تفاخر
محتویات
تركيب انسان از جسم و نفس
انسان اعجوبهاي است مركب از دو عالم: يكي عالم ظاهري كه بدن گويند و مربوط به اين عالم خاكي است و آن ديگري گوهري است بس گرانقدر از جنس ملائكه مقدسه كه روحش نامند، اين بدن حكم مركبي را براي روح ايفاء ميكند كه بر آن سوار شده از جايگاه اصلي خود به اين عالم فاني قدم نهاده براي خود سودي كرده زاد و توشهاي جمع آورد و خود را به انواع كمالات بيارايد؛ آنگاه به زادگاه خود رجعت كند،[۱] از جمله موانع راه ترقّي روح، صفت زشت و رذيله تفاخر است.
معنا و مفهوم تفاخر
تفاخر بنا به گفته اهل لغت «بر همديگر نازیدن»[۲] است و در اصطلاح علماي اخلاق، تفاخر افتخار يا مباهات به زبان است به واسطه چيزي كه آن را كمال خود ميپندارد، مباهات هم غالباً در حد باوري است كه بيرون از وجود مباهات كننده است و از اقسام تكبّر بشمار ميرود بنابراين آنچه كه در مذمت متكبّران بيان شده در مورد اينان نيز صادق است.[۳]
چنانكه خداي تعالي ميفرمايد: «ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ»[۴] داخل شويد در درهاي جهنم، در حالتي كه جاودانه و هميشه در آن خواهيد بود كه متكبران را (دوزخ) بسيار بدمنزلگاهي است.
امام جعفرصادق علیه السلام ميفرمايد: «إنّ المتكبّرين يُجعَلون في صور الذّرّ، يتوطّأهم الناس حتي يفرغ الله من الحساب»[۵] متكبرين در روز قيامت به صورت مورچگان محشور خواهند شد و مردم ايشان را پايمال خواهند نمود تا خدا از حساب بندگان فارغ شود.
سبب تفاخر
اسباب تفاخر بسيار است كه برگشت همه آنها به اين است كه شخص متكبر و فخر فروش بخاطر كوچكي افق فكر و پستي همت و كم ظرفيتي خود، كمالي را در خويش توهم ميكند كه باعث عجب و خودبزرگ بيني او ميشود. چه بسا عارف نمايي كه به ديگران با ديده حقارت مينگرد و حال آن كه آنچه در دست اوست مشتي مفاهيم و اصطلاحاتی است كه همه حجاب و بي ارتباط با معارف الهيه هستند.[۶]
آثار سوء تفاخر
با اندك دقتي در احوال صاحبان چنين صفتي بدست ميآيد كه اين رذيله و صفت زشت، انسان را از كمالات ظاهري و باطني و از لذائذ دنيوي و اخروي باز ميدارد و توليد بغض و عداوت كرده، انسان را از چشم خلائق انداخته و ناچيز ميكند. علاوه بر این که موجب ذلت در آخرت و خواري در آن عالم ميگردد همچنان كه از آيه شريفه و فرمايش امام صادق علیه السلام و روايات ديگر نمايان است.[۷]
علاج تفاخر
علاج عملي آن بدين گونه است كه دامن همت به كمر زده و در مورد مفاسد و مهلكاتي كه در سر راه صاحب اين صفت زشت و خانمان سوز قرار دارد با ديده عبرت، نظري افكند و به خود بازگردد كه اول، نطفهاي بيش نبود و در آخر غير از لاشهاي بدبو چيزي نخواهد بود. پس چنين آغاز و چنان سرانجامي، شايستگي افتخار و نازفروشي را ندارد و دیگر این که خود را بر ضد این رذیله كه تحقير و ترجيح غير بر نفس خویش است به زبان و گفتار وا دارد و براي خداي تعالي كه بزرگي فقط شايسته و خلق اوست، تواضع و فروتني كند.[۸]
بنابراین تفاخر مباهات كردن با زبان و گفتار است، بواسطه چيزي كه آن را كمال خود ميپندارد و اين صفت ناپسند در حقيقت از اقسام تكبر شمرده ميشود و تفاخر مفاسدي بر آن مترّتب است و مفاسدي نيز از آن زائيده ميشود.
پانویس
- ↑ نراقي، ملا احمد، معراج السعادة، مؤسسه انتشارات هجرت، تابستان 1375، چاپ سوم، ص 22.
- ↑ صفي پور، عبدالرحيم ابن عبدالكريم، منتهي الأدب في لغة العرب، انتشارات كتابخانه سنايي، واژه «فخر»
- ↑ علامه نراقي، ملا مهدي، جامع السعادات، ترجمه: كريم فيضي، انتشارات آل محمد صلی الله علیه و آله، 1385، چاپ اول، ج 1، ص 497.
- ↑ سوره زمر، آيه 72.
- ↑ مرحوم كليني، يعقوب، اصول كافي، تصحيح علي اكبر غفاري، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1375، چاپ ششم، ج 2، ص 311.
- ↑ امام خميني، روح الله، چهل حديث، نشر مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني 1383، چاپ 29، ص 82.
- ↑ همان، ص 86.
- ↑ همان، ص 93-99؛ نراقي، ملا احمد، معراج السعادة، ص 292-293.
منابع
اصغر صفرزاده، تفاخر، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: 12 اردیبهشت 1391.