ ق) است و اثیرالدین نزد او ریاضیات و نجوم آموخته است، ابن خلکان می‌نویسد: من خود شاهد بودم که اثیرالدین، در محضر کمال‌الدین یونس مانند طالب علمی کتاب به دست می‌نشست و مجسطی می‌خواند، در حالی که خود مقام بلندی در علم داشت و مردم از مصنفات او استفاده می‌کردند.

پس از بروز فتنۀ مغول و آشفتگی اوضاع، اثیرالدین نیز مانند بسیاری از دانشمندان در پی یافتن مأمنی مناسب به سفر پرداخت. ابتدا به سوی شام رفت و مدتی دراِربِل و دمشق به سر برد. در دمشق پیوسته با اهل علم ارتباط داشت و چندی در خدمت محیی‌الدین محمد بن محمد ابن سعد بن ندی (د ۶۵۱ ق) بود. از شام رهسپار بلاد روم (آسیای صغیر) گردید و در محیط نسبتاً آرام آنجا که پناهگاه دانشمندان و عارفان سدۀ ۷ ‌ق بود، ماندگار شد و از این پس اوقات خود را به تدریس و تعلیم و تألیف می‌گذارنید (ابن خلکان، همانجا؛ مدرس، ۱۰۴).

اثیرالدین معاصر نصیرالدین طوسی بود و این دو دانشمند در زمینۀ ‌مسائل علمی و فلسفی با یکدیگر مکاتباتی داشتند. متن یکی از این مکاتبات که به زبان فارسی است، برجای مانده است (نک‍ : همو، ۲۸۳-۲۸۵؛ مدرسی، ۱۹۷-۲۰۱؛ دانش‌پژوه، فهرست کتابخانۀ ‌اهدایی ... ، ۳(۱) / ۳۸۱-۳۸۲). به عقیدۀ برخی از محققان معاصر، اثیرالدین نیز مانند بسیاری از ریاضی‌دانان زمان خود در رصدخانۀ مراغه که به همت خواجه نصیر طوسی بر پا شده، فعالیت داشت (نصر، ۷۳-۷۴). با اینکه بعضی از شاگردان اثیرالدین ــ مانند نجم‌الدین دبیران کاتبی قزوینی ــ در رصدخانۀ‌ مذکور فعالیت داشتند، ولی ارتباط مستقیم خود او با این رصدخانه محرز نیست و تا زمانی که مدارک قطعی در این باره به دست نیاید، آن را باید با شک و تردید تلقی کرد.

اثیرالدین، چنانکه اشاره شد، علاوه بر تألیف، تدریس نیز می‌کرد. از شاگردان معروف او یکی کاتبی قزوینی (۶۰۱-۶۷۵ ق) ‌است که از ریاضی‌دانان و صاحب‌نظران در هیأت و نجوم ساختن آلات رصدی شمرده می‌شد. کاتبی در کتاب حکمة العین بارها از اثیرالدین به احترام یاد می‌کند و متعرض نظریات فلسفی او می‌شود (نک‍ : ص ۲۴۵، ۲۹۷).

شاگرد دیگر اثیرالدین، عماد الدین زکریا بن محمود قزوینی (۶۰۰-۶۸۲ ق) مؤلف کتابهای آثار البلاد و عجایب المخلوقات است که ظاهراً در دمشق از محضر استاد بهره برده است (اقبال، ۵۰۴). از شاگردان دیگر وی می‌توان از ابن خلکان نام بردکه به تصریح خود در حدود سالهای ۶۲۵ و ۶۲۶ ق که اثیرالدین از موصل به اربل آمده بود، نزد او به فراگرفتن فن خلاف مشغول بوده است (۵ / ۳۱۳). جمال‌الدین احمد بن عیسی قزوینی از شاگردان دیگر اثیرالدین است که به سبب خدمت نزد اثیرالدین و ارتباط نزدیک با او به اثیری معروف شده بود (ابن فوطی، ۴(۳) / ۳۰۳).

