احمد کافی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۵:۰۶ توسط Mohammadi (بحث | مشارکت‌ها) (خدمات اجتماعی)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

احمد ضيافتي كافي (1355 - 1398 ق) (1315 - 1357 ش) خطیبی توانا، عاشقی دل سوخته و از شاگردان راستین مکتب امام صادق علیه السلام است. بدون‌ شک در نیم قرن اخیر یکی از نامیان عرصه وعظ و منبر و تبلیغ است که همه او را با عشق و علاقه‌اش به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌شناسند. نه فقط «مهدیه تهران» یادگار ماندگار اوست که وی احياگر و پايه گذار دعاي ندبه در ايران، موسس مهديه در بسياري از شهرستان‌ها می باشد. ایشان در شناساندن مسجد مقدس جمكران به عموم مردم نقش بسزایی داشتند. وی در حادثه ای مشکوک، چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در راه مشهد کشته شد و در خواجه ربیع آن شهر مدفون گردید.

زندگي خانوادگي و تحصيلات

حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ احمد كافي ، اول خرداد 1315 هجري شمسي برابر با جمعه اول ربيع الاول 1355 ق در مشهد مقدس ديده به جهان گشود . در برخي اسناد با نام كافي خراساني و كافي تهراني نيز از وي ياد شده است . پدرش حاج ميرزامحمد كافي از جمله تربيت يافتگان مكتب حسيني و مادرش خانم زهرا غفورپور بود . پدربزرگش حضرت آيه الله ميرزااحمد كافي امامي ، از علماي معروف يزد بود كه به قصد زيارت به مشهد مقدس عزيمت و در آنجا سكني گزيده بود . احمد كه فرزند دوم خانواده بود ، دوران كودكي را در دامان پر مهر پدر و مادر خود گذراند و در شش سالگي وارد دبستان ايماني مشهد - به مديريت حجه الاسلام حاج سيد حسن مؤمن زاده – شد و به فراگيري دروس متداول مشغول شد . پس از آن همزمان با تحصيل دروس جديد در نزد نياي خود آيه الله حاج ميرزااحمد كافي به فراگيري علوم اسلامي پرداخت . بخشي از مقدمات را نزد وي فراگرفت و در 1327 ش وارد مدرسه علميه نواب مشهد شد . شيخ احمد تحت نظارت پدربزرگش ضمن كسب فضايل اخلاقي ، دروس متداول حوزه را فراگرفت و در اين ميان ، نبوغ و استعداد خارق العاده خود را در ايراد خطابه و منبر آشكار ساخت . گرچه او از دوران كودكي با جمع كردن اعضاي خانواده براي آنها به اصطلاح منبر رفته و سخنراني مي كرد ؛ ولي در دوران نوجواني با ذوق و اشتياق زائدالوصفي در مجالس هفتگي پدربزرگ خويش كه محفل انس و ديدار برخي از علماي مشهد بود به منبر مي رفت و مورد تحسين و تشوق آنان قرار مي گرفت . او از پانزده سالگي در حرم مطهر رضوي حضور مي يافت و با صداي گرم و دلنشين خود براي زائران و مجاوران آن حضرت دعاي كميل را زمزمه و مرثيه سرايي مي كرد . شيخ احمد براي ادامه تحصيلات ديني و كسب معرفت از بارگاه ملكوتي امام علي علیه السلام و حوزه علميه نجف اشرف در سال 1333 ش به همراه آيه الله حاج احمد كافي عازم نجف اشرف گرديد ، در مدرسه آيه الله سيد محمدكاظم يزدي معروف به مدرسه سيد به تحصيل پرداخت و طي پنج سال اقامت در نجف اشرف از محضر عالمان وارسته و پرهيزكاري چون آيات عظام سيد ابوالقاسم خويي ، سيد محسن حكيم ، سيد محمود شاهرودي ، حسين راستي كاشاني و شهيد سيد اسدالله مدني بهره مند گرديد . بين برخي از طلاب و فضلاي نجف مرسوم بود كه روزهاي پنجشنبه از مسير نخلستان فاصله نجف تا كربلا را با پاي پياده طي كرده تا شب جمعه در كنار مرقد حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام حضور داشته باشند . حجه الاسلام كافي نيز از جمله اين عاشقان بود . حجه الاسلام محمدرضا ياسيني در اين باره مي گويد : «مدتي كه ما در نجف اشرف تحصيل مي كرديم ايشان هم در مدرسه سيد نجف مشغول به تحصيل بود . در ايام هفته و زيارتي در خدمت استادمان وقتي كه پياده از نجف به كربلا مي آمديم در هر جا كه براي استراحت مي نشستيم مرحوم كافي با صداي گرم و صوت بسيار جذابش كاروان را متوجه قبر امام حسين عليه السلام كرده و غلغله اي به راه مي انداخت .» شيخ احمد با برخي از اساتيد خود رابطه اي نزديك و تنگاتنگ داشت . از جمله اين اساتيد ، عارف وارسته شهيد آيه الله سيد اسدالله مدني بود كه اين دوستي و ارادت تا سالها بعد همچنان ادامه داشت . وي بنا به پيشنهاد ايشان در صحن مطهر حضرت امام حسين عليه السلام به قرائت دعاي كميل و دعاي ندبه مي پرداخت و هر شب و صبح جمعه ، جمعي از شيفتگان آستان مقدس سالار شهيدان را كه در صحن مطهر گرد مي آمدند ، از آواي دلنشين و زيباي خود بهره مند مي كرد . حجه الاسلام كافي در سال 1338 ش به توصيه شهيد آيه الله سيد اسدالله مدني، بخاطر مشکلاتی که پدر ایشان در کسب و کار داشتند، نجف اشرف را ترك نمود و عازم مشهد گرديد ، در همين دوران بود كه با دختر ارشد آيه الله سيد حسين موسوي خراساني ( شاهرودي ) ازدواج نمود . وي پس از ازدواج جهت ادامه تحصيل راهي شهر مقدس قم شده و 2 الی 3 سال در قم بودند و دراین ایام به شاگردی میرزا ابوالفضل تبریزی و دیگر بزرگان قم می پردازند. حجه الاسلام كافي در پاسخ به سؤال مندرج در فرم بيوگرافي ساواك در سال 42 ، ميزان تحصيلات خود را خارج فقه و اصول عنوان نموده است . اخلاص و ارادت وي به حضرت بقيه الله الاعظم و ارائه سبكي نوين و منحصر در امر ارشاد ، تبليغ و تبيين معارف اسلامي وي را محبوب بسياري نمود . وي پس از مسافرتهاي متعدد و اقامتهاي كوتاه مدت در تهران ، نهايتاً با اصرار برخي از دوستانش در اواخر 1342 ش به تهران عزيمت نمود و در خانه اي استيجاري در محله قنات آباد تهران سكني گزيد و پس از مدتي به منطقه اميريه نقل مكان نمود كه تا هنگام رحلت در آنجا ساكن بود .

