تفاخر

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

از جمله موانع راه ترقّي روح انسان، صفت زشت و رذيله «تفاخر» است و آن، به معنای فخر فروشی و مباهات كردن با زبان و گفتار است، بواسطه چيزي كه فرد آن را كمال خود مي‌پندارد. اين صفت ناپسند در حقيقت از اقسام تكبر شمرده شده و مفاسدي نيز از آن زائيده مي‌شود.

معنای تفاخر

«تفاخر» از ریشه «فخر» بنا به گفته اهل لغت به معنای «بر همديگر نازیدن»[۱] و فخر فروشی است و در اصطلاح علماي اخلاق، افتخار يا مباهات به زبان است به واسطه چيزي كه آن را كمال خود مي‌پندارد مانند: مال، جاه و اولاد و یا مباهات به مکارم و محاسن. مباهات هم غالباً در حد باوري است كه بيرون از وجود مباهات كننده است و از اقسام تكبّر بشمار مي‌رود، بنابراين آنچه كه در مذمت متكبّران بيان شده در مورد اينان نيز صادق است.[۲]

تفاخر در قرآن

واژه «تفاخر» و مشتقاتش پنج بار در قرآن کریم آمده است:

1: "… اِنّ اللَّهَ لایُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاُ فَخُوراً" (نساء، 36)

2: "و لَئِنْ اَذَقْناه نَعْماءَ بَعْدَ ضَرّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبّ السّیئاتُ عَنّی انَِّهُ لَفَرِحٌ فخورٌ" (هود، 10)

3: "وَ لاتُصَعِّرْ خدّکَ لٍلّناسِ وَ لاتَمْشِ فی الَأرْضِ مَرَحاً اِنَّ اللهَ لایُحِبُّ کُلَّ مُختالٍ فخورِ". لقمان، 18)

4: "اِعْلَمُوا اَنّما الحیوةُ الدنیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ و زینَةٌ و تَفاخر بینکم و تکاثرٌ فی الاَمْوالِ و الاولادِ …" (حدید، 20)

5: "لِکَیْلا تَأسَوْا علَی ما فاتَکم وَ لاتَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللهُ لا یُحِبَّ کُلَّ مُختالٍ فخورٍ" (حدید، 23)

در آیات فوق واژه «فَخُور» در چهار آیه قرآن بکار رفته و به معنای کسی است که مناقب و محاسن خود را به خاطر کبر و خودنمایی، برمی شمارد و برخی از مفسرین در تفسیر آیه 23 از سوره حدید، "فخور" را صیغه مبالغه گرفته و آن را به معنای کسی می دانند که زیاد افتخار و مباهات می کند، به توهم اینکه آنچه که از نعمتهای الهی دارد فقط به خاطر استحقاق و لیاقت خودش می باشد.

سبب تفاخر

اسباب تفاخر بسيار است كه برگشت همه آنها به اين است كه شخص متكبر و فخر فروش بخاطر كوچكي افق فكر و پستي همت و كم ظرفيتي خود، كمالي را در خويش توهم مي‌كند كه باعث عُجب و خودبزرگ‌ بيني او مي‌شود. چه بسا عارف نمايي كه به ديگران با ديده حقارت مي‌نگرد و حال آن كه آنچه در دست اوست مشتي مفاهيم و اصطلاحاتی است كه همه حجاب و بي ارتباط با معارف الهيه هستند.[۳]

آثار سوء تفاخر

با اندك دقتي در احوال صاحبان چنين صفتي بدست مي‌آيد كه اين رذيله و صفت زشت، انسان را از كمالات ظاهري و باطني و از لذائذ دنيوي و اخروي باز مي‌دارد و توليد بغض و عداوت كرده، انسان را از چشم خلائق انداخته و ناچيز مي‌كند. علاوه بر این که موجب ذلت و خواري در آخرت مي‌گردد،[۴] چنانكه خداي تعالي مي‌فرمايد: «ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ»[۵] داخل شويد در درهاي جهنم، در حالتي كه هميشه در آن خواهيد بود كه متكبران را بسيار بدمنزلگاهي است.

امام جعفرصادق علیه السلام مي‌فرمايد: «إنّ المتكبّرين يُجعَلون في صور الذّرّ، يتوطّأهم الناس حتي يفرغ الله من الحساب»؛[۶] متكبرين در روز قيامت به صورت مورچگان محشور خواهند شد و مردم ايشان را پايمال خواهند نمود تا خدا از حساب بندگان فارغ شود.

علاج تفاخر

علاج عملي تفاخر بدين گونه است كه دامن همت به كمر زده و در مورد مفاسد و مهلكاتي كه در سر راه صاحب اين صفت زشت و خانمان سوز قرار دارد با ديده عبرت، نظري افكند و به خود بازگردد، كه اول نطفه‌اي بيش نبود و در آخر غير از لاشه‌اي بدبو چيزي نخواهد بود؛ پس چنين آغاز و چنان سرانجامي، شايستگي افتخار و نازفروشي را ندارد.

دیگر این که خود را بر ضد این رذیله - كه تحقير و ترجيح غير بر نفس خویش است - به زبان و گفتار وا دارد و براي خداي تعالي كه بزرگي فقط شايسته و خلق اوست، تواضع و فروتني كند.[۷]

پانویس

  1. عبدالرحيم صفي پور، منتهي الأدب في لغة العرب، انتشارات كتابخانه سنايي، واژه «فخر»
  2. ملا مهدي نراقي، جامع السعادات، ترجمه: كريم فيضي، انتشارات آل محمد صلی الله علیه و آله، 1385، ج 1، ص 497.
  3. امام خميني، چهل حديث، نشر مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني 1383، چاپ 29، ص 82.
  4. همان، ص 86.
  5. سوره زمر، آيه 72.
  6. شیخ كليني، اصول كافي، تصحيح علي اكبر غفاري، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1375، چاپ ششم، ج 2، ص 311.
  7. همان، ص 93-99؛ ملا احمد نراقي، معراج السعادة، ص 292-293.

منابع