خاندان جیهانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


كليدواژه: سامانيان، محمد بن احمد جيهاني، وزارت سامانيان

واژه­ي «جيهاني» نسبتِ خانواده مشهوري در بخارا است كه عده­اي از بزرگان آن در زمان سامانيان در دستگاه آنان سمت وزارت را به عهده داشتند و يا عهده­دار مشاغل مهم ديگري بودند. برخي از اعضاء اين خاندان از نظر علم و ادب اشتهار داشتند. سه نفر از وزراء سامانيان كه به جيهان منسوب و به جيهانى شهرت يافته‌اند، عبارتند از: ابوعبداللّه محمد بن احمد بن نصر، و (پسرانش) محمد بن محمد مكنى به ابوعلى و احمد بن‌ محمد.[۱] رياست ديوان وزارت را در زمان سامانيان به جز خاندان جيهاني، افرادي چون بلعمي، مصعبي و عتبي نیز به عهده داشتند.[۲]

شخصیت ابوعبدالله محمد بن احمد

ابوعبدالله محمد بن احمد جيهاني كه برخي او را ابوعبدالله جيهاني كبير[۳] خوانده­اند، منسوب به «جيهان» شهري در خراسان بزرگ، كنار رود جيحون مي­باشد.[۴]

وي مشهورترين رجل نامي خاندان جيهاني است. جيهاني پس از ابوبكر بن حامد نسفي چندي وزير احمد بن اسماعيل ساماني بود.[۵] سپس زماني كه امير نصر بن احمد (301-333) هنوز به حد رشد و بلوغ نرسيده بود، عهده­دار وزارت وي شده است.[۶] وي در دو مرحله در زمان امير نصر بن محمد به وزارت رسيده است. مرحله اول از سال 301 تا 309 و مرحله دوم از سال 325 تا 328.[۷] جيهاني در دوره وزارتش به اتفاق دولتمردان ساماني از جمله حموية بن علي امور كشور را سامان داد.[۸] در اين زمان منصب وزارت از اهميت خاصي برخوردار بوده است. تكوين نظام ديواني سامانيان بيشتر مرهون كوشش­هاي ابوعبدالله جيهاني بوده است.[۹]

تدبير و درايت جيهاني

تمامي مورخان و نويسندگان از تدبير و درايت جيهاني در وزارت سخن گفته­اند و معتقدند در دوره او كارها مرتب شد و مملكت­داراي نظم شد. ابن­اثير مي­نويسد: «اداره امور و رياست دولت نصر بن احمد به ابوعبدالله محمد بن احمد جيهاني واگذار شد. او كارها را مرتب و مملكت را منظم كرد».[۱۰]

مورخان نوشته­اند: «چون وي به وزارت نشست، به همه ممالك جهان­نامه نوشت و رسم­هاي همه درگاه­ها و ديوان­ها را طلب كرد، سپس در رسم و رسومات آنها نظر كرد و هر رسمي كه نيكوتر و پسنديده­تر بود را انتخاب كرد و دستور داد آن رسوم را مورد استفاده قرار دهند و به تدبير او همه امور مملكت سامان يافت».[۱۱] وي براي اداره ديوان وزارت ساماني بسياري از مراسمات و تشكيلات ايران عهد ساساني را در امور وارد كرد.[۱۲] از پايان وزارت ابوعبدالله جيهاني و انتصاب ابوالفضل بلعمي به جاي او اطلاعي در دست نيست؛ اما احتمالاً وي بر اثر فشار فقهاي بخارا و شايد به اتهام زندقه و الحاد بركنار شده است.[۱۳]

مقام علمي

محمد بن احمد جيهاني فردي دانا و بسيار باهوش و فاضل بود.[۱۴] ابن­فضلان سفير خليفه عباسي در سفرنامه خود از جيهاني به نيكي ياد كرده و مي­نويسد: «وي در سراسر خطه خراسان به شيخ العميد مشهور بود».[۱۵]

وي از مشوقان دانشمندان بود. تشويق و حمايتي كه از دانشمندان كرد موجب گرديد كه وي در ايام حياتش در تمام جهان اسلام مشهور گردد. او با انعام و پاداش، مشوق يكي از قديمي­ترين و شايسته­ترين جغرافي­دانان يعني ابوزيد بلخي نيز بود. هر چند بلخي دعوت او را به بخارا نپذيرفت و حاضر به ترك موطن خود (بلخ) نگرديد.[۱۶]جيهاني شاعران پارسي­گو و عرب زبان را نيز گرامي مي­داشت، به طوري كه برخي از آنان وي را ستوده­اند.[۱۷] وفات او در سال 330 هجري بوده است.[۱۸]

ابوعلي محمد بن محمد جيهاني

ابوعلي محمد بن محمد جيهاني پسر محمد بن احمد بن نصر جيهاني[۱۹](جيهاني كبير) پس از «بركناري» و يا «رحلت» ابوالفضل بلعمي در سال 330 هجري به وزارت سعيد بن احمد ساماني منصوب شد.[۲۰]

