تقسیمات قرآن
قرآن کریم مجموعهای است از سورهها و هر سوره مرکب از آیاتی است. از طرف دیگر کلام الهی متشکل از ۳۰ جزء که هر جزء آن از دو یا چهار حزب تشکیل میشود. همچنین برخی قرآن را به هزار قسمت تقسیم نموده و هر قسمت آنرا رکوع نامیده اند. در قرآنهایی که اکنون چاپ می شود، در آغاز هر جزء و حزب و پایان هر آیه، علائم خاصی بکار رفته است.
محتویات
تقسيمات قرآن: بخش بندى هاى قرآن از جهات گوناگون
تقسيمات مختلف قرآن از عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و نزول قرآن تاكنون همواره مورد توجه بوده و درباره آن بحث هايى نسبتاً گسترده انجام شده است. اين تقسيمات عمدتاً در محورهاى ذيل بوده است:
1. تقسيم بندى قرآن به سوره ها و آيات.
2. تقسيم بندى آيات و سوره ها با توجه به زمان و مكان نزول.
3. تقسيم سوره ها با توجه به بلندى، كوتاهى و شمار آيات.
4. تقسيم بندى سوره ها با توجه به سرآغازهايشان.
5. تقسيم قرآن با توجه به شمار آيات، كلمات و حروف، به اجزاء، احزاب، ارباع، انصاف، اثلاث و... .
6. تقسيم بندى محتواى قرآن.
غالب اين مباحث از ديرباز مورد اهتمام قرآن پژوهان بوده است و جمعى درباره آن رساله هايى مستقل نگاشته اند؛ مانند كتاب تقسيم القرآن ابن سائب كلبى (م. 146 ق.)، اجزاء ثلاثين ابو بكر بن عياش (م. 193 ق.)، اجزاء القرآن ابو عمرو دورى (م. 246 ق.)، اجزاء القرآن و اسباعه خليفة بن خياط (م. 240 ق.)، اسباع القرآن حمزه (م. 165 ق.)[1]؛ نيز ابو عمرو دانى در دو كتاب البيان فى عدّ آى القرآن و المصاحف، ابن جوزى در فنون الافنان، زركشى در البرهان و سخاوى در جمال القرّاء به اين موضوع توجه كرده اند. مرعشلى و همكارانش فهرست كاملى از تأليفات را در اين موضوع گرد آورده اند.[2] اكنون به بررسى تقسيمات قرآن در حوزه هاى ياد شده مى پردازيم:
1. آيه و سوره:
كهن ترين تقسيم در قرآن تقسيم آن به آيه* و سوره بوده كه توقيفى و به دستور پيامبر(صلى الله عليه وآله) انجام شده است. اصولاً قرآن كريم آيه آيه و سوره سوره بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نازل مى شده است.
آيه به معانى گوناگون از جمله معجزه و نشانه آمده است.[3] مقصود از آيه قرآن قطعه اى از آن است كه در سوره اى واقع شده و شروع و پايانى دارد و از چند جمله يا كلمه يا حرف تشكيل شده و حدود آن از طريق پيامبر(صلى الله عليه وآله) تعيين شده است.[4] در قرآن كريم نيز آيه به اين معنا به كار رفته است. (براى نمونه ر. ك: بقره/2، 106؛ آل عمران/3، 7؛ نحل/16،101)
در شمار آيات قرآن اختلاف است؛ مطابق نظر قاريان كوفه كه صحيح تر است و شهرت و مقبوليت بيشترى يافته و قرائت حفص از عاصم كه از امير مؤمنان(عليه السلام) گرفته شده شمار آيات آن را 6236 مى دانند.[5]
البته قرآن مجموعه اى مشخص و مورد اتفاق همه مسلمانان است و اختلاف در آيات آن ناشى از افزودن يا كاستن آيات سوره ها نيست، بلكه از آنجاست كه برخى از قاريان برخى از آيات قرآن را دو قسمت كرده و آن را دو آيه يا دو آيه را ادغام و يك آيه به شمار آورده اند. علّت اين اختلاف آن است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) هنگام تلاوت، در انتهاى هر آيه وقف مى كرد و روشن مى شد كه آنجا پايان آيه است. سپس براى تكميل و ارتباط سخن، آن را به
آيه بعد وصل مى كرد و گاه شنونده مى پنداشت در آنجا فاصله و وقفى نيست و دو آيه را يكى مى شمرد، بنابراين اختلاف روايات در موارد وصل و وقف، سبب اختلاف در شمار آيات شد[6]؛ براى نمونه قاريان مكه و شام «لَم يَلِد وَ لَم يُولَد» را دو آيه و ديگر قاريان يك آيه دانسته اند، در نتيجه گروه نخست شمار آيات سوره توحيد را 5 و گروه دوم 4 آيه دانسته اند.[7]
يكى از امور بحث انگيز، نشانه گذارى آيات بوده است؛ قاريان در آغاز براى تعيين ابتدا و انتهاى آيات در ابتدا و انتهاى هر آيه يك نقطه و گاهى در ابتدا يا انتهاى آيه سه نقطه به شكل دايره ترسيم مى كردند.[8] به مرور شماره گذارى آيات را اختراع كرده، آيات هر سوره را از رقم يك آغاز كرده، تا پايان سوره ادامه مى دادند.[9] برخى علما به كار گرفتن اين علايم و اعداد را به استثناى سه نقطه در ابتداى هر آيه، ناخوشايند مى دانستند، زيرا نگران آن بودند كه بعدها عدّه اى اين علايم را جزو قرآن بپندارند[10]؛ ولى تدريجاً اين نگرانى برطرف و مطلوب بودن آن پذيرفته شد.[11] (=> آيه)
سوره* در لغت به معناى منزلت، مقام بلند، يا برگرفته از سُورالمدينه به معناى ديوار و اطراف شهر است[12] و مقصود از سوره قرآن مجموعه اى از آيات آن است كه با «بِسمِ اللهِ الرَحمنِ الرَحيمِ» از قبل و بعدش جدا شده است.[13] سوره به اين معنا مكرّراً در قرآن آمده است. (براى نمونه ر.ك: بقره/2، 23؛ نور/24، 1؛ توبه/9، 64، 86 و...)