عاشق مهدي عجل الله تعالی فرجه

مرحوم كافي كه مويه‌هاي جانگدازش در فراق حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه تا هنوز در گوش عاشقان آن حضرت طنين‌انداز است وعدة ديدار او را به آن جهان برد. او بارها وصيّت كرده بود: «قتي من مردم، اگر در بين هفته بود، جنازة مرا بگذاريد تو سردخانه باشد، تا صبح جمعه، رفقا دور جنازه‌ام دعاي ندبه بخوانند و چند تا يا صاحب الزمان بگويند كه مرده‌ام هم اين ناله‌تان را بشنود.»

منبرهاي مرحوم كافي يك منبر كامل و جامع بود و بطور كلي منبر كافي براي خدايي شدن كافي بود. توجه خاص ایشان به حضرت ولي عصر عجل الله تعالی فرجه، خواندن روايات مستند، داستان‌هاي آموزنده، موعظه، شوخي، گفتن از دردهاي مردم، صداي زيبا و رساي وي، خواندن مصيبت‌هاي جانسوز و ... همه و همه وي را به واعظ شهير و توانا تبديل كرده بود و اينكه فقط به گفتن اكتفا نمي‌كرد و خود شخصاً در مقام عمل بر مي‌آمد. مرحوم كافي ذاكر عاشق حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه بود و در بيشتر اوقات در سخنرانيهايش شرح حال تشرف يافتگان به خدمت حضرت را بيان مي‌كرد و در آن زمان در تشويق مردم براي رفتن به مسجد مقدس جمكران نقش بسزايي داشت. بسیاری علت جذابيت كلام حاج كافي را توجه ويژه به حضرت ولي عصر عجل الله تعالی فرجه و مشكلات جوانان مي‌دانند. هنوز روضه امام زمان عجل الله تعالی فرجه مرحوم كافي در زبانها زمزمه مي‌شود و آن جمله پرسوز و گدازش را كه عنوان مي‌كرد «ما صاحب داريم» را بخاطر دارند. كافي در يك كلام بلبل امام زمان عجل الله تعالی فرجه بود كه با خواندنش دلها را عاشق حضور و ظهور ولي عصر عجل الله تعالی فرجه مي‌كرد.