اثیرالدین ابهری، طبع شعر نیز داشت و به گفتۀ مؤلف عرفات العاشقین دیوانی در ۳ هزار بیت داشته است (اوحدی، ۵۸). حمدالله مستوفی (ص ۶۸۵) و واله داغستانی (ص ۱۲) نیز یک رباعی از اشعار او را آورده‌اند. دربارۀ سال وفات اثیرالدین اختلاف است: برخی وفات او را در ۶۶۰ ق دانسته‌اند (اقبال، ۵۰۰)؛ جامی خلیفه گاه وفات وی را در ۶۶۳ ق ذکر می‌کند (۲ / ۱۴۹۳، ۱۶۱۶)، گاه از حدود سال ۷۰۰ ق سخن می‌گوید (۱ / ۲۰۶، ۲ / ۱۷۵۰) و جای دیگر فوت او را بعد از ۶۶۰ ق می‌نویسد (۲ / ۹۵۳)؛ اما بطور قطع ۷۰۰ ق ناردست است، زیرا که کاتبی قزوینی (د ۶۷۵ ق) درکتاب حکمة العین از استاد خود، اثیرالدین، با عبارت «برَدالله مضجعه» یاد می‌کند (ص ۲۴۵). به هر حال وفات اثیرالدین را در عهد هلاگوخان مغول (حمدالله، همانجا)، میان سالهای ۶۶۰ تا ۶۶۳ ق دانسته‌اند، و ظاهراً ۶۶۳ ق قولی است که بسیاری برآنند.

اثیرالدین علاوه بر حکمت، در ریاضیات نیز به استادی شهرت یافت. وی را در هندسه بی‌همتا می‌شمردند (قزوینی، ۴۶۳). حکایت شده است که الملک الکامل ایوبی چند مسألۀ دشوار ریاضی را که دانشمندان فرنگ در حل آنها درمانده بودند، برای اثیرالدین فرستاد و هر چند در دنبالۀ گزارش آمده است که وی نیز به علت دشواری آن مسائل از استادش کمال‌الدین ابن یونس (ه‍ م) کمک خواست، اما این خود نکته‌ای است که متن نهایی پاسخ از سوی اثیرالدین تهیه شد (همانجا). آثار ریاضی او از دیدگاه ریاضی‌دانان معاصر وی و نیز دانشمندان دورانهای بعد، مهم شمرده شده است. به‌ویژه در سده‌های اخیر، پژوهشگران تاریخ ریاضیات از او و آثارش بسیار سخن گفته و در بررسی آنها کوشیده‌اند.

رسالۀ ‌اصلاح اصول اقلیدس و کوشش اثیرالدین برای اثبات اصل پنجم اقلیدس که به نام اصل توازی شهرت یافته است، در تاریخ ریاضیات جایگاه ویژه‌ای دارد. این اصل چنین بیان می‌شود: هرگاه خطی دو خط دیگر را قطع کند، به طوری که دو زاویه که مجموع آنها از دو قائمه کمتر باشد، به جود آید، آن دو خط یکدیگر را در جهتی که آن دو زاویه به وجود آمده‌اند، قطع خواهند کرد (اقلیدس[۱]، ۲). پس از اقلیدس، بسیاری از ریاضی‌دانان، به دنبال این احساس که اصل یاد شده قابل اثبات است، درصدد اقامۀ‌ برهان بر آن برآمدند، اما در حقیقت همۀ آنان در روند استقلال از فرضی استفاده کرده‌اند که با اصل توازی هم‌ارز بوده است («فرهنگ ... [۲]»، IV / ۴۱۷).