قرآن كريم به اتفاق همه دانشمندان مسلمان 114 سوره دارد.[14] ثبت فواتح و خواتم سوره ها نيز از ابتكارات سده نخست هجرى بوده است. بدين منظور در آغاز هر سوره جمله «فاتحة سورة كذا» و در پايانش «خاتمة سورة كذا» مى نوشتند.[15] بعداً مكّى و مدنى بودن هر سوره و شماره ترتيب آن در مصحف و تعداد آيات و گاه شماره ترتيب نزول هر سوره را در اوّل هر سوره مى آوردند[16]؛ ولى دغدغه اينكه اين كلمات بعدها جزو قرآن دانسته شود گروهى را به تلاش براى محو اين علايم از
قرآن وا مى داشت.[17]
2. مكّى و مدنى:
قرآن پژوهان آيات و سوره هاى قرآن را به مكّى و مدنى قسمت كرده اند. به نظر مشهور آن دسته از آيات و سوره ها كه پيش از هجرت نازل شده مكّى و آنچه پس از هجرت فرود آمده مدنى است.[18]
افزون بر اين، تقسيمات ديگرى نيز با توجه به زمان نزول آيات شده است؛ براى نمونه به آياتى كه در زمان حضور پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مكه يا مدينه نازل شده اند «حَضَرى» و به آياتى كه در سفرهاى آن حضرت فرود آمده اند «سَفَرى» گفته اند؛ نيز به آياتى كه در تابستان نازل شده «صَيْفى» (تابستانى) و آياتى كه در زمستان نازل شده اند «شِتايى» (زمستانى) همچنين به آياتى كه در حال صلح فرود آمده «سِلْمى» و آياتى كه در جنگ نازل شده اند «حَرْبى» و آياتى كه در روز نازل شده «نَهارى» و آياتى كه در شب نازل شده اند «لَيلى» گفته اند.[19] ( =>مكّى و مدنى)
سوره هاى قرآن با توجه به مكّى و مدنى بودن به 4 دسته تقسيم شده اند:
أ. سوره هايى كه همه آياتش مكّى است؛ مانند مدثّر.
ب. سوره هايى كه همه آن مدنى است؛ مانند آل عمران.
ج. سوره هاى مكّى كه بخشى از آياتش مدنى است؛ مانند اعراف كه گفته شده: آيات 163 - 172 آن مدنى است. (=>اعراف / سوره)
د. سوره هاى مدنى كه بخشى از آياتش مكّى است؛ مانند سوره حجّ كه گفته شده: آيات 52 - 55 آن مكّى است.[20] (=>حجّ / سوره)
البته برخى از محقّقان در وجود قسم سوم و چهارم ترديد كرده اند.[21] (=>مكّى و مدنى)
3. طُوَل، مئون، مثانى و مفصّل:
سوره هاى قرآن از نظر بلندى و كوتاهى و شمار آيات آن ها به 4 گروه طُوَل، مئون، مثانى و مفصّل تقسيم شده اند:[22] اين تقسيم بندى توقيفى[23] و در روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمده است كه خداوند به جاى تورات سبع طُوَل (طوال) و به جاى انجيل مئون و به جاى زبور مثانى به من داده است و با مفصّل بر ديگر پيامبران برترى داده شده ام.[24] در برخى نقل ها آمده است كه به جاى تورات سبع طُوَل و به جاى انجيل مثانى و به جاى زبور مئون
به من داده شد.[25]
أ. طُوَل:
طول جمع طُولى مؤنث اَطْوَل به معناى طولانى تر است و به سوره هاى بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف و انفال و توبه به سبب طولانى بودن آن ها «سبع طُوَل» گفته شده است.[26] در اين دسته بندى دو سوره انفال و توبه به سبب فاصله نشدن بَسْمَلَه ميان آن دو و ارتباط تنگاتنگ محتوايشان به منزله يك سوره به شمار آمده اند.[27] روايتى از ابن عباس نيز اين را تأييد مى كند.[28]
از سعيد بن جبير و برخى ديگر نقل شده كه سوره يونس را از سبع طول دانسته و دو سوره انفال و توبه را از اين گروه نشمرده اند[29]؛ ولى اين قول وجهى ندارد، چون سوره برائت از يونس طولانى تر است.[30] گفته شده است: تفاوت مصاحف عثمانى با مصحف اولى كه در زمان ابوبكر گردآورى شد تنها در اين بوده است كه در مصحف اوّل سوره برائت در ميان مئون و سوره انفال در ميان مثانى جاى داشته است؛ ولى در مصحف عثمانى سوره انفال و برائت را با هم بين دو سوره اعراف و يونس و آخرين سوره از سبع طُوَل قرار داده اند.[31] برخى فقط سوره انفال[32] و برخى ديگر فقط سوره توبه[33] و قول ضعيف ترى سوره كهف را[34] هفتمين سوره از اين مجموعه شمرده است.