مهدیه ای از کران تا بی کران

مهديه‌اي كه مرحوم كافي موسس و مبتكر آن بود براي هميشه از وي يادگار خواهد ماند. مهديه در آن دوراني كه گناه و فحشا در جامعه موج ميزد مركزي براي توجه مردم به آقا امام عصر عجل الله تعالی فرجه شد و دلها را به سوي اين عزيز زهرا سلام الله عليها سوق داد. مهديه در آن دوران كه فرقه‌هاي ضاله بهاييت، درويشي و غيره سخت در فعاليت بودند نقطه مقابلي براي هجوم تبليغاتي آنها شد.

استاد كافي در ابتدا مراسم ندبه‌خواني صبح جمعه را در منزل خود برگزار مي‌كرد. در سال ۱۳۴۷ به همت مرحوم کافی و علاقه‌مندان حضرت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه ملکی ابتدا به مساحت ۱۰۰۰ متر مربع برای آن خریداری شد و شهید محراب آیت‌الله مدنی نیز کلنگ آن را بر زمین زد. خیابان ولیعصر عجل الله تعالی فرجه بالاتر از خیابان مولوی، سالیان سال است محل ندبه‌های منتظران ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه در مهدیه تهران شده است. مهدیه تهران اکنون بالغ بر 5000 متر مربع وسعت دارد

جامع الاطراف بودن کافی

یکی از همراهان مرحوم کافی با اشاره به ايامي كه ماه عزاي سالار شهيدان علیه السلام با عيد نوروز مقارن شده بود می گوید: حاج كافي آن سال و چند سال بعد از آن كه محرم و نوروز با هم مقارن داشتند در روز تحويل سال در مهديه برنامه خاصي را تدارك ديدند و در منبر تاكيد داشتند كه مبادا ديد و بازديد و تفريحات نوروزي باعث دوري شما از هياتها بشود و در عين حال مبادا بخاطر شركت در هيات از صله رحم باز بمانيد. لذا برنامه‌هاي عزاداري را در آن ايام از صبح تا ظهر انجام مي‌شد تا مومنين بعد از ظهر و شب به ديد و بازديد نوروزي بروند. [۱]

همچنین مرحوم كافي نحوه احترام خود به پدر را اين طور نقل مي كند: پدر من يك وقت كاسب بود الان كاسب هم نيست داخل خانه نشسته ... با اينكه پسر بزرگش من هستم ، زن دارم ، چهار پنج تا بچه دارم... اما اي جوان هاي عزيز ، اي كاسب ها ، اي تاجرها ، اي محصّل ها ، اي كارگرها ، به همه شما مي گويم.به جان ولي عصر عجل الله تعالی فرجه قسم ، با اين ريش و با اين عمامه و با اين قبا و با اين عبا و يك مختصر عنواني كه در اجتماع دارم... اگر مي روم مشهد يا پدرم مي آيد به تهران ، در جلوي برادرهايم و زن و بچه هايم ، خم ميشوم و دست اين باباي پيرم را مكرر بوسه مي زنم چون خير از اين كار ديده ام.[۲]

کنش های اجتماعی

  • معرفی حضرت امام خمینی به عنوان پیشرو و مرجع جامع الشرایط
  • مبارزه با اندیشه و تفکر بهاییت (در ایلام، از فروش نوشابه‌ي پيسي كولا كه از سود آن به نفع تبليغات بهائيان استفاده مي‌شد، جلوگيري به عمل آمد و از خريد آن در دوران خفقان، به عنوان اعتراض به اين سودجوئي رژيم كه به نفع فرقه‌ي ضاله‌ي بهائيت بود، دوري‌جسته، انزجار و تنفر خود را نشان دادند)
  • مبارزه با ترویج اجناس صهیونیستی در کشور و هشدار نسبت به خطرات صهیون برای امت اسلامی