برهان مفصلی که در کتاب اصلاح اصول اقلیدس بر اصل توازی بیان گردیده، با برهان دیگری که برای اثبات همین اصل در برخی منابع به اثیرالدین نسبت داده شده، به کلی متفاوت است. برهان نخستین، کلمه به کلمه با برهانی که به نصیرالدین طوسی (ه‍ م) نسبت داده می‌شود، و والیس[۳] در سدۀ ۱۷ ‌م و ساکری[۴] در سدۀ ۱۸ م به آن استشهاد کرده‌اند (روزنفلد، ۱۴۷)، ‌منطبق است و بدین‌ترتیب انتساب آن به هر یک از آن دو، ‌تعلق آن به دیگری را مخدوش می‌سازد. این برهان بر ۳ مقدمه استوار است که مقدمۀ ‌نخستین آن با اصل توازی هم‌ارز است (اثیرالدین، اصلاح ... گ ۱۷ الف - ۲۰ الف؛ قس: روزنفلد، ۱۴۹-۱۵۹). در این مقدمه گفته می‌شود: هرگاه چند خط مستقیم دو خط مستقیم دیگر را قطع کنند، به طوری که بر یکی از آن دو عمود شوند و با دیگری زوایای حاده و منفرجه به وجود آورند، آن دو خط تا زمانی که یکدیگر را قطع نکرده‌اند، در جهت زوایای حاده به یکدیگر نزدیک و در جهت مخالف آن از یکدیگر دور می‌شوند، و خطوطی که آن دو را قطع می‌کنند، در جهت نخست رو به کوتاهی و در جهت مخالف آن رو به بلندی می‌روند. جالب توجه این است که مؤلف، این دو قضیه را بدیهی می‌شمارد و تأکید می‌ورزد که برخی از هندسه‌دانان متقدم و متأخر، از آنها به عنوان دو قضیۀ بدیهی استفاده کرده‌اند (اثیرالدین، همان، گ ۱۷ الف).

برهان دوم که روزنفلد و یوشکویچ در ۱۹۸۳ م، و ژائوئیش[۵] در ۱۹۸۶ م به بررسی آن پرداخته‌اند، شامل یک مقدمه است و متن آن اندکی مغشوش به نظر می‌رسد. در مقدمه، مؤلف می‌کوشد با اثبات اینکه می‌توان خطوط بی‌شماری رسم کرد که دو خط متقاطع را قطع کنند و بدین‌ترتیب هر کدام از آنها، قاعدۀ یک مثلث متساوی الساقین را تکشیل دهند، زمینه لازم را برای اقامۀ برهان بر اصل توازی فراهم کند، اما در حقیقت در اینجا نیز از فرضی هم‌ارز با اصل توازی استفاده شده است. شایان ذکر است که قاضی‌زاده استدلال اثیرالدین را خالی از فساد خوانده است (ص ۶۲-۶۴، ۱۱۹-۱۲۴؛ روزنفلد، ۱۶۰-۱۶۴).

آثـار

الف ـ منطق و فلسفه

۱. ایساغوجی، در منطق. با اینکه این رساله خلاصه‌ای از مباحث مهم منطق و مشتمل بر ایساغوجی (ه‍ م)، قول شارح، قضایا، تناقض، عکس، قیاس و صناعات خمس است، اما چون فصل اول آن عنوان «ایساغوجی» دارد، از باب اطلاق نام جزء بر کل به ایساغوجی شهرت یافته است. بر این رساله شروح و حواشی متعددی نوشته‌اند (حاجی خلیفه، ۱ / ۲۰۶- ۲۰۸؛ واندیک، ۱۹۹؛ GAL, I / ۶۰۹-۶۱۱; GAL, S, I / ۸۴۱؛ نیرومند، ۳۱۳-۳۲۰) که از مهم‌ترین آنها می‌توان ۳ شرح شمس‌الدین محمد بن حمزۀ فناری (۷۵۱-۸۳۴ ق)، نورالدین علی ابن ابراهیم شیرازی (د ۸۲۶ ق) و زین‌الدین زکریا بن محمد انصاری (د ۹۱۰ ق) را نام برد. اثیرالدین خود نیز بر این رساله شرحی با عنوان قال، أقول و حاشیه‌ای بر این شرح با عنوان مغنی الطلاب فی المنطق دارد که در هند و استانبول به طبع رسیده است. ابوالفتح شیرازی، ایساغوجی اثیرالدین را در ۱۲۴۴ ق به فارسی ترجمه کرده و مرآة المنطبق نامیده است. این ترجمه بارها در هند چاپ شده است. همچنین این رساله به وسیلۀ توماس نوارینسیس[۶] به لاتینی ترجمه و در رم (۱۶۲۵ م) منتشر شده است. کالورلی نیز ترجمۀ انگلیسی آن را در «یادنامۀ ‌مکدانلد[۷]» در پرینستون (۱۹۳۳ م) منتشر ساخته است. ایساغوجی بارها همراه با حواشی و تعلیقات در هند، قاهره و استانبول به طبع رسیده است.