ب. مئون و مثانى:
مئون جمع مأة به معناى 100 و مثانى جمع مَثْنى يا مَثْناة به معناى دو دو است.[35] در تعريف اين دو اصطلاح نظرهاى مختلفى بيان شده است:
يك. جمعى به آن دسته از سوره ها كه 100 آيه يا اندكى بيش يا كمتر از آن دارد مئون و به سوره هاى بعد از مئون مثانى گفته اند، چون نسبت به مئون در مرتبه دوم قرار دارند[36]؛ ولى مصداقى براى اين دو مجموعه بيان نكرده اند[37]؛ اما جمعى تعريف ياد شده از مئون را شامل سوره هاى اسراء، كهف، مريم، طه، انبياء، حجّ و مؤمنون دانسته و سوره هاى يونس، هود، يوسف، رعد، ابراهيم، حجر و نحل را مثانى معرّفى كرده اند، زيرا بعد از سبع طول و دومى آن هاهستند[38]؛ ولى اين بيان تمام
نيست، زيرا 23 سوره قرآن كه از سوره نور تا بعد از حواميم (محمّد) است تحت هيچ يك از عناوين چهارگانه طول، مئون، مثانى و مفصل مندرج نيستند[39]، افزون بر اين معلوم نيست با چه توجيهى سوره حجّ كه فقط 78 آيه دارد از مئون شمرده شده و سوره حجر كه 99 آيه دارد از آن به شمار نيامده است؟ البته ايراد نخست بر فيض كاشانى كه 23 سوره ياد شده را نيز از مثانى دانسته است وارد نيست.[40]زركشى نيز سوره هاى بعد از سبع طول را مئون و سوره هاى بعد از مئون را كه از مئون كوتاه تر و از مفصل بلندترند مثانى دانسته است.[41]
دو. صيدلانى و برخى ديگر 11 سوره برائت، نحل، هود، يوسف، كهف، بنى اسرائيل (اسراء)، انبياء، طه، قد افلح (مؤمنون)، شعراء، و صافّات را مئون و 20 سوره احزاب، حجّ، نمل، قصص، نور، انفال، مريم، عنكبوت، روم، يس، حجر، رعد، فرقان، سبأ، ملائكه (فاطر)، ابراهيم، ص، محمّد، لقمان و زمر را از مثانى دانسته است و سوره هاى حواميم و ممتحنات را نيز با وجود آنكه در روايت ياد شده از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نيامده اند قسيم 4 مجموعه طول، مئين، مثانى و مفصّل قرار داده است.[42]
سه. برخى ديگر، سوره هاى حواميم، فصّلت و فتح را نيز بر 20 سوره ياد شده افزوده اند.[43]
چهار. در نقلى از محمد بن طلحه 26 سوره از مجموعه مثانى شناخته شده است كه 20 سوره آن همان سوره هايى اند كه صيدلانى آن ها را از اين مجموعه دانسته و در خصوص 6 سوره ديگر ابن منظور از 5 سوره زخرف، مؤمن، سجده، احقاف و جاثيه ياد كرده، مى گويد: سوره ششم از روايت افتاده است؛ ولى احتمالاً سوره حمد باشد[44]؛ ولى در نقل فيروزآبادى سوره احزاب به عنوان آخرين عضو اين مجموعه آمده است.[45]
پنج. برخى نيز همه سوره هايى را كه بعد از سبع طول تا پس از حواميم آمده اند مئون دانسته اند.[46] احتمالاً اين ها كسانى باشند كه سوره حمد را مثانى معرفى كرده اند.[47] از جمعى نقل شده كه مثانى همه قرآن است[48] كه البته در اين صورت مثانى به معناى منعطف و مفسر بودن بعضى آيات بر بعضى ديگر[49] و از موضوع تقسيمات قرآن خارج است. برخى سوره بقره تا توبه را مثانى
دانسته اند.[50] (=>سبع مثانى)
شش. ماوردى مئون را سوره هايى دانسته كه 200 آيه يا نزديك به 200 آيه دارد[51]
هفت. برخى سوره انفال را تا آخر سوره سجده به استثناى سوره يونس (24 سوره) از مجموعه مئون و سوره احزاب را تا ق (18 سوره) از مجموعه مثانى دانسته است[52]، به هر حال اين تعريف ها حدسى اند و دليلى پذيرفتنى ندارند.[53]
ج. مفصّل:
مفصّل از ريشه فصل به معناى جدا شده است و به سوره هاى كوتاه آخر قرآن مفصل گفته اند، چون بسمله هاى فراوانى بين آن ها فاصله شده است يا براى اينكه همه آيات آن ها محكم است و آيه اى از آن ها نسخ نشده است[54] يا به سبب كوتاهى آيات آن ها.[55] در اينكه پايان اين مجموعه آخر قرآن است هيچ اختلافى نيست؛ ولى در اولين سوره از آن اقوال متعددى وجود دارد[56]؛ بيشتر قرآن پژوهان سوره محمّد را[57] كه نخستين سوره پس از حواميم است سرآغاز اين مجموعه دانسته اند[58]، بنابراين مجموعه مفصّل قرآن 68 سوره است.[59]روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نيز اين قول را تأييد مى كند.[60] در حديثى امام باقر(عليه السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه مجموعه مفصّل 67 سوره قرآن است، بنابراين سوره فتح آغاز اين مجموعه است.[61]