فعاليتهاي سياسي

  • ترويج مرجعيت امام خميني (ره) ديدار با روحانيون تبعيدي
  • ديدار با زندانيان سياسي
  • برگزاري مراسم ترحيم حاج آقا مصطفي خميني

خدمات اجتماعی

  • ساخت مهدیه
  • کمک به نیازمندان
  • ساخت درمانگاه
  • ایجاد صندوق قرض الحسنه
  • خدمات در تبعید
  • خرید شراب فروشی و تبدیل آن به کتاب فروشی در تهران

تبعید به ایلام

كافي دو سال قبل از رحلتش، در سال 1355 هجري شمسي، به مدت دو سال از سوي رژيم به شهر ايلام تبعيد شد. از رهگذر ارشادات ديني و روشنگري‌هاي مذهبي او، چند باب مغازه‌ي مشروب‌فروشي در ايلام تعطيل شد و صاحبان آن توبه نموده، از اين كار دست كشيدند. همچنين، چندين قمارخانه با تبليغ و هدايت او بسته شد و گردانندگان آن از انجام آن كارها توبه نمودند.

سفر اجباري

حضرت امام خميني، در نيمة شعبان سال 1357 با صدور بيانيّه‌اي خاطرنشان كردند كه شادماني و سرور بر روي اجساد به خون خفتة فرزندان اسلام و در حالي كه بسياري از عزيزان ملّت، در تبعيد و زندان و شكنجه بسر مي‌برند،جايز نيست؛ و از همة مردم خواستند براي ادامة نهضت و اعلان مبارزه با جنايات رژيم از بر‌پايي جشن و چراغاني خودداري كرده و برپايي مراسم عيد را به روزي واگذارند كه بنياد ظلم و ظالم را از بين ببرند. اين بيانيّه باعث شد كه مرحوم كافي نيز مانند بسياري ديگر از مردم و روحانيون، از برپايي جشن و چراغاني،كه هر سال به گونه‌اي باشكوه در مهدّيه برپا مي‌شد، خودداري كنند، اما سازمان اطلاعات و امنيت كه از اين اقدام به ستوه آمده بود،مرحوم كافي را احضار كرده و ضمن مشاجرة لفظي و حتّي ضرب و شتم او را مجبور كرد كه يا جشن و چراغاني هرساله را ادامه دهد و يا تهران را ترك كند و به مشهد برود. مرحوم كافي نيز اگر چه قرار بود در روز نيمة شعبان، ساختمان بانك اسلامي و كتابخانة مهديّه را افتتاح كند، ولي به خاطر پيروي از امام و همراهي با نهضت اسلامي، تهران را ترك كرد و ظهر روز پنجشنبه 29 تیرماه 1357 راهي سفر اجباري به مشهدّ مقدّس شد.

حادثه غير عادي

حاج آقا کافی در مسیر زیارت امام رضا علیه السلام، بعد از توقّف در شيروان و اقامة نماز صبح، به سفر ادامه داد، امّا در چند كيلومتري مشهد (آلاجوق) تصادف دلخراشي روي داد. در اين تصادف كه در اثر برخورد چهار خودرو سواري با يك ريُو ارتشي رخ داد، شش نفر كشته و تعدادي نيز زخمي شدند كه توسّط مردم به بيمارستانهاي قوچان و مشهد منتقل شدند.

وفات، تشييع و تدفين

در صبحگاه روز جمعه، نيمه‌ي شعبان سال 1398هـ .ق (30 تيرماه سال 1357هــ .ش)، در زاد روز تولد دوازدهمين پيشواي شيعيان، حضرت حجت ابن‌الحسن‌العسگري عجل الله تعالی فرجه، جان به جان آفرین تسلیم کرد.[۳]