گرديزي مي­نويسد: «پس از مرگ امير سعيد ساماني، وزارت از محمد بن عبيدالله بلعمي به ابي علي محمد بن محمد جيهاني رسيد محمد بن مصعبي از اين امر ناراضي بود و به همين جهت امور سامان نيافت».[۲۱]

البته مقدسي پس از وزارت ابوالفضل بلعمي به وزارت ابوعبدالله جيهاني اشاره دارد[۲۲] كه احتمالا اشتباه است. در دانشنامه جهان اسلام آمده است: «بسياري از ابوعلي محمد بن محمد جيهاني به عنوان وزير نصر بن احمد ياد كرده و نوشته­اند كه وي به ابوزيد احمد بن سهل بلخي دانشمند فيلسوف صله مي­داد؛ ولي با توجه به زمان مرگ ابوزيد بلخي(322) اين مطلب بايد مربوط به ابوعبدالله محمد بن احمد جيهاني كبير دانست».[۲۳]

سرانجام

وي در سال 330 هجري تحت الهدم (زير آوار احتمالاً به علت زلزله) از دنيا رفت.[۲۴]

احمد بن محمد بن نصر جيهاني

ابوعبدالله احمد بن محمد بن نصر جيهاني فرزند محمد بن احمد جيهاني (جيهاني كبير) از وزاراء دولت سامانيان[۲۵] است.

نرشخي مي­نويسد: «مقدسي از ابن الجيهانى نام برده و او را از وزراء نوح بن منصور شمرده است كه ظاهرا مقصودش از ابن الجيهانى (همين) احمد بن محمد است.[۲۶] گرديزي مي­نويسد: «احمد بن محمد جيهاني از سال 365 تا 367 وزير منصور بن نوح ساماني بوده است».[۲۷] منصور بن نوح در سيزدهم شوال سال 367 درگذشت و امير رضى نوح ابن منصور به جاى پدر نشست، جيهانى در اين وقت وزارت داشت... در ربيع ­الثانی سال 367 جيهانى از وزارت افتاد و ابوالحسين عبداللّه بن احمد عتبى به جاى وى نشست.[۲۸]

مقام علمي

احمد بن محمد بن نصر جيهاني شخصيتي فاضل اديب،[۲۹] فيلسوف و منجم[۳۰] و از پيشگامان علم جغرافيا بوده است.[۳۱]

او «بيگانگان»[۳۲] را جمع كرد و از مملكت آنها و درآمدهاي آنان و كيفيت راه­هاي ورود به آن مناطق و... سوال كرد تا از اين راه به گشودن شهرها دست يابد و درآمد آنها بشناسد و علم نجوم و گردش فلك را بفهمد.[۳۳]

آثار و تاليفات جيهاني

جيهاني داراي آثار و تاليفات متعددي است كه از جمله آنها مي­توان به موارد ذيل اشاره كرد:

1- المسالك و الممالك.[۳۴] كتاب معروفي است كه اصل آن در دسترس نيست؛ اما بسياري از آن نقل كرده­اند.[۳۵]

حاجي خليفه مي­نويسد: احمد بن محمد بن نصر جيهاني در كتاب مفصل «مسالك و ممالك» عالم را به هفت اقليم تقسيم كرده و براي هر اقليم ستاره­اي قرار داده او در كتابش به وصف شهرها نپرداخته و تنها راه­هاي شرق و غرب و شمال و جنوب را ذكر كرده است.[۳۶] اين كتاب احتمالا همان كتابي است كه مسعودي در مورد آن مي­نويسد: جيهاني وزير نصر بن احمد ساماني كتابي در وصف جهان و اخبار و عجايب آن و شهرها و درياها و امت­هاي عالم تصنيف كرده است.[۳۷] كتاب المسالك والممالك جيهاني هر چند امروزه در دسترس نيست؛ اما برخي اشاره دارند جغرافي­نويسان پس از جيهاني اطلاعات خود را در باب سرزمين­هاي غيراسلامي شمال و شرق از آن گرفته­اند.[۳۸] او با نوشتن اين كتاب به جهانگردان مشهوري چون بودلف و ابن فضلان ياري رسانده است.[۳۹]

2- از ديگر آثار جيهاني مي­توان به العهود للخلفا والامراء، كتاب الزيارات في كتاب الناشي، آيين مقالات[۴۰] و كتاب رسائل[۴۱] اشاره كرد.