بنا به نقل زركشى اهل حديث آغاز اين مجموعه را سوره «ق» مى دانند. وى با استناد به روايتى اين قول را ترجيح مى دهد. سخاوى سوره حجرات را سرآغاز اين مجموعه مى داند.[62] گفته شده است: حزب مفصل در مصحف ابن مسعود از سوره الرحمن شروع مى شده است.[63] در نقلى از ابن عباس سوره ضحى تا آخر قرآن مجموعه مفصّل شمرده شده است، چون مستحب است بين تلاوت هر يك از اين سوره ها يك تكبير فاصله شود.[64] در اقوال ديگر سوره هاى صافّات، جاثيه، صفّ، ملك، انسان، سبح اسم ربّك الاعلى[65]
را نخستين سوره از اين مجموعه دانسته اند.[66]
سوره هاى مفصل را به سه گروه تقسيم كرده اند: گروه نخست كه تا سوره نبأ را در بر مى گيرد طوال (جمع طويل يعنى سوره هاى بلند در مجموعه مفصّل) و گروه دوم كه از سوره نبأ تا ضحى را شامل مى شود اوساط (جمع وَسَط به معناى متوسط) و گروه سوم از ضحى تا آخر قرآن است كه آن را قِصار (جمع قصير به معناى كوتاه) ناميده اند.[67]
بنا به روايتى مستحب است در نماز صبح سوره هاى طوال از مفصّل و در نماز عشا متوسط هاى اين مجموعه و در نماز ظهر، عصر و مغرب سوره هاى كوتاه اين مجموعه خوانده شوند.[68] نووى در معرفى سه گروه ياد شده مى گويد: از حجرات تا بروج طوال، از طارق تا بيّنه اوساط و از زلزال تا ناس قصارِ سوره هاى مفصّل نام دارند.[69]
4. تقسيم سوره ها بر حسب سرآغاز آن ها:
سوره ها از اين نظر به مقطّعات، مسبّحات، حامدات، اقسام، سُور قُل، مخاطبات و زمانيات تقسيم شده اند. 29 سوره قرآن با حروف تهجّى شروع شده اند كه به آن ها سوره هاى «مقطّعات» گفته اند. به اين حروف مقطعه گفته اند، چون هريك جدا جدا خوانده مى شود. اين حروف با احتساب مكرراتش 78 حرف و با حذف مكرراتش 14 حرف يعنى نصف حروف الفباست كه برخى اهل ذوق با تركيب آن، جمله «عليٌ صراطُ حقٍّ نُمْسكه» را ساخته اند.[70] اين ويژگى گرچه لطيف است ليكن با اين گونه روش ها نمى توان عقايد و مبانى دينى را ثابت كرد.[71] به آن ها «حروف نورانى» نيز گفته شده است.[72] سوره هاى مقطعات عبارت اند از بقره، آل عمران، عنكبوت، روم، لقمان و سجده كه با «الم»، اعراف با «المص»، يونس، هود، يوسف، ابراهيم و حجر با «الر»، رعد با «المر»، مريم با «كهيعص»، طه با «طه»، يس با «يس»، ص با «ص»، فصّلت، زخرف، دخان، جاثيه و احقاف با «حم»، شورى با «حم عسق» و قلم با «ن» شروع شده اند.
به 6 سوره اى كه با «الم» شروع شده و سوره اعراف كه با «المص» شروع شده است سوره هاى «الم» گفته اند.[73] برخى به تمام 13 سوره اى كه حروف مقطعه آن ها «الم» يا دو حرف اول حروف مقطعه آن ها الف و لام است سوره هاى «الف
لامات» گفته اند.[74] برخى از سلف سوره هاى «الم» را ميادين (جمع ميدان) و سوره هاى «الر» را بساتين (جمع بستان: باغ) قرآن دانسته اند.[75] به سه سوره شعراء، نمل و قصص «طواسيم» يا «طواسين»[76] و به 7 سوره اى كه با «حم» شروع مى شود «حواميم» يا «حاميمات» يا «ذوات حم»[77] يا «آل حم» گفته اند.[78] اطلاق «حواميم» بر اين سوره ها در روايات متعددى وارد شده است.[79] بنا به نقلى از امام صادق(عليه السلام) حواميم رياحين (گل ها) قرآن اند و قارى و حافظ بايد براى حفظ و تلاوت آن ها خداوند را سپاس گويند[80]، افزون بر اين در روايات از اين سوره ها با عنوان ديباج القرآن[81] (ابريشم قرآن) لُباب القرآن (مغز قرآن) ثمرة القرآن[82] (ميوه قرآن) عرائس القرآن[83](عروس هاى قرآن) ياد شده است.