جنازة مرحوم كافي، همان روز، با نظارت ساواك به قوچان منتقل شد، اما مردم جنازة ايشان را از بيمارستان خارج كرده و پس از غسل دادن و كفن كردن، با تشريفات خاصّي، به مشهد بردند. مردم، تشييع جنازة گسترده‌اي را از ميدان فردوسي مشهد به سمت خانة شيخ زين‌العابدين كافي (عموي مرحوم كافي) و از آن‌جا به طرف حرف مطهّر ترتيب دادند. اين مراسم با شكوه كه با شعار " درود بر خميني" همراه بود مورد حملة مأموران رژيم قرار گرفت؛ آنان با چماق و گاز اشك‌آور به مردم حمله‌ور شدند كه منجر به‌شهادت شش نفر و زخمي شدن تعدادي از تشييع كنندگان شد. مردم جنازه را پس از تشييع، براي انجام نماز به حرم مطهّر آوردند، امّا نماز ايشان با دخالت مأموران امنيّتي ناتمام ماند؛ مأموران جنازه را از حرم بيرون برده و به دستور استاندار خراسان همراه برادران و عموي مرحوم كافي، به تهران بردند و در فرودگاه تهران نيز مخفيانه و در محافظت گارد پليس و كماندوها به پزشكي قانوني انتقال دادند. نيروهاي پليس به جمعيّت چند هزار نفري كه در فرودگاه منتظر جنازه بودند، اعلام كردند كه جنازه تحويل پزشكي قانوني شده و در فرودگاه نيست. خانوادة مرحوم كافي خواستند جنازه را تا صبح جمعه در سردخانه نگهدارند تا به وصيّت آن مرحوم عمل كرده باشند، امّا نيروهاي امنيّتي چنين اجازه‌اي به ايشان ندادند - كه مبادا موجب گردهم آمدن مشتاقان ايشان و در نهايت، آشوب يا تظاهرات شود - و از خانوادة ايشان خواستند نوشته‌اي را - براي درج در روزنامه - به مقامات بدهند؛ به اين مضمون: "به اين علّت كه ممكن است بازهم به خاطر تشييع جنازه كسي كشته شود، ما بر خلاف وصيّت برادرمان جنازه را در بهشت زهرا دفن و هزينة مجالس ختم را صرف امور خيريّه خواهيم كرد." اين پيشنهاد با مخالفت سرسختانة خانوادة مرحوم كافي روبرو شده و پذيرفته نشد. می‌خواستند ایشان را در مهدیه دفن کنند. آقای کافی وصیت نکرده بود که من را در مهدیه دفن کنید اما وصیت کرده بودند که هر وقت من مُردم جنازه من را در سردخانه نگه دارید تا روز جمعه برسد و جنازه‌ام را به مهدیه ببرید یک دعای ندبه بخوانید چند بار ذکر یابن‌الحسن بگویید بعد جنازه‌ام را تشییع و دفن کنید. ولی ارادتمندان ایشان می‌خواستند جنازه را در مهدیه دفن کنند که نگذاشتند.

وقتی پیکر استاد کافی را از تهران به مشهد منتقل کردند بنا بود که در حرم امام رضا علیه السلام دفن کنند، امّا اجازة دفن در حرم را نداد و جنازه را از فرودگاه مستقيماً به خواجه ربيع برده و همان شب به خاك سپرد.


گاه‌شمار زندگي مرحوم كافي

1315- تولد در شهر مقدس مشهد

1320ـ 1315 - دوران كودكي و رشد و نمو در دامان پدر و پدربزرگ.

1323 ـ 1320- دوران رفتن به مكتب‌خانه و فراگيري قرآن، و آشنايي با اصول عقايد و مباني اعتقادات و احكام ديني، قرائت و حفظ كتاب نصاب الصبيان، آشنايي با ديوان شعرا و حفظ ابيات قابل توجهي از اشعار حافظ و مولوي و كليات سعدي و جودي.

1328 ـ 1323- گذراندن دوره‌ي ابتدايي در مدرسه‌ي ايماني مشهد، هم‌زمان فراگيري صرف و نحو و كتاب جامع‌المقدمات نزد پدر و پدر بزرگ، اشتغال به تحصيل در مدرسه ي ديني نواب مشهد.

1332ـ 1328- ادامه‌ي اشتغال به تحصيل علوم ديني در مدارس نواب ، ميرزاجعفر، حسينقلي خان و در نزد پدر و پدربزرگ؛ شركت در مجالس مذهبي و روضه و عزاداري ، دعوت از سوي هيئت‌هاي مذهبي و گروه‌هاي فعال ديني محلي براي مرثيه‌خواني و مديحه سرايي، و قرائت دعاي كميل در صحن مطهر رضوي به‌علت گرمي بيان و خوش صوتي او.