3- اشكال العالم آقا بزرگ تهراني در مورد اين كتاب مي­نويسد: «در كابل نسخه­اي از اشكال العالم وجود دارد كه سعيد نفيسي از روي آن براي خويش نسخه برداري كرده است و در آنجا بيان كرده كه مولف كتاب معاصر با سامانيان در قرن چهارم هجري است. آقا بزرگ سپس مي­نويسد: شايد مولف آن ابوعبدالله احمد بن محمد بن نصر جيهاني از وزراء سامانيان باشد».[۴۲]

پانویس

  1. نرشخي، ابوبكر محمد بن جعفر،‌ تاريخ بخارا، تهران، توس، 1363، دوم، ص 320.
  2. راوندي، مرتضي، تاريخ اجتماعي ايران، تهران، نگاه، 1382، دوم، ج4، ص 30.
  3. ثعالبي، يتيمة الدهر، بيروت، دارالكتب العلميه، 1403، ج4، ص 64.
  4. حموي، ياقوت، معجم البلدان، تهران، ميراث فرهنگي كشور، 1383، اول، ج2، ص 202 و ابن فقيه، البلدان، بيروت، عالم الكتب، 1416، اول، ص 15.
  5. حداد عادل، غلامعلي، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنياد دايرة المعارف اسلامي، 1386، دوم،‌ ج11، ص 591.
  6. نرشخي، پيشين، ص 129.
  7. راوندي، پيشين، ج2، ص 234.
  8. حداد عادل، پيشين، ص 591.
  9. همان، ص592.
  10. ابن اثير عزالدين، الكامل، ترجمه ابوالقاسم حالت، عباس خليلي، تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 1371، ج19، ص 132.
  11. راوندي،‌ پيشين، ج2، ص 300-301.
  12. پيرنيا، حسن و آشتياني، عباس، تاريخ ايران از آغاز تا انقراض سسلسله قاجاريه، تهران، خيام،‌ 1380، نهم، ص 249.
  13. حداد عادل، پيشين، ص592 و زرين كوب، عبدالحسين، تاريخ مردم ايران كشكش با قدرت ها، تهران، اميركبير، 1364، ج2، ص 197.
  14. جوزجاني، منهاج سراج، طبقات ناصري، تهران، دنياي كتاب، 1363، اول، ج1، ص 208.
  15. نرشخي، پيشين، ص 321.
  16. راوندي، پيشيين، ج2، ص 234.
  17. حداد عادل، پيشين، ص592.
  18. نرشخي، پيشين، ص 320 و راوندي، پيشين، ج2، ص 234.
  19. نرشخي، پيشين، ص 320.
  20. ابن اثير، پيشين، ج8، ص 378 و نرشخي، پيشين، ص 322 و گرديزي، عبدالحي بن الضحاك، زين الاخبار، تهران، دنياي كتاب، 1363، اول، ص 338 و حداد عادل، پيشين،‌ ج11، ص 593.
  21. گرديزي، پيشن، ص 217.
  22. حداد عادل، پيشين، ص 593.
  23. همان، ص 593 به نقل از قزويني، محمد، ياداشت ها، تهران، ايرج افشار، 1337، ج2، ص 206.
  24. ابن اثير، پيشين، ج8، ص 392.
  25. آقا بزرگ تهراني، الذريعه، الي تصانيف الشيعه، بيروت، دارالاضواء، 1403، ج15، ص 97 و عمر رضا كحاله، معجم المولفين، بيروت، مكتبةالمثني، بي تا، ج2، ص 165.
  26. نرشخي، پيشين، ص 322.
  27. گرديزي، پيشين، ص 7.
  28. نرشخي، پيشين، ص 323 آقا بزرگ تهرانی]] نيز مي نويسد: احمد بن محمد بن نصر جيهاني در سال 367 از وزارت بركنار شده است. آقا بزرگ تهرانی، پيشين، ج15، ص 97.
  29. صفدي، الوافي بالوفيات، بيروت، دار احياء التراث، بي تا، ج8، ص 36 و عمر رضا كحاله، پيشين، ج2، ص 165.
  30. حاجي خليفه، كشف الظنون، بيروت، داراحياء التراث العربي، بي تا، ج2، ص 1664، و مقدسي، احسن التقاسيم، ترجمه علي نقي منزوي، تهران، شركت مولفان و مترجمان، ايران، 1361، اول، ج1، ص 5.
  31. مقدسي، پيشين، ج1، ص 101.
  32. در منابع كلمه «غربا» بكار رفته است كه به بيگانگان ترجمه شده است.
  33. حاجي خليفه، پيشين، ج2، ص 1664 و مقدسي، پيشين، ج1، ص 5.
  34. حاجي خليفه، پيشين، ج2، ص 1664 و اصطخري، ابراهيم بن محمد، المسالك والممالك، قاهره، الهيئه العامه لقصور الثقافه، بي تا، مقدمه، ص 5.
  35. گرديزي، پيشين، ص 7.
  36. حاجي خليفه، پيشين، ج2، ص 1664.
  37. مسعودي، التنبيه والاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، علمي و فرهنگي، 1365، دوم، ص 71.
  38. راوندي، پيشين،‌ ج2، ص 232 و گرديزي، پيشين، ص 7.
  39. حموي، پيشين، ج1، ص 39 مقدمه.
  40. بغدادي، ابن نديم، فهرست، تحقيق رضا تجدد، بي جا، بي تا، ص 153 و صفدي، الوافي با الوفيات، بيروت، داراحياء التراث، 1420، ج8، ص 36.
  41. عمر رضا كحاله، پيشين، ج2، ص 165.
  42. آقا بزرگ طهراني، پيشين، ج15، ص 97.

منابع

يدالله حاجي زاده، خاندان جیهانی، دانشنامه پژوهه، بازیابی: 4 بهمن 1391.