هفت سوره اسراء، حديد، حشر، صفّ، جمعه، تغابن و اعلى كه با تسبيح و تنزيه خداوند شروع شده مسبّحات[84] و عرائس قرآن لقب گرفته اند.[85] برخى بدون احتساب سوره اسراء سوره هاى مسبّحات را 6 سوره دانسته اند.[86] ابو عمرودانى سوره هاى ممتحنه، منافقون و طلاق را از اين مجموعه دانسته[87] كه ظاهراً وجهى ندارد.
پنج سوره حمد، انعام، كهف، سبأ و فاطر با حمد و ستايش خداوند آغاز شده كه به آن ها «حامدات» گفته اند.[88] اين سوره ها به مقاصير (رواق، ايوان يا شبستان ها) قرآن لقب گرفته اند.[89] زركشى مى گويد: 14 سوره با ثناى پروردگار شروع شده كه 7 سوره آن يعنى 5 سوره حامدات و دو سوره فرقان و ملك در بردارنده صفات ثبوتيه پروردگار و 7 سوره ديگر (مسبّحات) در بردارنده تنزيه و صفات سلبيه پروردگارند و اين مطلب سرّ عظيمى از اسرار پروردگار است.[90]
همو 15 سوره صافّات، ذاريات، طور، نجم، مرسلات، نازعات، بروج، طارق، فجر، شمس، ليل، ضحى، تين، عاديات و عصر را از گروه سوره هايى
معرّفى مى كند كه با قسم آغاز شده اند. وى دو سوره قيامت و بلد را از 23 سوره اى شمرده است كه با جمله خبرى آغاز شده است[91]؛ ولى برخى اين دو سوره با 15 سوره پيشين و 5 سوره يس، ص، دخان، زخرف، ق و ن را كه بلافاصله بعد از حروف مقطّعه قسم آمده اند با عنوان سوره هاى «اَقْسام» (جمع قَسم) ياد كرده اند.[92]
ده سوره با ندا شروع شده كه مخاطب آن در 5 سوره پيامبر(صلى الله عليه وآله) و در دو سوره عموم مردم (ناس) و در سه سوره مؤمنان اند.[93] برخى از اين مجموعه با عنوان سوره هاى «مخاطبات» نام برده اند.[94]
شش سوره جنّ، علق، كافرون، توحيد، فلق و ناس با امر شروع شده[95] كه به 5 سوره از اين مجموعه كه با «قُل» شروع شده سوره هاى «قُلْ» يا «مقولات» گفته اند.[96]
هفت سوره واقعه، منافقون، تكوير، انفطار، انشقاق، زلزال و نصر با شرط شروع شده است و به سُور «زمانيات» نام گرفته اند.[97]
افزون بر اين، سوره هاى دهر، نبأ، غاشيه، شرح، فيل و ماعون با استفهام و سوره هاى همزه و تبّت با نفرين و سوره ايلاف با تعليل افتتاح شده اند.[98]
افزون بر آنچه گذشت از مجموعه هاى ديگرى نيز در قرآن نه از جهت فواتح آن ها بلكه به سبب اشتراك در بعضى خصوصيات ديگر ياد شده كه به مناسبت به معرّفى آن ها مى پردازيم:
أ. عِتاق الاُوَل:
عِتاق جمع عتيق به معناى قديم يا ارزشمند و اُوَل جمع اُولى است. به سوره هاى اسراء، كهف، مريم، طه و انبياء عتاق الاول گفته شده است[99]، زيرا نخستين سوره هاى نازل شده اند يا بر ساير سوره ها برترى و فضيلت دارند.[100]
ب. ممتحنات.
به 16 سوره فتح، حشر، سجده، طلاق، قلم، حجرات، تبارك، تغابن، منافقون، جمعه، صفّ، جنّ، نوح، مجادله، ممتحنه و تحريم سوره هاى ممتحنات گفته شده است. به اعتقاد برخى اين نامگذارى از آن روست كه سوره ممتحنه در اين مجموعه است.[101]
ج. سوره هاى سجده:
در 14 سوره قرآن 15 آيه سجده وجود دارد كه پس از تلاوت آن،
سجده واجب يا مستحب است. اماميه و زيديه در آيات 15 سجده/32؛ 37 فصّلت /41؛ 62 نجم /53 و 19 اقرء /96 سجده تلاوت را واجب مى دانند[102] و در آيات 206 اعراف/7؛ 15 رعد /13؛ 49 نحل /16؛ 107 اسراء/17؛ 58 مريم/19؛ 18 و 77 حجّ/22؛ 60 فرقان/25؛ 25 نمل/27؛ 24 ص /38 و 21 انشقاق/84 سجده تلاوت را مستحب مى دانند.[103] جمعى از اهل سنت نيز 15 آيه ياد شده را از آيات سجده مى دانند؛ ولى مذاهب چهارگانه اهل سنت در موارد وجوب و استحباب سجده با هم اختلاف دارند.[104] البته همه آن ها در وجوب سجده در 10 آيه متفق اند، هرچند در مصاديق آن اختلاف دارند.[105] به 4 سوره اى كه سجده در آن ها واجب است سور «عزائم» گفته شده است[106]، افزون بر اين به دو سوره بقره و آل عمران «زَهراوان»[107] و به انفال و توبه «قرينتان»[108] و به فلق و ناس «مُعَوَّذتان»[109] گفته شده است.