1332- سفر به عتبات عاليات در معيت پدر و پدربزرگ خود در سن 18 سالگي و تصميم به اقامت در نجف‌اشرف

1338- بازگشت به مشهد به اصرار والدين خود و ادامه تحصيل در مشهد.

1339- ازدواج با صبيه‌ي آيت‌الله حاج سيدحسين موسوي شاهرودي در مشهد. عزيمت به شهر قم براي ادامه‌ي تحصيل به تشويق و امر مراجع و آيات حوزه‌ي قم به منبر رفتن وسخنراني كردن ضمن ايام تحصيل و اقامت در قم.

1340- شروع به ايراد سخنراني‌هاي معني‌دار سياسي و اجتماعي و استقبال مردم از منابر افشاگرانه و برنامه‌هاي ضدديني و ضدمردمي رژيم در شهرهاي قم و تهران و مشهد.

1341- اولين گزارش ساواك در اسفندماه 41 از منبر سياسي و انتقادي وي در منزل آيت‌الله قمي در مشهد.

1342- ايراد سخنراني انتقادي و سياسي در منزل آيت‌الله ميلاني در مشهد در دوم فروردين ماه 42 كه منجر به دست‌گيري و بازجويي و تهديد وي شد. تأسيس تشكيلاتي به‌عنوان درمانگاه خاتم‌الانبياء در مشهد به منظور ارائه‌ي خدمات درماني، پزشكي و داروئي و همچنين برپايي مراسم مذهبي و انجام فعاليت‌هاي تبليغي و ديني. كافي در اواخر سال 42 از قم به تهران عزيمت و در آنجا اقامت گزيد.

1343- استقبال مردم از منابر و مجالس كافي در تهران كه در محافل و منازل و مساجد مختلف برپا مي‌شد. اجراي مراسم قرائت دعاهاي كميل و ندبه در شب و صبح جمعه‌ي هر هفته به‌صورت سيار. به‌علت سخنراني‌هاي تند و مؤثر وي در تهران در 4 اسفند ماه 43 دستگير ، بازجويي و به دو ماه حبس تأديبي محكوم گرديد.

1344- سفر به شهرستان‌ها جهت ايراد سخنراني و تبليغات ديني و روشنگري مردم از اوضاع و احوال و مسائل اجتماعي و حكومتي. برپايي مجالس و منابر مختلف در تهران و ايراد سخنراني و همسوئي با بزرگان حوزه و آيات عظام. وي در اواخر سال 44 بازداشت و محكوم و مدتي زنداني شد.

1345- به عنوان يك روحاني و منبري ناراحت و مخالف جدي رژيم براي ساواك شناخته و معرفي شد.

1346- در روز 21 خرداد 46 در منزل امام خمینی در قم منبر رفت و از اوضاع روز سخن گفته و از امام تجليل نمود؛ ساواك او را به عنوان يك واعظ ناراحت و ماجراجو و افراطي و ضددولتي معرفي كرد.

1347- تكثير و توزيع نوارهاي سخنراني و نوارهاي دعاي كميل و ندبه‌ي او در شهرهاي مختلف ايران و كشورهاي اطراف توسط مردم. در تاريخ 19 بهمن ماه 47 مهديه‌ي تهران را در خيابان وليعصر جنوبي رسماً تأسيس نمود. اسكان دادن معاودين رانده شده‌ي عراقي در مهديه در زمستان 47.

1348- در پي سخنراني‌ها و منابر تند و پرطرفدار او درباره‌ي فلسطين و مردم مظلوم آن و همچنين موضع‌گيري عليه صهيونيست‌ها و افشاي كمك اقتصادي و مالي و امنيتي دولت‌مردان به اسرائيل ممنوع‌المنبر شد و ساواك مانع ادامه‌ي سخنراني وي در شهر همدان شد.

1349- به دليل سخنراني در مخالفت با چاپ قرآن توسط فرح همسر شاه در منابر خود علناً مخالفت و انتقاد مي‌كرد. در تيرماه 49 پس از اذيت و آزار مراجع در تهران و قتل وشهادت آيت‌الله سعيدي در زندان، به شهر مشهد مسافرت نمود و خبر آن‌را منتشر ساخته و به كمك عده‌اي از روحانيون مبارز آن شهر درس‌هاي حوزه‌ي علميه‌ي آيات عظام ميلاني و ميرزا جواد آقاي تهراني را در مشهد به عنوان اعتراض عليه رژيم به تعطيلي كشاند و موج دستگيري طلاب و مبارزان در مشهد توسط رژيم آغاز شد؛ وي به شاهرود فرار نموده ولي مدتي بعد در تهران بازداشت، بازجوئي و ممنوع‌المنبر گرديد.