۲. هدایة الحکمة، در ۳ بخش منطق، طبیعی و الهی. بر بخش فلسفی این کتاب شروح و حواشی متعددی نوشته‌اند (نک‍ : حاجی خلیفه، ۲ / ۲۰۲۸- ۲۰۲۹؛ GAL, S, I / ۸۳۹-۸۴۱; GAL, I / ۶۰۸-۶۰۹؛ نیرومند، ۳۰۲-۳۱۱) که معروف‌ترین آنها دو شرح است: یکی شرح قاضی کمال‌الدین میر حسین بن معین‌الدین میبدی (د ۹۰۹ ق) که بارها همراه با حواشی تنی چند از فضلا در هند و استانبول و تهران به طبع رسیده است و دیگری شرح صدرالمتألّهین شیرازی (د ۱۰۵۰ ق) که مفصل‌تر از شرح میبدی است و بارها با حواشی و تعلیقات دانشمندان چاپ سنگی شده است. بخش منطق هدایه را محمدتقی دانش‌پژوه همراه با رسالة فی علم المنطق اثیرالدین با استفاده از نسخۀ خطی (شم‍ ۱۶۶) آستان قدس تصحیح کرده و با عنوان «دو رساله در منطق» در مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تهران (شم‍ ‍۳ و ۴، س ۱۷) منتشر ساخته است.

۳. تنزیل الافکار فی تعدیل الاسرار، در منطق، طبیعی و الهی. در این کتاب اثرالدین برآن بوده است که نظریات خود را دربارۀ «قوانین منطقیه و حکمیه» به دست دهد و فساد برخی از اصول مشهور را باز نماید (نک‍ : نصیرالدین، ۱۳۹؛ حاجی خلیفه، ۱ / ۴۹۴). نسخه‌های خطی این کتاب در کتابخانه‌های آستان قدس و ازهریه نگهداری می‌شود (آستان، ۱ / ۴؛ ازهریه، ۳ / ۴۸۲). نصیرالدین طوسی بر بخش منطق این کتاب شرح و نقدی به نام تعدیل االمعیار فی نقد تنزیل الافکار نوشته است. این شرح و نقد در ۱۳۵۳ ش در مجموعۀ منطق و مباحث الفاظ به کوشش عبدالله نورانی به طبع رسیده است.

۴. زبدة ... (حمدالله، ۶۸۵؛ حاجی خلیفه، ۲ / ۹۵۳؛ مدرس، ۱۰۵). در منابعی که در دست است، ۳ کتاب با این عنوان به ابهری منسوب است: یکی زبدة الاصول (زاهدی، ۶) و دیگری زبدة الکشف (بغدادی، ۲ / ۴۶۹) و سومی زبدة الاسرار در حکمت (مدرسی، ۱۹۷). اثیرالدین در پایان بخش منطق کتاب هدایه از زبدة الاسرار نام می‌برد و چنین می‌نماید که منطق هدایه [و شاید همۀ‌ کتاب] خلاصه مانندی از کتاب مفصل زبدة الاسرار باشد (نک‍ : اثیرالدین، بخش منطق، ۴۹۴). زبدة الاسرار که مانند هدایة الحکمه، مجموعه‌ای در منطق و طبیعی و الهی است، به وسیلۀ ابن عبری از عربی به سریانی ترجمه شده است (مییلی، ۲۹۹).

۵. منتهی الافکار فی ابانة الاسرار، در منطق، طبیعی و الهی (نک‍ : مرکزی، میکروفیلمها، ۱ / ۶۷۰، ۶۷۱).

۶. خلاصة الافکار و نقاوة الاسرار، در منطق (همانجا).

۷. دقایق الافکار، در منطق (همانجا).