5. اجزاء، احزاب، اعشار، اخماس و ركوعات
أ. اجزاء و احزاب:
تقسيم قرآن به اجزاء و احزاب براى تسهيل تلاوت و حفظ بوده و در ادوار مختلف به گونه هاى مختلف انجام مى گرفته است. از برخى روايات استفاده مى شود در اواخر زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) قرآن را به 7 حزب تقسيم كرده بودند كه از آن ها به اجزاء يا احزاب يا منازل القرآن[110]ياد مى كرده اند: حزب اوّل شامل سه سوره اول قرآن يعنى حمد، بقره و آل عمران و حزب هاى بعدى به ترتيب 5، 7، 11 و 13 سوره طبق ترتيب كنونى مصحف بوده است و حزب هفتم كه حزب مفصل نام داشته از سوره «ق» تا سوره «ناس» بوده است.[111]
برخى اين تقسيم بندى را فردى مى دانند و معتقدند مسلمانان براى اينكه در طول هفته قرآن را ختم كنند آن را به 7 جزء تقسيم كرده بودند و مقدار اجزاء نزد همه افراد يكسان نبوده است.[112] اين روايت همواره از ادله كسانى بوده است كه ترتيب كنونى قرآن را توقيفى و از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى دانند.[113] بنا به نقلى پيامبر(صلى الله عليه وآله) هر شب يك
حزب از حزب هاى هفت گانه قرآن را تلاوت مى كردند.[114] روايت شده امام صادق(عليه السلام) قرآنى در اختيار داشته اند كه 14 جزء داشته است[115]، به هر روى اين تجزيه ديگر رايج نيست و امروزه مقصود از اجزاء همان چيزى است كه در ميان نويسنده هاى قرآن مرسوم بوده است كه در حاشيه صفحات آن رمزهايى را براى اشاره به اجزاى سى گانه و احزاب و ارباع آن قرار مى دادند[116]، زيرا در آغاز، مصحف هاى عثمانى از هرگونه تجزيه و علايم مخصوص آن تهى بوده است؛ ولى به مرور برحسب نياز، قاريان و حافظان، قرآن را به شيوه هاى گوناگون تقسيم بندى كردند. عدّه اى قرآن را به 30 قسمت تقسيم كردند و به هر قسمت «جزء» مى گفتند و نيز هر جزء را به دو قسمت تقسيم و به آن «حزب» مى گفتند و حزب ها را نيز به 4 قسمت تقسيم و به هر قسمت «رُبع» مى گفتند.[117] البته اجزاء و احزاب و ارباع چنان كه امروزه مرسوم است در برخى قرآن ها علامت گذارى شده بود.[118] اين روش اكنون در بسيارى از قرآن ها از جمله قرآن هاى خط عثمان طه متداول است.
اجزاى قرآن به آيه يا سوره آغازين آن ها نامگذارى شده اند؛ براى نمونه از جزء سوم چون با آيه «تِلكَ الرُسُل» شروع شده به «جزء تلك» و از جزء 26 چون با سوره احقاف شروع شده به «جزء احقاف» ياد مى شود.[119]
برخى منشأ تقسيم قرآن به 30 جزء را روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى دانند كه در آن به خواندن قرآن در يك ماه سفارش شده است.[120]احتمالا ختم قرآن در ماه رمضان نيز در اين خصوص نقش داشته است.[121]
روش ديگرى كه در برخى مصاحف امروزه متداول است تقسيم اجزاى سى گانه به 4 حزب است. سخاوى مى نويسد: تقسيم قرآن به 120 حزب براى قاريان مساجد قرار داده شده بود[122]، به هر روى زمان دقيق اين تقسيمات به خوبى روشن نيست. برخى احتمال داده اند اجزاى سى گانه در زمان حَجّاج انجام گرفته باشد[123] كه البته نقل هاى تاريخى اين احتمال را تأييد نمى كنند، زيرا در زمان وى فقط نصف ها تا اعشار قرآن تعيين گرديد.[124] برخى معتقدند تقسيم قرآن به اجزاء، احزاب و ارباع در زمان تابعان پايان يافته است.[125]
نقل است كه منصور به عمرو بن عُبيد (م. 144 ق.) گفت: مى خواهم قرآن را حفظ كنم. عمرو بن عبيد هر جزء از اجزاى سى گانه قرآن را به 12 بخش قسمت كرد و به منصور پيشنهاد داد هر قسمت را يك روز و در نتيجه همه قرآن را در يك سال حفظ كند.[126] از اين گزارش معلوم مى شود در آن زمان اجزاى سى گانه قرآن متداول بوده است.