1350-در شهريور ماه 1350 به علت منبر رفتن‌هاي مختلف و ايراد سخنراني‌هاي پرجوش و خروش و احساس برانگيز و جذاب و پراستقبال مردمي بازداشت ، بازجوئي، تهديد و ممنوع‌المنبر شد.

1351- در ايام سفر و مراسم اعمال حج در مكه و مدينه به سخنراني براي ثنا و دعاگويي به شاه دعوت شد ولي او شركت نكرده و خود را به بيماري و تمارض زد، پس از مراجعت از سفر، وي به علت شركت نكردن در محفل ثناگويي و مراسم رژيم در عربستان ، در تهران دستگير و بازداشت و مدت‌ها بازجويي و مورد آزار قرار گرفته و نهايت تهديد به تبعيد و ممنوع‌المنبر شد.

1352- تصميم به سفر حج و زيارت خانه‌ي خدا، جلوگيري رژيم از سفر حج او و همچنين رد تقاضا و درخواست مجدد او براي رفتن به سفر حج براي چندمين مرتبه. ممنوع‌المنبر شدن كافي.

1353- جلوگيري از سفر حج او توسط ساواك. سفر كافي به عتبات عاليات و ملاقات وي با حضرت امام خميني(ره) در نجف اشرف؛ روحيه گرفتن او از اين سفر و ملاقات با امام. تداوم همكاري و همسوئي با روحانيون مبارز و ارائه‌ي كمك و خدمات به مبارزان و پيش سنگربانان خطوط اول جهاد و مبارزه. جلوگيري رژيم و رد درخواست تشرف او به حج و عتبات عاليات.

1354- در آذرماه 54، به عنوان واعظي افراطي و اخلال‌گر معرفي، سپس بازداشت، بازجوئي و محكوم به سه سال تبعيد در شهر ايلام شد. در دوران تبعيد، فعاليت‌هاي فراوان و خدمات ارزنده و به‌يادماندني در زمينه‌هاي ديني، فرهنگي و اجتماعي نسبت به مردم محروم آن استان نمود.

1355- در آذر ماه 1355 با وساطت آيت‌الله خوانساري، تهراني و فلسفي و ديگران، پس از يك سال تبعيد، در ايلام به تهران بازگشت و به فعاليت‌هاي خود در مهديه و ديگر امور مردمي پرداخت.

1356- به علت يورش عمال رژيم به مردم و واقعه‌ي 19 دي‌ماه 56 در آن شهر، وي سلسله سخنراني‌هاي خود را در آنجا به‌عنوان اعتراض قطع و از ادامه‌ي آنها خودداري كرد. مراسم چهلم آيت‌الله حاج آقا مصطفي خميني را بطور مفصل و مجلل در مهديه‌ي تهران برگزار نمود كه موجب خشم و كينه‌ي شديد رژيم نسبت به وي شده بود.

1357- در 28 ارديبهشت ماه 57 مردم سيرجان پس از سخنراني كافي در آن شهر تظاهرات خيابان ضدحكومتي شديدي برپا كردند و با نيروهاي امنيتي و پليس درگير شدند. در تيرماه 57-در معيت حاج عموي خود به حج عمره مشرف و نيز به زيارت قبر منور حضرت زينب(س) در سوريه نائل آمد. در اين سفر همچنين با امام موسي صدر در شهر صور لبنان ملاقات داشت.

1357- پس از اتمام سفر حج و سوريه و ورود به تهران، به دستور و امر حضرت امام از مراسم جشن سالانه‌ي نيمه‌ي شعبان در مهديه‌ي تهران خودداري نمود؛ در 29 تير ماه 57 با فشار و تهديد ساواك مجبور به مسافرت به مشهد شد.

در 30 تير ماه 57 در سن 42 سالگي به آسمان ها پر کشید.[۴]

  1. سايت خبري آينده روشن
  2. كافي شهيد نيمه شعبان : علیرضا کریمی میمونه، ص 135.
  3. کافی از کلام کافی (واعظ شهیر) : مهدی کافی
  4. همان