۸. عنوان الحق و برهان الصدق، در منطق، طبیعی و الهی. نسخه‌ای خطی از آن در کتابخانۀ دانشگاه استانبول (شم‍ ‍۳۱۳۴) موجود است (سید، ۱ / ۲۲۷).

۹. اشارات، در برابر اشارات ابن سینا (حمدالله، مدرس، همانجاها؛ حاجی خلیفه، ۱ / ۹۷).

۱۰. رسالة فی علم المنطق، که رسالۀ مختصری است در منطق به زبان فارسی. محمدتقی دانش‌پژوه این رساله را همراه بخش منطق هدایه با استفاده از نسخۀ کتابخانۀ مرکزی دانشگاه (شم‍ ۵۹۶۸)، در مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تهران (شم‍ ۳ و ۴، س ۱۷) با عنوان «دو رساله در منطق» چاپ کرده است.

۱۱. المحصول، در برابر التحصیل بهمنیار شاگرد ابن سینا (حمدالله، همانجا؛ حاجی خلیفه، ۲ / ۱۶۱۶؛ مدرس، همانجا). ظاهراً خود اثیرالدین از این کتاب استخراجی کرده و آن را محصولی نامیده است (مدرس، همانجا).

۱۲. کلمات عشر یا رسالۀ مبدأ و معاد، مختصری است به زبان فارسی. محمدباقر سبزواری این رساله را در ۱۳۴۰ ش در مجموعۀ چهارده رساله منتشر ساخته است.

۱۳. کتاب کشف، در منطق (حمدالله، همانجا؛ حاجی خلیفه، ۲ / ۱۴۹۳). از این کتاب در منابع قدیم و جدید با نامهای گوناگون یاد شده است: کشف الحقائق (همو، مدرس، همانجاها؛ GAL, S, I / ۸۴۳)؛ جامع الدقائق فی کشف الحقائق (زرکلی، ۷ / ۲۷۹؛ ایرانیکا)؛ کشف الحقائق فی تحریر الدقائق (بغدادی، ۲ / ۴۶۹؛ سارتن، II / ۸۶۷؛ برای نسخه‌های خطی این کتاب، نک‍ : مرکزی، ‌میکروفیلمها، ۱ / ۵۹۶، ۶۷۰؛ خدیویه، ۷(۲) / ۶۴۷؛ سید، ۱ / ۲۳۲؛ GAL, S، همانجا).

ب ـ ریاضیات و نجوم

۱. المجسطی، رساله‌ای است مختصر در هیأت (عزاوی، ۲۶۵). شاید این رساله همان باشد که در برخی از منابع از آن با عنوان مختصر فی علم الهیئة یاد شده است (نک‍ : ایرانیکا؛ زرکلی، GAL, S، سارتن، همانجاها؛ زیدان، ۳ / ۱۱۴).

۲. سه رساله در هیأت و نجوم (عزاوی، همانجا؛ نورانی، ۴۱).

۳. غایة الادراک فی درایة الافلاک (همو، ۴۰). این کتاب در برخی منابع به نامهای گوناگون ذکر شده است: درایات الافلاک (نک‍ : زرکلی، همانجا)؛ درایة الافلاک ( ایرانیکا)؛ فی درایة الافلاک (GAL, S, I / ۸۴۴؛ زوتر، ۱۵۲). نسخه‌ای از این کتاب در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه موجود است (دانش‌پژوه، فهرست کتابخانۀ اهدایی، ۳(۲) / ۹۲۵). گزیده‌هایی نیز از این کتاب در کتابخانه‌های برلین و بودلیان موجود است (GAL, S، زوتر، همانجاها).