ابوبكربن عياش (م. 193 ق.) كتابى با عنوان اجزاء ثلاثين داشته است كه معلوم مى شود تجزيه قرآن به اجزاى سى گانه در زمان وى انجام گرفته است.[127]
سخاوى نقل مى كند: در مصر قرآن هايى 60 جزوى متداول بوده كه اجزاى شصت گانه آن را 4 قسمت كرده بودند و هر 4 روز يك بخش آن را مى خواندند.[128] البته اجزاى شصت گانه اى كه سخاوى آورده در برخى موارد با حزب هاى كنونى قرآن هاى عثمان طه تفاوت دارد.[129]
زمان نشانه گذارى اجزاء و احزاب و ارباع قرآن نيز به خوبى روشن نيست؛ گفته شده است: اين كار در زمان مأمون يا حجّاج انجام گرفته است[130]؛ ولى برخى معتقدند وضع اين علايم تا اواسط قرن چهارم شهرت نداشته است، زيرا مصاحفى كه از قرن اول تا سوم به دست آمده اند از اين علايم تهى اند.[131] البته نبود علايم در تعداد معدودى از مصاحف بر جاى مانده در آن روزگار نمى تواند دليل بر عدم تجزيه يا عدم شهرت آن در آن زمان باشد.
شايان ذكر است كه اجزاء، احزاب و ارباع مصحف هاى كنونى از كتاب غيث النفع سَفَاقُسّى، ناظمة الزهر شاطبى و شرح آن، تحقيق البيان محمد متولّى و ارشاد القراء والكاتبين ابوعيد رضوان مخلّلاتى گرفته شده است.[132] در اين تقسيم انسجام معناى آيات در نظر گرفته نشده و بر اين اساس رعايت آن در ابتدا و انتهاى تلاوت قرآن توصيه نشده است[133]، از اين رو اخيراً برخى قرآن پژوهان با انتقاد از اين شيوه در تجزيه قرآن به سبب عدم مراعات هماهنگى محتواى آيات در بسيارى موارد تجزيه قرآن را به روش نو پيشنهاد داده كه از نظر وى انسجام معناى آيات نيز در آن مراعات شده است.[134]
اصطلاح اجزاى مصحف كاربرد ديگرى نيز داشته و دارد و آن اينكه اجزاى مختلف قرآن براى سهل الوصول بودن در جلساتى كه قرآن دسته جمعى تلاوت مى شود و براى آنكه به آسانى در اختيار نوآموزان قرار گيرد به صورت جزوه هايى
مستقل در 30 پاره يا بيشتر منتشر مى كرده اند و به مجموع جزوه ها كه همه 30 جزء قرآن را در برداشت «رَبْعة» مى گفتند.[135] تقسيم قرآن به 6 يا 7 قسمت و انتشار آن در 6 يا 7 جزوه نيز معمول بوده است.[136] برخى فقها اين كار را به دليل نوبودن (بدعت) و پاره پاره شدن قرآن جايز نمى دانستند و با آن مخالفت مى كردند؛ ولى عدّه اى آن را جايز شمرده، حتّى به استحباب آن فتوا داده اند.[137]
يكى از كارهايى كه در قرن نخست هجرى در تقسيمات قرآن مورد توجه مسلمانان قرار گرفت تعيين انصاف، اثلاث، ارباع، اخماس، اسداس، اسباع، اثمان، اتساع و اعشار بود كه نتايج آن در آثارى كه از قرآن پژوهان بر جاى مانده ثبت شده اند. نقل شده كه حَجّاج قاريان، حافظان و كاتبان قرآن را گرد آورد و فرمان داد تا افزون بر شمار كلمات و حروف آن، موارد ياد شده را نيز معيّن كنند[138]، هرچند براى اين كار در زمان خودش شايد ارزش چندانى جز تفنّن و هنرنمايى متصوّر نبود؛ ولى اهتمام مسلمانان به امور ريز مربوط به قرآن نظير شمار كلمات و يكايك حروف معجم به كار برده شده در آن و حتى نقطه هاى آن و حفظ آمار آن[139] بهترين گواه بر بطلان ادّعاى تحريف قرآن است.
ب. تخميس و تعشير:
يكى از تقسيمات قرآن كه در قديم رواج داشته و اكنون بر اثر شماره گذارى آيات كمتر به آن توجه مى شود، نشانه گذارى پنج پنج آيه و ده ده آيه بوده است كه به آن «تخميس» و «تعشير» مى گفتند. براى تخميس ابتداء، در پايان هر 5 آيه نقطه و بعدها كلمه «خَمْس» يا حرف «خـ» و براى تعشير نيز آغاز، در پايان هر 10 آيه نقطه و سپس كلمه «عَشر» يا حرف «عـ» مى گذاشتند[140] و سرّ اين كار اين بود كه قاريان هر روز 5 يا 10 آيه به شاگردان خود مى آموختند.[141] دانشمندان سرآغاز تعشير مصحف را به سيره رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در آموزش 10 آيه 10 آيه قرآن به اصحاب نسبت داده اند.[142] توصيه به آموزش 5 آيه 5 آيه نيز از برخى نقل ها استفاده مى شود كه شايد منشأ تخميس بوده است.[143]
به نظر ابوعمرودانى تعشير و تخميس قرآن عمل صحابه بوده و در زمان آن ها رواج داشته است. وى رواياتى را كه حاكى از مخالفت برخى صحابه و تابعان است، دليل اين ديدگاه مى داند.[144]
از ابن مسعود نقل شده است كه علايم تخميس و تعشير را از مصاحف پاك مى كرد. جمعى از تابعان نيز اين كار را جايز نمى دانستند.[145]مالك تعشير و تخميس مصاحف را با مركّب مشكى جايز مى دانست؛ اما انجام اين كار را با رنگ قرمز مكروه مى دانست.[146]
محمدبن وراق مى گويد: قرآنى را كه اعشار و ختم سوره هايش با طلا نشانه گذارى شده بود بر امام صادق(عليه السلام) عرضه كردم. آن حضرت بر آن ايرادى نگرفت و تنها فرمودند: خوش ندارم قرآن با طلا نوشته شود و دوست دارم قرآن مانند دوره نخستين با مركّب سياه نوشته شود.[147]
ج. ركوعات:
يكى ديگر از تقسيمات قرآن كه برخلاف ساير تقسيم بندى هاى آن، طول و اندازه مساوى و معيّن ندارد ركوعات است. هر ركوع متشكل از چند آيه است كه درباره يك موضوع سخن مى گويد. ركوعات بيشتر در سوره هاى بزرگ قرآن اند؛ براى نمونه سوره بقره 40 ركوع دارد؛ اما سوره هاى كوچك كه درباره يك موضوع سخن مى گويند يك ركوع دارند؛ مانند سوره هاى عبس تا ناس. به ركوعات قرآن ركوع گفته اند، چون هر ركوع بر اساس مبانى فقهى اهل سنت بعد از قرائت حمد در يك ركعت خوانده مى شود.[148] ركوعات قرآن ريشه در نماز تراويح دارد كه اهل سنت در شب هاى ماه رمضان از زمان خليفه دوم آن را به جماعت مى خوانند.[149] اين نماز كه در فقه اهل سنت 600 ركعت است در هر شبى از شب هاى ماه رمضان 20 ركعت آن خوانده مى شود[150] و اهل سنّت خواندن يك ختم قرآن را در اين نماز مستحب مى دانند[151]، از اين رو قرآن را به ركوعات تقسيم كرده اند.
در شمار دقيق ركوعات اختلاف است؛ مشهور آن را 540 مى دانند.[152] سرخسى در اين باره از مشايخ بخارى نقل مى كند كه قرآن را 540 ركوع كردند تا در شب بيست و هفتم ماه رمضان ختم گردد و اين فضيلت در اين شب كه طبق برخى روايات شب قدر است درك شود.[153] دانى در همين راستا اجزاى بيست و هفت گانه براى قرآن نقل مى كند كه در نماز تراويح خوانده مى شده اند.[154] در برخى قرآن ها در بالاى «بسم الله» هر سوره افزون بر شمار كلمات و حروف شمار ركوعات آن را نيز مى نوشتند[155]؛ همچنين در حاشيه بعضى از
قرآن ها ركوعات را با حرف «ع» نشانه گذارى مى كردند.
6. تقسيمات محتوايى:
قرآن كريم با توجه به محتوا و شيوه بيان به بخش هايى گوناگون تقسيم شده است. البته بناى اين تقسيمات بر تساوى همه بخش ها نيست، از اين رو با كم و زياد بودن مقدار برخى از بخش ها بر برخى ديگر و تداخل بعضى اقسام و تفاوت اين تقسيمات در روايات و نقل هاى مختلف منافاتى ندارد.[156] مهم ترين اين تقسيمات عبارت اند از:
1. بخش هاى سه گانه:
در روايتى از اميرمؤمنان، امام على و امام باقر(عليهما السلام) آمده است كه قرآن بر سه بخش فرود آمده است: ثلث آن درباره ما و دشمنان ماست و ثلث آن سنن و امثال و ثلث ديگر فرايض و احكام است.[157]
2. بخش هاى چهارگانه:
بنا به نقلى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و امام باقر(عليه السلام) ربع قرآن درباره اهل بيت(عليهم السلام) و ربع آن درباره دشمنان آن ها و ربع آن فرايض و احكام و ربع ديگر حلال و حرام است.[158]
3. بخش هاى هفت گانه:
در نقلى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، محتواى قرآن در 7 بخش زجر، امر، حلال، حرام، محكم، متشابه و امثال معرّفى شده است.[159] در روايت ديگر امر، زجر، ترغيب، ترهيب، جدل، قصص و مَثَل[160] به عنوان بخش هاى هفت گانه قرآن معرّفى شده اند. در روايتى از امام باقر يا امام صادق(عليهما السلام) با رويكرد شناخت و فهم قرآن، محتواى آن 6 وجهِ محكم، متشابه، ناسخ، منسوخ، خاص و عام بيان شده است[161]، افزون بر اين در روايات، تقسيمات ديگرى نيز براى محتواى قرآن آمده اند.[162]
منابع
دائرة المعارف قرآن كريم، سيد عبدالرسول حسينى زاده، جلد 8، صفحه 410-427