۴. اصلاح اصول اقلیدس، در ۱۳ مقاله (قربانی، زندگی نامه ... ،۱۲۱، فارسی نامه، ۲۸). نسخۀ خطی این رساله در کتابخانه‌های تهران، استانبول و بورسه موجود است (دانش‌پژوه، فهرست کتابخانۀ سپهسالار، ۳ / ۱۴۶؛ نیز نک‍ : GAS, V / ۱۱۱, VII / ۴۰۱). کمال‌الدین فارسی دربارۀ یکی از مسائل این کتاب رساله‌ای دارد که نسخه‌ای از آن با عنوان رسالة علی تحریر الابهری فی المسألة المشهورة من کتاب اقلیدس در کتابخانۀ احمدیۀ تونس موجود است (قربانی، زندگی نامه، همانجا؛ GAS, V / ۱۱۱)؛

۵. الزیج الشامل. در آغاز این رساله گفته می‌شود که ابن زیج، برپایۀ اندازه‌گیریها و آزمایشهای مکرر ابوالوفا بوزجانی (ه‍ م) و یارانش تدوین شده است (حاجی خلیفه، ۲ / ۹۶۸- ۹۶۹). نسخه‌ای از آن در پاریس نگهداری می‌شود (دوسلان، شم‍ ۲۵۲۸؛ نیز نک‍ : GAS, VII / ۳۲۴-۳۲۵؛ کندی، ۱۲۹؛ بـرای دیگر نسخه‌هـای خطـی، نک‍ : GAL, S، همانجا).

۶. الزیج الاختیاری یا الزیج الاثیری، نسخه‌ای از آن در رامپور و خلاصه‌ای از آن در واتیکان نگهداری می‌شود (همانجا؛ کندی، ۱۳۳, ۱۳۵، قس: ۱۳۱).

۷. شریک الاقطار، شامل چند مقاله در ریاضیات است و در مقالۀ پنجم آن شبهۀ جذر اصم بررسی شده است (مدرسی، ۹۱۷).

۸. رسالة فی برکار القطوع. این رساله شامل اندیشه‌هایی است که اثیرالدین، طی آموزش رسالۀ‌ «دربارۀ دایره» نزد کمال‌الدین ابن یونس، بدانها دست یافته است (GAL, S، همانجا).

۹. رسالة الاسطرلاب، یا رسالة فی معرفة الاسطرلاب (برای نسخه‌های خطی، نک‍ : همان، I / ۸۴۳؛ دوسلان شم‍ ‍۲۵۴۴(۵)).

۱۰. رسالة فی علم الهیئة (GAL, S. I / ۸۴۴)؛

۱۱. مختصر فی علم الهئیة، نسخه‌ای از این اثر در کتابخانۀ لیدن (شم‍ ۱۷۴(۳)) موجود است (ورهووه، ۲۲۸؛ قس: المجسطی در همین مقاله).

۱۲. الزیج المقنن (عزاوی، ۲۶۵).

۱۳. الزیج الملخص (شمس العلماء، ۳۸۱-۳۸۲؛ GAL, S؛ همانجا).

ج ـ دیگر آثار

این رساله‌ها نیز از تألیفات اثیرالدین است:

۱. تهذیب النکت، در فن جدل، اصل این کتاب به نام النکت فی علم الجدل از ابواسحاق ابراهیم بن علی شیرازی (د ۴۷۶ ق) است و اثیرالدین آن را شرح و تهذیب کرده است (صفا، ۳(۱) / ۲۴۷). نسخه‌ای از این کتاب در کتابخانۀ ‌عارف حکمت مدینه موجود است (دانش‌پژوه، «مکتبة ... »، ۴۵۶).

۲. الرسالة الزاهرة فی ابطال بعض مقدمات الجدلیة (مدرس، ۱۰۵)، یا الرسالة الزاهرة فی فساد مقدمات مستعملة فی الجدل (برای نسخه‌های خطی، نک‍ : مرکزی، خطی، ۱۴۹؛ شورا، ۵ / ۲۶۹-۲۷۰).

۳. رسالۀ مسائل، شامل ۱۸ مسأله که میان متکلمان و حکما مورد اختلاف است (مدرس، همانجا؛ شورا، ۵ / ۲۷۲). نسخۀ خطی این اثیر در کتابخانۀ مجلس شورا نگهداری می‌شود.

۴. المغنی فی علم الجدل، که مختصری است در فن جدل و آداب بحث و مناظره (حاجی خلیفه، ۲ / ۱۷۵۰).

منابع

اثیرالدین ابهری، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.